Page 7 - (کیهان لندن - سال سى و هفتم ـ شماره ۲۹۹ (دوره جديد
P. 7

‫صفحه ‪۷‬ـ ‪ Page 7‬ـ شماره ‪۱۷65‬‬
‫جمعه ‪ ۱2‬تا پنجشنبه ‪ ۱۸‬فوریه ‪2۰2۱‬‬

 ‫«قصیده گاو سفید» با موضوع‬                                                          ‫شهر من و تو طفلک شیرینم‬                ‫نگاهی دیگر ‪...‬‬                                                              ‫= فروغ هنوز در دورهای‬
‫اعدام به فستیوال برلین راه یافت؛‬                                                    ‫دیریستکاشیانهشیطانست‬                                                                                               ‫زندگی میکرد که زنان‬
                                                                                 ‫روزی رسد که چشم تو با حیرت‬                                                                                            ‫میبایست تلاش میکردند‬
‫واکنش کارگردان‪ :‬شاید مرهمی بر تبعیض‪ ،‬تهدید و‬                                                                                                                                                           ‫تا از جانب دیگران پذیرفته‬
                   ‫کجفهمی باشد‬                                                   ‫لغزد بر این ترانه دردآلود‬                                                                                             ‫شوند و نه آنکه خودشان‬
                                                                                                                                                                                                       ‫را به منزله جنس دیگر‬
                                                                                 ‫جویی مرا درون سخنهایم‬                                                                                                 ‫بپذیرانند‪ .‬از همین رو‬
                                                                                                                                                                                                       ‫اضافه میکند‪« :‬اصل‪ ،‬کار‬
                                                                                        ‫گویی به خود که مادر من او بود‬                                                                                  ‫آدم است‪ ،‬زن و مرد مطرح‬
                                                                                                                                                                                                       ‫نیست‪ ».‬اما به این توجه‬
                                                                                 ‫فرهنگ ُمردهپرست که فروغ فرخزاد‬                                                                                        ‫نمیکند که اگر در واقعیت‪،‬‬
                                                                                 ‫را بدنام و دیوانه میخواند تنها پس‬                                                                                     ‫یک جنس فقط آدم (انسان)‬
                                                                                 ‫از خاموشی اوست که ناگهان به‬                                                                                           ‫محسوب میشود‪ ،‬بنابراین‬
                                                                                 ‫ارزشهای او پی میبرد!‬                                                                                                  ‫اصل‪ ،‬جنسیت خواهد بود و‬
                                                                                 ‫در کتابی که به نام «دیوان اشعار فروغ‬
