Page 18 - (کیهان لندن - سال سى و سوم ـ شماره ۱۴۶ (دوره جديد
P. 18

‫آخرین ویدئوهای خبری در لنز ایران‬                                                 ‫‪KAYHAN LONDON ONLINE‬‬                                                                                                ‫آگهی در کیهان آگاهی م ‌یآورد‬

          ‫‪www.lenziran.com‬‬                                                                                                                                                                                            ‫نشانی سایت‪:‬‬
                                                                                                                                                                                                      ‫‪www.kayhan.london‬‬
                                                                       ‫سالس ‌یوچهارم(دورۀجدید)ـشماره‪ 146‬ـجمعه‪ 6‬بهم ‌نماه‪1396‬خورشیدی‬
                                                                                                                                                                                                                      ‫روابط عمومی‪:‬‬
                                                                                 ‫‪ 8‬جمادی الاول ‪ 1439‬قمری ـ ‪ 26‬ژانویه ‪ 2018‬میلادی‬                                                                      ‫‪[email protected]‬‬

                                          ‫‪Page 18‬‬                                ‫‪No.146 Friday 26 January 2018‬‬                                                                     ‫صفحه ‪18‬‬                          ‫آگهی و تبلیغات‪:‬‬
                                                                                 ‫‪P.O. Box 435,Old Brompton Road 2,London, SW7 3DQ‬‬                                                                     ‫‪[email protected]‬‬
                                                                                 ‫‪Tel: +(44)-(0)20 3633 3684 Fax: +(44)-(0)20 3633 3685‬‬
                                                                                 ‫‪e-mail: [email protected] - www.kayhan.london‬‬                                                                                          ‫سردبیری‪:‬‬
                                                                                                                                                                                                     ‫‪[email protected]‬‬

‫سانسور) بود‪ .‬پس از آنکه مجبور به‬                                                                                                                                                                                           ‫یوسف مصدقی ‪ -‬این تقو ‌یام تمام‬
                                                                                                                                                                                                                           ‫که با شاهدان شهر‪ /‬ناز و کرشمه بر س ِر‬
‫استعفا از مقام وزارت شد‪ ،‬چند سالی‬
                                                                                                                                                                                                                                       ‫منبر نم ‌یکنم (حافظ)‪.‬‬
‫را در کتابخانه ملی مگس پراند تا‬
                                                                                                                                                                                                                                             ‫درآمد‬
‫اینکه برخلاف انتظارش در انتخابات‬
                                                                                                                                                                                                                           ‫بعضیازآد ‌مهابهقولفرنگ ‌یجماعت‬
