Page 13 - (کیهان لندن - سال سى و هفتم ـ شماره ۳۰۰ (دوره جديد
P. 13

‫صفحه ‪۱3‬ـ ‪ Page 13‬ـ شماره ‪۱۷66‬‬
‫جمعه ‪ ۱۹‬تا پنجشنبه ‪ ۲۵‬فوریه ‪۲0۲۱‬‬

‫است‪ .‬به دنبال سلامتش نیست و‬                     ‫ارنست همینگوی‪ ،‬نویسندهای بزرگ با خصلتهای عجیب‬                                                                                                ‫او غول قرن بیستم بود‪ .‬زن‪ ،‬الکل‪،‬‬
‫رفته رفته بدنش او را رها میکند‬                                                                                                                                                               ‫شکار‪ ،‬ادبیات‪ ،‬باز هم زن‪ ،‬همه اینها‬
‫به خاطر‪ :‬نوشیدن الکل زیاد‪ ،‬مصرف‬                  ‫عاشقپیشه‪ ،‬میگسار‪ ،‬شکارچی‪ ،‬پرخاشگر‪ ،‬جنگجو و‪ ...‬افسرده و سرخورده!‬                                                                             ‫جزئی از زندگانی اش میبود و زندگی‬
‫کردن انرژی‪ ،‬فشار رگها‪ ،‬کار زیاد‪ .‬در‬                                                                                                                                                          ‫را همانند گرگی میبلعید‪ .‬هفت رمان‪،‬‬
‫این هنگام و در حین افسردگی است‬                                            ‫« انسان میتواند ویران شود اما شکست نخورد»‬                                                                          ‫شش جلد داستان در طول حیاتش‬
‫که قرارداد معروفترین کتابش‪ ،‬پیرمرد‬                                                                                                                                                           ‫منتشر کرد و ده جلد کتاب از او پس‬
‫و دریا‪ ،‬را امضاء میکند و شهرتی بی‬               ‫‪ ۱9۵9‬در میدان گاو بازی هنگام صحبت با آنتونیو اوردونز‪.‬‬            ‫‪ ۱93۷‬خبرگزار جنگ در اسپانیا‬                                                 ‫از مرگش منتشر شد‪ .‬پسر خوب و‬
‫نهایت کسب مینماید‪ ،‬که میتواند از‬                                                                                                                                                             ‫مهربانی از ایالت ایلینوآ بود‪ ،‬برنده‬
‫آن بهره گیرد‪ .‬اما نه‪ ،‬میگوید‪« :‬باید‬   ‫از محل سکونتش «کی وست» دیدن‬             ‫عکس گذرنامه اش در ‪ ۲۱‬سالگی‬                                              ‫ستایش به بمباران مینگرد و برای‬         ‫جایزه نوبل شد و شهرت جهانی یافت‪.‬‬
‫بروم و نمی دانم چرا»! رهسپار افریقا‬   ‫میکنید و ماشین تحریر رویالش را‬                                                                                  ‫مردگان اشک میریزد‪ .‬در میان ِگل و‬       ‫افسانه ای او را در برگرفت‪ ،‬هرچند که‬
‫میشود‪ ،‬هواپیمایش سقوط میکند‪.‬‬          ‫مشاهده میکنید‪ ،‬راهنما تذکر میدهد‪:‬‬           ‫آغاز یک اسطوره‬                 ‫را گم میکند‪ ،‬بد مستی رابه حد‬         ‫لای در میلان‪ ،‬در معرض گلوله هاست‬       ‫خودش این افسانه را آفرید‪ :‬باصدایی‬
‫هواپیمای دیگری سوار میشود که آن‬       ‫گربههایی که میبینید‪ ،‬بازماندگان‬                                            ‫اعلا میرساند (اختراع کوکتیل تام‬      ‫و زخمی میشود‪ ،‬و میآموزد که‪:‬‬            ‫رعدآسا به بورژواها پرخاش میکرد‪،‬‬
‫هم سقوط میکند و نتیجه اش ضربه‬         ‫گربه های نویسنده بزرگ ارنست میلر‬    ‫از این پس است که اسطوره‬                ‫کولینز را به او نسبت میدهند‪ ،‬آنقدر‬   ‫«زندگی جاودان فقط یک رؤیاست‪».‬‬          ‫به مرتجعان ناسزا میگفت‪ ،‬همه را به‬
                                                                          ‫همینگوی آغاز میشود‪ :‬مردیست‬             ‫چیزهاست که به او نسبت میدهند‬         ‫درحقیقت همینگوی مدام میدوید‬            ‫مبارزه میطلبید و دستوراتی میداد که‬
                     ‫مغزی است‪.‬‬                        ‫همینگوی هستند‪.‬‬      ‫که زود حوصلهاش سر میرود‪ .‬با‬            ‫‪ )...‬مثل ًا آزمایش آلت تناسلی اسکات‬  ‫به خاطر این که فرد ناامیدی بود‪.‬‬        ‫کسی به گوش نمیگرفت‪ .‬از نشانههای‬
