Page 16 - (کیهان لندن - سال سى و سوم ـ شماره ۲۱۰ (دوره جديد
P. 16
صفحه - Page 16 - 16شماره ۱۶۷6
جمعه 20تا پنجشنبه26اردیبهشت ماه 139۸خورشیدی
همخوانهمکاریکردید؟ پوران وفادار هنرمندی که پس از ۶۰سال سکوت سخن میگوید: =یک روز من داشتم ضبط
-نه در این کنسرت تنها خواندم؛ م یکردم آقای مشیر آمدند
س یدی آماده است و منتظریم که یک من عاشق آواز خواندن بودم... یک تک هاش را عوض کردند؛
کلیپ برای آن درست کنند و در فضای گفتم «چرا هر دفعه این کار
البته همخوان داشتم آقای مجید شما را به خواندن تشویق نکرد؟ -اتفاقاً یک کارگردانی بود به اسم =از چه زمانی آواز خواندن را را م یکنید؟» خیلی ناراحت
مجازی پخش شود. حسینخانی ،ولی بیشتر صدای من سردار ساگر که هندی بود ،همان بطور جدی شروع کردید؟ شدم و گریه کردم ،آن موقع
هفته آینده فکر م یکنم بزرگداشتی پخش شد که همه فکر کردند صدای -من که اهواز بودم .پوران یک سفر موقعکهم یخواندمبامنتماسگرفت ۲۵-۲۴سالمبود.ازاستودیو
برای پدرم و عمویم برادران وفادار خان مها آزاد شده! این کنسرت دو سال به جنوب آمده بود و ما در یک مهمانی گفت «من فیلم ی م یخوام بسازم اص ًل -واقعایادمنیستکهازکیم یخواندم که بیرون آمدم خانم دلکش
قرار است برگزار شود ،به من گفتند پیش خیلی مورد توجه قرار گرفت. خیلی بزرگ دعوت داشتیم و پوران این سناریو را برای تو نوشتم به اسم چون خیلی خیلی بچه بودم؛ بیشتر به من گفتند «تو ۲ساله که
«خودت بیا و یک آهنگ بخوان» ولی =«مرا ببوس» یکی از تران ههای آنجا یکی دو تا آهنگ خواند بعد به من فردا روشن است» .همان فیلم ی است تمری نها در خانه ما بود و آهن گهایی داریم یخونی،اگرمهمونیو
فکر نم یکنم بشود چون الان دوباره گفت «بیا یکی از آهن گهای عمویت که بعداً ویدا قهرمانی و فردین بازی که آنها م یزدند که خوانندهها یاد عروسیوکنسرتنم یخوای
دولت دارد برای آواز خواندن خان مها ماندگار در موسیقی ایرانی است... را بخوان» من هم گفتم نه ،چون کردند .سردار ساگر این فیلم را به من بگیرند من زودتر یاد م یگرفتم۱۰ . بری،خببرایچیم یخونی؟
آنموقعشوهرممخالفتشدیدم یکرد؛ پیشنهاد کرد ،با من قرارداد هم بست سالم که شد مادرم آنموقع ساعت ۴
خیلیسختگیریم یکند. -بله ،این آهنگ از معروفترین ولی پوران اصرار کرد .من هم خواندم. و پول خوبی که شاید آنموق عها فقط بعد از ظهر م یرفتند برای تمرین تئاتر رادیو واسه تبلیغه!»
