Page 12 - (کیهان لندن - سال سى و ششم ـ شماره ۲۲۱ (دوره جديد
P. 12

‫صفحه ‪ - Page 12 - 12‬شماره ‪۱۶۸۷‬‬
                                                                                                                                                                                                          ‫جمعه ‪ ۴‬تا پنجشنبه‪ ۱۰‬مردا‌دماه ‪139۸‬خورشیدی‬

‫تأملات بهنگام؛ در باب آن «شیخ مقتول»‬                                                                                                                       ‫دوقرنفرازونشیبمطبوعاتدرایران(‪)۱۲۹‬‬

‫که نفس و بدن بدو قوی روشن گردد در لغت‬              ‫به قتل شیخ به بهانه ارتداد و تَ َش ُّبث به عقاید‬      ‫=دو ویژگی مهم‪ ،‬سهروردی‬                            ‫احمد احـرار‬                                    ‫( کیهان لندن شماره ‪) ۱۳۱۰‬‬
‫پارسیان « ُخ ّره»» گویند و آنچه ملوک خاص‬                                     ‫ضاله‪ ،‬م ‌یدانند‪.‬‬            ‫را از تمام حکمای دوران پس از‬
‫باشد آن را «کیان ُخ ّره» گویند… [کیخسرو]‬                                                                 ‫اسلام‪ ،‬متمایز می‌کند‪ .‬نخست‪،‬‬                       ‫لشکر یک پادگان کشور است و ناصرالدین‬            ‫پس از عزل سید ضیاءالدین و روانه‬
‫معنی کیان ُخ ّره دریافت و آن روشنی است که‬          ‫مهمترین اثر سهروردی که حاوی تمام اصول‬                 ‫توجه و تأثیرپذیری او از فرهنگ‬                     ‫شاه برای سکونت سوگلی خود انیس‌الدوله‬           ‫کردنش به سمت بغداد و از آنجا به اروپا‪،‬‬
‫در نفس قاهر پدید آید که سبب آن گرد ‌نها او‬         ‫جهان‌بینی اوست‪ ،‬کتاب «حکمت‌الاشراق»‬                   ‫ایران باستان و دو دیگر‪ ،‬توانایی‬                   ‫تخصیص داده بود و آن روز به‌صورت‬                ‫تعیین جانشین وی نخستین مسأله‌ای‬
                                                   ‫است‪ .‬آنچه به حکمت اشراقی سهروردی‬                      ‫او برای داستانسرایی و استفاده‬                                                                    ‫بود که مطرح شد‪ .‬نام مستوف ‌یالممالک و‬
                     ‫را خاضع شوند»(‪.)۲‬‬             ‫معروف شده و در کتا ‌بها و رسال ‌ههای دیگر‬             ‫از هنر قصه‌گویی برای انتقال‬                                     ‫محبس درآمده بود رفتم‪.‬‬            ‫مشیرالدوله ب ‌همیان آمد‪ ،‬اما هیچکدام دعوت‬
‫طبیعی است که چنین نظریه‌ای در باب‬                  ‫او به صورت پراکنده و گذرا مجال بیان یافته‪،‬‬            ‫فلسف ‌هاشبهمخاطباناینقص ‌هها‪.‬‬                     ‫قوام‌السلطنه مشغول نماز و عبادت به‬             ‫شاه را برای تشکیل کابینه نپذیرفتند‪ .‬هر‬
‫حکمرانی‪ ،‬نه تنها به مذاق فرمانروایان اسلامی‬        ‫در این کتاب به صورتی مدون و یکجا فراهم‬                ‫این هر دو خصوصی ِت توأمان‪،‬‬                        ‫درگاه ب ‌ینیاز بود‪ .‬پس از گذراندن فریضه‪،‬‬       ‫دو از رفتاری که در طول سه ماه زمامداری‬
‫و خلیفه‌ی بغداد خوش نمی‌آمد بلکه این‬               ‫آمده است‪ .‬شاید بارزترین خصوصیت این‬                    ‫موجب شده که او جایگاهی یگانه‬                      ‫چون مدتی بود به دیدارشان برخوردار نبودم‬        ‫سید ضیاءالدین با رجال صاح ‌بنام سیاسی‬
