Page 14 - (کیهان لندن - سال سى و هفتم ـ شماره ۳۱۴ (دوره جديد
P. 14
صفحه - Page 14 - 14شماره 1۷80
جمعه 14تا ۲۰خردادماه14۰۰خورشیدی
و هنگامی که سفیر ایران در اردن جانبازان آسمان ایران،خاطرات سپهبد آذربرزین)3( : سپهبد آذربرزین گزارش دیدار
بود به ایران میآمد و گزارشاتی را فرماندهان ارتش را در دفتر رئیس
به پادشاه میداد و بهعبارت دیگر، ارتشبد ازهاری در بستر بیماری مرا خواست و
وزارتخارجه را دور میزد و کسی به من گفت کودتا کن! ستاد به این شرح ادامه میدهد:
نبود که به حرف مقدم ،برنامه را د ر ا ین د ید ا ر سپهبد ی ر ا
سپهبد شاپور آذربرزین خلبانی پیوست و سه سال برای گذراندن سپهبد شاپور آذربرزین ،خاطرات خود را میبینم که بیخبر است در دنیا و
اجرا نکند. دورۀ آموزش خلبانی ،همراه با اولین گروه از دوران خدمت در نیروی هوایی در کتابی با شهرستانهای ایران و تهران چه
استنباط من این بود که شاهنشاه دانشجویان اعزامی به آمریکا رفت.در عنوان «جانبازان آسمان ایران» انتشار داده میگذرد .در این گیر و دار ،درخواست
موضوع را با سفیر آمریکا مطرح کرده نخستین ماههای استقرار رژیم جدید و رسیدگی به سهمیه برنج و روغن
و سفیر آمریکا بود که پادشاه را وادار روی کار آمدن دولت بازرگان ،زمانی کوتاه به است. سپهبدها را عنوان میکند4۵ .دقیقه
کرد برنامه را اجرا نکنند .اگر شاهنشاه پیشنهاد سپهبد قرنی ،او فرماندهی نیروی این کتاب که در 650صفحه در لس آنجلس وقت فرماندهانی را که باید در این
با آوردن این گروه به ایران مخالف هوایی را به عهده گرفت اما در همین مقام چاپ و منتشر شده است تصویری دقیق از روزهای بحرانی در قرارگاههای خود
بود ،دلیلی نداشت اجازۀ این کار را چگونگی شکل گرفتن و تحولات نیروی هوایی باشند ،میگیرد .رئیس ستادی را
بدهد .نشستن در لبنان و اجرای این بود که سر از زندان انقلاب در آورد. ایران از سالهای بعد از جنگ دوم جهانی تا میبینم که قادر نیست جلسه را اداره
بخش آخر کتاب ،که چگونگی از هم پاشیدن پایان دهۀ هفتاد و وقوع انقلاب اسلامی در کند و جلوی اشخاصی را که خارج
برنامه کار آسانی نبود. نیروی هوایی در جریان انقلاب و سرنوشت از موضوع صحبت میکنند بگیرد و
آن را در دوران بعد از انقلاب شرح میدهد، برابر خواننده قرار میدهد. از این کمیسیون بتواند نتیجه بگیرد.
