Page 15 - (کیهان لندن - سال سى و سوم ـ شماره ۱۵۶ (دوره جديد
P. 15

‫صفحه ‪ 15‬ـ ‪ Page 15‬ـ شماره ‪156‬‬
‫جمعه ‪ 13‬تا پنجشنبه ‪ 19‬آوریل ‪2018‬‬

‫را‪ ،‬حتی به نحوی ناآگاه‪ ،‬تحسین‬          ‫چال ‌شهایگفتهوناگفتهدرجهاننابینایان‬                                                                                                                         ‫بهجت امید ‪ -‬کنفوسیوس‪،‬‬
                                                                                                                                                                                                   ‫فیلسوف چینی‪ ،‬م ‌یگوید‪« :‬نابینایی‬
‫کنند» ممکن است بگویید‪ ،‬چطور‬            ‫تابلوی «تمثیل نابینایان» از پیتر بروگل نقاش قرن شانزدهم بلژیک‬                                                                                               ‫شوربختی نیست؛ عدم تحمل آن‬
                                                                                                                                                                                                   ‫بداقبالی است‪ ».‬اسکندر آبادی‪،‬‬
         ‫به این نتیجه رسید ‌هاید؟‬      ‫گفتگوی آخر کتاب به بعضی از این‬           ‫و دقیق است که خواننده از جای این ژانرهای مختلف در کنار هم‬                  ‫مقال ‌هوار انجامیده تا اینکه زمین ‌های‬  ‫مترجم کتاب «از چشم نابینایان» بر‬
‫ـ صحبت سر این بود که یک زن‬             ‫نارسای ‌یها اشاره کرد‌هام‪ .‬اما بر این‬                                                                               ‫برای گ ‌پزدن با روشنفکری نابینا‬         ‫این اساس یکی از خو ‌شاقبا ‌لترین‬
‫چرا ممکن است به یک مرد نابینا‬          ‫باور نیستم که مترجم باید متن را‬          ‫جای و لابلای متن‪ ،‬مترجم و به چیست؟ چه تجرب ‌ههای فن ‌یای‬                   ‫مانند اسکندر آبادی را فراهم آورد‪.‬‬       ‫نابینایان ایرانی است‪ .‬این کارشناس‬
‫(البته در مورد مشخص من) علاقمند‬        ‫تکه تکه تحلیل کند‪ .‬این کار تحلیلگر‬                                                                                  ‫این عضو «شورای کارکنان دویچه‬            ‫ارشد علوم سیاسی و دکتر در‬
‫شود‪ .‬اگر من یک زن نابینا بودم‪،‬‬         ‫تاریخی و کارشناس امور توا ‌نخواهان‬       ‫اصطلاح ترجم ‌هشدگی را حس در برگردان این مت ‌نهای متنوع به‬                  ‫وله» و مدافع رسمی حقوق آنان‪،‬‬            ‫رشت ‌هی زبا ‌نشناسی از دانشگا‌ههای‬
‫همین حرف را دربار‌هی مردان بینا‬        ‫است‪ .‬البته اگر هشدار شما را پیش از‬                                                                                  ‫خود بهتر از هر بینایی با این نکت ‌هها‬   ‫آلمان نه تنها با نابینایی خود بطور‬
‫م ‌یزدم‪ .‬به طور کلی منظور من این‬       ‫چاپ کتاب م ‌یدانستم‪ ،‬شاید کتاب‬                           ‫نکند‪ .‬این کار آسانی نیست‪ .‬برنارد ‌دست آورد ‌هاید؟‬          ‫و تاریخچ ‌هی آنها آشناست و چه بسا‬       ‫شگف ‌تانگیزی کنار آمده‌‪ ،‬بلکه‬
‫است که فرد اصولا به کسی علاقمند‬        ‫من پانوی ‌سهای بیشتری م ‌یداشت‪.‬‬                                                                                     ‫بارها با چنین برخوردهای غیرانسانی‬       ‫چندی است که به روشنگری در‬
‫م ‌یشود که از نظر او ستودنی باشد‪.‬‬      ‫با این حال شاید تعجب کنید‪ ،‬ولی‬           ‫شاو‪ ،‬ترجم ‌هها را دلبرانی م ‌یداند که ـ به نقط ‌هی مشترک این سه متن‬                                                ‫این زمینه برای بینایان هم رو‬