آهن گهای عمویم بود ولی تا مد تها پوران رو به شوهرم گفت «ببین ،ماها خانم دلکش چنین پولی م یگرفت و تا ساعت ۱۲شب هم نم یآمد در =ترانه معروف «مرا ببوس»
=آیا فرزندان شما مثل خودتان اسم ی از عموی من در کنار این ترانه همه دست به دست هم دادیم کاری پیشنهاد کرد و پی شپرداخت هم داد نتیجه من آهن گها را یاد م یگرفتم را که آهنگش از مجید وفادار
به آواز و موسیقی علاقمند نشدند؟ نبود ،انقدر مصاحبه کردم و تاکید کردم کردیم که فیروزه نخونه چون فکر و مدتی گذشت یک مرتبه دیدم در و برای او م یخواندم .اینجوری بود که عمومی من است ،برای اولین
-اتفاقا پسرم صدایش بد نبود ولی تا بالاخره این موضوع جا افتاد ،شعرش کردیم میاد اوضاع ما رو بهم م یزنه روزنامه نوشته که «فردا روشن است» به خواندن خیلی علاقمند شدم ،منتها بارخانمپروانهدرفیلم«اتهام»
گفتم که؛ ۳۰سال در خوزستان بودم را حیدر رقابی سرود که از «جبهه ملی ولی الان من خودم پشتش م یایستم، با شرکت ویدا قهرمانی و فردین جلوی بعد از اینکه دیپلم در سال ۳۳گرفتم اجراکردوبعدگ لنراقیآنرا
آنها آنجا تقریبا بزرگ شدند؛ کلاسی ایران» بود ،این آهنگ را برای اولین اگر بذاری بیاد تهرون یکی از بهترین دوربین رفت .به مادرم گفتم «او که با ازدواج کردم و نتوانستم تحصیلاتم را
نبود که آنها بتوانند بروند چیزی یاد بار خانم پروانه در فیلم «اتهام» اجرا خوانندهها میشه» ولی من گفتم «نه من قرارداد داشت» مادرم گفت «ولش ادامه بدهم ولی یکی دو سال بعد خیلی خواند.
بگیرند .نه ،هیچکدام دنبال آواز نرفتند، کرد و چون خانم پروانه م یرفت خانه دیگه پوران جان ،تمام شد دیگه!» کن عیب نداره» گفتم «ولی به من پول شروع کردم به اینکه آواز را پیش مادرم =من دوست ندارم فقط
حالا بچ ههای من که هیچی ،بچ ههای عموی من که این آهنگ را یاد بگیرد، =در بین آوازهایی که اجرا کردید داده» گفت «من خودم پولش رو پس ادامه بدهم و بعد هم در سال ۳۷بود برای خان مها بخوانم و تعجب
عموی من هم دنبال آواز نرفتند ،چون پسرعمویم هم این آهنگ را یاد گرفته میدم» روز افتتاحیه فیلم رفتیم آنجا؛ که به عمویم گفتم «میشه من با شما به میکنم از خانمهایی که
عموی من اجازه نم یداد! باور کنید بود و من از پسرعمویم این آهنگ را یاد کدام یک را بیشتر دوست دارید؟ خیلی ناراحت بودم؛ رفتم پیش سردار رادیو بیام؟» او هم گفت «چرا نمیشه » در ایران به این مسئله تن
نسل بعد از خانواده هنرمند وفادار که گرفته بودم و م یخواندم؛ خیلی قبل از -م یدانید من کل ًا آهن گهای عمویم ساگر گفتم «چرا دنبالم نفرستادند من و توسط عمویم به رادیو رفتم؛ البته از
ماها باشیم فقط من بودم که باز خواندم اینکه آقای گ لنراقی این ترانه را بخواند. را خیلی دوست داشتم ،عموی من الان که تست هم داده بودم» گفت «من از من امتحان گرفتند و با نمره خیلی م یدهند.