یادی از شهریار شفیق حاوی نکتههای با اهمیت و اکثراً ناگفته مانده سپهبد آذربرزین ،فرزند سرهنگ حسن در این جلسه موضوع اجرای
شهریار شفیق فرزند والاحضرت است که با موافقت نویسنده برای انتشار در آذربرزین از افسران قزاقخانه و همراهان جنگهای روانی و خنثی کردن
اشرف پهلوی از همسر دومش احمد «کیهان» برگزیدهایم و طی چند شماره به رضاشاه در کودتای 1۲99متولد سال 1308 جنگهای روانی مخالفین مطرح
شفیق بود .وی خواهری داشت به نام شمسی است که در سال 13۲8وارد دانشکده میشود .یادداشتهایی رئیس ستاد
آزاده شفیق که هر دوی آنها درس نظرتان میرسد. افسری شد و در سال 13۲9به دانشکدۀ برمیدارد ،بیخبر است در ارتش
میهنپرستی را از مادرشان به ارث چه داریم .آیا متخصص جنگهای
برده بودند و تنها افرادی از خاندان مریم اقبال دختر نخست وزیر ایران منوچهر اقبال شهریار شفیق روانی داریم؟ آیا افسران این دورهها
پهلوی بودند که نام فامیل خود را را دیدهاند؟ آیا برنامۀ آموزشی را که
خیلی مایل است تو را ملاقات کند. خلبانی را که قرار است این مأموریت دادند .آیا فکر میکنید در ستاد بزرگ چه ستادی است که برای اجرای در دانشکده فرماندهی و ستاد اجرای
عوض نکردند. شب بعد ،قدر را در منزل را انجام دهد به دفتر من بفرستد. از کسی توضیح خواستند؟ کسی آئیننامۀ مصوبه هم باید شرفعرضی میشود دیده است؟ رئیس مستشاری
شهریار شفیق فرمانده یگان خویشاوندم ملاقات کردم .بعد از خلبان فرمانده که مأموریت را انجام تنبیه شد؟ آیا فکر میکنید در ستاد تهیه کند؟ در یادداشتهای قبلی را میخواهد؛ از او سؤال میکند در
هاورکرافت نیروی دریائی بود .با مریم شام ،مرا به گوشهای کشید و ماجرای میدهد برابر روش جاری باید به ستاد بزرگ کسی میدانست در خاش و نوشتم یک هواپیمای شناسایی مورد جنگهای روانی چه کاری
اقبال ،فرزند دکتر اقبال نخستوزیر پرواز لبنان را برای من گفت که من نیرو بیاید ،در مورد مأموریت توجیه بسیاری از نقاط پرت و دورافتادۀ نیروی هوایی هدف آتشبارهای میتوانید برای ما بکنید؟ او هم یک
سابق ایران که مدتی هم مدیر عامل بدون اینکه در گفتههای او تغییری شود و بعد اجازه پرواز از قلمرو فضائی کشور افسران ،درجهداران و سربازانی ضد هوایی یمن جنوبی قرار گرفت. ستوان و سه درجهدار را میفرستد که
شرکت نفت بود ،ازدواج کرد .زن کشورهای مسیر در اختیار او گذارده خدمت میکنند؟ آیا یک بار رئیس خلبان خود و سرنشین را از هواپیما بیایند به ارتش ایران درس جنگهای
و شوهر در بندرعباس که ستاد بدهم ،عیناً بازگو میکنم. شود و مسائلی که باید مورد توجه قرار ستاد ،هواپیمایی خواست که از این جدا کرد ،با چتر فرود آمد ،اسیر روانی بدهند .رئیس مستشاری غیر از
فرماندهی ناوگان دریائی جنوب بود، َق َدر سفیر ایران درآن شب به من دهد به او گفته شود .روز بعد وقتی نقاط دیدن کند ،با آنها صحبت کند، نیروهای یمن شد .گزارش اولیه نیرو این چه کاری میتوانست بکند چون
خلبان هواپیما به دفتر من آمد به او امکانات زندگی را برای آنها فراهم به ستاد1۵ ،دقیقه پس از سقوط او میداند یک آمریکایی که زبان
زندگی میکردند. گفت: گفتم اینکه تو را در دفترم خواستم کند؟ اینهاست که روحیۀ پرسنل را هواپیما بود .رسیدگی به وضع خانوادۀ فارسی را نمیداند نمیتواند بدون
اولین بار او را در جلسهای در ستاد فالانژیستها (گروه شبه نظامی دلیلش این بود که مأموریت اصلی تو بالا میبرد نه سهمیه قند و شکر و خدمه هواپیما بلافاصله در همان روز این که اطلاعاتی هم از خصوصیات
بزرگ ملاقات کردم .این جلسه برای لبنان) تعداد زیادی از سران انقلاب مأموریت دیگری است .تو باید در لبنان بهوسیلۀ نیروی هوایی انجام شد .نامۀ اخلاقی ایرانیان داشته باشد عملیات
رسیدگی و تجدیدنظر طرحهای ایران را که در لبنان آموزش چریکی بنشینی و سفیر ایران تو را در مورد برنج را زیاد کردن. رسمی نیروی هوایی به ستاد بزرگ جنگهای روانی را بهعهده بگیرد.