‫توضیح ناگفت ‌هاش این است که ترحم‬       ‫من جز در کتا ‌بهای ویژ‌هی علوم‬           ‫زیبایانشان ب ‌یوفا و وفادارانشان نازیبا البته اشاره کردم‪ .‬تا آنجا که من‬                     ‫روبرو بوده است‪.‬‬        ‫آورده است‪ ،‬هر چند که مت ‌نهای‬
                                       ‫تربیتی و حقوقی و اعلامی ‌ههای‬            ‫هستند‪ .‬م ‌یخواهد بگوید وفاداری به مطالعه کرد‌هام‪ ،‬این سه متن جایگاه‬            ‫تقلا برای بازگویی تجرب ‌هها‬         ‫انتخابی او در کتاب یادشده‪ ،‬دنیای‬
        ‫سبب علاقمندی نم ‌یشود‪.‬‬         ‫سازما ‌نهای اجتماعی و صنفی‬               ‫متن‪ ،‬ترجمه را ثقیل و د ‌لناچسب ویژ‌های در ادبیات غرب دارند‪ .‬نه‬             ‫با این‌حال آبادی در طول محاوره‬          ‫نابینایان را از چشم بینایان به تصویر‬
                                       ‫توا ‌نخواهان‪ ،‬اثری ندیده و نخواند‌هام‬    ‫م ‌یکند و زیبایی دادن به آن‪ ،‬متن اینکه آثار مشابهی پیدا نشوند‪ .‬ولی‬         ‫با گفتن «بگذار حالا خاطر‌های برایت‬      ‫کشیده است‪ :‬دنی دیدرو فیلسوف‬
‫= به نظر شما هوفمن و ژید با‬            ‫که نابینایان و نابینایی را آنطور که‬      ‫را از اصلش دور م ‌یسازد‪ .‬من در صراحت این سه اثر مرا مجاب کرد‬               ‫تعریف کنم»‌‪ ،‬از هر فرصتی استفاده‬        ‫فرانسوی عصر روشنگری‪ ،‬آندره‬
                                       ‫مثلا اعلامی ‌هی جهانی سازمان ملل‬         ‫ترجم ‌ههایم کوشید‌هام کاری کنم که که با وجود ژانرهای متفاوت‪ ،‬آنها را‬       ‫م ‌یکند تا با طنز و شو ‌خطبعی‬           ‫ژید نویسند‌هی فرانسوی و گرت‬
‫چهانگیز ‌ههاییدرده ‌ههای‪ ۲۰‬و‪۷۰‬‬         ‫متحد مربوط به برابری توا ‌نخواهان‬        ‫اسکندر آبادی در میان نباشد و فقط در کنار هم بگذارم‪ .‬البته برای خود‬         ‫خاص خود از تجربیات‪ ،‬احسا ‌سها‪،‬‬          ‫هوفمن همتای آلمانی او‪ ،‬نگارندگان‬
                                       ‫آورده‪ ،‬به اصطلاح ب ‌هروز مطرح کرده‬                                                                                  ‫برداش ‌تها و یادهای دور و نزدیکش‬        ‫این مت ‌نها هستند که به ترتیب در‬
‫قرن بیستم که اجتماع حساسیت‬             ‫باشند‪ .‬ب ‌یشک شما «کوری« اثر ژوزه‬        ‫من هم بد نم ‌یشد که سه کتاب‬            ‫دیدرو‪ ،‬ژید و هوفمن حس شوند‪.‬‬         ‫سخن بگوید و گوش ‌های از زندگی‬           ‫قالب رسال ‌های فلسفی و دو داستان‬
                                       ‫ساراماگو را خواند‌هاید‪ .‬برای نمونه این‬   ‫مستقل چاپ و منتشر کنم‪ .‬ولی‬                                                 ‫خود و جهان نابینایان را با خواننده‬
‫چندانی نسبت به دنیای تاریک‬             ‫اثر هم نابینایی را استعار‌های برای این‬   ‫خودتان از مشکلات چاپ و نشر‬          ‫=چه انگیز ‌های سبب شد که‬               ‫در میان بگذارد‪ .‬به گفت ‌هی این‬                 ‫واق ‌عگرایانه پرداخ ‌ت شد‌هاند‪.‬‬
                                       ‫م ‌یگیرد که بگوید حیا به چشم است‬         ‫به ویژه در ایران آگاه هستید‪ .‬اما‬                                           ‫هنرمند اهل موسیقی که چند ساز‬            ‫شیو ‌هیمتفاوتتهی ‌هیمجموعه‌‬
‫نابینایان از خود نشان نم ‌یداد‪،‬‬        ‫و اگر چشم در میان نباشد‪ ،‬یا آد ‌مها‬      ‫تجرب ‌هی من‪ :‬خودتان بهتر م ‌یدانید‬  ‫تصمیم گرفتید از نگاه چند بینا‬          ‫را ب ‌ه خوبی م ‌ینوازد‪ ،‬نابینایی نوعی‬   ‫آبادی با انتخاب این نوشت ‌هها که‬
