Page 13 - (کیهان لندن - سال سى و هشتم ـ شماره ۳۴۳ (دوره جديد
P. 13

‫صفحه ‪13‬ـ ‪ Page 13‬ـ شماره ‪1809‬‬
‫جمعه ‪ 3۱‬دسامبر تا پنجشنبه ‪ ۶‬ژانویه ‪۲۰۲۱‬‬

              ‫دیدنیهای مرز پرگهر‬                                              ‫فرانسه میدانست تصمیم داشت به‬              ‫استا ِد بیاستاد‬                                                                ‫حدود سالهای ‪ ۱33۱‬یعنی متجاوز‬
                                                                              ‫فرانسه برود اما امکانات مالی به او اجازۀ‬                                                                                 ‫از پنجاه سال قبل‪ ،‬طی تماسهایی که با‬
‫کیش مروارید خلیج فارس‬                                                         ‫این سفر و معالجه را نمیداد‪ ،‬تا اینکه‬         ‫عبدالحمید اشراق‬                                                             ‫اکثرموسیقیدانانبرجستهبرایمصاحبه‬
                                                                              ‫علی عبده رئیس باشگاه پرسپولیس‬                                                                                            ‫و یا گرفتن مقالات برای چاپ در مجلۀ‬
‫عقابی ـ لاکپشت سبز ـ لاکپشت سرخ‬                     ‫کیش را بهتر بشناسیم‬       ‫پرداخت هزینۀ معالجۀ او را برعهده‬          ‫لطفالله مجد ‪1۲96 1357-‬‬                                                         ‫«موزیک ایران» داشتم‪ ،‬بارها با لطفالله‬
                ‫ـ لاکپشت چرمی‬            ‫مساحت کیش‪ :‬جزیره کیش ‪۹۰‬‬              ‫گرفت و لطفالله مجد متقابل ًا سرودی‬                                                                                       ‫مجد دیدار و گفتگو کردم‪ .‬حقیقاً در‬
                                         ‫کیلومتر مربع است‪ .‬طول جزیره کیش‬      ‫برای باشگاه پرسپولیس ساخت‪ .‬سازندۀ‬         ‫نواختن او بود‪.‬تعدادی از نوازندگان تار‬  ‫به شرط اینکه نزد هیچ استادی نروی!‬       ‫این مختصر نمیتوانم خصوصیات‬
‫پرندگان‪ :‬زنبور خور کوچک ـ سبز‬            ‫‪ ۱۵‬کیلومترمربعدرمحورشرقیـغربی‬        ‫شعر این سرود‪ ،‬شادروان نواب صفا‬            ‫پس از مرگ مجد از سبکش پیروی کرده‬       ‫به این جهت لطفالله مجد تنها استادی‬      ‫بیمثال اخلاقی‪ ،‬برخوردهای دلنشین‬
‫قبال هندی ـ چکاوک کاکلی ـ شهد‬            ‫و پهنای آن ‪ ۷‬کیلومتر در محور شمال‬    ‫حکایت میکند که علی عبده مایل بود‬                                                 ‫است که استاد ندیده و نواختن تار را‬
                                                                              ‫در این شعر علاوه بر واژۀ پرسپولیس نام‬      ‫و روش نوازندگی او را ادامه میدهند‪.‬‬    ‫خود فرا گرفته است‪ .‬او در سن دوازده‬               ‫و صمیمیت او را بازگو کنم‪.‬‬
              ‫خور ـ بلبل خرما و ‪...‬‬         ‫جنوبی و تقریباً بیضی شکل است‪.‬‬     ‫کلیه بازیکنان فوتبال آن باشگاه نیز بیاید‬  ‫لطفالله مجد از آغاز تأسیس انجمن‬        ‫سالگی از مخفیگاه خارج میشود و‬           ‫من او را مظهر صفات ارزندۀ اخلاقی‬
‫ماهیهای خوراکی‪ :‬قباد ـ شوریده ـ‬          ‫ارتفاع نسبی جزیره از سطح دریا حدود‬   ‫ولی عاقبت با وساطت شاعر منصرف شد‬          ‫موسیقی ملی نوازندۀ ارکستر بود و حدود‬   ‫رسماً اعلام میکند تار مینوازد و پس از‬   ‫میدانم‪ .‬لطفالله مجد کم حرف‪ ،‬رئوف‪،‬‬
‫هامور ـ حلوا سفید ـ حلوا سیاه ـ سنگسر‬    ‫‪ 3۲‬متراست‪.‬مرتفعتریننقطهآنکهدر‬        ‫و فقط به نام پرسپولیس اکتفا کرد‪ .‬در‬       ‫سالهای ‪ ۱33۰‬وارد ادارۀ رادیو شد و بعد‬  ‫چندی یکی از نوازندگان به نام و پرآوازه‬  ‫خوشرو‪ ،‬بیادعا و متواضع بود‪ .‬دربارۀ‬
‫ـ گوازیم ـ شیر ـ شهری ـ میش ماهی‬         ‫شرق جزیره واقع است حدود ‪ 4۵‬متر از‬    ‫آن هنگام سفر مزبور برای معالجه انجام‬      ‫از نسل قدیم نوازندگان تار چون علی‬      ‫میشود‪.‬درباره سبک نوازندگی مجد‬           ‫همه صحبت میکرد و همه را تحسین‬
‫کلبه هور‪ :‬کلبه هور یا کلبه آفتاب‬                                                                                        ‫اکبر شهنازی ـ مرتضی نیداوود و‪ ...‬از‬    ‫بسیار نوشتهاند و همگی او را نوازندهای‬   ‫و تمجید مینمود‪ ،‬اما دربارۀ خود هیچ‬
‫مجموعهای است که در آن استفاده‬                         ‫سطح دریا ارتفاع دارد‪.‬‬                            ‫پذیرفت‪.‬‬          ‫نسل جدید تارنوازانی بود که محبوبیت‬     ‫مبتکر و صاحب سبک میدانند‪ .‬در مورد‬       ‫نمیگفت به طوری که حتی راضی‬
