Page 14 - (کیهان لندن - سال سى و هشتم ـ شماره ۳۲۶ (دوره جديد
P. 14

‫صفحه ‪ - Page 14 - ۱4‬شماره ‪۱۷۹۲‬‬
                                                                                                                                                                                                    ‫جمعه ‪ ۵‬تا ‪ 11‬شهریورماه‪1۴۰۰‬خورشیدی‬

‫سرسفره هموطنانش عسل و قهوه‬                                                                                             ‫نگاهی به یک کتاب و سرگذشت‬                                                  ‫بازجوئی از مهین رادمنش درتاریخ‬
      ‫مصنوعی سوسیالیسم بگذارد‪.‬‬                                                                                        ‫حیرتآور یک خانواده ( بخش پایانی)‬                                            ‫‪ 2۷‬اکتبر ادامه پیدا میکند؛ در این‬
                                                                                                                                                                                                  ‫فاصله مهین با دستگیری حسین و‬
‫پسرانش با زمینه و سمپاتی‬                                                                                              ‫پس از بازجویی از سران حزب‬                                                   ‫گفتگوی با همسر و سایر تودهایها از‬
‫تودهای برای تحصیل به آلمان شرقی‬                                                                                         ‫توده و گروه مظنونین به‬                                                    ‫عمق فاجعه باخبر میشود و این بار به‬
‫میآیند‪ .‬شرق و غرب؛ سوسیالیسم و‬                                                                                             ‫سرقت گاوصندوق‬                                                          ‫همه چیز اعتراف میکند؛ از رابطهاش‬
‫کاپیتالیسم را از نزدیک روی پوست‬                                                                                                                                                                   ‫با حسین؛ خوابیدن حسین در خانه‬
‫و استخوان خود لمس میکنند‪ .‬پدر‬                                                                                          ‫سرانجام «اشتازی»‬
‫با توطئه نورالدین در زندان شاه است‪،‬‬                                                                                     ‫به حقیقت پی برد‬                                                                  ‫رادمنش در شب واقعه ووو‪...‬‬
‫پسر با غم پدر در سینه به جبهه‬                                                                                          ‫و حسین و فریدون‬                                                            ‫رفقای کمیته مرکزی نیز از‬
‫مخالف روی میآورد و تنها یک هدف‬                                                                                          ‫یزدی بازداشت و‬                                                             ‫بازجوئی اشتازی در امان نمیمانند‪.‬‬
                                                                                                                                                                                                  ‫نویمن؛ نماینده حزب سوسیالیست‬
              ‫در سر دارد‪ :‬انتقام ‪.‬‬                                                                                        ‫زندانی شدند‬                                                             ‫متحد آلمان در گزارشی برای رهبری‬
‫هرکسی مختار است حسین را‬                                                                                                                                                                           ‫حزب سوسیالیست آلمان پس از‬