                                                                                 ‫فرخزاد» در سال ‪ ۱۳۷۶‬در جمهوری‬                                                                                              ‫نه انسانیت یا کار آدم!‬
                                                                                 ‫اسلامی به چاپ رسیده است‪ ،‬بیست‬                                                                                         ‫=فروغ در گیر و دار‬
                                                                                 ‫شعر از مجموعه اشعار فروغ تماما‬                                                                                        ‫تصمیم میان شاعر بودن‬
                                                                                 ‫حذف شدهاند که سیزده شعر از کتاب‬                                                                                       ‫آنگونه که خود میخواهد و‬
                                                                                 ‫«اسیر» است‪ .‬حتا خود شعر «اسیر»‬                                                                                        ‫یا خاموشی گزیدن آنگونه‬
                                                                                 ‫و شعرهای بلند «عصیان» که نامهای‬                                                                                       ‫که دیگران میخواهند به‬
                                                                                 ‫دو مجموعهاند سانسور شدهاند! بندها‬                                                                                     ‫تدریج فضیلت بیاعتنایی‬
                                                                                 ‫و کلمات بسیاری نیز در این «دیوان‬                                                                                      ‫را میآموزد و با رهایی از‬
                                                                                 ‫اشعار» حذف گشتهاند‪.‬‬                                                                                                   ‫شکوههای اسارت در اندوه‬
                                                                                 ‫کاش فروغ هنوز بود و میدید که‬
                                                                                 ‫بزرگترین هنر او‪ ،‬بیان زنانهاش در شعر‬                                                                                                 ‫میشکوفد‪.‬‬
                                                                                 ‫بود که دریچه دیگری به روی ادبیات‬          ‫فروغ فرخزاد‬                                                                 ‫=در کتابی که به نام‬
                                                                                                                                                                                                       ‫«دیوان اشعار فروغ فرخزاد»‬
‫آمد‪ .‬او همچنین مستند «دیپلماسی‬           ‫=مریم مقدم بازیگر و‬                     ‫فارسی گشود و کاش میدانست که‬               ‫هنرمند پرسیده نمیشود که جنسیت بیا ای مرد‪ ،‬ای موجود خودخواه‬                  ‫در سال ‪ ۱۳۷6‬در جمهوری‬
‫شکستناپذیر آقای نادری» را درباره‬         ‫یکی از فیلمنامهنویسان این‬               ‫او بار قرنها خاموشی سیاه و اجباری‬         ‫و مردانگی او در آثارش چه تأثیری بیا بگشای درهای قفس را‬                      ‫اسلامی به چاپ رسیده‬
‫یک شهروند عادی ایرانی ساخت که‬            ‫فیلم در نامهای سال ‪ ۹8‬به‬                ‫زنان را در هنر و ادبیات فارسی یکه بر‬      ‫داشته‪ ،‬حال آنکه یکی از پرسشهایی اگر عمری به زندانم کشیدی‬                    ‫است‪،‬بیستشعرازمجموعه‬