ولی هیچکدام از بچ ههای آنها به دنبال خانواده ما با خانواده انوشیروان نزدیک ۴۵ -۴۴سال است که از دنیا خدام بودم؛ سناریو رو برای تو نوشته بالا قبول شدم .دو سال با عمویم کار
این هنر نرفتند .الان من دو تا نوه بیشتر روحانی دوره داشت؛ انوش چهار سال رفته و زمانی هم که بود مریض شد ،در بود .ولی مامانت نگذاشت مامانت هم کردم .در رادیو با اسم هنری «فیروزه» فیروزه رمضا نزاده -چند روز
ندارم یک دختر و یک پسر ،متاسفانه از من کوچکتر است ،آنموقع آکاردئون نتیجهآهن گهامربوطبه۶۰سالپیش چیزی بگه کسی جرأت نداره روی م یخواندم؛ این اسم را عمویم انتخاب پیش قرار شد که به تلفن خان هاش
دختر بزرگم را چند سال پیش از دست م یزد و با ساز او ترانه «مرا ببوس» را در هستند ولی الان خیلی از جوا نهای کرد و گفت چون خانم شاپوری با اسم در تهران زنگ بزنم؛ با آن لحن شفاف
دادم ،الان پسرم یک دختر دارد که مهمان یهام یخواندم.یکشبدریکی ایرانیکهم یخواننددنبالاینآهن گها حرفش حرف بزنه!» پوران م یخواند دو تا پوران نم یشود و و دلنشی ناش از پشت تلفن تاکید
ب ینهایت به موسیقی علاقه دارد و از از همین مهمان یها یکی از مهمانداران هستند و هفت های نیست که مجوز به =چطور مادرتان که خودش من با اسم «فیروزه» شروع به خواندن م یکند که «در یک خانواده هنری
همین امسال قرار است پیانو یاد بگیرد خانم به من گفت «میشه متن این آنها ندهم تا این آهن گها را بر روی سن بازیگر بود با فعالیت سینمایی شما کردم .منتها نم یدانم چه جوری بگویم به معنای واقعی کلمه به دنیا آمده
چون شش سالش شده؛ و نتیج هام که آهنگ رو به من بدین؟» من هم نوشتم اجرا کنند .همه آهن گهای عمویم را که خیلی اذیت شدم در رادیو برای است ».به راستی چنین است .او فرزند
یک سال و نیمه است دیوانه موسیقی و به او دادم و فکر نم یکردم او شعر دوست داشتم؛ ولی یک آهنگ هست مخالفتکرد؟ اینکه مرتب به من م یگفتند «چرا با پرخیده خواننده و دوبلور معروف و از
است .فکر م یکنم نسل بعد از ماها در را به کسی بدهد و نم یدانستم آقای «به یاد عشق» که بیژن ترقی شعرش عمویت کار م یکنی؟ چرا با ما نمیایی زنان پیشگام تئاتر و سینمای ایران و
گ لنراقی با پرویز یاحقی هم دوست را گفته .به خاطر داستانی که بیژن برای -یک مقدار هم پدرم و هم مادرم کارکنی؟»زمانیکهم یخواستمضبط حمید وفادار نوازندهی تار و همچنین
موسیقیکارهاییانجامبدهند. است ،منتها آنموقع پرویز یاحقی در ما تعریف کرد از این آهنگ بیشتر از هر دو مخالف خواندن یا بازیگری من کنم خیلی اذیت م یکردند .به هر حال برادرزادهی مجید وفادار آهنگساز بنام
=به نظر شما آیا الان نگاه کنسرت عموی من ساز م یزد .اگر من بودند.مادرمم یگفتکهخودشخیلی بعد از دو سال خودم از رادیو بیرون ایرانی است.پوراندخت وفادار با نام
خانوادههای ایرانی نسبت به هنر و این شعر را نم یدادم گ لنراقی هرگز بقیهخوشمم یآید. ناملایمات دیده .حالا آن دو سالی که با هنری «فیروزه» به دلایلی تنها به دو
نم یتوانست آن را بخواند! به هر حال =بعد از انقلاب به چه کارهایی عمویم خواندم چون عمویم بود پدرم آمدم. سال آواز خواندن اکتفا کرد ولی با آنکه
موسیقی و آواز تغییر پیدا کرده؟ خواند و مورد توجه هم قرار گرفت و چیزی نم یگفت؛ مادرم خیلی مسائل البته این را بگویم که خانم دلکش در حال حاضر ۸۴سالگی را رد کرده
-الان خیلی راح تتر شده ،الان بعدها در یک مصاحب های گفته بود این مشغولبودید؟ ناجور در آن مدت که بازی م یکرد باعث شدند که استعفا بدهم ،چون یک قصد دارد آواز خواندن ،سودای ناتمام
بیشتر خانوادهها بچ ههای خود را به ترانه را از برادرزاده مجید وفادار گرفته دید ،اذیتش م یکردند .م یگفت «در روز داشتم ضبط م یکردم؛ آقای مشیر
خواندن یا یاد گرفتن ساز تشویق است .ولی من از این ناراحت م یشدم -سال۷۳برگشتمتهرانکهبازنشسته ایران شهرت بدچیزیست» آن زمان آمدند یک تک هاش را عوض کردند ،من سا لهای جوانی خود را ادامه دهد.