‫محکوم یا تبرئه کند؛ خدمت یا خیانت‬                                                                                                  ‫ایرج هاشمیزاده‬                                                 ‫دستیابی به محتوی به سرقت‬
‫حسین اما یک واقعیت را خدشه دار‬                                                                                                                                                                    ‫رفته گاوصندوق و اعترافات حسین‬
‫نمیکند و آن مسؤولیت رهبری سران‬         ‫دقیقه طول کشید‪ .‬احساسم این بود‬                                ‫قرارگیرد‬         ‫خود ندارد در پاسخ پرسش اشتازی‬          ‫زبان آلمانی به روسی انجام گیرد‪ .‬در‬   ‫در زندان و سایر دستگیرشدگان‪،‬‬
‫حزب توده ایران است‪ .‬تراژدی؛ نقش‬        ‫که اعلیحضرت از دیدار با من بسیار‬      ‫به عبارت سادهتر‪ :‬بروید بیرون رفقا!‬       ‫میگوید که این خبر را از رفیق مورد‬      ‫این گفتگو علاوه بر نویمن؛ سرهنگ‬
‫حسین نیست ؛ تراژدی نقش رهبری‬                                                                                          ‫اطمنیانی که در زندان است به دست‬                                                                   ‫مینویسد ‪:‬‬
                                                     ‫شادمان شده بودند»‬                        ‫‪Go Homme‬‬                ‫آورده است‪ .‬دست به افسانهپردازی‬              ‫پاول کینبرگ نیز حضور دارد‪.‬‬      ‫«رفیق رادمنش پس از بازگشت از‬
            ‫حزب توده ایران است‪.‬‬                                              ‫البته این پیشنهاد اشتازی ‪2۰‬‬              ‫میزند و همسر یزدی را به همکاری‬         ‫رادمنش در مورد دستبرد به‬             ‫مسکو اطلاعات بیشتری در خصوص‬
‫متهم؛ حسین یزدی نیست؛ متهم‬             ‫پایان تراژدی مرتضی و حسین‬             ‫سال بعد‪ ،‬با غیرقانونی شدن حزب‬                                                   ‫گاوصندوق میگوید که اسناد درون‬        ‫جاسوسی به ما نداده است»‪ ،‬از‬
‫اصلی دستگاه کمیته مرکزی حزب‬                          ‫و فریدون یزدی‬           ‫کمونیست تحقق پیدا کرد و رفیق‬                   ‫با ساواک ایران متهم میکند‪.‬‬       ‫آن اهمیت زیادی برای سازمان مخفی‬      ‫اسکندری به تحقیر یاد میکند و او‬
‫توده ایران است که با بیتوجهی؛‬                                                ‫خاوری دبیر اول حزب توده ایران‬            ‫کیانوری برعکس رادمنش و‬                 ‫حزب در ایران دارند و ساواک در‬        ‫را آدمی خودخواه و چاپلوس توصیف‬
‫فقر وجدان مسؤولیت؛ ولنگاری و‬           ‫مرتضی یزدی سه بار زندانی رژیم‬         ‫و سایر رفقا از برلین به پراگ تبعید‬       ‫اسکندری که در گفت وگو با اشتازی‬        ‫صورت اطلاع از این مدارک قادر به‬      ‫میکند و در پایان گزارش؛ خشم‬
‫شلختگی؛ زیر سایه امنیت حزب برادر‬       ‫پهلوی بود و در جمع‪ 1۵ ،‬سال از‬         ‫شدند تا شاید بیماری سهلانگاری‬            ‫از هیچ یک از اعضای رهبری حزب‬           ‫شناسائی و دستگیری بین ‪ ۵۰‬تا‪1۰۰‬‬       ‫خود را از رهبری حزب توده کتمان‬
‫و زندگی راحت با امتیازهای ویژه؛‬        ‫عمرش را در زندانهای تهران گذارند‪،‬‬                                              ‫بدگوئی نکردند‪ ،‬رادمنش را فردی‬                                               ‫نمیکند و مینویسد کیست که نداند‬
‫جان و مال صدها هزار زن و مرد ایرانی‬    ‫و سالهای زیادی هم در مخیفگاه؛‬                        ‫خود را مداوا کنند!‬                                                         ‫نفر از فعالان حزب باشد‪.‬‬    ‫حسین یزدی هر روز صندوق پستی‬
‫را به خطر انداختند و راهی زندان و‬      ‫حسین ‪ 16‬سال و فریدون ‪ ۸‬سال در‬                                                     ‫خوار و بیعرضه توصیف میکند‪.‬‬          ‫به پرسش اشتازی که آیا حسین‬           ‫حزب در برلین غربی را خالی میکرد‪.‬‬