‫مجدد از منابع قدیمی انرژی به نمایش‬       ‫آب و هوای کیش‪ :‬کیش دارای آب و‬        ‫مجد در اواخر عمر سکته کرد و یک‬            ‫بسیار داشت اگرچه در هیچ مجلسی‬          ‫قدرت نوازندگی و سبک او باید پس از‬       ‫نشد عکسش را چون استادان دیگر تار‬
‫درآمده است‪ .‬در کلبه هور از انرژی‬         ‫هوای گرم و مرطوب است‪ .‬درجه حرارت‬     ‫دستش فلج شد‪ .‬این ضایعه او را بسیار‬        ‫ساز ننواخت و شاگردی نیز از خود باقی‬    ‫شنیدن نوارهای سازش و مقایسه آن با‬       ‫(مرتضی نیداود ـ علی اکبر شهنازی)‬
‫خورشیدی جهت شیرین کردن آب‬                ‫هوابهطورمتوسط‪ ۲۷‬درجهسانتیگراد‬        ‫رنج میداد زیرا قادر نبود ساز بنوازد و‬                                            ‫آثار سایر نوازندگان داوری کرد‪ .‬رگبارها‬  ‫روی جلد مجله چاپ کنیم‪ .‬میگفت‬
‫شور به وسیله پمپاژ آب از عمق زمین‬        ‫است و در کمتر مواردی از حداکثر ‪3۲‬‬    ‫بالاخره در غوغای انقلاب سال ‪ ۱3۵۷‬به‬                               ‫نگذاشت‪.‬‬        ‫در چهار مضرابها و مضرابهای راست و‬       ‫من چیز گفتنی ندارم‪ .‬گفتههایم در‬
‫مورد استفاده قرار میگیرد‪ .‬وسایل و ابزار‬                                       ‫روایتی در یک صف بنزین بر اثر سکتۀ‬         ‫مجد در اکثر برنامه های ارکستر رادیو‬    ‫چپ‪ ،‬و نرمی صدای ساز زمانی که دست‬        ‫مضرابها و در نواختنم نهفته است‪ .‬فقط‬
‫خورشیدی متنوعی در این جا به نمایش‬            ‫درجه سانتیگراد تجاوز نمیکند‪.‬‬                                               ‫شرکت داشت و بیشتر با استاد بنان‬        ‫راست را وسط دو کاسه سهتار میآورد‬        ‫میگویم که استادی نداشتم‪ ،‬از کسی‬
‫درآمده و بازدید کنندگان میتوانند‬         ‫معنای واژه کیش‪ :‬زنده یاد دهخدا‬                         ‫قلبی جان سپرد‪.‬‬          ‫کار میکرد‪ .‬او آهنگهایی نیز ساخت‬        ‫و با دو سیم سفید و زرد بازی میکند‪،‬‬      ‫تقلید نکردم‪ ،‬در خفا و دور از چشم‬
‫شخصاً از آنها استفاده نماید‪ .‬کلبه هور‬    ‫واژه کیش را این گونه معنی میکند‪،‬‬     ‫شعری که نواب صفا در وصف نواختن‬            ‫که دو تا از آنها بسیار معروف شد یکی‬                                            ‫دیگران تمرین میکردم‪ ،‬بدون آنکه بدانم‬
‫در بخش غربی جزیره واقع شده است‪.‬‬          ‫کیش به معنی ترکش یا تیردان است‬       ‫او سروده‪ ،‬نشانهای از قدردانی نسبت به‬      ‫در دستگاه سه گاه بود به نام «سوز‬             ‫کمنظیر و منحصر به فرد است‪.‬‬        ‫این تمرین کردن صحیح است یا خیر‪.‬‬
‫دیدنیهای کیش‪ :‬بازیهای دیدنی‬              ‫و وجه تسمیه آن با جزیره کیش شکل‬                                                ‫هجران» با شعر ابوالحسن ورزی که بنان‬    ‫در صدای تار لطفالله خان به ارادۀ‬        ‫بنابراین حرفهای من در مضرابهایم‬
‫دلفینها و سایر پستانداران دریایی در‬                                                       ‫این هنرمند نامدار است‪.‬‬        ‫آن را خوانده بود و دیگری تصنیفی در‬     ‫او شادی یا غم را میتوان حس کرد‪.‬‬         ‫و گفتنیهایم در روش نواختنم آشکار‬
‫یکی از بزرگترین استخرهای دلفین‬                             ‫بیضوی آن است‪.‬‬                                                ‫دستگاه همایون به نام «امید دل» که‬      ‫او معتقد بود که مضراب را باید با سه‬
‫جهان تجربهای جدید است که امکان‬           ‫نژاد مردمان جزیره کیش‪ :‬دراویدی ـ‬     ‫گوش کن از مجد و از مضراب مجد‬              ‫با شعر مؤید ثابتی همراه بود‪.‬لطفالله‬    ‫انگشت شصت‪ ،‬سبابه و انگشت وسط‬                                     ‫میشود‪.‬‬
‫آن در کیش فراهم شده است در این‬           ‫سومری ـ نوردیک ـ سامی ـ سیاهپوست‬          ‫تا که گردی غرقه دریای وجد‬            ‫مجد شغل ثابتی نداشت به تناوب در‬        ‫گرفت زیرا کاربرد فقط دو انگشت سبابه‬     ‫سبک نوازندگی لطفالله مجد را باید‬
‫پارک هزاران درخت نخل کاشته شده‬                                                                                          ‫راه آهن‪ ،‬وزارت دارائی و وزارت اقتصاد‬   ‫و شصت‪ ،‬مضرابهای چپ را ضعیف‬              ‫از دیگران جدا کرد‪ .‬اوسبک و روش‬
‫و پروژههایی از قبیل موزه پروانهها‪،‬‬                           ‫ـ سفید پوست‬         ‫زخمههای ساز او سوز دل است‬              ‫کار میکرد‪ .‬او دوستدار خانواده بود‪ ،‬به‬                                          ‫خانواده فراهانی را پیگیری نکرد‪ .‬از‬
‫پرندگان نادر و دیدنی‪ ،‬باغهای ارکیده‪،‬‬     ‫غذای محلی‪ :‬مضروبه ـ قلیه ـ هریسه‬          ‫پنجۀ او‪ ،‬دست آموز دل است‬             ‫زندگی خانوادگی علاقه فراوان داشت و‬                              ‫میکند‪.‬‬         ‫علی اکبر خان و میرزا حسینقلی خان‬