‫جماعت‪ ،‬ترویج آن را خطری برای آیند‌هی‬               ‫کتاب تلفیق حکمت بحثی و ذوقیات با اتکا‬                 ‫در تاریخ فرهنگ ایرانی داشته‬                       ‫یکدیگر را در آغوش کشیدیم‪ .‬اوامر شاهانه را‬      ‫شده بود خاطری رنجیده داشتند و شاه را‬
‫ولایت و خلافت خود م ‌یدیدند‪ .‬از این رو‪،‬‬            ‫به تعالیم فرزانگان ایران باستان باشد‪ .‬شیخ‬                                                               ‫کماینبغی ابلاغ کردم و پیام مهم مذکور در‬        ‫ب ‌یتقصیر نم ‌یدانستند‪ .‬وقتی به آنها تکلیف‬
‫چنانکه پیش از این گفته شد‪ ،‬بعید نیست‬               ‫اشراق در رساله «کلمه التصوف» به وضوح به‬                                         ‫باشد‪.‬‬                   ‫فوق را نیز رساندم‪ .‬قوا ‌مالسلطنه پیغام شاه را‬  ‫زمامداری شد پاسخ دادند هنوز مرکب فرمان‬
‫که یکی از دلایل به قتل رسیدن شیخ اشراق‪،‬‬            ‫تأثیرپذیری خود از حکمت ایران و یونان قدیم‬                                                               ‫پذیرفته پس از تشکر از مراحم ملوکانه‪ ،‬متفقاً‬

 ‫استفاد ‌هی سهروردی از مفهوم «نور» در حکمت اشراق ‌یاش و جایگزینی آن بجای‬                                 ‫یوسف مصدقی‪ -‬هشتم امردادماه سال‬                    ‫احمدشاه قاجار و محمدحسن میرزا ولیعهد به اتفاق قوام السلطنه نخست وزیر‪ .‬رضاخان‬
‫مفهوم «وجود» که در فلسف ‌هی مشایی اصالت داشت‪ ،‬ناشی از تأثیر حکمت خسروانی‬                                 ‫‪ ۵۷۰‬هجری خورشیدی (‪ ۵‬رجب ‪ ۵۸۷‬قمری‬                                     ‫وزیر جنگ پشت سر احمد شاه دیده می شود‬
                                                                                                         ‫یا ‪ ۲۹‬ژوئیه ‪ ۱۱۹۱‬میلادی) بنا به روایت‬
             ‫و باورهای « َفه َلویّون» (پهلویان) در ذهن شیخ اشراق بود‬                                     ‫غالب‪ ،‬روز قتل شها ‌بالدین یحیی سهروردی‪،‬‬
                                                                                                         ‫حکیم دگراندیش ایرانی است‪ .‬در چنین‬
             ‫نظریات سیاسی او بوده باشد‪.‬‬            ‫سخن گفته و به گروهی از ایرانیان اشاره کرده‬            ‫روزی‪ ،‬سهروردی که بنا به عقاید منحصر به‬            ‫با همان اتومبیل درباری به دربار فر ‌حآباد‬      ‫ریاست وزرایی سیدضیاءالدین که در آن ما را‬
‫از قریب به پنجاه کتاب و رسال ‌های که از‬            ‫که «به حق رهبری و دادگستری م ‌ینمودند»‬                ‫فرد و نامتعارفش‪ ،‬مورد طعن و لعن و تکفیر‬           ‫رفتیم‪ .‬خلاصه آن که حکم قضا چنین رفته‬           ‫غفل ‌تکار و لاقید خوانده بودید خشک نشده‬
‫سهروردی به جا مانده است‪ ،‬سیزده رساله به‬            ‫و «حکمای فاضلی بودند» و ما [سهروردی]‬                  ‫اهل شریعت و فقهای زمان ‌هاش قرار گرفته‬            ‫بود که من قوا ‌مالسلطنه را از گوشۀ زندان‬       ‫است بنابراین در شرایط کنونی آمادگی قبول‬
‫زبان فارسی و باقی آنها به عربی نوشته شد‌هاند‪.‬‬      ‫حکمت نوری شریف آنها را که «ذوق افلاطون‬                ‫بود‪ ،‬به سرنوشتی دچار شد که پیش از او‪ ،‬ابن‬                                                        ‫مسؤولیت نداریم‪ .‬تفویض مسند صدارت به‬
‫هفت رساله از رساله‌های فارسی او‪ ،‬بجای‬              ‫و پیشینیان او گواه بر آن است» در «کتاب خود‬            ‫ُم َق َّفع (روزبه دادویه)‪ ،‬حسین منصور حلاج و‬       ‫و ذلت بر مسند اقبال و صدارت رساندم»‪.‬‬          ‫کسانی چون عی ‌نالدوله و فرمانفرما نیز‪ ،‬حتی‬