                                       ‫همدیگر را نبینند‪ ،‬ب ‌یحیا و بلکه‬         ‫که ترجم ‌هی یک متن علمی و‬                                                  ‫فقدان و محرومیت‪ ،‬ولی از بدترین‬          ‫هر یک ویژگ ‌یهای ژانر خاصی را‬
‫به این موضوع نزدیک شدند؟‬                                                        ‫فلسفی با ترجم ‌هی یک اثر ادبی‪ ،‬از‬   ‫مثل دیدرو‪ ،‬هوفمن و ژید جهان‬            ‫آنهاست‪ .‬به همین دلیل برای معرفی‬         ‫نمایندگی م ‌یکنند‪ ،‬سنت دست و‬
‫ـ مطالبی که دربار‌هی این دو‬                           ‫ب ‌یوجدان م ‌یشوند‪.‬‬       ‫زمین تا آسمان با هم فرق و هرکدام‬                                           ‫او‪ ،‬پرس ‌شهایی که به شک ‌لگیری‬          ‫پاگیر تنظیم «مجموعه ‌» بر حسب‬
‫اثر خواند‌هام‪ ،‬چیزی در خصوص‬                                                     ‫مشکلات خود را دارند‪ .‬صادقانه به‬              ‫نابینایان را نقاشی کنید؟‬      ‫شخصیت و چگونگی کنارآمدنش‬                ‫اشکال مشترک محصولات فرهنگی‬
‫انگیز‌هی این دو نویسنده برای انتخاب‬    ‫=دلیل اینکه دیدرو رسال ‌هی‬               ‫شما م ‌یگویم که من برای ترجم ‌هی‬    ‫ـ من نویسندگان زیادی را‬                ‫با این محرومیت عظیم برم ‌یگردد‪،‬‬         ‫(مقاله‪ ،‬قصه‪ ،‬شعر) را کنار گذاشته‬
‫درو ‌نمای ‌هی کارشان نگفت ‌هاند‪ .‬اما‬                                            ‫بخش ساندرسون و ماشین حساب‬           ‫نم ‌یشناسم که نابینایی و نابینایان‬     ‫اهمیت ویژ‌های م ‌ییابند؛ سئوا ‌لهایی‬    ‫است‪ .‬برای او طرح موضوع نابینایی‬
‫شما که خودتان نویسنده هستید‪،‬‬           ‫فلسفی خود را در زمان ‌های که‬             ‫او‪ ،‬حدود یک ماه وقت گذاشتم که‬       ‫را درو ‌نمایه کارشان قرار داده باشند‪.‬‬  ‫مانند این که نیروی فو ‌قالعاد‌هی‬        ‫و روش ‌نکردن جوانب گوناگون آن‪،‬‬
‫از نگاه حساس نویسندگان به‬                                                       ‫اول درست بفهمم آن ریاض ‌یدان‬        ‫در آثاری که تا کنون خواند‌هام‪ ،‬این‬     ‫او برای مقابله با دشوار ‌یهای این‬       ‫نسبت به ی ‌کدست بودن نوع هنری‬
‫موضو ‌عهای نامتعارف آگاهی بیشتر‬        ‫حتی ورود ز ‌نها به کتابخان ‌ههای‬         ‫چه کرده است‪ .‬چون تا خودم‬            ‫موضوع همیشه در درج ‌‌هی اول‪،‬‬           ‫زندگی فقدا ‌نزده از کجا سرچشمه‬          ‫پرداخت دس ‌تمایه اهمیت بیشتری‬
‫و بهتری دارید‪ .‬در حالی که دیدرو‬                                                 ‫نم ‌یفهمیدم‪ ،‬نم ‌یتوانستم مطلب را‬   ‫استعاری و نمادین مطرح شده و‬            ‫م ‌یگیرد؛ چگونه با لحظات روشن و‬         ‫دارد‪ .‬این امر در مورد زمان تدوین‬
‫و آندره ژید نابینایان را در کل مثبت‬    ‫عمومی بطورکلی ممنوع بوده‪،‬‬                ‫حالی خواننده و متن را روان ترجمه‬    ‫برای من جالب بود که در این سه اثر‪،‬‬     ‫تاریک آن سر م ‌‌یکند و نبرد امید‬        ‫و نگارش اصل اثر نیز صدق م ‌یکند‪:‬‬
‫ارزیابی کرد‌هاند‪ ،‬گرت هوفمن تصویر‬                                               ‫کنم‪ .‬در آثار ادبی اما باید اول کشف‬  ‫موضوع نابینایی به عنوان یک پدیده‬       ‫و ناامیدی در کدام میدان زندگیش‬          ‫دیدرو رسال ‌هی خود را با عنوان‬
‫منف ‌یای از شخصی ‌تهای نابینای‬         ‫خطاب به همسر خود که او را‬                ‫م ‌یکردم که در داستا ‌نهای ژید و‬    ‫واقعی طرح شده است‪ .‬البته که این‬                                                ‫طولانی «نام ‌های دربار‌هی نابینایان‬