عملیاتی تشکیل شده بود .وی همراه میدیدند دستگیر کرده بودند و مأموریت اصلی توجیه خواهد نمود. پرواز به لبنان در فاصله ۲4ساعت روی میز رئیس اصلا چرا این ارتشبد از ستاد خود
معاون عملیاتی نیروی دریائی به به سفیر ایران اطلاع میدهند ما اجازۀ نشستن در لبنان را نداری فقط در یکی از روزهای سال 13۵۷ ستاد بود .در این نامه نیروی هوایی استفاده نمیکند؟ چرا دست به
جلسه آمده بود .در جلسه پیشنهادات حاضریم آنها را تحویل دولت ایران بعد از عبور از قلمرو فضائی قبرس ،به َق َدر آخرین سفیر ایران در لبنان ،با تقاضای استرداد زندانی جنگی را دامن آمریکاییها میشود .شاهنشاه
منطقی ارائه نمود و به علت اینکه بدهیم .سفیر ایران مراتب را به وزارت فرودگاه بیروت گزارش بده که هواپیما من تماس تلفنی گرفت .من او را در نموده است .چهل روز ستاد بزرگ از این موضوع کاملا اطلاع داشت.
گرداننده جلسه قادر به اداره جلسه خارجه گزارش میدهد؛ وزیر خارجه بهعلت اضطراری یا آتشسوزی در یک دورانی که سفیر ایران در اردن بود، اقدامی نکرد درصورتی که برابر من در روزی که شاهنشاه فرمودند
نبود و جلسه با گذشت زمانی طولانی بهعرض میرساند .دستور داده میشود موتور ،باید هرچه زودتر در بیروت برای اولین بار ملاقات کردم و هر آئیننامه از وظایف مسلم اداره یکم اگر اختلاف نظری با ربیعی داشتی
نتوانست نتیجهگیری کند با اعتراض یک هواپیمای نظامی آنها را به تهران بنشیند .پس از نشستن در بیروت، بار که برای انجام مأموریتی به اردن است .با قطع امید از ستاد بزرگ، از طریق ارتشبد ازهاری گزارش بده،
جلسه را ترک کردم .دیگر او را ندیدم، بیاورد .هواپیما در لبنان مینشیند. با شماره تلفنی که شمارۀ سفیر بود، میرفتم ،با او به دیدار ملکحسین نیروی هوایی خود به دنبال موضوع بهعرض رساندم مسیر دیگر را انتخاب
کم و بیش فکر میکرد من از نحوه رئیس سازمان اطلاعات و امنیت تماس بگیر و سفیر ایران تو را در میرفتم .جویای حالش شدم ،گفتم رفته دریافتیم خلبان با پای مجروح فرمایند زیرا ارتشبد ازهاری قبل از
کار او در جلسه اظهار نارضایتی کشور تلفنی به سفیر اطلاع میدهد مورد مأموریت توجیه خواهد نمود. کجایی؟ گفت :در لبنان .گفتم از چه در آب فرود آمده ،در اثر عدم معالجه اینکه گزارش مرا بهعرض برساند بطور
کردهام ولی با تلفنی که به او کردم شاهنشاه فرمودند ما بهاندازۀ کافی این تغییر مأموریت را نباید کسی بداند. زمان این جابجایی انجام شد؟ گفت، پای او سیاه شده ،در زندان بهانتظار قطع با آمریکاییها مشورت خواهد
او را متوجه کردم که علت اعتراض با زندانیان سیاسی موجود ،گرفتاری هواپیما به همان ترتیبی که برنامه کمتر از یک سال است. این است که پای او را قطع کنند کرد و بعد هم خودشان خندیدند
داریم؛ دیگر بیش از این گرفتاری شده بود در لبنان فرود آمد .خلبان به من گفت احتیاج به یک هواپیما تا از مرگ نجات یابد .این خلبان، و مسیر فردوست را تعیین فرمودند.