‫میخواهد به تنهایی بین ایران و آمریکا‬     ‫وزیر ارشاد اسلامی نوشته‬                 ‫دوش کشیده است‪.‬‬                            ‫که با هر زن هنرمند و ادیبی مطرح رها کن دیگرم این یک نفس را‬                  ‫اشعار فروغ تماما حذف‬
‫صلح برقرار کند‪.‬این فیلم سینمایی‬          ‫بود که بطور غیررسمی از‬                                                            ‫میشود‪ ،‬همانا نقش زن بودن او در بیا بگشای در تا پر گشایم‬                     ‫شدهاند که سیزده شعر از‬
‫پیشتردرسیوهشتمیندورهجشنواره‬              ‫کار ممنوع شده و تهدید‬                   ‫«چرا توقف کنم؟»‬                           ‫آثارش است! چرا؟ به این دلیل که به سوی آسمان روشن شعر‬                        ‫کتاب «اسیر» است‪ .‬حتا‬
‫فیلم «فجر» به نمایش در آمده بود و‬        ‫شده در صورت شکایت‬                       ‫زیباترین تعابیر و استعارهها‪،‬‬                                                                                          ‫خود شعر «اسیر» و شعرهای‬
‫باتوجه به مضمون حساسیتبرانگیزش‬           ‫بازداشتوتوبیخخواهدشد‪.‬‬                   ‫عمیقترین مضامین و معروفترین‬               ‫اولی هزاران سال عمر دارد و مسلم و اگر بگذاریم پرواز کردن‬                    ‫بلند «عصیان» که نامهای‬
‫احتمال توقیف این اثر نیز مطرح شد‪.‬‬        ‫=از دیگر آثار راه یافته‬                 ‫شعرهای فروغ در دو مجموعه «تولدی‬           ‫بدیهی است و دومی عمرش به دویست گلی خواهم شدن در گلشن شعر‬                    ‫دو مجموعهاند سانسور‬
‫غلامرضا موسوی تهیهکنندگی فیلم‬            ‫به فستیوال فیلم برلین‪،‬‬                  ‫دیگر» که در ‪ ۱۳۴۳‬و «ایمان بیاوریم‬         ‫سال نمیرسد و نه تنها روشن و بدیهی ولی ای مرد‪ ،‬ای موجود خودخواه‬              ‫شدهاند! بندها و کلمات‬
‫«قصیده گاو سفید» را بر عهده دارد‬         ‫فیلم«منطقهپایانی»ساخته‬                  ‫نیست‪ ،‬بلکه در آغاز میبایست چون مگو ننگ است‪ ،‬این شعر تو ننگ است به آغاز فصل سرد» که پس از مرگ‬                          ‫بسیاری نیز در این «دیوان‬
‫و مریم مقدم‪ ،‬علیرضا ثانیفر‪ ،‬آوین‬         ‫مشترک بردیا یادگاری‬                     ‫وی چاپ شدند‪ ،‬گرد آمدهاند‪ .‬اسارت و‬         ‫جرج الیوت (آن ماری اوانس) و ژرژ بر آن شوریده حالان هیچ دانی‬                 ‫اشعار» حذف گشتهاند‪.‬‬
‫پوررئوفی و پوریا رحیمیسام بازیگران‬       ‫و احسان میرحسینی‬                        ‫ساند (اروره دوپن) نام مردانه بر خود فضای این قفس تنگ است‪ ،‬تنگ است محدودیتازشعرهایفروغگممیشود‪.‬‬
‫نقشهای اصلی این فیلم هستند‪ .‬مریم‬         ‫است که محصول دو‬                         ‫بگذارد تا در جامعه امکان انتشار یابد‪ .‬گویی فروغ از سر لجبازی است که در عین حال استعارههای معمول‬                       ‫الاهه بقراط (بهمن ‪ -)۱۳۷۷‬فروغ‬
‫مقدم‪ ،‬بهتاش صناعیها و مهرداد‬             ‫کشور ایران و آلمان است‪.‬‬                 ‫مانند‪ :‬شب‪ ،‬زمستان‪ ،‬تاریکی‪ ،‬ستاره‬          ‫فروغ فرخزاد در این زمینه در مورد میسراید‪:‬‬                                   ‫فرخزاد در دی آمد و در بهمن رفت‪.‬‬
‫کوروشنیا نیز نگارش فیلمنامه را بر‬        ‫=صناعیها در حساب‬                        ‫سرخ و… در شعرهای او راه مییابند‪.‬‬          ‫خودش واقعبینانهتر نظر داده است تا و گفتهاند آن زن‪ ،‬زنی دیوانه است‬           ‫فقط سی و دو سال زندگی کرد و اینک‬
                                         ‫اینستاگرامش نوشت‪:‬‬                       ‫او با حفظ «من» خویش به مضامین‬             ‫آن کسانی که هم چون داستان دوستی کز لبانش بوسه آسان میدهد‬                    ‫[بهمن ‪ ]۱۳۷۷‬درست به همان اندازه‬
                   ‫عهده داشتهاند‪.‬‬        ‫«شاید این حضور مرهمی‬                    ‫اجتماعی و همگانی نزدیک میشود‬              ‫خاله خرسه خواستهاند برای بالا بردن آری‪ ،‬اما بوسه از لبهای تو‬                ‫عمر کوتاهش «فارغ از افسانههای نام و‬