                                                                                ‫هوفمن‪ ،‬کدام نکت ‌هها و ترفندهای‬     ‫سه نویسنده‪ ،‬نماد و استعاره را هم‬                        ‫اتفاق م ‌یافتد…‬        ‫برای آگاهی بینایان» در سال ‪،۱۷۴۹‬‬
          ‫خود به دست داده است‪.‬‬         ‫«بانو» م ‌ینامد‪ ،‬نوشته‪ ،‬چیست؟‬            ‫ادبی مهم و عمد‌هاند‪ .‬برای نمونه‪،‬‬    ‫منظور نظر داشت ‌هاند‪ :‬دیدرو عصر‬        ‫چنین پرس ‌شهایی متاسفانه در‬             ‫ژید داستان «سمفونی پاستورال»‬
                                                                                ‫آندره ژید به انحای گوناگون‪ ،‬لحن‬     ‫روشنگری و اختلاف ح ‌سگرایان و‬          ‫«گفتگوی زنده‪ ،‬باز و ب ‌یپرده» امینی‬     ‫را در سال ‪ ۱۹۱۹‬و هوفمن روایت‬
‫=فکر م ‌یکنید تاثیر این کتاب‬           ‫آیا اصولا این «بانوی عزیز» نقش‬           ‫کاذبان ‌هی کشیش را آشکار م ‌یکند و‬  ‫خردگرایان را مطرح کرده‪ ،‬آندره ژید‬      ‫با آبادی مطرح نم ‌یشوند‪ .‬شاید به‬        ‫هنرمحور «سقوط کوران» را در سال‬
                                                                                ‫من هم باید این کار را در برگرداندن‬  ‫دورویی اهل منبر را آشکار ساخته‬         ‫این دلیل که مصاحب ‌هگر برای معرفی‬       ‫‪( ۱۹۸۵‬و نه ‪۱۹۷۰‬؛ آ ‌نگونه که در‬
‫که به تعبیر شما در نهایت به نوعی‬       ‫دیگری هم در تدوین تئور ‌یهای‬                                                 ‫و گرت هوفمن به نگار‌هی پیتر‬            ‫این روزنام ‌هنگار و عضو تحریری ‌هی‬      ‫کتاب آمده) آفریده است‪ .‬این داستان‬
                                                                                      ‫متن به فارسی انجام م ‌یدادم‪.‬‬  ‫بروگل‪ ،‬نقاش مشهور سد‌هی هجدهم‬          ‫«دویچ ‌هوله» ترجیج داده از موازین‬       ‫به چگونگی خلق تابلوی پیتر بروگل‪،‬‬
‫«جهان مجازی و واقعی نابینایان»‬                       ‫او بازی کرده است؟‬                                              ‫پرداخته است‪ .‬با این همه موضوع‬          ‫روزنام ‌هنگاری زرد پیروی کند و با‬       ‫نقاش هلندی‪ ،‬که عنوان «تمثیلی از‬
                                       ‫ـ دنی دیدرو بسیاری از آثار‬               ‫=اعتبار برخی از تزهایی که‬           ‫نابینایی و نابینایان واقعی که مورد‬     ‫به کار گرفتن رو ‌شهای «مطالعات‬          ‫کوران» را هم یدک م ‌یکشد‪ ،‬پرداخته‬
‫را نشان م ‌یدهد‪ ،‬بر خوانند ‌هی بینا‬    ‫فلسفی خود را به شکل نامه به‬                                                  ‫نظر من بوده و م ‌یخواست ‌هام به آن‬     ‫آزمایشگاهی» به سئوا ‌لهایی بپردازد‬      ‫است‪ .‬در رسال ‌هی دیدرو‪ ،‬نابینایی‬
                                       ‫دوستان‪ ،‬همکاران و خویشاوندانش‬            ‫دیدرو در نوشت ‌هی نام ‌هگون ‌هی‬     ‫توجه بدهم‪ ،‬از نظر این نویسندگان‬        ‫مانند «تا ب ‌هحال عاشق شدی؟»‪« ،‬با‬       ‫و نابینایان‪ ،‬در زمان ‌هی جدل نظری‬
‫چیست؟ آگاه ساختن این خواننده‬           ‫نوشته است‪ .‬من مطلبی در این‬                                                   ‫دور نمانده و نقش عمده را داشته‬         ‫زنان بینا رابطه داشتی؟» یا «هی ‌چگاه‬    ‫میان خردگرایان و ح ‌سگرایان‪،‬‬
                                       ‫باره نخواند‌هام که نقش یا ب ‌ینقشی‬       ‫خود مطرح م ‌یکند‪ ،‬سا ‌لهاست‬         ‫است‪ .‬به اضافه این آثار‪ ،‬اهمیت‬          ‫به فاحش ‌هخانه رفت ‌های؟»…(کاش‬          ‫مضمون اصلی است و ژید در روایت‬