من چه بود. نباید بهوجود آورد .در نتیجه این برنامه هواپیما از دفتر سفیر ایران در لبنان دارم که به لبنان بیاید و باری را به فرمانده برجستۀ گردان شناسایی با اگر کاغذ و مدادی به دست ارتشبد
چند ماهی پس از تلفن من ،شبی اجرا نمیشود .از او سؤال کردم وقتی با من تماس گرفت؛ گفت من الان تهران حمل نماید .گفتم ،میدانی ما ۵هزار ساعت پرواز و هزینه 3۰۰تا ازهاری میدادید و از او میخواستید
در ساعت هشت بعد از ظهر مرکز وزارت خارجه مینویسد اوامر شاهانه در دفتر آقای سفیر هستم .ایشان اجازۀ پرواز به لبنان را نداریم و اگر 4۰۰میلیون دلار است .به ادارۀ یکم خدماتی را که در دوران ستاد و
فرماندهی عملیاتی نیروی هوائی این است که یک هواپیما به لبنان میفرمایند آن برنامه بههم خورده و هم امروز درخواست کنیم مسأله حد رفته هوار کشیدم ،داد زدم کسی به نخستوزیری به کشور نموده بنویسد،
به من گزارش داد یک مهندس فرستاده شود و ما هم فرستادیم ،چطور نیازی به هواپیما نیست .از من کسب اقل یک ماه زمان است تا این اجازه داد این بدبخت برسد .به من گفتند خواهد نوشت در دوران ریاست ستاد،
غیرنظامی پیمانکار ایستگاه رادار شما به حرف سپهبد مقدم این کار را تکلیف کرد ،گفتم مأموریت اصلی را بهدست ما برسد و بعد هم باید از مسیر نگران نباشید همین امروز شرفعرضی جلسات شکرگزاری برای واقعۀ
کیش در اثر تصادف و پرت شدن به متوقف کردید؟ فکر نمیکردید باید وزارتخارجه درخواست نمائی .گفت: تهیه میکنیم! قطع امید کردم .حتی 1۵بهمن و سلامتی شاه و مراسم
یک گودال عمیق ،خونریزی داخلی این مسأله را با وزارت خارجه هماهنگ که رفتن به لندن است ادامه دهد. آن را میدانم ولی هدف از تلفن من به فرمانده نیرو هم گزارش ندادم بزرگداشت رضاشاه کبیر که در
نموده و پزشک موجود در محل میکردید یا حتی با خود پادشاه مطرح من هم بهدنبال آن نبودم که دلیل این است که تو را زودتر در جریان چون ارتشبد تدین بهدنبال پیدا آرامگاه ابدی ایشان انجام شد آنهم
اظهارنظر کرده که اگر فوراً عمل نشود میکردید؟ قبول کرد .بعد به او گفتم آن را که برنامه تغییر کرده پیگیری بگذارم تا راهی برای آن پیدا نمائی. کردن چاره از مسیر صحیح بود ولی با پیشبینی نکردن هوا و بارندگی،
شانس نجات وی بسیار کم است .به آیا انتقال سریع تو از سفارت ایران در کنم .روزهای بد تهران هم بود ،وقت از او سؤال کردم چقدر عجله داری؟ اینجا وقت رعایت سیستم مطرح وضعی بهوجود آمد که خود داستانی
افسر نگهبان اطلاع دادم خودم به اردن و رفتن به سفارت لبنان ارتباطی گفت :باید هرچه زودتر به تهران حمل نبود .به روانشاد سپهبد هاشمینژاد
مرکز فرماندهی خواهم آمد .در کیش با آشنایی و نزدیکی تو با امام موسی چنین پیگیریهایی وجود نداشت. شود و بعد هم درخواست کرد برای در کاخ تلفن کردم مراتب را بهعرض است.