‫هفتاد و یکمین جشنواره فیلم برلین‬         ‫باشد بر زخمهای تبعیض‪،‬‬                   ‫و در جستجوی پرسشهای مرموز‪،‬‬                ‫ارزش شعری او جنبههای زنانه را چون بر لبان ُمرده ام جان میدهد‬
‫به دلیل بیماری کووید‪ ۱9‬و همهگیری‬         ‫تهدید و کجفهمی که در ایام‬               ‫ارزشهای رایج را به پرسش میکشد‪:‬‬            ‫گناهی از آثارش محو سازند‪ .‬همین آه‪ ،‬ای مردی که لبهای مرا‬                                    ‫ننگ» آرمیده است‪.‬‬
‫ویروس ُکرونا در دو بخش مجزای‬             ‫جشنوارهی وطنی و بعد از‬                                                            ‫کسان مستقیم و غیرمستقیم اندرز از شرار بوسهها سوزاندهای‬                      ‫او زمانی گفته بود‪« :‬فکر میکنم همه‬
‫تجاری و هنری برگزار میشود‪ .‬بخش‬           ‫آن‪ ،‬بر جانمان نشاندند‪»...‬‬               ‫میتوان با زیرکی تحقیر کرد‬                 ‫میدهند که باید از پیله تنگ زنانه این کتابی بی سرانجامست و تو‬                ‫آنها که کار هنری میکنند‪ ،‬علتش‪ -‬یا‬
‫نخست از اول تا پنجم ماه مارس (‪۱۱‬‬                                                                                                                                                                       ‫حداقل یکی از علتهایش‪ -‬یکجور نیاز‬
‫تا ‪ ۱۵‬اسفندماه) شامل بازار فیلم اروپا و‬  ‫طبق اعلام اسامی فیلمهای راه یافته‬       ‫هر معمای شگفتی را‬                                ‫صفحه کوتاهی از آن خواندهای!‬      ‫بیرون آمد و جهانی و بشری شد‪ .‬چرا؟‬   ‫ناآگاهانه است به مقابله و ایستادگی‬
‫نمایش آثار برای کمپانیهاست‪ .‬بخش‬          ‫به بخش مسابقه فستیوال فیلم برلین‪،‬‬                                                                                         ‫دلیل آن کاملا روشن است‪ :‬جهانی‬       ‫در برابر زوال‪ .‬اینها آدمهایی هستند‬
‫دوم از‪ 9‬تا‪ 2۰‬ژوئن (‪ 9‬تا‪ ۱9‬خردادماه)‬      ‫فیلم سینمایی «قصیده گاو سفید»‬           ‫میتوانچونصفردرتفریقوجمعوضرب‬               ‫فروغ در «اسیر» و «دیوار» عمدتا‬          ‫بودن و بشری بودن مترادف پنهان‬       ‫که زندگی را بیشتر دوست دارند و‬
‫با نمایش آثار به صورت حضوری‬              ‫ساخته بهتاش صناعیها برای رقابت‬                  ‫حاصلی پیوسته یکسان داشت‬           ‫به اسارت و محصوریت زن چه در‬                                                 ‫میفهمندوهمینطورمرگرا‪.‬کارهنری‬
‫برای تماشاگران برگزار میشود‪.‬‬                                                                                               ‫خانواده و چه در اجتماع میپردازد و‬             ‫تاریخ و فرهنگ مردسالار است!‬   ‫یکجور تلاش است برای باقی ماندن و‬
‫از دیگر آثار راه یافته به فستیوال‬                  ‫در این بخش پذیرفته شد‪.‬‬        ‫میتوانچونآبدرگودالخودخشکید‬                ‫نگاههایی را مورد سؤال قرار میدهد که‬     ‫فروغ در پاسخ همان پرسش‬              ‫یا باقی گذاشتن «خود» و نفی مرگ‪».‬‬
‫فیلم برلین‪ ،‬فیلم «منطقه پایانی»‬          ‫هفتاد و یکمین دوره فستیوال‬                     ‫میتوان با هر فشار هرزه دستی‬        ‫خاموش به دور او دیوار میکشند‪« :‬من‬       ‫کلیشهای میگوید‪« :‬اگر شعر من‬         ‫بیش از بیست سال پس از این‬
‫ساخته مشترک بردیا یادگاری و‬              ‫بینالمللی فیلم برلین اسامی پانزده‬                   ‫بیسبب فریاد کرد و گفت‬         ‫میخواستم یک «زن» یک «بشر»‬               ‫یک مقدار حالت زنانه دارد‪ ،‬خب‪ ،‬این‬   ‫سخنان‪ ،‬در دهه هشتاد است که‬
‫احسان میرحسینی است که در بخش‬             ‫فیلم پذیرفته شده در بخش مسابقه این‬                  ‫«آه» من بسیار خوشبختم‬                                                                                     ‫میلان کوندرا نویسنده چک با طنزی‬
‫«انکانترز» شرکت میکند‪ .‬این اثر‬           ‫فستیوال را اعلام کرد که فیلم سینمایی‬                                                                                                                          ‫ژرف به کند و کاو در تلاش انسانهای‬