‫ریاست جمهوری ‪ ۱۳۷۶‬بیش از‬                                                                                                                                                                                                   ‫«با قاشق نقره در دها ‌نشان به دنیا‬
                                                                                                                                                                                                                           ‫آمد‌هاند» (‪born with a silver‬‬
‫بیست میلیون رأی آورد‪ .‬قدری که‬                                                                                                                                                                                              ‫‪ .)spoon in one’s mouth‬این‬
                                                                                                                                                                                                                           ‫َم َثل کنایه از به دنیا آمد ِن آدمیزاد در‬
‫از ذو ‌قزدگی و َج ّوگیری این واقعه‬                                                                                                                                                                                         ‫خانواد‌های ثروتمند‪ ،‬مرفه و برخوردار‬
‫گذشت‪ ،‬همانند َج ّدش حس ِن مجتبی‬                                                                                                                                                                                            ‫از امتیازا ِت اجتماعی است‪ .‬فرزندا ِن به‬
‫عل ‌یرغ ِم بیعت مردم‪ ،‬با حاک ِم بزهکا ِر‬                                                                                                                                                                                   ‫عرصه رسیده در چنین خانواد‌ههایی‪،‬‬
‫زمانه صلح کرد و مؤمنانش را روسیاه‬                                                                                                                                                                                          ‫معمولا در تمام عمر‪ ،‬در مقابل‬
                                                                                                                                                                                                                           ‫بدبخت ‌یهای روزمره بیمه هستند‪.‬‬
‫و ذلیل به حال خود رها کرد‪ .‬در‬                                                                                                                                                                                              ‫این افراد‪ ،‬برای آنچه دارند‪ ،‬زحمتی‬
                                                                                                                                                                                                                           ‫نم ‌یکشند و اگر موفقیتی هم کسب‬
‫واقع‪ ،‬گوش ‌هی عافیت گرفت و منتظر‬                                                                                                                                                                                           ‫کنند‪ ،‬بیشتر به خاط ِر داشتن سرمایه‬
                                                                                                                                                                                                                           ‫و امتیازاتی بوده که از خانواد‌هشان به‬
‫خرا ِج دارابگرد نشست‪ .‬انگار در تاریخ‬                                                                                                                                                                                       ‫ارث برد‌هاند‪ .‬از ای ‌نجور نازپروردگا ِن‬
‫نخوانده بود که‪«:‬مردم بصره نگذاشتند‬                                                                                                                                                                                         ‫ب ‌یخاصیت‪ -‬که گاهی هم مصد ِر امور‬