‫از ابعاد محرومیت نابینایی‪ ،‬چه‬          ‫همسر دیدرو را در کارهای پژوهشی‬                                               ‫تاریخی بسیاری دارند به ویژه اثر‬        ‫مصاحب ‌‌هگر از حساسیت زبان ‌ی‬           ‫خود که در دو دفتر خاطرات یک‬
                                       ‫او برساند‪ .‬اما از قرار آن دو همدیگر‬      ‫زیر سوال رفته‪ .‬چرا برای تهی ‌هی‬     ‫دیدرو‪ .‬تاری ‌خدانان نهادهای کمک‬        ‫بیشتری برخوردار بود و «کارگران‬          ‫کشیش ثبت شده‪ ،‬نابینایی دخترکی‬
‫تاثیر یا بار عاطفی رفتاری برای او‬      ‫را بسیار دوست م ‌یداشت ‌هاند و دیدرو‬                                         ‫به نابینایان‪ ،‬م ‌ینویسند که نخستین‬                                             ‫فرانسو ‌ی را دستاویز قرار م ‌یدهد تا بر‬
                                       ‫مقال ‌ههای بسیاری را خطاب به او‬          ‫این کتاب‪ ،‬متون جدیدی که دنیای‬       ‫آموزشگاه نابینایان در فرانسه‪،‬‬            ‫جنسی» را «فاحشه» نم ‌‌یخواند)‪.‬‬        ‫سنت پیروی کورکورانه از آیی ‌نهای‬
                  ‫به همراه دارد؟‬       ‫نوشته است‪ .‬اصولا دیدرو به چندین‬                                              ‫تحت تأثیر همین رسال ‌هی دیدرو‬          ‫پاس ‌خهای آبادی به این قبیل‬
‫ـ اگر خوانند‌هی کتاب به خود‬            ‫زن که با آنها رابط ‌هی ادبی و فلسفی‬      ‫نابینایانراتصویرم ‌یکنند‪،‬انتخاب‬     ‫تأسیس شد‪« .‬سمفونی پاستورال»‬            ‫سئوا ‌لها‪ ،‬خود ب ‌یخاصیتی‬                                   ‫مذهبی بتازد‪.‬‬
‫زحمت بدهد و همه این ‪ ۲۸۰‬صفحه‬           ‫داشته‪ ،‬نام ‌ههای زیادی نوشته است‪.‬‬                                            ‫مشهورترین و پرخوانند‌هترین اثر‬         ‫سئوا ‌لهای آزمایشگاهی مصاحب ‌هگر‬           ‫«گفتگویی شناور در سطح»‬
‫را دقیق بخواند‪ ،‬ب ‌یشک با حساسیت‬       ‫کاترین کبیر امپراتور روسیه‪ ،‬دیدرو‬        ‫نکردید؟ بهتر نبود با اضافه کردن‬     ‫آندره ژید است و کتاب ِگرت هوفمن‬        ‫را روشن م ‌یکند‪« :‬ما نابینایان با‬       ‫بخش چهارم مجموع ‌هی «از چشم‬
‫و ظرافت بیشتری به پدید‌هی‬              ‫را به کشورش دعوت کرده و برای‬                                                 ‫برپای ‌هییکیازمشهورتریننگار‌ههای‬       ‫آد ‌مهای بینا هیچ فرقی نداریم‪ ».‬و‬       ‫نابینایان»‪ ،‬به «معرفی مت ‌نها و‬
‫نابینایی روی خواهد کرد و به ویژه‬       ‫تهیه و حفظ کتابخان ‌هی خصوصی‬             ‫پانویس‪ ،‬تصحی ‌حها یا نظری ‌ههای‬     ‫پیتر بروگل نوشته شده است‪.‬‬              ‫«عشق و دلدادگی قانون و قاعد‌هی‬          ‫مترجم آنها» اختصاص داده شده‬
‫با توضیحاتی که من در گفتگوی آخر‬        ‫و دانشنام ‌هی او برایش مقرری‬                                                                                                                                ‫است‪ .‬علی امینی نجفی در پی ‌شگفتار‬
‫کتاب داد‌هام‪ ،‬نسبت به ما نابینایان‬     ‫تعیین کرده بوده‪ .‬به گمانم منظور‬          ‫پیشروتر نسبت به دیدگا ‌ههای‬         ‫=چرا اجزای کتاب را ترکیبی‬                                 ‫خاصی ندارد‪».‬‬         ‫کتاب نوید م ‌یدهد که این مهم را‬
‫پی ‌شداور ‌یهای کمتری خواهد‬            ‫شما از محرومیت زنان‪ ،‬زنان طبقه‬                                                                                      ‫کتاب «از چشم نابینایان» را «نشر‬         ‫«به جای نوشتن یک مقال ‌هی خشک‬