‫در ‪ ،۱۹۵۴‬در سن ‪ ۵0‬سالگی‪،‬‬              ‫باری دگر‪ ،‬تمام دم و دستگاهش‬         ‫همسر جدید‪ ،‬دو پسر و دخترش‬              ‫فیتزجرالد که به او اطمینان دهد عیب‬   ‫او دلایل خودش را داشت‪ :‬از آدمها‬        ‫شهرتش‪ :‬کنج دنج خود را در ‪La‬‬
‫همینگوی برنده جایزه نوبل‪ ،‬همچو‬        ‫رها میکند و در دسامبر ‪۱۹۴۴‬برای‬      ‫برای صید به کناره اتلانتیک و برای‬      ‫و نقصی ندارد‪ ،‬و انتشار اولین رمانش‪،‬‬  ‫َسر خورده بود‪ ،‬تنها مشروب کافی‬         ‫‪ Closerie de Lilas‬در پاریس‬
‫پیرمردی است‪ .‬با افسردگی قلاویز‬        ‫آزادی پاریس میشتابد‪ .‬هنگامی که‬      ‫شکار فیل به کنیا میرود‪ ،‬با سر به‬       ‫خورشید همچنان میدرخشد‪ .‬عاقبت‬         ‫نبود و پاریس‪ ،‬شهری که چندین‬            ‫حفظ کرده است‪ ،‬پلاکی به اسم خود‬
‫است و بر این که ‪ « :‬نویسندگی در‬       ‫درون ماشین جیپ با یک فیلمبردار‬      ‫درون جنگ داخلی اسپانیا میجهد‪،‬‬          ‫پس از این که دگمه آب را فشار‬         ‫سال در آن بسر آورده بود‪ ،‬خوشی‬          ‫در ‪ Harry›s Bar‬ونیز دارد‪ ،‬بطری‬
‫بهترین حالت‪ ،‬سبب انزوای نویسنده‬       ‫جوا ِن سیگنل کمپانی به سوی پایتخت‬   ‫با همسر سومش (مارتا گلهورن) در‬         ‫میدهد و مخزن آب روی سرش‬              ‫موقتی میبود‪ .‬با سبیل و کلاه بِ ِره بر‬  ‫مشروبش در ‪ Key West‬باقی است‬
‫است‪ .‬نویسنده اگر خوب عمل کند‪ ،‬هر‬      ‫میراند‪ ،‬سر راه‪ ،‬در رامبویه توقف‬     ‫فلوریدا اقامت میکند و به پرورش‬                                              ‫سر‪ ،‬به «کوپول» میرفت‪ ،‬با پیکاسو‬        ‫و مجسمه اش در هاوانا پابرجا‪ .‬نازیها‬
‫روز خودش را محکوم به یک زندگی‬         ‫میکند که در فاحشه خانه معروفش‬       ‫ده گربه میپردازد‪ .‬امروز هنگامی که‬        ‫میافتد‪ ،‬از همسرش جدا میشود‪.‬‬        ‫هم پیاله بود‪ ،‬در کنار جیمز جویس‬        ‫در سال ‪ ۱۹33‬آثارش را در برلن‬
‫جاودان میکند‪ ».‬خورشید جنوب را‬         ‫خوش بگذراند چون شهرت داشت که‬                                                                                    ‫مینشست و مطمئناً در آغوش «کی‬           ‫سوزاندند‪ ،‬و همه اینها خود نشانه‬
‫به خاطر جنگلهای «آیداهو» ترک‬          ‫زنانش خوش سر و سینهاند‪ .‬فیلمبردار‬                                                                               ‫کی مونپارناس» میخوابید‪ .‬همسری‬
‫میکند‪ .‬فکرش مغشوش میشود و از‬          ‫جوان «راس مه یر» هم از آن پس فقط‬                                                                                ‫داشت‪ .‬خوب‪ ،‬بله! اما مسألهای نبود‪.‬‬                          ‫تکامل اوست‪.‬‬
‫آن بدتر‪ ،‬دیگر نمیتواند مشروب بنوشد‬    ‫از پستانهای بزرگ فیلم برمیدارد‪.‬‬                                                                                 ‫زنها‪ ،‬حرکت‪ ،‬و سرعت را دوست‬             ‫افزون براین‪ ،‬بیسترویی در میامی‬
‫‪ ...‬با وجود این همچنان به نوشیدنش‬     ‫ممنون از همینگوی! به شانزه لیزه که‬                                                                              ‫میداشت‪ .‬سالهای ‪ ،۲0‬برای او‬             ‫اعلانی دارد که بر رویش نوشته شده‪:‬‬
‫ادامه میدهد‪ .‬و از آن باز هم بدتر‪،‬‬     ‫میرسد یک راست به بار ریتس میرود‬                                                                                 ‫سالهای پر باری است‪ :‬قریب صد‬            ‫«همینگوی در این مکان شاشیده‬
‫دیگر نمیتواند عشق ورزی کند‪ ،‬اما‬       ‫و پشت بار‪ ،‬مست‪ ،‬همچو یک لهستانی‬                                                                                 ‫مقاله برای «تورونتو استار» درباره‬      ‫است»‪ .‬که این هم میتواند گویای‬
‫همچنان سعیاش را میکند‪ .‬عاقبت‬          ‫که بر روی تخت راحتی خوابیده است‪،‬‬                                                                                ‫موضوعهای مختلف مینویسد‪ .‬افزون‬
‫روز ‪ ۲‬ژوئیه ‪ ،۱۹۶۱‬تفنگ شکارش‬                                                                                                                          ‫بر صید‪ ،‬تماشای گاوبازی در اسپانیا‪،‬‬                        ‫شهرتش باشد‪.‬‬
‫را بر میدارد و گلولهای در دهانش‬                               ‫میخوابد‪.‬‬                                                                                ‫جنگ در ترکیه‪ ،‬سفر در اروپا‪ ،‬چشیدن‬      ‫پدرش پزشک بود و مادرش‬