                                                                             ‫دستگیری یزدی؛ حسین‬                       ‫این رفیق نورالدین کیانوری به همه‬       ‫برخی از نامههای او را ازصندوق‬        ‫اشتازی به گشاده بازی رفقا و‬
           ‫میدانهای اعدام کردند‪.‬‬        ‫زندان جمهوری دموکراتیک آلمان‪.‬‬               ‫یزدی و فریدون بیچاره!‬                                                    ‫پست برداشته؛ رادمنش پاسخ مثبت‬        ‫خطرناک بودن فعالیت این حزب‬
‫چه کسی مسؤولیت دستگیری‬                 ‫حسین پس از آزادی در تلویزیون‬                                                                                                                               ‫نه تنها برای خود حزب توده؛ بلکه‬
‫‪ ۹۰‬انسان در اصفهان را قبول کرد؟‬                                                                                                                                                                   ‫برای وجهه کشورهای سوسیالیستی‬
‫چه کسی در گاوصندوق حزب و‬               ‫دکتر مرتضی یزدی با همسر و دو فرزندش‬                                            ‫دکتر یزدی در میان سرهنگ امجدی(راست) و تیمور بختیار‬                          ‫نیز پی میبرد و در نامهای از مقامات‬
‫صندوق پستی حزب را باز گذاشت‬                                                                                                                                                                       ‫بالا اجازه میخواهند تا برای مقابله‬
‫تا حسین (اگر عجله نمیکرد) با‬           ‫ایران شروع به کارکرد؛ فریدون پس‬       ‫حسین پول و مدارک را در اطاقش‬             ‫تهمت جاسوس امپریالیست میزد‬                                     ‫میدهد‪.‬‬       ‫با فعالیتهای جاسوسی‪ ،‬از رهبران‬
‫خیال راحت نامهها و اسرار حزبی را‬       ‫از آزادی در برلین غربی تحصیلاتش‬       ‫در برلین غربی میگذارد تا سرفرصت‬          ‫و به تنها کسی که اعتماد داشت‬           ‫از لو رفتن سازمان اصفهان و رابط‬      ‫حزب توده در این مورد پرسشهائی‬
‫در اختیار سازمان امنیت و اطلاعات‬       ‫را در رشته مهندسی عمران ادامه داد‬     ‫به سرهنگ آیرملو بدهد و بعد با‬                                                   ‫آنها به رهبری سخن میگوید و‬           ‫بکنند‪ .‬مدتی بعد اشتازی علاوه بر‬
                                       ‫و به پایان رساند و در مقام مهندس‬      ‫فریدون و رالف‪ ،‬دوست خود راهی‬               ‫همسرش شاهزاده خانم مریم بود!‬         ‫ادامه میدهد که خطراعدام همه این‬      ‫رهبران حزب توده‪ ،‬اجازه بازجوئی‬
                   ‫کشور بگذارد؟‬        ‫در یک شرکت ساختمانی در تهران‬          ‫برلین شرقی میشود‪ .‬لب مرز «رفقای‬          ‫با ز جو ئی ا ز عبد ا لصمد‬              ‫‪ ۹۰‬کمونیستها را تهدید میکند‬          ‫از یازده تن دیگر ازمسؤولان حزبی‬
‫اگر میخواهید کسی را به جرم‬                                                                                                                                   ‫(ضروری است بدانید که این نود و‬       ‫و چهار شهروند آلمان شرقی را نیز‬
‫خیانت محکوم کنید؛ حسین نیست؛‬                          ‫مشغول به کار شد‪.‬‬            ‫اشتازی » منتظرایستاده بودند‪.‬‬                             ‫کامبخش‬            ‫چند نفر دستگیر شده تودهای در‬
‫ر ا د منش ؛ کیا نو ر ی ؛ عبد ا لصمد‬    ‫دکترمرتضی یزدی پس از آزادی‬            ‫تقویم ‪ 26‬اکتبر‪ 1۹61‬برابر با چهارم‬        ‫کامبخش آن زمان در بیمارستانی‬           ‫اصفهان؛ هیچ کدام به اعدام محکوم‬                              ‫میگیرد‪.‬‬
‫کامبخش و دریک کلام رهبری‬               ‫از آخرین زندان؛ مطبی در میدان‬         ‫آبان ماه روز تولد شاه (و به زبان‬         ‫در مسکو بستری بود؛ از اینرو هیأتی‬
‫حزب توده ایران است که نه تنها‪۹۰‬‬        ‫فردوسی باز کرد‪ ،‬صبحها در وزارت‬        ‫حسین‪ :‬اعلیحضرت) را نشان میدهد‪،‬‬           ‫از افسران بلند پایه اشتازی راهی‬           ‫نشدند و بالای دار نرفتند ـ ایرج‬     ‫بازجوئی از ایرج اسکندری‬