‫کاکتوس‪ ،‬ابریشم و آکواریم زیر دریایی‪،‬‬     ‫درختان غیر بومی‪ :‬سمر ـ برهان ـ‬                  ‫تار او بازی کند با پود ما‬                                             ‫لطفالله خان برخلاف اکثر نوازندگان‬       ‫و درویش خان هم نه اقتباس کرد و نه‬
‫جنگل‪ ،‬بارانهای مصنوعی و کوه‬                                                           ‫نالد او از عشق دردآلود ما‬               ‫دارای دو پسر و یک دختر بود‪.‬‬      ‫تار از انگشت کوچک بسیار بیشتر‬           ‫به مکتب آنها پیوست؛ شاید علت اصلی‬
‫آتشفشاندردستساختوطراحیاست‪.‬‬                                ‫اکالیپتوس ـ اقاقیا‬                                            ‫مجد مبتلا به نوعی بیماری قلبی بود‬      ‫استفاده میکرد‪ ،‬و این خود امتیازی در‬
                                         ‫درختان بومی‪ :‬کهور ـ نخل‪ ،‬کنار ـ‬         ‫زهره در حیرت ز بانگ چنگ او‬             ‫که او را میآزرد‪ .‬از این رو چون زبان‬                                               ‫نداشتن استادی در این سبک بود‪.‬‬
                                                                                   ‫چرخ در رقص آید از آهنگ او‬                                                                                           ‫مجد از بچگی به نواختن تار علاقۀ‬
                                                             ‫لور‪ ،‬گز ـ گرت‬
                                         ‫خزندگان‪ :‬مار جعفری ـ مار قیطانی‬              ‫نغمه پردازد اگر در ماهتاب‬                                                                                                            ‫فراوانی داشت‪.‬‬
                                         ‫ـ سوسمارها ـ مارمولکها ـ لاکپشت‬            ‫هر نوایش میبرد از ماه‪ ،‬تاب‬                                                                                         ‫روایت میکنند که در سنین کودکی‬
                                                                                 ‫مجد ما باشد سراپا شوق و شور‬                                                                                           ‫در انبار منزلشان در ساری همیشه با‬
                                                                                ‫چشم بد از دست شیرینش بدور‬                                                                                              ‫تار شکستهای ساعتها به اصطلاح‬
                                                                                      ‫چارمضرابش چو رگبار بهار‬                                                                                          ‫بازی میکرد و آن را مینواخت‪ .‬این‬
                                                                                     ‫خرمی بخشد به دلهای نگار‬                                                                                           ‫علاقه موجب شد که در سنین بالاتر در‬
                                                                              ‫تاسرانگشتشفتددرجنبوجوش‬                                                                                                   ‫مدرسه از درس عقب بماند‪ .‬پدرش پس‬
                                                                                  ‫گه نوازد نرم و گاهی پرخروش‬                                                                                           ‫از اطلاع از نمراتش‪ ،‬نواختن تار را برای او‬
                                                                              ‫همچوتکمضرابهایشنیستنیست‬                                                                                                  ‫منع کرد‪ ،‬ولی لطفالله که عاشق این ساز‬
                                                                              ‫هیچ تاری هم نوازش نیست نیست‬                                                                                              ‫بود با گریه و التماس پدر را راضی کرد‪،‬‬
                                                                               ‫هست آن را گه شتاب و گه درنگ‬                                                                                             ‫به این شرط که درسها را خوب بخواند‬
                                                                                 ‫نغمه میریزد ز تارش رنگ رنگ‬                                                                                            ‫و عقبماندگی خود را جبران کند‪ .‬ولی‬