                                                                                                                                                                                                                           ‫مهمی شد‌هاند و م ‌یشوند‪ -‬در سیاست‬
‫حسن خراج دارابگرد را بگیرد و گفتند‪:‬‬                                                                                                                                                                                        ‫و اقتصا ِد شرق و غرب عالَم بسیار‬
                                                                                                                                                                                                                           ‫هستند‪ .‬اغلب آنها نه تنها از پ ِس کا ِر‬
‫«غنیمت ماست» و چون سوی مدینه‬                                                                                                                                                                                               ‫محوله بر نم ‌یآیند بلکه معمولا باعث‬

‫روان شد کسانی در قادسیه جلو وی‬                                                                                                                                                                                                            ‫فاجعه هم م ‌یشوند‪.‬‬
                                                                                                                                                                                                                           ‫در غرب‪ ،‬اشرافیت ریش ‌هدار و‬
‫آمدند و گفتند‪«:‬ای ذلی ‌لکنند‌هی‬                                                                                                                                                                                            ‫سرمای ‌هداری لیبرال دو بازوی تولید‬
                                                                                                                                                                                                                           ‫چنین تحف ‌ههایی بوده و هستند‪.‬‬
‫عرب»» (طبری ص ‪« .)۲۷۲۰‬چون‬                                                                                                                                                                                                  ‫در ایرا ِن ما هم‪ ،‬هر چند که نه‬
                                                                                                                                                                                                                           ‫اشرافیت ریش ‌هداری وجود داشته و‬
‫حسن از کوفه رهسپار شد‪ ،‬مردی در‬                                                                                                                                                                                             ‫نه سرمای ‌هدار ِی ُم َولدی‪ ،‬اما به برک ِت‬
                                                                                                                                                                                                                           ‫ارباب شریعت‪ ،‬بازاریان نزو ‌لخوار و‬
‫راه به وی رسید و به اوی گفت‪ :‬ای‬                                                                                                                                                                                            ‫ُدوله‪َ -‬سل َطن ‌ههای ما َفنگ ِی صفوی‪-‬‬
                                                                                                                                                                                                                           ‫قجری‪ ،‬قر ‌نهاست که از حیث‬
‫سیا‌هروی کنند‌هی مسلمانان!» (ابن‬                                                                                                                                                                                           ‫دارندگان قاش ِق نقره خودکفا بود‌هایم‪.‬‬