‫خالی میکند‪ .‬پدرش خودکشی کرده‬                                                                                                                          ‫قهوه در ایتالیا‪ .‬بی نظم و شتاب‬         ‫موسیقی دان‪ .‬ارنست کوچک دوران‬
‫بود‪ .‬خواهرش خود کشی کرد‪ .‬پسرش‬                  ‫بهاستقبال مرگ‬                                                                                          ‫زده است‪ ،‬چمدان و نوشتههایش‬             ‫کودکی مرفهی را در اوک پارک‪ ،‬در‬
‫گرگوری هم یک پستان مصنوعی‬                                                                                                                                                                    ‫ایالت ایلینوآی‪ ،‬میان زنگ ناقوس‬
‫گذاشت که زن بشود‪ ،‬و عاقبت تنها و‬      ‫باری دگر ازدواج میکند‪ .‬باز هم به‬                                                                                                                       ‫کلیساهای مختلف گذراند‪ :‬باتیست‪،‬‬
‫بی کس و مجنون‪ ،‬در زندانی جان سپرد‪.‬‬    ‫سفر میرود‪ .‬شاهد مرگ دوستانش‬                                                                                                                            ‫کاتولیک‪ ،‬پروتستان و کالوینیست‪.‬‬
‫در تمام طول زندگیاش‪ ،‬ارنست‬                                                                                                                                                                   ‫شگفتآور نیست که بعدها از خود‬
‫همینگوی خودش به زندگی خود‬                                                                                                                                                                    ‫پرسید‪« :‬برای که زنگها به صدا‬
‫شکل داد و خود موفق به ویرانی خود‬                                                                                                                                                             ‫در میآید؟» خیلی زود‪ ،‬در حالی‬
‫شد‪ .‬مدلی این چنین از خود بنیاد نهاد‪:‬‬                                                                                                                                                         ‫که سرگرم فوتبال‪ ،‬بوکس بازی و‬
‫یک نویسنده معترض‪ ،‬که زن برایش‬                                                                                                                                                                ‫اسکی است‪ ،‬به نوشتن میپردازد‪ ،‬به‬
‫بازیچه ایست‪ ،‬اندکی مغرور‪ ،‬کله خر‪،‬‬                                                                                                                                                            ‫روشی که زندگیش مختل نمیشود‪:‬‬
‫جذاب و ماجراجو‪ .‬او دهها بلکه صدها‬                                                                                                                                                            ‫« جملههای کوتاه‪ .‬پاراگرافهای کوتاه‪.‬‬
‫مقلد داشت که میاندیشیدند کافی‬                                                                                                                                                                ‫استحکام‪ ».‬رک و راست‪ ،‬با نگاهی‬
‫است مشروب بنوشند و به صید ماهی‬                                                                                                                                                               ‫مغرور و دهانی خوش نقش‪ ،‬در حقیقت‬
‫روند که نویسنده شوند‪ .‬اما همینگوی‬                                                                                                                                                            ‫او زندگی را وارد ادبیاتش و ادبیات را‬
‫آگاه به چیزی بود که آن دیگران نمی‬                                                                                                                                                            ‫وارد زندگی اش میکند‪ .‬میبایست‬