‫اصفهانی؛ بلکه دهها هزار اصفهانی و‬      ‫کار و بعد از ظهرها در این مطب‬         ‫مأمورین فقط قصد دستگیری حسین‬             ‫مسکو میشوند‪ .‬کامبخش از اینکه‬           ‫رادمنش از بیمبالاتی خودش نیز‬         ‫در دوم نوامبر‪ 1۹61‬با شرکت‬
‫تهرانی و شیرازی و کرمانی؛ سمپات‬        ‫بیمارانش را که اکثر افراد حزبی و‬      ‫را داشتند‪ .‬به مرکز تلفن میزنند؛‬          ‫رادمنش وظایف حزبی پر مسؤولیت به‬        ‫سخن میگوید که سه بار ازطریق‬          ‫نویمن از طرف حزب سوسیالیست‬
‫حزب توده ایران را با عدم قبول‬          ‫اقشار فرودست جامعه بودند بدون‬         ‫پاسخ؛ دستگیری هر سه نفر است‪،‬‬             ‫حسین واگذار کرده بود؛ انتقاد میکند‬     ‫حسین و برای کمک به زندانیان‬          ‫متحد آلمان؛ سرهنگ دوم کینبرگ‬
‫مسؤولیت رهبری راهی زندان و‬             ‫هیچ پاداشی مداوا میکرد‪ .‬مطب دکتر‬                                               ‫اما هرگز سوءظنی نسبت به حسین‬           ‫سیاسی؛ مبالغی به دلار برای دکتر‬      ‫از سران اشتازی و سروان والس‬
                                       ‫یزدی تا یکی دو سال قبل از انقلاب به‬                    ‫بیچاره فریدون !‬         ‫نداشته است‪ .‬کامبخش گناه این‬            ‫یزدی فرستاده است و او از دکتر‬        ‫مسؤول پرونده جاسوسی یزدی‬
                    ‫قتلگاه کردند‪.‬‬      ‫روی بیماران باز بود؛ پس از بیماری‬     ‫حسین به حبس ابد و فریدون به‬              ‫ماجرا را به گردن رادمنش میاندازد؛‬      ‫یزدی پیامی درباره رسید آن دریافت‬     ‫انجام میپذیرد‪ .‬گویا کمیته مرکزی‬
‫برای اینکه به سیاست ناروا و‬            ‫دکتر به پارکینسون خانهنشین شد و‬       ‫‪ ۸‬سال زندان و ضبط اموال ـ فولکس‬          ‫در حالی که خود او آن زمان مسؤول‬                                             ‫پیشاپیش از پرسشهای اشتازی‬
‫دودوزه بازی رهبری حزب توده‬             ‫در سال ‪ 1۹۸2‬فوت کرد‪ .‬حسین و‬           ‫واگن؛ دوربین عکاسی و دوربین‬              ‫اطلاعات حزب یعنی رئیس سازمان‬                                ‫نکرده است‪.‬‬      ‫درباره مسائل درون تشکیلاتی حزب‬
‫بیشترآشنا شوید؛ اجازه دهید از اسناد‬    ‫فریدون به آلمان بازگشتند؛ مادر آنها؛‬  ‫فیلمبردای و آلبوم تمبر فریدون که‬          ‫اطلاعات و امنیت حزب بوده است!!‬        ‫یک هفته بعد مأموران اشتازی بر‬        ‫اعتراض کرده بود‪ .‬سروان والس در‬
‫و نامههای مصطفی لنکرانی که در‬          ‫خانم هلا یزدی پس از مرگ همسرش‬         ‫بسیار قیمتی بود ـ محکوم میشوند‪.‬‬                                                 ‫پایه اطلاعاتی که در زندان از حسین‬    ‫ابتدای گفتوگو اظهار میدارد که‬
‫اختیار من است یک نمونه ارائه دهم‪.‬‬      ‫به آلمان بازگشت و در سن ‪ ۹۷‬سالگی‬      ‫حسین همه اطلاعاتش را در اختیار‬           ‫پایان بازجوئی اشتازی و نتایج‬           ‫یزدی به دست آورده بودند؛ دوباره به‬   ‫اشتازی هیچ پرسشی در خصوص‬
‫قبلا حسین از مأموریت حزبی خودش‬                                               ‫اشتازی نمیگذارد؛ میگوید دفترچه‬                                      ‫آن‬          ‫سراغ رادمنش میروند و عمق فعالیت‬      ‫مسائل داخلی حزب توده مطرح‬
‫به وین گفت‪« :‬در ماه ژوئن ‪ 1۹61‬از‬                ‫در سال ‪ 1۹۸۸‬فوت کرد‪.‬‬         ‫تلفن مهین را که از خانه رادمنش‬                                                  ‫جاسوسی حسین را برپایه اعترافاتش‬      ‫نمیکند و تنها به پرسشهایی درباره‬
‫سوی رادمنش مأموریت یافتم چند‬                       ‫***‬                       ‫دزدیده بودم به اشتازی نگفتم‪ .‬این‬         ‫گشاده بازی و بیخیالی رهبران‬                                                 ‫متهمان و اعمال غیرقانونی آنها اکتفا‬
‫بسته از اعلامیههای حزب توده را با‬                                            ‫دفترچه حاوی اطلاعات بسیار مهمی‬           ‫حزب توده و عدم مراعات کار مخفی‬                 ‫به رادمنش بازگو میکنند‪.‬‬