‫محصول دو کشور ایران و آلمان است‪.‬‬         ‫«قصیده گاو سفید» ساخته بهتاش‬            ‫جنبههای پوچی و تردید مأیوسانه‬                                                                                         ‫ریز و درشت برای دستیابی به‬
‫همچنین در این دوره از فستیوال‬            ‫صناعیها نیز در بین این آثار است‪.‬‬        ‫خیلی طبیعی است که به علت زن باشم‪ .‬من میخواستم بگویم که من هم پررنگترمیشوند‪:‬‬                                           ‫جاودانگی بزرگ یا کوچک‪ ،‬بلندمدت‬
‫برلیناله محمد رسولاف فیلمساز برنده‬       ‫«قصیده گاو سفید» دومین اثر‬                                                        ‫حق نفس کشیدن و حق فریاد زدن‬             ‫بودنم است‪ .‬من خوشبختانه یک زنم‪،‬‬     ‫یا کوتاهمدت در کتاب «نامیرایی» (یا‬
‫خرس طلایی برلیناله با فیلم «شیطان‬        ‫بهتاش صناعیها درباره زنی است (با‬                         ‫کدام قله‪ ،‬کدام اوج؟‬      ‫دارم و دیگران میخواستند فریادهای‬        ‫اما اگر پای سنجش ارزشهای هنری‬       ‫جاودانگی) میپردازد و مقابله با مرگ را‬
‫وجود ندارد» و منع شده از فعالیت‬          ‫نقشآفرینی مریم مقدم) که شوهرش‬                  ‫مگر تمامی این راههای پیچاپیچ‬       ‫مرا بر لبانم و نفسم را در سینهام خفه و‬  ‫پیش بیاید فکر میکنم دیگر جنسیت‬      ‫انگیزه این تلاش میداند‪ .‬با این تفاوت‬
‫فیلمسازی و خروج از کشور‪ ،‬کار داوری‬       ‫به اشتباه و در اثر قضاوت غلط اعدام‬                                                ‫خاموش کنند‪ .‬آنها اسلحههای برندهای‬       ‫نمیتواند مطرح باشد‪ .‬طبیعی است که‬    ‫که وی دولتمردان را نیز به هنرمندان‬
‫فیلمهای بخش مسابقه این دوره را بر‬        ‫شده‪ ،‬اما بدون آنکه بداند وارد ماجرای‬                  ‫در آن دهان سرد مکنده‬                                                ‫زن به علت شرایط جسمانی‪ ،‬حسی و‬       ‫میافزاید و این تلاش را نه تنها آگاهانه‪،‬‬
‫عهده دارد‪ .‬دیگر اعضای هیئت داوری‬         ‫عاشقانهای با کسی میشود که حکم‬                ‫به نقطه تلاقی و پایان نمیرسند؟‬                     ‫انتخاب کرده بودند‪».‬‬       ‫روحیاش به مسائلی توجه میکند که‬      ‫بلکه در مواردی کامال حسابگرانه و‬
‫«جیانفرانکو ُرزی»‪« ،‬یاسمیلا ژبانیچ»‪،‬‬     ‫اعدام اشتباهی همسرش را داده است‪.‬‬        ‫به من چه دادید‪ ،‬ای واژههای ساده فریب‬      ‫چه اسلحهای؟ تهمت و افترا! بدنام‬         ‫شاید مورد توجه یک مرد نباشد و یک‬    ‫حتا همراه با دستیازی به ریا‪ ،‬فریب‬
‫«ایلدیکو انیدی»‪« ،‬آدینا پینتیل» و‬        ‫صناعیها پس از پذیرش فیلمش در‬                  ‫و ای ریاضت اندامها و خواهشها‬        ‫ساختن شاعری که تمامی این‬                                                    ‫و جعل واقعیت ارزیابی میکند‪ .‬اگرچه‬
‫«نداف لاپید» فیلمسازان برنده خرس‬         ‫بخش مسابقه فستیوال فیلم برلین در‬                                                                                                                              ‫میلان کوندرا به روی خود نمیآورد که‬
                                         ‫حساب اینستاگرامش نوشت‪« :‬خبری‬            ‫فروغ در آستانه فصل سرد‪ ،‬جهان را‬                                                                                       ‫خودش نیز با داستاننویسی‪ ،‬آنهم به‬
             ‫طلای برلیناله هستند‪.‬‬        ‫خوش برای ما و سینمای ایران در‬           ‫«دید» زنانه نسبت به مسائلی بدهد که نامردمیهارادرشعرخویشبازمیتابید‪ :‬آلودهتر از آن مییابد که دستان ناتوان‬               ‫شیوهای کاملا ویژه (که به نظر من هم‬
‫فیلمهای پذیرفته شده در بخش‬               ‫این وانفسای اخبار بد‪ .‬نوش جان‬           ‫او بتوانند در آن تغییری به وجود آورند‪.‬‬    ‫گریزانم از این مردم که با من‬            ‫با مال مرد فرق میکند‪».‬‬              ‫خودمانی و هم خودنمایانه است) دست‬