                                                                                                                                                                                                                           ‫صاحب این صفح ‌هکلید به اهالی‬
‫اثیر ص ‪.)۲۰۲۳‬‬                                                                                                                                                                                                              ‫فرنگ و اشرافی ِت کهنه و نوی برآمده‬
                                                                                                                                                                                                                           ‫از زمی ‌نداری و سرمای ‌هسالار ‌یشان‬
‫سید محمد خاتمی‪ ،‬همچون َج ّدش‪،‬‬                                                                                                                                                                                              ‫کاری ندارد زیرا که حداقل دو قرن‬
‫سا ‌لهاست که در کار ذلیل کرد ِن‬                                                                                                                                                                                            ‫است بهترین مغزهای فرهن ِگ غرب‪،‬‬
‫آزادگا ِن ایران است‪ .‬برخی از مردم‬                                                                                                                                                                                          ‫در این باب موشکافانه اندیشید‌هاند و به‬
‫ایران‪ ،‬بی هیچ عقلانیتی شیفت ‌هی او‬                                                                                                                                                                                         ‫نقد آن پرداخت ‌هاند‪ .‬بدون تعارف‪ ،‬امثال‬
                                                                                                                                                                                                                           ‫نگارنده‪ -‬که در مقایسه با آن متفکرین‬
‫هستند همچنان که شیفت ‌هی َج ّد او‪.‬‬                                                                                                                                                                                         ‫عددی به حساب نم ‌یآیند‪ -‬همچنان‬
‫بعضی دیگر اما از هم ‌هی نازپروردگی‪،‬‬                                                                                                                                                                                        ‫اَب َجدخوا ِن مکاتب و آثار آنها هستند‪.‬‬
‫َجبونی و حقارتی که او نمایندگی‬                                                                                                                                                                                             ‫سر و کار این مقاله با تاریخ و اوضا ِع‬
                                                                                                                                                                                                                           ‫ایرا ِن گرفتا ِر شیع ‌هگری است‪ .‬پرسشی‬
‫می کند‪ ،‬بیزارند‪ .‬دست‌هی سومی همسید محمد خاتمی‪ ،‬ذلیل‌کننده‌ی آزادگان‬                                                                                                                                                        ‫که باید برای پاسخش قدری تاریخ را‬
‫هستند که از همراهی با او منتفع شده‬                                                                                                                                                                                         ‫کاوید‪ ،‬این است که‪ :‬ریش ‌هی حضور‬
                                                                                                                                                                                                                           ‫این جماع ِت قاش ‌قنقر‌های در کجای‬
‫و م ‌یشوند‪ .‬این گروه یعنی جماعت‬