‫داشت‪ .‬او در این کتاب با محرومیت‬        ‫فرودست باشد وگرنه زنان اشرافی‬            ‫دیدرو را هم مطرح م ‌یکردید تا‬       ‫از یک رسال ‌هی فلسف ‌یـ علمی‬           ‫ماهی» در ایران در ‪ ۲۸۴‬صفحه‬              ‫و خالی» در قالب «گفتگویی زنده‪،‬‬
‫تاریخی نابینایان آشنا م ‌یشود و‬        ‫در سد‌هی هجدهم میلادی و پس از‬                                                                                                                               ‫باز و ب ‌یپرده» با اسکندر آبادی انجام‬
‫سر انجام درم ‌ییابد که توا ‌نخواهی‬     ‫آن محف ‌لهای ادبی برپا م ‌یکردند که‬      ‫خواننده ب ‌هطور قطع از جدیدترین‬     ‫به شکل نامه و دو داستان‬                               ‫منتشر کرده است‪.‬‬          ‫داده است؛ وعد‌هی خوشی که هنگام‬
‫یا همان چیزی که پیشتر ما به آن‬         ‫اکثر ادیبان‪ ،‬فیلسوفان و هنرمندان‬                                                                                    ‫کیهان لندن با اسکندر آبادی‪ ،‬به‬          ‫خواندن این محاور‌هی ‪ ۳۵‬صفح ‌های‬
‫معلولیت م ‌یگفتیم‪ ،‬پدید‌هی غریبی‬       ‫بزرگ وقت در آنها شرکت داشتند‪.‬‬            ‫نتایج و دستاوردهای پژوهشی در‬        ‫انتخاب کرد ‌هاید؟ دلیل گذاشتن‬          ‫عنوان مترجم این کتاب گفتگویی‬            ‫به تدریج رنگ م ‌یبازد و در پایان‬
‫نیست‪ .‬خواننده متوجه م ‌یشود که‬         ‫این محف ‌لها در پیشبرد جنب ‌شهای‬
‫این طیف از جامعه به همان اندازه‬        ‫ادبی و حتی اجتماعی نقش حساسی‬                       ‫این زمینه آگاه م ‌یشد؟‬                                                                ‫داشته است‪.‬‬                 ‫چیزی از آن باقی نم ‌یماند‪.‬‬
‫م ‌یتوانند باهوش‪ ،‬ک ‌مهوش‪ ،‬نی ‌کخو‬     ‫را ایفا کرد‌هاند‪ .‬اگر به دیدرو برگردیم‪،‬‬  ‫ـ این طبیعی است که برخی از‬                                                                                         ‫جدا از توضیحات و تفسی ‌رهای‬
‫یا بدخو باشند که دیگران‪ .‬معلولیت‬       ‫دانشنام ‌های که او چندین سال‬             ‫تزهای دیدرو پس از ‪ ۲۵۰‬سال اعتبار‬                                           ‫=بهجت امید‪ :‬ترجمه‪ ،‬تعاریف‬               ‫آبادی در مورد مت ‌نها و دیدگا‌ههای‬
‫چیزی نیست که مختص نابینایان‬            ‫در تدوین آن تلاش کرده‪ ،‬ادعا و‬            ‫خود را از دست داده و حتا از آغاز‬                                                                                   ‫نویسندگان آنها‪ ،‬این گپ طولانی که‬
‫باشد‪ :‬ما امروز تندرستیم‪ ،‬فردا ممکن‬     ‫شگردی همانند ویک ‌یپِدیای امروز‬          ‫ارتجاعی بوده باشند‪ .‬من البته در‬                                            ‫گوناگونی دارد‪ .‬تعریف شما از این‬         ‫زیر ‪ ۸‬عنوان دست ‌هبند ‌ی شد‌ه‪ ،‬در‬
‫است نباشیم‪ .‬در ضمن معلولیت تنها‬        ‫ما داشته است‪ .‬دیدرو م ‌یخواسته‬                                                                                                                              ‫سط ِح به ‌ظاهر شسته ُرفت ‌‌هی خود‬
‫به چشم ختم نم ‌یشود‪ :‬معلولیت‬           ‫مطالب علمی را به زبان ساده و برای‬                                                                                                  ‫ف ‌نـ هنر چیست؟‬          ‫شناور م ‌یماند و در بهترین حالت‬
‫م ‌یتواند سنی‪ ،‬صنفی‪ ،‬جنسی‪،‬‬             ‫همگان بیان کند و در این کار به زنان‬                                                                                                                         ‫گواه صادق زمان درازی است که‬