‫مسابقه برلیناله ‪ 2۰2۱‬به شرح زیر‬          ‫همکاران عزیزتر از جانم که سینما را با‬                                             ‫فروغ هنوز در دورهای زندگی میکرد به ظاهر همدم و یکرنگ هستند‬                  ‫به تلاش برای جاودانه شدن زده است‪،‬‬
‫است‪ :‬راندهشده کارگردان زاویه بوآ از‬      ‫تکتکشان زندگی کردم و اگر هوش و‬          ‫جهانپیراموناومجموعهقناسیاستاز‬             ‫که زنان میبایست تلاش میکردند تا ولی در باطن از فرط حقارت‬                    ‫ولی فروغ پنهان نمیکند که تلاش او‬
‫فرانسه‪Bad Luck Banging or ،‬‬              ‫سلیقه آنها نبود این فیلم به این جایگاه‬  ‫تردید‪،‬بیتفاوتی‪،‬پلیدی‪،‬دوروییودروغ‪:‬‬                                                                                     ‫برای کشف و آفرینش ادبی در عین‬
‫‪ ،Loony Porn‬کارگردان رادو جوذ‪،‬‬           ‫نمیرسید‪ .‬شاید این حضور مرهمی‬                                                      ‫از جانب دیگران پذیرفته شوند و نه به دامانم دو صد پیرایه بستند‬
‫فابیان – اوضا ِع بهم ریخته (‪Fabian‬‬       ‫باشد بر زخمهای تبعیض‪ ،‬تهدید و‬           ‫چه میتواند باشد مرداب‬                     ‫آنکه خودشان را به منزله جنس دیگر از این مردم که تا شعرم شنیدند‬                            ‫حال نفی مرگ است‪.‬‬
‫‪ )– Going to the Dogs‬کارگردان‬            ‫کجفهمی که در ایام جشنوارهی وطنی‬                                                                                                                                  ‫نقش جنسیت در آزادی بیان‬
‫دومینیک گراف‪ ،‬قصیده گاو سفید‬                                                     ‫چه میتواند باشد جز جای تخمریزی‬                                                                                        ‫میگویند حافظ شاعر زن و مرد‬
‫به کارگردانی بهتاش صناعیها و‬               ‫و بعد از آن‪ ،‬بر جانمان نشاندند…»‬      ‫بپذیرانند‪ .‬از همین رو اضافه میکند‪ :‬به رویم چون گلی خوشبو شکفتند حشراتفساد‬                                             ‫است‪ .‬شاعر و منتقد ارزنده شفعیی‬
‫مریم مقدم از ایران‪ ،‬گردونه شانس و‬        ‫مریم مقدمی بازیگر اصلی این فیلم‬                                                   ‫«اصل‪ ،‬کار آدم است‪ ،‬زن و مرد مطرح ولی آندم که در خلوت نشستند‬                  ‫کدکنی در ستایش حافظ میسراید‪:‬‬
‫خیالپردازی (‪Wheel of Fortune‬‬             ‫اوایل در سال ‪ 9۸‬در نامهای به وزیر‬       ‫افکار سردخانه را جنازههای بادکرده‬                                                 ‫نیست‪ ».‬اما به این توجه نمیکند که‬
‫‪ ) and Fantasy‬کارگردان ریوسوکی‬           ‫فرهنگ و ارشاد اسلامی نوشت که‬                                                                   ‫مرا دیوانهای بدنام گفتند‬   ‫اگر در واقعیت‪ ،‬یک جنس فقط آدم‬       ‫هر کس درون شعر تو جویای شعر‬
‫هاماگوچی‪ ،‬آقای باخمان و کلاس او‬          ‫بطور غیررسمی ممنوعیت کاری پیدا‬                                   ‫رقم میزنند‬                                                                                                             ‫خویش و تو‬
‫(‪Mr. Bachmann and His‬‬                    ‫کرده و تهدید شده در صورت شکایت‬                                                    ‫فروغ در گیر و دار تصمیم میان‬
‫‪ )Class‬کارگردان ماریا شپیت‪،‬‬              ‫بازداشت و توبیخ خواهد شد‪ .‬این بازیگر‬    ‫او به گیاه و ماه و کودک روی‬                                                                                                  ‫آیینهدار خاطر هر مرد و هر زنی‬
‫من مرد تو هستم (‪I’m Your‬‬                 ‫با فیلم سینمایی «پرده» ساخته جعفر‬       ‫(انسان) محسوب میشود‪ ،‬بنابراین شاعر بودن آنگونه که خود میخواهد میآورد‪ ،‬به بی گناهی‪:‬‬