م یکنند .درست است که اجازه که چرا اسم خود مجید وفادار با این شدم .اینجا دوباره با هنرمندان ارتباط گفتم «چرا هر دفعه برای من این کار چندی پیش فرصتی دست داد تا
نم یدهند خان مها بخوانند ولی بیایید ترانه نیست! در یکی از مصاحب ههایم برقرار کردم؛ سعی کردم کتابی در مورد واقعا هم همینطور بود. را م یکنید؟» خیلی ناراحت شدم و کیهان لندن با این هنرمند که پیشتر
ببینید در ایران چه دخترانی با چه گفتم من نم یفهمم چرا افتخار عمویم چاپ کنم چون مجید وفادار =مگر مردم چطور با هنر و گریه کردم ،آنموقع ۲۵ -۲۴سالم در هیچ رسان های ظاهر نشده به گفتگو
صداهاییآوازم یخوانند،واقعاآدملذت نم یکنید که یکی از آهنگسازان این ۴۰۰آهنگ دارد و بیشتر خوانندههایی بود .از استودیو که بیرون آمدم خانم
م یبرد ،به هر حال اینها دارند تلاش مملکت چنین آهنگی ساخته که حتی که معروف شدند آن زمان همه توسط هنرمندانبرخوردم یکردند؟ دلکش به من گفت «تو ۲ساله که بنشین .د
م یکنند و م یخوانند و کنسر تهای در کنسرواتوار مسکو آن را اجرا کردند؟ عمویم به شهرت رسیدند ،تران ههای داری م یخونی ،اگر مهمونی و عروسی =خانم وفادار ،در خانواده شما
بدون آقایان م یگذارند ،به یکی دو تا از بعد م یگویند این آهنگ یونانی است! معروفی مثل« مرا ببوس»« ،گلنار»، -باور کنید آن زمان به خاطر نوع و کنسرت نم یخوای بری خب برای مادر،پدروعمویتانهمگیهنرمندان
این کنسر تها رفت هام و واقعا محشرند، آخر برای چه باید یونانی باشد؟ مگر «عاشقم من» و خیل یهای دیگر از تفکر مردم و متاسفانه روی مسئله چی م یخونی؟ رادیو واسه تبلیغه» مشهوریبودند،قاعدت ًاعلاقهبههنر
خان مهایی که ساز م یزنند ب ینظیرند، آنموقع آهن گهای خارجی به ایران کارهای معروف و از آثار عمویم هستند. مذهب خیلی توجه م یشد ،آنموق عها گفتم «من اهل این حرفا نیستم و فقط
ولی آنموق عها اینطور نبود .شما تاریخ م یآمد؟! شما تمام این ۴۰۰آهنگ من دیدم حیف است که مجید وفادار بیشتر سختگیری م یکردند تا بعدها. دوست دارم بخونم» از آن روز به بعد در شما هم وجود داشته اما چه شد
گذشته را نگاه کنید ،ما نداریم خانم ی مجید وفادار را گوش کنید یک آهنگ کتابی در موردش برای آیندگان نباشد مادرم م یگفت «تو اگر الان فرض کن دیگر نرفتم .آنموقع سال ۱۳۲۹بود که
در آن زمان بجز یکی دو تا که ساز هم نیست که تقلید کرده باشد یا حتی کهبدانندکهیکهنرمندنابغ هایدراین تشن هات بشه م یتونی کنار خیابون در وزارت اقتصاد استخدام شدم .چند که بین موسیقی و هنرپیشگی،
م یزدند که مشهور هم نبودند .بعداًکه مملکت بوده .در این مدت سعی کردم آبمیوهای،نوشاب هایبگیریبخوری،من سال بعد چون شوهرم رفت به جنوب