                                                                                                                                                                                                                                               ‫تاریخ ماست؟‬
‫اصلا ‌حطل ِب حکومتی‪ ،‬او را جو ِر‬                                                                                                                                                                                           ‫ارجاعات این نوشته همگی به‬
          ‫َر ّد مظالم بازار ‌یهای نزو ‌لخوار و علی همچنان پیوسته زن م ‌یگیرد سی ‌درو ‌حالله خاتمی‪ ،‬او پش ِت چهل آمد داشتند تا باب اجتهاد و کسب و دیگری توصیف م ‌یکنند‪.‬‬                                                     ‫معتبرترین کتب تاریخ اسلام است‬
                                                                                                                                                                                                                           ‫که در این چهار ده ‌هی اخیر بارها در‬
‫محتکر را در حوز‌ههای علمیه‪ ،‬خر ِج و طلاق م ‌یدهد تا آنجا که بیم دارم و سو ِم حسن بن عل ‌یبن ابیطالب‪ ،‬کار خانوادگی هم به رو ‌یشان بسته ده دوازده سال پیش‪ ،‬یکی از‬                                                            ‫جمهوریاسلامیتجدیدچاپشد‌هاند‪.‬‬
‫عد‌ه ِکشی و یارگیری از میان طلب ‌ههای این مسأله برای ما میان قبائل دشمنی امام دوم شیعیان است‪ .‬مرام و رفتار نشود‪ .‬این قماش از آقازادگا ِن درجه َدکاتی ِر (فحش نیست؛ جمع ُم َک َّس ِر‬                                        ‫ارباب عمامه احتمالا با اطمینان از‬
‫واژ‌هی «دکتر» حسابش کنید)‬                 ‫دو‪ ،‬پس از انقلاب ‪ ،۱۳۵۷‬بیشتر‬           ‫اَهعمماایلنخنَات َسمبی‪،‬راشتبأایهیدتمغ ‌یریکبنید‬  ‫خاتمی‬    ‫ایجاد کند‪ .‬واقدی از همان اشخاص‬           ‫پاچ ‌هورمالیده و تنگدست م ‌یکردند‪.‬‬     ‫اینکه اکثریت مرد ِم شهیدپرو ِر ایران‬
‫هواخواه خاتمی که مثل بیشت ِر‬              ‫پس ‌تهای رد‌هبالا و میانی جمهوری‬                                                        ‫زیرا که‬  ‫نقل م ‌یکند که علی(ع) م ‌یفرموده‬        ‫منتهای آرزوی هر طلب ‌هی‬                 ‫این کتا ‌بها را نخواهند خواند‪ ،‬اجاز‌هی‬
                                                                                                                                                                                                                           ‫انتشار آنها را داد‌هاند‪ .‬شاید هم دلیل‬
‫شهری ‌هبگیر‪ ،‬ورود به سلک آیا ِت است‪ :‬ای مردم کوفه به حسن بن علی به َج ّد اطهرش حس ِن مجتبی دارد‪ .‬اسلامی را اشغال کردند و به آلاف همپالک ‌یهای اصلا ‌حطل ‌باش‪ ،‬طی‬                                                           ‫عدم نگرانی از انتشار این کتا ‌بها این‬
‫عظا ِم شهری ‌هبده بود زیرا که بدون زن مدهید که بسیار طلاق دهنده خاتمی‪ ،‬آخوندی شیک‪ ،‬عافی ‌تطلب‪ ،‬و اُلو ِف فراوان رسیدند‪ .‬این جماعت‪ ،‬تما ِم سا ‌لهای حکومت جمهوری‬                                                            ‫باشد که‪ ،‬آخون ِد مسلح به روض ‌هی‬
‫پرداخت شهریه از محل وجوهات‪ ،‬نه است‪ .‬مردی از قبیل ‌هی َه ْمدان گفت‪ :‬اهل مغالطه و سفسط ‌هگری است ب ‌یخاصی ‌تترین آد ‌مهای انقلاب ‪ ۵۷‬اسلامی‪ ،‬همواره از پشت می ِز معاون ِت‬                                                     ‫عل ‌یاصغر‪ ،‬خوب م ‌یداند که با یک‬
‫قدرتی حاصل م ‌یشد و نه احترامی به خدا سوگند به او زن م ‌یدهیم هر که هر گاه منبر و تریبون پیدا کند‪ ،‬بودند که مصدر امور شدند‪ .‬سیدمحمد یکی از وزارتخان ‌ههای دولت به پشت‬                                                      ‫ذکر مصیبت روی منبر‪ ،‬از پ ِس تمام‬
‫نافذ‪ .‬یکی از مفاسدی که به دنبال کدام را م ‌یخواهد را نگهدارد و هر آنچنان با عشوه و کرشمه مخاطبانش خاتمیفرزندسیدرو ‌حالله‪،‬مشهورترین می ِز معاونت یک وزارتخان ‌هی دیگر‪ ،‬در‬                                                   ‫حقایق مندرج در «تاریخ طبری» و‬
‫این توا ِن مالی و نفوذ پدید م ‌یآمد‪ ،‬کدام را خوش نم ‌یدارد رها سازد» را م ‌یفریبد که همواره سواره م ‌یماند‪ :‬و البته خو ‌ششان ‌سترین آد ِم دار و رفت و آمد بوده و هست‪ ،‬به صاحب‬                                              ‫«طبقات واقِدی» بر م ‌یآید‪ .‬حال اگر‬