‫اتومبیل به وین ببرم وتحویل کاظم‬        ‫فکر نمیکنید اگر هاینریش بل؛‬           ‫برای ساواک بود‪ .‬ساواک با این‬             ‫آنچنان گسترده بود که مأمور‬             ‫رادمنش که در این فاصله به عمق‬                             ‫خواهد کرد‪.‬‬
‫ثقفی؛ مسؤول حزب در وین بدهم‪»...‬‬        ‫نویسنده آلمانی و برنده جایزه نوبل‬     ‫دفترچه نام؛ نشانی و شماره تلفن‬           ‫اشتازی را شگفتزده میکند‪ .‬او در‬         ‫فاجعه جاسوسی حسین پی برده و از‬       ‫اسکندری از خدمات دکتر یزدی‬
‫کاظم ثقفی هم سن و سال مصطفی‬            ‫زنده بود و سرگذشت یزدیها به‬           ‫بسیاری از تودهایها را درکشورهای‬          ‫گزارش خود مینویسد که با وجود‬           ‫زخم زبان رفقا به ستوه آمده بود‪ .‬این‬  ‫یاد میکند و می گوید که او پس‬
‫لنکرانی بود؛ در بین دانشجویان ایرانی‬   ‫گوشش میرسید؛ حسین و نورالدین‬          ‫مختلف در غرب و شرق به دست‬                ‫هشدار اشتازی و کمیته مرکزی‬             ‫بار از هرگونه نرمخویی گفت وگوی‬       ‫از دستگیری هم به حزب وفادار‬
‫شخص سمپاتیکی نبود و دوروبرش‪،‬‬           ‫و مهین و عبدالصمد و رضا ووو‪ ...‬را‬     ‫آورد؛ نیروهای امنیتی هم در آلمان‬         ‫حزب سوسیالیست متحد آلمان به‬            ‫پیشین درباره حسین احتراز میجوید‪.‬‬     ‫باقی ماند‪ .‬در مورد دستبرد به خانه‬
‫برعکس لنکرانی جز چند جوان ملا‬          ‫قهرمانان رمان خود میکرد و تراژدی‬      ‫غربی با دردست داشتن شماره تلفنها‬         ‫رفقا رادمنش؛ اسکندری و نیز رفیق‬                                             ‫روستا میگوید ؛روستا به حسین‬
‫تودهای کسی نبود‪ .‬رهبری حزب از‬          ‫انسانهائی را نشان میداد که آمده‬       ‫میتوانستند تلفن را شنود کنند و‬           ‫کیانوری ـ چند ماهی به خاطر بیماری‬         ‫و اما رفیق نورالدین کیانوری !!‬    ‫یزدی مظنون بوده و علیه او شکایت‬
‫لنکرانی دلخوشی نداشت؛ خسرو‬             ‫بودند بهشت بسازند و جهنم ساختند؟‬      ‫ساواک در صورت گرفتار شدن یکی‬             ‫کامبخش مسؤول دایره امنیتی حزب‬          ‫در این میان آرسن لوپن ما‪ ،‬رفیق‬       ‫کرده و میافزاید که حسین در این‬
‫روزبه و عباسی قاتل حسام برادرش‬         ‫سرنوشت خانواده یزدی اگر تراژدی‬        ‫از اینها در ایران؛ با ارائه اطلاعاتی از‬  ‫بود ـ مبنی بر لو رفتن صندوقهای‬         ‫نورالدین کیانوری نوه شیخ فضلالله‬     ‫شکایت مترجم روستا بوده است!!!‬
‫بودند و سه برادر باقی مانده ـ و هرسه‬   ‫نیست؛ پس چیست؟ شاه مملکت‬              ‫این دست میتوانست شخص مزبور را‬            ‫پستی حزب توده در برلین غربی‬            ‫نوری ساکت ننشسته است و بارها‬         ‫او نقش حسین و انتقال اطلاعات‬
‫تالب گور تودهای ـ اینجا و آنجا‬         ‫برای آبادی و پیشرفت کشور مرتضی‬                                                 ‫توسط یزدی؛ اطلاع یافتیم که این‬         ‫به کمیته مرکزی حزب سوسیالیست‬         ‫درون حزبی به ساواک را کم اهمیت‬
‫درباره قتل برادر نیشی به رهبری‬         ‫جوان را به آلمان فرستاد تا با روپوش‬                  ‫تحت فشار بگذارد‪.‬‬                                                 ‫متحد آلمان مراجعه و خواستارگفت‬       ‫توصیف میکند‪ .‬اشتازی از اسکندری‬
‫حزب میزدند‪ .‬لنکرانی در وین بین‬         ‫سفید طبابت به وطن بازگردد؛ استاد‬      ‫فریدون در‪ 1۴‬اکتبر ‪ 1۹6۹‬پس‬                  ‫صندوق پستی کماکان دایر است‪.‬‬          ‫وگوی اشتازی با او درباره ماجرای‬      ‫درباره وسعت اطلاعات یزدی از‬
‫دانشجویان ایرانی هواخواه زیاد داشت؛‬    ‫دانشگاه و جراح حاذقی شود و به‬         ‫از هشت سال در اسارت اشتازی آزاد‬          ‫ساواک از رابطه مهین و حسین‬             ‫جاسوسی حسین میشود و سرانجام‬          ‫مسائل درونی حزب توده میپرسد و‬