‫‪ ،)Man‬کارگردان ماریا شریدر‪،‬‬              ‫پناهی و کامبوزیا پرتوی در فستیوال‬                                                 ‫و یا خاموشی گزیدن آنگونه که‬             ‫اصل‪ ،‬جنسیت خواهد بود و نه انسانیت‬   ‫لیکن این دلیل نمیشود که نگرش‬
‫مقدمه (‪ )Introduction‬هونگ‬                ‫فیلم برلین در سال ‪ ۱۳9۱‬شرکت کرد‬                  ‫من از سلاله درختانم‬              ‫دیگران میخواهند به تدریج فضیلت‬                                 ‫یا کار آدم!‬  ‫و بیان حافظ مردانه نبوده باشد‪.‬‬
‫سانگسو‪ ،‬جعبه خاطره (‪Memory‬‬               ‫و هنگام بازگشت به ایران گذرنامه او و‬    ‫تنفس هوای مانده ملوم میکند‬                ‫بیاعتنایی را میآموزد و با رهایی از‬                                          ‫حافظ مانند هر شاعر‪ -‬مرد دیگری‬
‫‪ )Box‬کارگردان جوانا حاجیتوما و‬                                                                                             ‫شکوههای اسارت در اندوه میشکوفد‪:‬‬         ‫فروغ گزند چنین واقعیتی را با پوست‬   ‫جهان و پدیدههای آن را از دید یک‬
‫خلیل جریج‪ ،‬همسایه بغلی (‪Next‬‬                              ‫پرتوی توقیف شد‪.‬‬                      ‫چرا توقف کنم؟‬                                                       ‫و گوشت لمس کرد‪ .‬در شرایطی که‬        ‫مرد مینگرد و این البته نه یک گناه‬
‫‪ )Door‬کارگردان دانیل برول‪،‬‬               ‫«پرده» را جعفر پناهی پس از ممنوع‬          ‫من خوشههای نارس گندم را‬                 ‫مردان شاعر از می و معشوقه و آغوش بگذار زاهدان سیهدامن‬                       ‫یا جرم‪ ،‬بلکه کاملا طبیعی است‪ .‬اگر‬
‫مامان کوچولو (‪)Petite Maman‬‬              ‫شدن فعالیت فیلمسازی از سوی‬                                                                                                                                    ‫حافظ زن میبود آیا تغییری در دیوان‬
‫به کارگردانی سلین سیاما‪ ،‬وقتی به‬         ‫حکومت‪ ،‬در یک ویلا در شمال ایران‬         ‫به زیر پستان میگیرم و شیر میدهم‬           ‫و لذت سخن میگفتند بدون آنکه به رسوای کوی و انجمنم خوانند‬                    ‫اشعار او پیدا نمیشد؟ بدون تردید‪ .‬ولی‬
‫آسمان نگاه میکنیم چه میبینیم؟‬            ‫با یک دوربین شخصی ساخت که‬               ‫فروغ در این روند به نوعی عرفان‬                                                                                        ‫چنین فرضی به دلیل شرایط تاریخی‬
‫(‪What Do We See When‬‬                     ‫برنده خرس نقرهای بهترین فیلمنامه‬        ‫«مدرن» میرسد که در آن نه گوینده‬           ‫بدکارگی متهم شوند‪ ،‬فروغ فرخزاد به نام مرا به ننگ بیالایند‬                   ‫زندگی زنان تصوری محال است‪ .‬بر‬
‫‪ ?We Look at the Sky‬کارگردان‬                                                     ‫و پرنده‪ ،‬بلکه صدا و پرواز‪ ،‬نه فاعل‪ ،‬بلکه‬  ‫دلیل بیانی مشابه «بدنام» خوانده شد‪ .‬اینان کهآفریدهشیطانند‬                   ‫همین اساس است که هرگز از یک مرد‬
‫الکساندر کوبریدزه‪ ،‬جنگل –همه جا‬                     ‫فستیوال فیلم برلین شد‪.‬‬       ‫شعر فروغ به این دلیل بیپروا او در نامهای از اروپا مینویسد‪« :‬به آن فعل و عمل‪ ،‬نه انسان‪ ،‬بلکه انسانیت در‬
‫میبینمت (‪Forest – I See You‬‬              ‫صناعیها در سال ‪ ۱۳9۳‬اولین فیلم‬          ‫مینماید که سرایندهاش یک زن است سرزمینی میاندیشیدم که فرسنگها امتداد تاریخ باقی میمانند‪.‬‬
‫‪ )Everywhere‬کارگردان بنسه‬                ‫سینمایی خود را با نام «احتمال باران‬     ‫و شرم عاشقانه و جنسی در فرهنگ با خاکش فاصله داشتم و در آنجا اندیشیدن به آنچه فروغ میتوانست‬
‫فلیگوف‪ ،‬نور طبیعی (‪Natural‬‬               ‫اسیدی» را با موضوع همجنسگرایی‬           ‫مذکر ویژه زنان است‪ .‬اندیشه و تأمل نمیشود همانطور که «بود» بود!» بشود و امروز میتوانست باشد‪،‬‬
‫‪)Light‬کارگردان دنیش نای‪ ،‬یک‬              ‫در ایران ساخت که به صورت محدود‬          ‫فروغ فرخزاد در زمینه محدودیتهای از نظر فکری درواقع فروغ با اشعار وسوسهای است بیسرانجام‪.‬‬