                                          ‫«فضل بن ُد َک ْین از ابوال َوسیم ُع َبید دست ‌هی آقازادگا ِن درجه دو بود‪.‬‬                        ‫موضو ِع «آقازادگی» بود‪ .‬اما اولین (واقدی ج‪ ۵‬صص‪.)۲۶-۷‬‬                            ‫دانشمندی از جانش بگذرد و ماجرای‬
‫این صفح ‌هکلید گفت‪« :‬سید محمد‬                                                                                                                                                                                              ‫شیع ‌هگری و قاش ِق نقر‌هی برخی‬
‫آقازادگان بسیار پیش از این پا به جم ِع این همه ماجراجویی مردانه‪ ،‬با ج ّمال از سلمان بن اب ‌ی َش ّداد برای ما او سومین فرزن ِد مجته ِد اردکا ِن یزد خاتمی برای نظام جمهوری اسلامی‬                                           ‫حضرات را بررسی کند‪ ،‬بر او همان‬
‫عرصه وجود گذاشته بودند‪ .‬چون نیک مشغل ‌هی خلافت‪ -‬آن هم با جیب و نقل کرد که م ‌یگفته است‪ :‬با حسن است‪ .‬در اوایل ده ‌هی چهل‪ ،‬برای ُحک ِم تریاک را دارد؛ تریاک را م ‌یشود‬                                                       ‫خواهد رفت که بر احمد کسروی و‬
‫بنگریم‪ ،‬پدید‌هی آقازادگی از همان کیس ‌هی خالی‪ -‬مقدور نبود‪ .‬به همین گروه ‌هبازی [نمون ‌هی صد ِر اسلا ِم باز ِی آموزش مقدما ِت آخوندی به قم رفت تَ َف ُننی کشید اما نباید به آن معتاد شد‬
‫روزهای نخستی ِن تشکیل حکومت جهت بود که حسن پس از قتل خر‪ -‬پلیس] م ‌یکردم‪ ،‬اگر من برنده و دو سال بعد برای اینکه دانشگاه را زیرا که عواقب چنین اعتیادی برای‬                                                                                    ‫علی دشتی رفت‪.‬‬
‫پیامبر اسلام رخ نمود‪ .‬بستگان پدرش‪ ،‬با وجود داشت ِن بیع ِت مردم م ‌یشدم م ‌یگفت‪ :‬آیا بر تو رواست هم تجربه کرده باشد سر از دور‌هی مردانگ ِی رجال‪ ،‬فاجع ‌هبار خواهد بود»‪.‬‬                                                     ‫الف) آقازادگی و ژ ِن «نرمش‬
‫نَ َسب ِی محمدبن عبدالله همواره نه عراق‪ ،‬ترجیح داد تا در برابر معاویه که بر پار‌هی تن پیامبر سوار شوی؟ کارشناسی فلسف ‌هی غر ِب دانشگاه اهل بخیه نکت ‌هی باری ‌کتر از موی این‬                                               ‫قهرمانانه»‪ :‬یک بررسی کوتا ِه تاریخی‬
                                                                                                                                                                                                                           ‫از قدی ‌مالایام‪ ،‬آخوندجماعت از‬
                ‫تنها بهر‌همندتر از بی ‌تالمال بودند پس ِر ابوسفیان نرمشی قهرمان ‌ه کند و و هر گاه او برنده م ‌یشد م ‌یگفت‪ :‬آیا اصفهان درآورد‪ .‬سپس با پو ِل مف ِت تشبیه را م ‌یدانند‪.‬‬                                       ‫نظر وضع معاش به دو دست ‌هی‬
‫بلکه همواره از به ارث برد ِن بخشی از با شرایطی‪ ،‬خلافت را به او که واقعا خدا را ستایش نم ‌یکنی که پار‌هی تن وجوها ِت پدرش‪ ،‬در دانشگاه تهران نتیج ‌هگیری‬                                                                     ‫اصلی تقسیم م ‌یشدند‪ .‬آنهایی که‬
‫پس ِر جنگ و تدبیر و نواد‌هی َحرب بن پیامبر بر تو سوار شود؟» (واقدی ج ‪ ۵‬فو ‌قلیسانس علوم تربیتی گرفت و چند سالی است که مجل ِس‬                                                       ‫ژ ‌نهای او‪ ،‬به خود م ‌یبالیدند‪.‬‬         ‫شهریه م ‌یگرفتند و آنهایی که‬
                                                                                                                                                                                                                           ‫شهریه م ‌یپرداختند‪ .‬گروه اول که‬
‫قدری بعد با خاندان آخوند ِی قدرتمن ِد شبی ‌هخوانی در تِکی ‌هی «شرکت‬              ‫حسن بن علی ملقب به مجتبی‪ ،‬امام امیه بود واگذار کند‪ .‬شرایط این نرمش صص‪.)۲۳-۴‬‬                                                               ‫اکثریت طلاب را تشکیل می دادند‪،‬‬
                                                                                                                                                                                                                           ‫با ِشن ِدرغاز شهری ‌های که َمراج ِع تقلید‬