‫شکلی‪ ،‬مالی یا هرگون ‌هی دیگری‬                                                                                                                              ‫اسکندر آبادی‪ :‬ترجمه فن و هنری‬           ‫مصاحب ‌هگر برای کسب اطلاعات‬
‫باشد‪ .‬این چیزی است که البته‬                        ‫هم توجه داشته است‪.‬‬                                                                                      ‫است که گاه از آفریدن و نوشتن یک‬         ‫گوگلی خود صرف کرده است؛‬
‫تلویحا با خواندن این کتاب به آن‬                                                                                                                            ‫اثر سخ ‌تتر و طاق ‌تفرساتر است‪.‬‬         ‫اطلاعاتی که اغلب به خواننده در‬
                                       ‫=شما در «گفتگوی» بخش‬                                                                                                ‫اثر ترجم ‌هشده تنها هنگامی خوب‬          ‫جهت آشنایی با ابعاد «مت ‌نها و‬
               ‫توجه داده م ‌یشود‪.‬‬                                                                                                                                                                  ‫مترجم آنها» کمکی نم ‌‌یکند از جمله‬
                                       ‫پایانی کتاب گفت ‌هاید‪« :‬برای‬                                                                                                                                ‫نا ‌م بردن از آثاری که نویسندگان آنها‬
‫=شما در گفتگویی عنوان‬                                                                                                                                                                              ‫گویا به موضوع نابینایی پرداخت ‌هاند‪،‬‬
                                       ‫خان ‌مها مهم است که طر ِف خود‬                                                                                                                               ‫بدون ذکر عنوان و محتوای آنها یا‬
‫کرد ‌هاید که کتاب حاضر حاصل‬                                                                                                                                                                        ‫فیل ‌مهای اکرا ‌ننشد‌های که گویا‬
                                                                                                                                                                                                   ‫مصاحب ‌هکننده در فستیوا ‌لهای‬
‫فعالیت و همکاری شما در‬                                                                                                                                                                             ‫گوناگون دیده است؛ البته بدون اینکه‬
                                                                                                                                                                                                   ‫نام و نشان فیلم و کارگردان و سال‬
‫«نهادهای مربوط به نابینایان»‬                                                                                                                                                                       ‫برگزاری فستیوال و محل برپایی آن‬
                                                                                                                                                                                                   ‫و… هم مطرح شده باشد‪ .‬علاو‌ه بر‬