هنوز باند پروازی نداشتیم ،بندرعباس صدر نداشت؟ آن را تأیید کرد .بعد بعد از انقلاب ،در اولین فرصتی حفاظت بارها چندنفر را در هواپیما برساند .شاهنشاه مرا بلافاصله به و در دوران نخستوزیری هم در
و بوشهر هم هنوز عملیاتی نشده بود و در مورد گم شدن امام موسی صدر که بهدست آمد ،پس از آزادی از کاخ دعوت کردند .شبانه به عمان اولین روز بهنظرش رسید اگر بعضی
هواپیما یا هلیکوپتر در آنجا نداشتیم، در پرواز بین لبنان و لیبی از او سؤال زندان ،ایران را ترک کردم و با چه داشته باشد. پرواز کردم ،بالاخره با پیگیریهای از بلندپایگان کشور را زندانی کنند
به مرکز ارتباط نیروی هوائی دستور مشکلاتی خود را به آمریکا رساندم. متوجه شدم بار چیست .زیرا وقتی بعدی که بحث آن در اینجا مطرح مردم فردا راهپیمایی و اعتراض را
دادم ارتباط مرا با بندرعباس و کردم؛ گفت :نمیدانم چه شد. در واشنگتن با یکی از بستگانم تماس برای بار جمع بست منظور او را نمیشود خلبان را پس گرفتیم؛ قطع خواهند کرد و بعد هم خواهد
َق َدر افسر ارتش ایران بود ،نمایندۀ تلفنی گرفتم .با شنیدن صدای من، فهمیدم .هواپیمایی برای انگلستان شبانه با یک هواپیمای بوئینگ به نوشت من سفیر آمریکا را در دفترم
والاگهر شفیق برقرار نماید. ساواک در سفارتخانههای متعدد خوشحال شد .گفت میتوانی فردا داشتیم که دو روز بعد پرواز میکرد. لندن فرستادیم .او را از مرگ نجات خواستم و موضوع را به وی گفتم و
به فاصله کوتاهی ارتباط برقرار شد. بود .با گذشت چند سال ،در صف شب شام را به منزل ما بیایی. به مسؤول اجرای این برنامه گفتم از او خواستم برای نجات ایران باید
خود را معرفی کرد ،من هم خود را دیپلماتها قرار گرفت .بیتجربه همسایهای دارم بهنام تیمسار َق َدر،
معرفی کردم .گفتم کمک مشروطی نبود .با پادشاه ارتباط مستقیم داشت کاری کرد!
میخواهم .گفت :چیست؟ گفتم ،اگر و بالاخره در دیدار سوم دیدیم
قول میدهی هر وقت گرفتار شدی که رئیس ستاد بزرگ ارتشتاران
به این آسانی از من کمک بگیری که بالاترین مقام ارتش را در دورۀ
خواسته خود را بگویم .گفت ،قبول. زمامداری بهعهده داشت و مدتی هم
موضوع تصادف را در جزیره کیش به نخستوزیر نظامی بود مرا میخواهد
او گفتم و سؤال کردم میتوانی برای و در بستر بیماری به من میگوید
او کاری بکنی؟ گفت ،حتماً ولی به یک کودتا کن ،نمیگوید با چه افرادی،
شرط .گفتم چیست؟ گفت ،اینکه در نمیگوید با چه طرحی .آیا او فکر
این باره دیگر فکر نکنی ،من امشب میکرد کودتا عملیاتی است که هر
او را نجات خواهم داد و نتیجه را به روز صبح که از خواب بیدار میشوی
تو تلفن خواهم کرد ،فقط به افرادی میتوانی یکتنه کودتا کنی .او حق
که در آنجا هستند دستور بده محل داشت چنین فکری را بکند زیرا
فرود را با چهار چراغ قوه یا مشعلهای در ارتش و کشوری بوده که روزی
کم نور علامتگذاری کنند .تشکر سرلشکر قرنی را در مقام رئیس رکن
کردم ،گوشی را به زمین گذاردم و دوم ستاد ارتش بهجرم اقدام به کودتا
از افسر نگهبان خواستم موضوع را به دستگیر و زندانی کردند و کسی هم
درخواست کننده کمک اطلاع دهد. نپرسید این چه کودتایی بود ک یک
پس از یک ربع ساعت به من اطلاع نفر دستگیر شد و قرنی در موقعیت
داد با کیش تماس گرفتم خواسته را رئیس رکن دوم چه واحدی را در
انجام خواهند داد. اختیار داشت که کودتا کند؟
ساعت شش بامداد تلفن منزل من ارتشبد ازهاری بعد از هفت سال
به صدا درآمد .زندهیاد شهریار شفیق بهزبان میآید و میگوید :اعلیحضرت
بود .به من گفت همین دقیقه از اطاق میدانستند من نمیتوانم کاری بکنم.
عمل خارج شدم ،عمل جراحی با این مقام بخصوص اینکه اختیارات هم
موفقیت انجام گرفت و خطر مرتفع نداشت چه افتخاری دارد؛ این چه
شد .بعدها شنیدم در آن شب خود رئیس ستادی است که بهجای اینکه
وی با یک خلبان دیگر به محل رفته چشم و گوش فرمانده باشد با دیدن
بودند و قبل ًا به درمانگاه یا بیمارستان نابسامانیها چشم خود را بست؟ این
نیروی دریائی آمادهباش داده بود و تا
خاتمه عمل در اطاق عمل بوده است.
ادامه دارد