‫پیش از انقلاب ‪ ،۱۳۵۷‬گروهی که صدر‪ -‬صادقی وصلت کرد و وارد سهامی جمهوری اسلامی» برپاست‪.‬‬                                                       ‫دوم شیعیان‪ ،‬نخستین «آقازاده ‌»ای قهرمانه چنین بود‪:‬‬                              ‫به آنها م ‌یپرداختند به علاو‌هی پو ِل‬
                                                                                                                                                                                                                           ‫مفتی که از خواند ِن نما ِز قضای اموات‬
‫بود که جهان اسلام به خود دید‪ .‬او «آنچه حسن از معاویه خواسته در ایرا ِن تح ِت سلط ‌هی شیع ‌هگری حلق ‌هی شهری ‌هبد‌هها شد‪ .‬قدری که در این نمایش‪ ،‬سید علی خامن ‌های‬                                                           ‫و روض ‌هخوانی روی منبر و صندلی در‬
‫نوه بزرگ پیامبر اسلام و فرزند ارشد بود این بود که هم ‌هی اندوخت ‌ههای آقازاده خوانده م ‌یشدند‪ ،‬اولا ِد ذکور گذشت‪ ،‬خواست که فرنگ را هم شبیه معاویه و سید محمد خاتمی‪،‬‬                                                        ‫م ‌یآوردند‪ ،‬روزگار م ‌یگذراندند‪ .‬اقلیتی‬
‫عل ‌یبن ابیطالب بود‪ .‬پدرش که مشهور گن ‌جخان ‌هی کوفه را که پن ‌جهزار آیا ِت عظا ِم شیعه بودند که امور مالی تجربه کند پس آویزا ِن سید محمد بَ َد ِل حسن مجتبی است‪ .‬میرحسین‬                                                  ‫که دسته دوم یعنی شهری ‌هدهنگان‬
‫به قتا ‌لالعرب بود‪ ،‬م ‌یخواست که او را هزار(پنج میلیون) بود‪ ،‬به وی دهد و دفتر و دستک و ُمه ِر پدر را در بهشتی (بعدها مشهور به راسپوتی ِن موسوی شخصیتی در مای ‌هی حسین‬                                                      ‫را تشکیل م ‌یدادند‪ ،‬معمولا َمراجعی‬
‫َحرب (جنگ) بنامد تا خودش ُکنی ‌هی و باژ [خراج] دارابگرد [فارس] را به دست داشتند‪ .‬بعضی از این آقازاد‌هها‪ ،‬شیعه) که رئیس مرکز اسلامی بن علی است و مجتبی خامن ‌های هم‬                                                         ‫بودند که پول خمس و زکات و‬
‫ابوحرب داشته باشد ولی پیامبر اسلام او ارزانی دارد و علی را دشنام ندهد‪ .‬همواره در کنار پد ِر دا َم ‌تبَ َرکاتُ ‌هشان هامبورگ بود‪ ،‬شد و چند صباحی نق ِش یزید بن معاویه را در این بازی به‬
‫مان ِع این نا ‌مگذاری شد (واقدی ج ‪ ۵‬او نپذیرفت که علی را دشنام ندهد‪ .‬حضور داشتند و لحظ ‌های آن وجو ِد پر را در آلمان گذراند‪ .‬انقلاب که رسید عهدهگرفتهاست‪.‬درگیریاصلا ‌حطلب‬
‫صص ‪ .)۵-۶‬پیغمبر اسلام نو‌هی اولش حسن از وی خواست که در حضور او برکت را تنها نم ‌یگذاشتند مبادا که او هم جزو آخوندهایی بود که در و اصولگرا‪ ،‬شبیه دعوای دو طایف ‌هی‬
‫را حسن نامید و او را سرور جوانان پدرش را دشنام ندهند‪ .‬معاویه این را ذر‌های از منافع و مواهب را از دست نوف ‌للوشاتو در به در دنبا ِل آفتابه قریش (بنی امیه و بنی هاشم) بر سر‬
‫بهشت خواند‪ .‬تاریخ نشان داد که حق پذیرفت ولی به این هم پایبند نماند» بدهند‪ .‬برخی دیگر از آقازادگان اما‪ ،‬برای طهارت بودند؛ این جماعت در خلافت است‪ .‬این دعوا هرچه قدر‬
‫را ِه دانشگاه و دیگر نهادهای ُعرفی را عین حال برای تقسیم غنای ِم انقلا ِب هم که جدی و خونین باشد‪َ ،‬دخلی‬                                    ‫با پدربزر ِگ مجتبی بود زیرا که حسن (ابن اثیر صص ‪.)۲۰۲۰-۲۱‬‬

‫به خواست ‌ههای ب ‌هح ِق مرد ِم جان به‬     ‫در ُش ُرف وقوع‪ ،‬نقشه م ‌یکشیدند‪ .‬پس‬    ‫در پیش م ‌یگرفتند و حتی راهی بلاد‬                         ‫این نرمش قهرمانه که الگویی تمام‬         ‫بن علی مر ِد جنگ نبود و نشسته‬
‫ل ‌برسید‌هی ایران ندارد‪ .‬تنها راه چاره‬    ‫از انقلاب با کمک نفوذ و پول پدرش‬       ‫کفر م ‌یشدند تا از َکم و ِکیف اوضاع‬                       ‫و کمال برای روشنفکران دینی و‬            ‫زیستن را به ایستاده مردن ترجیح‬

‫م ‌یداد‪ .‬او مردی عافی ‌تطلب بود که اصلا ‌حطلبا ِن حکومتی در دوران فرنگ هم اطلاع حاصل کنند‪ .‬یکی از نمایند‌هی اردکان و میبد در مجلس برای ملت ایران‪ ،‬خلاصی از افسان ‌هی‬
‫ژ ‌نهای شیفتگ ِی َج ّد بزرگوارش به حاضر بوده و هست‪ ،‬نه تنها باعث مشهورترین این نوع آقازادگان‪ ،‬مهدی شورای اسلامی شد‪ .‬در پاییز سال پر ُخراف ‌هی قریش است‪ .‬اصلا ‌حطلبان‬
                                          ‫‪ ۱۳۵۹‬از سوی خمینی سرپرس ِت‬             ‫حائری یزدی فرزند بنیانگذار حوز‌هی‬                         ‫سرخوردگی شیعیان علی شد بلکه‬             ‫عطر و زن را به ارث برده بود‪:‬‬