                                                                                                                                                                                                       ‫پدر شرط دیگری هم برایش قائل شد و‬
                                                                                      ‫نالۀ تارش بود شادی فزای‬                                                                                          ‫گفت قبول میکنم که تار را ادامه دهی‬
                                                                                   ‫اوست استادی ندیده اوستای‬
                                                                                 ‫گرچه ما یک عمر با هم زیستیم‬
                                                                                  ‫آید آن روزی که ما هم نیستیم‬
                                                                                  ‫در فلک تا زهره سرگردان بود‬
                                                                                    ‫نغمههای مجد‪ ،‬جاویدان بود‬

‫‪97‬‬                                              ‫‪1‬‬

‫‪68‬‬                                           ‫‪9‬‬

‫‪15‬‬                     ‫‪8۲‬‬                                                     ‫(سودوکو)‬

‫‪43‬‬                                                                                                                      ‫‪ 15 14 13 1۲ 11 10 9 8 7 6 5 4 3 ۲ 1‬عمودی‪:‬‬

‫‪31۲5‬‬                                     ‫‪76‬‬                                   ‫‪36‬‬                                        ‫‪ ۱‬ـ از ادبا و روزنامهنگاران معروف‪،‬‬                                             ‫‪1‬‬
                                                                                                                                     ‫معاصر و فقید ایران‬                                                ‫‪۲‬‬
                                                                                                                        ‫‪ ۲‬ـ خسیس و لئیم ـ مرضی است ـ دو‬                                                ‫‪3‬‬
                                                      ‫‪3‬‬                                                                 ‫رو و متظاهر‬                                                                    ‫‪4‬‬
    ‫‪95‬‬                                          ‫‪3‬‬               ‫‪4‬‬             ‫‪ 3‬ـ داخل دایره است ـ موازی ـ از ُکنده ‪1‬‬                                                                                  ‫‪5‬‬
                                                          ‫‪54‬‬                                                                                                                                           ‫‪6‬‬
‫‪47‬‬                                       ‫‪16‬‬           ‫‪5‬‬                                                                 ‫بلند میشود‬                                                                     ‫‪7‬‬
                                                          ‫‪۲‬‬                                                             ‫‪ 4‬ـ از نویسندگان معروف و برجسته‬                                                ‫‪8‬‬
                                                ‫‪11 10 9‬‬                                                                 ‫ایرلند و خالق «تصویر دوریان گری»‬                                               ‫‪9‬‬
                       ‫‪93 4‬‬                              ‫‪87 6 5 4‬‬                          ‫‪1‬‬                                    ‫و «اهمیت ارنست بودن»‬                                                   ‫‪10‬‬
                                                                                                                                                                                                       ‫‪11‬‬
‫‪5۲‬‬                                                                                                                      ‫‪ ۵‬ـ کشوری است ـ مربوط به کشاورزی‬                                               ‫‪1۲‬‬
                                                                                                                        ‫‪ ۶‬ـ حاکم و قاضی ـ محل خنک برای‬                                                 ‫‪13‬‬