‫دانستند‪ .‬میگفت‪ « :‬هستی این نیست‬                                                                                                                                                              ‫وکیل مدافع یا جراح میشد‪ ،‬اما‬
                                                                                                                                                                                             ‫ترجیح داد که به دنبال خطر برود‪.‬‬
        ‫که زندگی خودت را بکنی‪».‬‬                                                                                                                                                              ‫در نوزده سالگی در جبهه آلمان‪ ،‬با‬

‫‪46‬‬                                    ‫‪8۷‬‬

‫‪69‬‬                                    ‫‪84‬‬            ‫‪3‬‬

                                      ‫‪۲6‬‬                                      ‫(سودوکو)‬

‫‪8 ۵۲‬‬                                                                                                             ‫‪ ۱۵ ۱4 ۱3 ۱۲ ۱۱ ۱۰ 9 8 ۷ 6 ۵ 4 3 ۲ ۱‬عمودی‪:‬‬

                                                        ‫‪۱3‬‬                                                       ‫‪ ۱‬ـ آغازگر حرفۀ پرستاری و‬                                                                        ‫‪۱‬‬
                                                                                                                        ‫معروفترین پرستار جهان‬                                                                     ‫‪۲‬‬
‫‪6 8۷ ۱‬‬                                                                    ‫‪64‬‬                                                                                                                                      ‫‪3‬‬
                                                                                                                 ‫‪ ۲‬ـ بهره ـ از خوانندگان مشهور و فقید‬                                                             ‫‪4‬‬
    ‫‪۷3‬‬                                              ‫‪۵۱‬‬                                                 ‫‪3‬‬                  ‫آمریکا در قرن گذشته‬                                                                     ‫‪۵‬‬
                                                                                                                                                                                                                  ‫‪6‬‬
‫‪۲۵‬‬  ‫‪9‬‬                                                  ‫‪4۵‬‬                                                        ‫‪ 3‬ـ قلیل ـ رودخانهای در روسیه ـ از‬                                                               ‫‪۷‬‬
                                                                                                                                ‫خلفای راشدین‬                                                                      ‫‪8‬‬
    ‫‪83‬‬                                ‫‪۱۲‬‬                                  ‫‪۵۱‬‬                                                                                                                                      ‫‪9‬‬
                                                                                                                 ‫‪۴‬ـازاعضایداخلیبدنانسانـپایتخت‬                                                                    ‫‪۱۰‬‬
‫‪36‬‬                                    ‫‪4۵‬‬                ‫‪۲‬‬                     ‫‪۵‬‬                                  ‫کشوری است ـ قسمتی از اندام‬                                                                       ‫‪۱۱‬‬
                                                                                                                 ‫‪ ۵‬ـ از آفات نباتی ـ ُمل ـ پسوندی‬                                                                 ‫‪۱۲‬‬