تلویزیون به ایران آمد خان مها رفتند به الهام گرفته باشد! کتاب عمویم را چاپ کنم البته با کمک دو دقیقه نم یتونم در خیابون بایستم» در سازمان آب و برق مشغول به کار شد آواز خواندن را انتخاب کردید؟
دنبال اینکه ساز هم یاد بگیرند .آن زمان =بعد از کنسرت دو سال پیش، بعضی از هنرمندان ب هخصوص آقای واقعا هم همینطور بود ،من گاهی با ناچار شدم از تهران به جنوب بروم و۳۰ -من در یک خانواده هنری به
اگرکسیدنبالهنربود،م یرفتدنبال آیا قرار است اجرای دیگری داشته دکتر علیرضا امینی خیلی به من کمک مادرم بیرون م یرفتیم؛ چادر سرش سال در جنوب بودم البته در جم عهای معنای واقعی کلمه به دنیا آمدم؛ مادرم
آواز خواندن .ولی من دوست ندارم فقط کرد و شرکت شیناتک قبول کرد برای م یکرد که مردم او را نشناسند ،چون خانوادگی و دوستان م یخواندم.اما در نورالهدی مظفری با نام هنری پرخیده،
برای خان مها بخوانم و تعجب م یکنم باشید؟ چاپ کتاب عمویم .خودم برای کتاب م یریختند دورش .گفت های از عمویم همان دوره دو ساله آنقدر مورد توجه پدرم حمید وفادار نوازنده تار و عمویم
از خان مهایی که در ایران به این مساله اسم «خنیاگر آسمانی» را انتخاب کردم به یاد دارم که در مصاحب های گفته قرار گرفته بودم که بیشتر مجل ههای مجید وفادار آهنگساز و نوازنده ویولون
قناعت م یکنند که فقط برای خان مها -بله ،هفته پیش آهنگ «ش بهای و چاپ شد .بعد پیشنهاد کردم یک بود «برای کوک کردن سازم یک روز مطرح آن زمان عکس من روی بود؛ البته دای یهای من هیچ وقت
تهران» را ضبط کردم با ارکستر آقای کنسرت برای آهن گهای عمویم برگزار باید پیش استادم م یرفتم آن روز سه جلدشان بود مثل تهران مصور ،امید معروف نبودند ولی آنها هم ویولون
کنسرتبگذارند! احمد مقدسی زاده که آن را بسیار زیبا کنند به اسم «جاودان ههای وفادار» که بار کتک خوردم برای اینکه ویولون م یزدند و هم م یخواندند ،منظورم
=هیچوقتپشیماننشدیدکهآواز تنظیم کرده .فعلا این آهنگ را با این خواهش کردم اگر بشود آقای محمد دستش بود! آنموقع مردم هنوز به آن ایران ،اطلاعات هفتگی. این است که وقتی م یگویم خانواده
خواندنراخیلیزودکنارگذاشتید؟ کنسرت ضبط کردم چون باید بتوانم معتمدی را بگویند بیاید و قبول کرد رشد فکری نرسیده بودند که اصلا =چراآنزماندنبالهنرپیشگی هنرمند،هم هشانهنرمندبودند.مادرم
-چرا! الان باور کنید پشیمانم آهن گهای خودم یا آهن گهای دیگر و بعد آقای امینی گفتند «خودت باید ًبدانند هنر چیست ،موسیقی چیست، در سال ۱۳۱۰روی سن بود آن زمان
ب هخصوص که بچ ههای خودم هم به حتما آهن گهای عمویت را بخونی» نرفتنید؟ که خان مها اصل ًا جرات نداشتند از خانه