        ‫است‪ .‬این نهادها کدامند؟‬                                                                                                                                                                    ‫این‪ ،‬ابراز نظرها و تحلی ‌لهای طولانی‬
‫ـ به یاد ندارم که گفته باشم این‬                                                                                                                                                                    ‫و تکراری مصاحب ‌هگر در بسیاری از‬
‫کتاب حاصل همکاری من با نهادهای‬                                                                                                                                                                     ‫موارد‪ ،‬از جمله دربار‌هی «برخور ‌دهای‬
‫نابینایان است‪ .‬من تا مد ‌تها از‬                                                                                                                                                                    ‫تحقیرآمیز مردم با نابینایان در تمام‬
‫پاسخ به پرس ‌شهای مردم دربار‌هی‬                                                                                                                                                                    ‫ادوار و هم ‌هی جوامع» که ناشی از‬
‫نابینایی طفره م ‌یرفتم‪ .‬چون از طرز‬                                                                                                                                                                 ‫«ضع ‌ف عام بشری [است] که در‬
‫پرسیدن آنها زیاد دل خوشی نداشتم‬                                                                                                                                                                    ‫جوامع و ساختارهای مبتنی بر‬
‫و اصرار داشتم که بر این مسأله تأکید‬                                                                                                                                                                ‫ظلم و تبعیض [دیده م ‌یشود]» و‬
‫زیادی نشود‪ .‬مردم از من سوا ‌لهایی‬                                                                                                                                                                  ‫انشاپرداز ‌یهایی از این دست‪ ،‬تنها‬
‫م ‌یکردند که به نظرم بیجا م ‌یآمد‪.‬‬                                                                                                                                                                 ‫به متور ‌مشدن حجم این «گفتگو»ی‬
‫رفته رفته اما متوجه شدم که‬
‫حساسیت من بیجاست‪ .‬من باید به‬
‫پرس ‌شهای مردم پاسخ م ‌یدادم حتی‬
‫اگر به نظر من ناجور و ب ‌یربط بیایند‪.‬‬
‫به این خاطر آرام آرام به روشنگری‬
‫در زمین ‌هی معضل نابینایی علاقمند‬
‫شدم و مثلا در رسان ‌هی «دویچه وله»‬
‫به عنوان نمایند‌هی توا ‌نخواهان به‬
‫ویژه نابینایان فعال شدم‪ .‬از سوی‬
‫دیگر به عضویت انجم ‌نها و نهادهای‬
‫یار ‌یرسانی فنی نابینایی در آلمان‬
‫درآمدم که از جمله م ‌یتوانم به‬
‫«جامع ‌هی خودیاری کاربران نابینا‬
‫در آلمان» اشاره کنم که نر ‌مافزارها‬
‫و سخ ‌تافزارهای جدید ویژ‌هی‬
‫نابینایان را آزمایش و بررسی م ‌یکند‪.‬‬
‫انجمن دیگر «کتا ‌بخان ‌هی گویای‬
‫کتا ‌بهای فارسی در برلین» است‬
‫که بیش از ‪ ۱۱‬هزار عنوان کتاب‬
‫شنیداری دارد و من در تأسیس آن‬

          ‫نقش سازند‌های داشت ‌هام‪.‬‬
   10   11   12   13   14   15   16   17   18