‫‪ ۹‬ـ از میوهها ـ بالا و والا‬            ‫عمودی‪:‬‬       ‫‪۱۱ ۱۰ 9 8 ۷ 6 ۵ 4 3 ۲ ۱‬‬                                      ‫که معنی دارنده میدهد ـ دمل و‬                                                                     ‫‪۱3‬‬
‫‪ ۱0‬ـ ملالآور ـ ورزشی‬             ‫‪ ۱‬ـ سند زناشویی‬                                                                                                                                                                  ‫‪۱4‬‬
                               ‫‪ ۲‬ـ مخترع دینامیت‬                                                              ‫‪۱‬‬                     ‫ورم عفونی‬                                                                     ‫‪۱۵‬‬
             ‫است‬             ‫‪ 3‬ـ اقبال ـ قسمتی‬                                                                   ‫‪۶‬ـازمترجمانصاحبناموبرجستۀایران‬
‫‪ ۱۱‬ـ از پیمودنیها ـ‬                                                                                       ‫‪۲‬‬                                                                                                  ‫افقی‪:‬‬
                                        ‫از اندام‬                                                                       ‫‪ ۷‬ـ از نخست وزیران پیشین‬                                              ‫‪ ۱‬ـ از داستانسرایان و‬
      ‫کشوری است‬              ‫‪ ۴‬ـ از خوانندگان‬                                                             ‫‪3‬‬      ‫‪ ۸‬ـ دشمن «خورد» ـ مجعد ـ خالص‬                                               ‫نویسندگان معروف فرانسه‬
                             ‫معروف و قدیمی‬                                                                       ‫‪ ۹‬از شهرهای تاریخی عراق ـ حرف‬
                                                                                                          ‫‪4‬‬                                                                                            ‫در قرن بیستم‬
                                       ‫کشور ما‬                                                                             ‫تعجب ـ میوهای است‬                                                 ‫‪۲‬ـ کشوری است ـ درآمد ـ آوا‬
                                 ‫‪ ۵‬ـ مخفی ـ زشت‬                                                           ‫‪۵‬‬      ‫‪ ۱0‬ـ انتها ـ پلی معروف در ایران ـ لمیزرع‬                                    ‫‪ 3‬ـ بیابان ـ وسیلهای برای‬
                             ‫‪ ۶‬ـ سلطان جاز ایران ـ‬                                                        ‫‪6‬‬      ‫‪ ۱۱‬ـ از خوانندگان معروف و‬
                                                                                                                 ‫خوشصدای قدیمی ایران ـ توان‬                                                      ‫نواختن ـ از جواهرات‬
                                   ‫خوراکی است‬                                                             ‫‪۷‬‬      ‫‪ ۱۲‬ـ شدیدترین و سختترین ـ ذرت‬              ‫شدن ـ از نخستوزیران‬                ‫‪ ۴‬ـ کشیده شده ـ سلسله‬
                                        ‫‪ ۷‬ـ بلدیه‬                                                                                                           ‫پیشین هند ـ از وسایل‬             ‫‪ ۵‬ـ مادر بهعربی ـ اجرا ـ‬
                                                                                                          ‫‪8‬‬                       ‫ـ ظرفی است‬
                             ‫‪ ۸‬ـ عدم حضور ـ‬                                                               ‫‪9‬‬      ‫‪ ۱3‬ـ از هنرپیشگان معروف و قدیمی‬                              ‫خانه‬                            ‫آشکار‬
                                   ‫کشنده است‬                                                                                                                ‫‪ ۱۲‬ـ واحد پول کشوری‬              ‫‪ ۶‬ـ پشیمان ـ قسمتی از‬