                                                                                                                                         ‫تابستان ـ صید‬
                                ‫عمودی‪:‬‬                                        ‫‪3‬‬         ‫‪۲‬‬     ‫‪1‬‬                            ‫‪ ۷‬ـ سال ـ کشتارگاه ـ قرعهکشی‬
                       ‫‪ ۱‬ـ ا ز هنر پیشگا ن‬                                                                              ‫‪ ۸‬ـ جنس مذکر ـ حرف تعجب ـ پوست‬
     ‫ـ بلندی ـ بهره‬    ‫معر و ف و قد یمی‬                                                          ‫‪1‬‬
‫‪ ۸‬ـ از آهنگسازان صاحب‬
 ‫ذوق و قدیمی ایران‬           ‫سینمای ایران‬                                                     ‫دباغی شده ‪۲‬‬
‫‪۹‬ـ « شفا » ی به هم‬     ‫‪ ۲‬ـ پایبندی ـ از‬                                                                                 ‫‪ ۹‬ـ از نخستوزیران پیشین انگلیس ـ‬
‫ریخته ـ اسب رستم‬       ‫رشتههای آموزش‬                                                          ‫‪3‬‬                                            ‫عددی است‬

    ‫ـ خزندهای است‬                    ‫عالی‬                                                     ‫‪ ۱۰‬ـ پایتخت کشوری است ـ گل ـ ‪4‬‬                                                                           ‫‪14‬‬
‫‪ ۱۰‬ـ چند متن ـ زبانی‬   ‫‪ 3‬ـ گناه نسبت داده شده‬                                                                                               ‫رنگی است‬                                                   ‫‪15‬‬
                                                                                              ‫‪5‬‬                         ‫‪ ۱۱‬ـ نوعی پارچه ـ تیر ـ از وسایل‬
              ‫است‬                   ‫ـ فلج‬
 ‫‪ ۱۱‬ـ یک دوم ـ جدید‬    ‫‪ 4‬ـ پیمان ـ حرفی به‬                                                    ‫نقلیه آبی ‪6‬‬                                                                                                             ‫افقی‪:‬‬
                       ‫اول آن بیفزائید معنی‬                                                                                          ‫‪ ۱۲‬ـ وحدت ـ گیاهان‬                                                ‫‪۱‬ـ از شعرا و غزلسرایان‬
                                                                                              ‫‪7‬‬                         ‫‪ ۱3‬ـ ایلچیگری ـ از فعالیتهای‬           ‫‪ ۱۱‬ـ حرف خطاب ـ از‬                      ‫برجسته و صاحبنام‬
                        ‫«روستاها» میدهد‬                                                                                                                        ‫اقلیتهای قومی ایران ـ‬                   ‫معاصر و فقید ایران ـ‬
                          ‫‪ ۵‬ـ خالص ـ عمران‬                                                    ‫کشاورزی ‪8‬‬
                          ‫‪ ۶‬ـ بسنده ـ مشتاق‬                                                                             ‫‪ ۱4‬ـ کویری است ـ از گیاهان دارویی‬              ‫فرمانده ـ نسج‬                                    ‫گونه‬
                                                                                              ‫‪9‬‬                                      ‫و صنعتی ـ جاننثار‬         ‫‪ ۱۲‬ـ ورقه حاوی مطالبی‬                   ‫‪۲‬ـ اقبال و نصیب ـ از‬
                       ‫‪ ۷‬ـ پلی معروف در ایران‬                                                                                                                  ‫که نباید فراموش شود ـ‬                   ‫فلاسفه معروف فرانسه‬
                                                                                              ‫‪ ۱۵‬ـ مخفی ـ مرغی است ‪10‬‬
                                                                                                                                                                     ‫جلگهای در ایتالیا‬
                                                                                                                                                               ‫‪ ۱3‬ـ خوب و پسندیده ـ او‬                      ‫و برنده جایزه نوبل‬