‫ملا تودهای نبود؛ با بروبچهها رابطه‬     ‫هموطنانش یاری رساند و اگر غم‬                                                   ‫اطلاع داشته و میتواند با در فشار قرار‬  ‫به آرزویش میرسد و گفتگو در اول‬       ‫اسکندری به پرسش پاسخی نمیدهد‪.‬‬
‫صمیمانه داشت؛ در خانهاش چون‬            ‫فقر و بینوائی قشر فقیر دارد؛ بدون‬                             ‫میشود‪.‬‬           ‫دادن مهین و تهمت زدن به رادمنش‬                                              ‫مأمور اشتازی در یادداشتهای خود‬
‫ایستگاه راهآهن؛ شب و روز باز بود‪.‬‬      ‫پاداشی بیماران فقیرش را مداوا کند‪.‬‬    ‫حسین در‪ 1۰‬ماه مه ‪ 1۹۹۷‬پس‬                                                             ‫دسامبر‪ 1۹61‬صورت میگیرد‪.‬‬         ‫مینویسد‪ :‬رفیق مرزبان (اسکندری)‬
‫وقتی دوستان دوروبرش بودند؛ انتقاد‬      ‫اما نه؛ دکترما مجذوب سوسیالیسم‬        ‫از‪ 16‬سال عفو و آزاد میشود و‬                                    ‫سود جوید‪.‬‬        ‫کیانوری در این گفتگو ازکینهتوزی‬      ‫در این خصوص به طورکتبی گزارشی‬
‫هم میکرد و این برای رهبری خوش‬          ‫قلابی روسی و شیفته جلادی به نام‬       ‫یکراست از طریق مسکو عازم تهران‬           ‫مأمورین اشتازی پس از شمردن‬             ‫به رقیب دیرینه خود؛ دکتر مرتضی‬
‫آیند نبود‪ .‬رسما هم نمیخواستند‬          ‫استالین میشود و به جای طبابت‪ ،‬با‬      ‫میشود‪« ..‬دو ماه بعد همراه با پدرم‬        ‫بسیاری از خطاهای رهبری حزب‬             ‫یزدی که به حبس ابد محکوم شده‬                          ‫تهیه خواهدکرد‪.‬‬
‫آب پاکی روی دستش بریزند؛ پس‬            ‫آرس لوپنی به نام نورالدین کیانوری‬     ‫شرفیاب شدم؛ اعلیحضرت بسیار‬               ‫کمونیست توده ایران پیشنهاد‬             ‫دست بر نمیدارد و به اشتازی‬           ‫اسکندری در این بازجوئی اطلاعات‬
‫مانند صرافهای دوروبر توپخانه با‬        ‫تصمیم میگیرد در ایران سوسیالیسم؛‬      ‫مهربان بودند و از روحیه شادم بسیار‬       ‫میکنند که ضرورت انتقال تمامی‬           ‫میگوید که او اطلاع یافته که دکتر‬     ‫حسین یزدی و لو رفتن اسرار حزب را‬
‫دروغ و قسم امور حزبی را ماست‬                                                 ‫شگفتزده شدند ‪ .‬ملاقات ما ‪2۰‬‬              ‫دستگاه حزب توده به یک کشور‬             ‫یزدی با پلیس همکاری میکند و‬          ‫کم اهمیت ارزیابی میکند و اطلاعات‬
‫مالی میکردند‪ .‬در سندی که ارائه‬                                                                                        ‫سوسیالیستی دیگرمورد بررسی‬              ‫چون سند و دلیلی برای این ادعا‬        ‫او را به چیزی در حد شنیدههای وی‬
‫میدهم عبدالصمد کامبخش ـ سرمد‬
‫نام مستعارـ کنارگذاشتن لنکرانی را‬                                                                                                                                                                                    ‫تقلیل میدهد‪.‬‬
‫به گردن ساواک میاندازد!!‪ .‬با نشان‬
‫دادن دم ساواک به لنکرانی میگوید از‬                                                                                                                                                                    ‫بازجوئی از رضا رادمنش‬
‫هرگونه فعالیت سیاسی احتراز جوید‪.‬‬                                                                                                                                                                  ‫اشتازی قبل از بازجوئی طی نامهای‬
‫تاریخنامه و زمان سفر حسین یزدی‬                                                                                                                                                                    ‫از رفیق رادمنش خواستار اطلاعات‬

            ‫تقریبا هم زمان است ‪.‬‬                                                                                                                                                                                       ‫زیر میشود‪:‬‬