‫فیلم پلیسی (‪)A Cop Movie‬‬                 ‫در گروه «هنر و تجربه» به نمایش در‬       ‫موجود و آزادی اندیشه و بیان برای «عصیان» است که تولدی دیگر یکسال پیش از مرگ فروغ یونسکو‬
                                                                                 ‫زنان بسی عمیقتر از زمان خود یعنی مییابد‪ .‬به «پرسشهای مرموز» یک فیلم نیمساعته از زندگی او تهیه‬
  ‫کارگردان‪ :‬آلونسو روئیسپالاسیوش‪.‬‬                                                ‫دهه سی خورشیدی در جامعه ایران میپردازد و خدا را به پاسخگویی فرا کرد و برناردو برتولوچی که بعدها‬
                                                                                 ‫بود‪ .‬چرا آزادی اندیشه و بیان برای میخواند‪ .‬پرسشهای جاودانه بودن و نامآور شد‪ ،‬فیلمی پانزده دقیقهای‬
                                                                                 ‫زنان؟ جامعه اگرچه پذیرفته بود که نبودن‪ ،‬هستی و نیستی‪ ،‬اندیشه‪ ،‬رنج و درباره فروغ ساخت‪ .‬فروغ در نامهای‬
                                                                                 ‫اشعار عاشقانه و تمناهای جنسی عدالت‪« ،‬معماهای این دنیای رازآلود» نوشت‪« :‬من به دنیا فکر میکنم‪.‬‬
                                                                                 ‫را از دیرباز از زبان مردان بشنود‪ ،‬که او پاسخی برایشان نمییابد‪ .‬عصیان هرچند امید دنیایی شدن خیلی کم و‬
                                                                                 ‫لیکن بیان آزادانه آنها از قلم یک زن فروغ در عین حال سرشار از ناامیدی و تقریبا صفر است‪ .‬اما خوبیش این است‬
                                                                                 ‫که آدم را از محدودیت این محیط سه‬          ‫اصلا خوشایند و «آبرومندانه» نبود‪ .‬ناتوانی است‪ .‬سرشار از تقدیر‪:‬‬
                                                                                 ‫در چهار و این حوض کرمها نجات‬              ‫فرهنگی که اشعار اخلاقی و پندآمیز آن داغ ننگ خورده که میخندید‬
                                                                                 ‫میدهد و دیگر از اینکه در مراکز حقیر‬       ‫پروین اعتصامی را در کنار گلهای بر طعنههای بیهده من بودم‬
                                                                                 ‫هنری این مملکت مورد قضاوت قرار‬            ‫سرسبد ادبیات مذکر قرار میداد گفتم که بانگ هستی خود باشم‬
                                                                                 ‫گرفته است‪ -‬و بدبختانه رد شده است‪-‬‬         ‫(زبان گشودن پروین اعتصامی به شعر اما دریغ و درد که «زن» بودم‬
                                                                                 ‫وحشتی نخواهد کرد‪ ،‬حتا خندهاش‬              ‫خود ستودنی است) به ناگاه با انتشار با این گروه زاهد ظاهرساز‬
                                                                                 ‫خواهد گرفت‪».‬‬                              ‫«اسیر» در یک جهش سرسامآور دانم که این جدال نه آسانست‬
                                                                                                                                                                   ‫از «نخ و سوزن» و «دارا و ندار» به‬
                                                                                 ‫میدان دشمنی و عشق زن و مرد *نامیرایی پیشنهاد هوشنگ وزیری برای‪immortality‬‬
                                                                                                                                                                   ‫پرتاب شد‪:‬‬
                                                                                 ‫*کیهان لندن شماره ‪ ۱۱ /۷44‬فوریه ‪ ۲۲ /۱۹۹۹‬بهمن ‪۱۳۷۷‬‬
   2   3   4   5   6   7   8   9   10   11   12