                       ‫حل جدول شماره قبل‬                                                      ‫‪11‬‬                        ‫حل جدول شماره قبل‬                      ‫هم حرفهای دارد ـ بهبود‬                  ‫‪ 3‬ـ ادیت شده ـ پیدا نشده‬
                                                                                                                                                                                                       ‫‪ 4‬ـ خاندان ـ ظلم ـ میان‬
                                                        ‫ایران در هالیوود‬                      ‫افقی‪:‬‬                                                                            ‫یافتن‬
                                                ‫‪ ۸‬ـ حرف خطاب ـ هنر و‬          ‫‪۱‬ـ فوتبالیست بینالمللی‬                                                           ‫‪ ۱4‬ـ عدل ـ از وسایل‬                                    ‫ـ توان‬
                                                                              ‫ایران و عضو یکی از‬                                                               ‫موسیقی ـ چهره ـ حرف‬                     ‫‪ ۵‬ـ از شهرهای مازندران ـ‬
                                                  ‫معرفت ـ از نوشیدنیها‬
                                                ‫‪ ۹‬ـ بندری در کنار دریای‬         ‫تیمهای فوتبال اسپانیا‬                                                                         ‫خطاب‬                           ‫مبهوت ـ مشوش‬
                                                ‫سیاه ـ اسباب خانه و بار‬           ‫‪۲‬ـ رایگان ـ برپا کردن‬                                                        ‫‪ ۱۵‬ـ از مبهمات ـ بیآلایشی‬               ‫‪ ۶‬ـ پرندهای است ـ مصاحب‬
                                                                                   ‫‪ 3‬ـ از پادشاهان ایران‬
                                                             ‫و بنه سفر‬                                                                                             ‫ـ خشم و عصبانیت‬                             ‫و همراه ـ دیار‬
                                                ‫‪ ۱۰‬ـ پایان ـ مجرای انتقال‬     ‫‪ 4‬ـ از کشیدنی ها ـ ناشنوا‬                                                                                                ‫‪ ۷‬ـ از شهرهای ایران ـ‬
                                                                                            ‫ـ رطوبت‬
                                                              ‫آب باران‬                                                                                                                                        ‫پهلوان ـ کشتی‬
                                                    ‫‪ ۱۱‬ـ محرمانه ـ قدیمی‬      ‫‪ ۵‬ـ او هم حرفهای دارد‬                                                                                                    ‫‪ ۸‬ـ از فیلمسازان پیشکسوت‬
                                                                              ‫تولیدی و کشاورزی ـ‬
                                                                                                                                                                                                              ‫و فقید کشور ما‬
                                                                                          ‫فلزی است‬                                                                                                     ‫‪ ۹‬ـ علامت مفعول بیواسطه‬
                                                                              ‫‪ ۶‬ـ شراب ـ سالار ملی در‬
                                                                               ‫مبارزات مشروطهخواهی‬                                                                                                           ‫ـ جواهر ـ مدخل‬
                                                                              ‫‪ ۷‬ـ از هنرپیشگان معروف‬                                                                                                   ‫‪ ۱۰‬ـ از فوتبالیستهای توانا‬

                                                                                                                                                                                                        ‫و معروف پیشین ایران‬
   8   9   10   11   12   13   14   15   16   17   18