            ‫***‬                                                                                                                                                                                   ‫ـ رادمنش از فعالیتهای ساواک‬
‫خواندن این کتاب «پلیسی؛‬                                                                                                                                                                           ‫علیه حزب توده چه اطلاعاتی در‬
‫جنائی»! را به خوانندگان عزیزکیهان‬                                                                                                                                                                 ‫دست دارد و فعالیت این سازمان‬
                                                                                                                                                                                                  ‫برای تخریب حزب توده تا کجا پیش‬
                 ‫توصیه میکنم ‪.‬‬
‫قاسم نورمحمدی با این کتاب‬                                                                                                                                                                                               ‫رفته است‪.‬‬
‫وکتاب قبلیاش «حزب توده در‬                                                                                                                                                                         ‫ـ مدارک به سرقت رفته از‬
                                                                                                                                                                                                  ‫گاوصندوق دارای چه اهمیتی است‬
                       ‫مهاجرت»‬                                                                                                                                                                    ‫و در صورت اطلاع ساواک از آنها‬
‫(نگاه کنید به کیهان لندن شماره‬
‫‪ 11۵2‬و ‪ 11۵3‬از همین قلم ـ ) با‬                                                                                                                                                                                ‫پیامدهای آن چیست‪.‬‬
‫استفاده از اسناد اشتازی و گفتگوی‬                                                                                                                                                                  ‫ـ رادمنش چه اطلاعاتی از روابط‬
‫مفصل با حسین و فریدون یزدی در‬
‫برلین پایتخت آلمان؛ اوراق گرانبهائی‬                                                                                                                                                                     ‫حسین با ساواک داشته است‪.‬‬
‫بر پرونده ناتمام و باز حزب توده ایران‬                                                                                                                                                             ‫‪ 1۰‬روز پس از طرح این پرسشها‬
                                                                                                                                                                                                  ‫بازجوئی از رادمنش انجام میگیرد‪.‬‬
                     ‫افزوده است‪.‬‬                                                                                                                                                                  ‫ابتدا رادمنش از اشتازی میخواهد‬
‫پایان‬                                                                                                                                                                                             ‫که گفتگوها به علت عدم آشنائی او به‬
   9   10   11   12   13   14   15   16   17   18