‫حکومتی بزرگترین منتفعان از این‬            ‫مؤسس ‌هی غصب شد‌هی «کیهان» شد‬          ‫علمیه قم بود که سا ‌لهای طولانی را‬                        ‫حتی موجب شد که امتداد امامت‬                               ‫«فضل بن ُد َک ْین از‬
‫افسانه هستند و با تمام توا ‌نشان‬          ‫و در مقا ِم نای ِب غاصب‪ ،‬سرمقال ‌ههای‬  ‫در کانادا‪ ،‬آمریکا و انگلستان گذراند و با‬                  ‫شیعه از نسل حس ِن مجتبی به‬              ‫موسی بن قیس‬       ‫حضرمی‪ ،‬از سلمه‬
‫سعی در حفظ وضع موجود دارند‪.‬‬               ‫ِغلاظ و ِشداد علیه مخالفین جمهوری‬      ‫هم ‌هی اسلا ‌مپناهی که داشت‪ ،‬از بلاد‬                      ‫برادرش حسین بن علی منتقل شود‪.‬‬           ‫بن ُک َه ْیل نقل‬
‫امید بریدن از اصلا ‌حطلبا ِن حکومتی‪،‬‬      ‫اسلامی نوشت‪ .‬از سال‪ ۱۳۶۱‬تا‪۱۳۷۱‬‬                                                                   ‫مردم عراق همچنین زیاد‌هخواه ِی‬          ‫م ‌یکند [که] پیامبر هیچ چیز دنیا‬
‫بزرگترین مانع در راه آزادی را از پیش‬                                                              ‫کفر دل نم ‌ی َکند‪.‬‬
                                                                                                                                                                                   ‫را بیشتر از زنان و بوی خوش دوست‬

‫ب ‌هجز مراجع تراز او ِل ساک ِن قم و وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی (بخوانید پای مردم ایرا ‌نزمین برخواهد داشت‪.‬‬                                  ‫نمی داشت» (واقدی ج ‪ ۱‬ص ‪ ۳۸۰‬حسن از بی ‌تالمال را بر نتابیدند‪:‬‬

            ‫نَق ِل قو ‌لهای تاریخی این مقاله از سه منبع زیر آمده است‪:‬‬            ‫مشهد‪ ،‬بسیاری از آیا ِت عظا ِم درجه‬                        ‫«باژ دارابگرد را نیز مردم بصره از او‬    ‫این فقط یکی از چندین روایت ذکر‬
‫*تاریخ طبری یا «تاریخ ال ُرسل و الملوک» تألیف محمد بن جریر طبری‬                  ‫دو و مجتهدی ِن محلی هم در مقیاس‬                           ‫دریغ داشتند و گفتند که این بهر‌هی‬       ‫شده در این موضوع است الباقی را‬
‫جلد هفتم‪ ،‬ترجمه‪ :‬ابولقاسم پاینده‪ ،‬انتشارات اساطیر‪ ،‬چاپ چهارم ‪۱۳۷۴‬‬                ‫کوچکتری همان دفتر و دستک و‬                                ‫ماست؛ آن را به هیچ کس ندهیم‪ .‬این‬
‫*طبقات تألیف محمد بن سعد کاتب واقدی(‪ ۱۶۸ -۲۳۰‬ه‪.‬ق) جلد اول‪:‬‬                       ‫البته همان بساط آقازادگی را داشتند‪.‬‬                       ‫کار نیز به فرمان معاویه بود» (ابن اثیر‬    ‫م ‌یتوانید در مأخ ِذ ذکرشده بیابید)‪.‬‬
‫سیر ‌هی شریف نبوی و جلد پنجم‪ :‬حسن و حسین بن علی(ع) و تابعان اهل‬                  ‫بیشتر این آقازادگا ِن درجه دو‪ ،‬به جای‬                                                             ‫این ژ ِن خوب البته برای مجتبی بی‬
‫مدینه‪ ،‬ترجمه‪ :‬دکتر محمود مهدوی دامغانی ‪ ،‬انتشارات فرهنگ و اندیشه‬                 ‫فرنگ رهسپار پایتخت یا مرکز یک‬                                                   ‫ص‪.)۲۰۲۱‬‬
                                                                                 ‫استان بزرگ م ‌یشدند‪ ،‬از دانشگاه یک‬                        ‫ب) خوارکنند‌هی مؤمنان و نو‌هاش‬                              ‫در ِد سر نبود‪:‬‬
                                                      ‫چاپ اول ‪۱۳۷۴‬‬               ‫مدرک لیسانس دست و پا م ‌یکردند و‬                                                                  ‫«واقدی از حاتم بن اسماعیل‬
‫*تاریخ کامل نوشت ‌هی ع ّزال ّدین ابن اثیر جلد پنجم‪ ،‬برگردان‪ :‬دکتر سید‬            ‫همزمان به حوز‌هی علمیه هم رفت و‬                                        ‫ذلی ‌لکنند‌هیآزادگان‬       ‫از جعفر بن محمد[امام ششم] از‬
                                                                                                                                           ‫محمد خاتمی‪ ،‬س ّی ِد حسنی است‪.‬‬           ‫پدرش[امام پنجم] برای ما نقل کرد‬
                    ‫حسین روحانی‪ ،‬انتشارات اساطیر‪ ،‬چاپ سوم ‪۱۳۸۲‬‬                                                                             ‫به گواه ِی شجر‌هنام ‌هی پدرش‬            ‫که علی(ع) م ‌یگفته است‪ :‬حسن بن‬
   13   14   15   16   17   18