                                                                                                                                     ‫تآتر ایران‬             ‫است ـ مانع ـ رنگی است‬            ‫اندام ـ راه بیپایان ـ ته‬
                                                                                                          ‫‪۱۰‬‬     ‫‪ ۱۴‬ـ خونبها ـ موجودی خیالی و‬
                                                                                                                                                                         ‫ـ میل وافر‬                      ‫حوض است‬
                             ‫حل جدول شماره قبل‬                                                        ‫‪۱۱‬‬                  ‫نامرئی ـ پستی و خ ّفت‬             ‫‪ ۱3‬ـ جان کندن ـ پایتخت‬           ‫‪ ۷‬ـ از وسایل سنتی موسیقی‬
                                                                                                                 ‫‪ ۱۵‬ـ کشوری است ـ از خاندانهای‬                                               ‫ـ بالاپوشی است ـ مغرور‬
                                                                                             ‫افقی‪:‬‬                                                            ‫کشوری است ـ بیروح‬
                                                                                ‫‪ ۱‬ـ از پادشاهان آل زیار‬             ‫حکومتی در ایران ـ سرنوشت‬                ‫‪ ۱۴‬ـ قدم ـ از خوانندگان‬                         ‫و مفتخر‬
                                                                              ‫‪ ۲‬ـ شهری تاریخی در آسیا‬                                                       ‫خوشصدا و معروف ایران ـ‬           ‫‪ ۸‬ـ گیاهی از تیرۀ گندمیان‬
                                                                              ‫ـ از اعضای بدن انسان ـ‬                                     ‫حل جدول شماره قبل‬  ‫شهری قدیمی در کشور ما‬            ‫ـ پیداناشدنی ـ بسته و‬
                                                                                                                                                            ‫‪۱۵‬ـ باریکه ـ از خوانندگان‬
                                                           ‫اندازهگیری وزن‬                   ‫آلودگی‬                                                                                                          ‫محموله‬
                                                       ‫‪ ۸‬ـ خرس ـ موقعیت و‬                ‫‪ 3‬ـ گلی است‬                                                                   ‫قدیمی ایران‬               ‫‪ ۹‬ـ صدا ـ مادر ـ باردار‬
                                                        ‫مقام ـ حرارت بدن‬       ‫‪ ۴‬ـ از اقلیتهای قومی در‬                                                                                       ‫‪ ۱0‬ـ پهلوان ـ از شهرهای‬
                                                    ‫‪ ۹‬ـ رودخانهای در روسیه ـ‬   ‫ایران ـ تکیهگاه ـ نوعی‬                                                                                        ‫عراق ـ شایسته و نیکوکار‬
                                                    ‫از وسایل دوخت و دوز ـ‬                                                                                                                    ‫‪ ۱۱‬ـ دردمندی و اندوهگین‬
                                                                                                ‫مار‬
                                                           ‫شهری در ایران‬        ‫‪ ۵‬ـ راهنمایی ـ بیگانگان‬
                                                         ‫‪۱0‬ـ کشوری است ـ‬       ‫‪ ۶‬ـ اشاره به دور ـ هدایت‬

                                                             ‫صحرایی است‬                ‫ـ ظرفی است‬
                                                          ‫‪ ۱۱‬ـ همیشگی ـ از‬         ‫‪ ۷‬ـ زیارتکنندگان ـ‬
                                                         ‫شهرهای کشور ما‬          ‫میوهای است ـ واحد‬
   8   9   10   11   12   13   14   15   16   17   18