من م یگویند «چرا گذاشتی کنار؟» عمویم را دوباره بازخوانی کنم. من گفتم « ۶۰ساله که کار نکردم!» تئاترچیست! بیرون بیایند ،او هم هنرپیشه بود هم
وقتی دو سال پیش ،کنسرت گذاشتم =در این کنسرت هم به عنوان =وقتی آواز خواندن را کنار خواننده و هم دوبلور .در آن زمان که
۸۲سالم بود و اص ًل هیچکس باور گذاشتید هیچیک از هنرمندان، البته سینما نبود مادرم حدود شصت
نم یکردکهبتوانمبهاینراحتیبخوانم، هفتاد تا شاید هم بیشتر تئاتر بازی کرد
قبلش هم رفتم پیش دکتر تا حنجرهام و همین مقدار هم فیلم دارد ،منتها
راببیندگفتند«خوشبختانهحنجرهات زمانی که سینما به ایران آمد س ن او
اصل ًا پیر نشده» و این یک قوت قلبی یک مقداری بالاتر رفته بود و بیشتر ر ل
بود برایم که در کنسرت هم آنقدر بدون مادرها را در سینما بازی م یکرد ولی
استرس و تشویق رفتم روی سن که قبل از آن همیشه ر لهای اصلی را در
خودم هم باورم نم یشد .ولی پشیمانم نمایش داشت و خیلی هم مورد توجه
از اینکه ادامه ندادم… بود در آن زمان.
=بجز خوانندگی دوست داشتید پدرم و عمویم هم از کودکی به خاطر
اینکه پدرشان (میرزامحمدخان وفادار)
چکارهم یشدید؟ در تهران ناظم مدرسه آمریکای یها
-من عاشق آواز خواندن بودم ،در بود با دکتر جردن کار م یکردند و
یک دورهای مادرم در تئاتر کار م یکرد؛ آنها سرودهایی برای بچ هها تنظیم
آقای والا که مدیر تهران مصور بود یک م یکردند با ساز پیانو .عمویم چون
روز به منزل ما آمد گفت « ۱۶تا از خیلی کوچک بود خود خانم دکتر
خوانندههای جوان را داریم م یفرستیم جردن پیشنهاد م یکند که برایش یک
ایتالیا بروند کنسرواتوار آموزش ببینند. ویولون از خارج بیاورند چون آن موقع
بذار پوران بره» مادرم گفت «دست من در ایران نبوده ،عمویم از آن زمان شروع
نیست و پدرش باید اجازه بده» همانجا م یکند .پدرم هم کم ی بعدتر پیش
خودم گفتم «نه ،دلم نم یخواد اپرا درویشخانموسیقیراشروعم یکند.
بخونم من دوست دارم ایرانی بخونم» من آواز را پیش مادرم ولی بیشتر
هیچوقت یادم نم یرود آقای والا نگاهی خودم یاد گرفتم .ش بهایی که دلکش
به من کرد و گفت «نم یدونی چی رو م یخواند من با او آواز را م یخواندم
داری از دست میدی!» گفتم «هر چی و فردای آن روز از مادرم م یپرسیدم
باشهدوستندارماپرابخونمونم یخوام «این در چه دستگاهیه؟» و اگر ایرادی
از مادرم جدا بشم دوست دارم هر چی داشت مادرم یادآوری م یکرد .منتها
هست اینجا یاد بگیرم» اگر بعدها آنقدر وقتی با عمویم رفتم در آن دو سال کار
اذیت نم یشدم و خانم دلکش آن و آواز را تکمیل کردم عمویم نکت ههای
حرف را نم یزد شاید ادامه م یدادم؛
شاید در فیل مها هم بعدا مادرم راضی زیادی به من یاد داد.
م یشد و م یرفتم بازی م یکردم ولی
بیشتر دوست داشتم بخوانم ،همیشه.