‫مباحث نظری‪ ،‬مکتوباتی داستانی هستند‪.‬‬                ‫حکم ‌هالاشراق احیا کرد‌هایم» (اصل این رساله‬                                                             ‫فرمان صدارت قوام‌السلطنه روز نهم‬               ‫اگر م ‌یپذیرفتند‪ ،‬مقتضی شرایط روز نبود‪.‬‬
‫او همچنین رساله‌ای داستانی و مشهور به‬                                                                      ‫عی ‌نالقضات همدانی‪ ،‬گرفتارش شده بودند‪.‬‬          ‫خردادماه ‪ 1300‬ـ پنج روز پس از انفصال‬           ‫سرانجام نظر بر گزینش قوا ‌مالسلطنه قرار‬
‫زبان عربی دارد‪ .‬اتفاقا در همین رسال ‌ههاست‬                              ‫به زبان عربی است)‪.‬‬               ‫هرچند که افراد نامبرده‪ ،‬در َم ِنش و‬
‫که نبوغ شیخ‌ اشراق در قالب هن ِر روایت‪،‬‬            ‫توجه سهروردی به میراث گذشتگان اعم از‬                  ‫باورهایشان‪ ،‬تفاوت‌های اساسی با یکدیگر‬                ‫سیدضیاءالدین ـ بدین شرح صادر شد‪:‬‬                  ‫گرفت که در عشر ‌تآباد زندانی بود‪.‬‬
‫خودنمایی م ‌یکند‪ .‬اسامی این رسال ‌هها خود‬          ‫ایران باستان یا یونان باستان‪ ،‬ناشی از میل او‬          ‫داشتند‪ ،‬اما یک خصوصیت مشترک همگی‬                  ‫«نظر به حسن کفایت و خدمتگزاری جناب‬             ‫شها ‌بالدوله (اسدالل‌همیرزا) رئیس تشریفات‬
‫گویای زیبایی و شگفتی محتوای آنهاست‪ .‬از‬             ‫به کسب دانایی‪ ،‬فارغ از هر صورت و اسمی‪،‬‬                ‫آنها را به عاقبتی هولناک راهبر شد‪ .‬این‬            ‫اشرف قوا ‌مالسلطنه و امتحانات عدیده کافیه‬      ‫دربار مأمور شد با پیامی از جانب شاه به‬
‫آن جمل ‌ه اند‪« :‬عقل سرخ»‪« ،‬آواز پر جبرئیل»‪،‬‬        ‫است‪ .‬استفاد‌هی سهروردی از مفهوم «نور» در‬              ‫خصوصیت‪ ،‬همانا ب ‌یپروایی آنها در بیان عقاید‬       ‫که در این موقع در استقرار انتظامات مملکتی‬      ‫عشر ‌تآباد برود و قوا ‌مالسلطنه را برای تصدی‬
‫«لغت موران» (همگی به فارسی) و «قصه‬                 ‫حکمت اشراق ‌یاش و جایگزینی آن بجای مفهوم‬              ‫و آرای خود در تقابل با روایت رسمی از اسلام‬        ‫داده و اعتماد کامل همایون ما را به صداقت‬
                                                   ‫«وجود» که در فلسف ‌هی مشایی اصالت داشت‪،‬‬               ‫و فقه حاکم بر سرزمی ‌نهای خلافت اسلامی‬            ‫و دولتخواهی و شا‌هپرستی خود جلب نموده‬                         ‫مقام صدارت دعوت کند‪.‬‬
                ‫الغربت الغربیه» (به عربی)‪.‬‬         ‫ناشی از تأثیر حکمت خسروانی و باورهای‬                  ‫بود‪ .‬از آنجا که آزادی اندیشه و بیان در دین‬        ‫است‪ ،‬محض اهمیت موقع و برای تمهید‬               ‫شها ‌بالدوله خاطرۀ دیدارش با قوا ‌مالسلطنه‬
‫هرچند که پیش از سهروردی‪ ،‬اب ‌نسینا نیز‬             ‫« َفهلَویّون» (پهلویان) در ذهن شیخ اشراق بود‪.‬‬         ‫اسلام جایگاهی نداشته و ندارد‪ ،‬جای تعجب‬            ‫آسایش عمومی‪ ،‬مع ّز ‌یالیه را به صدور این‬       ‫و همراه بردن وی از زندان عشر ‌تآباد به قصر‬
‫سه رسال ‌هی رمزی‪ -‬داستانی نوشته بود و در‬                                                                 ‫نیست که دگراندیشان با هر باور و منشی‪ ،‬در‬          ‫دستخظ مهرخلعت مبارک ریاست وزراء‬
‫آنها سعی در بیان بعضی دریاف ‌تهای ذهن ِی‬           ‫سهروردی با استفاده از قاعده‌ی «امکان‬                  ‫عالَم اسلام سرنوشتی مشابه یافته و م ‌ییابند‪.‬‬                                                             ‫فر ‌حآباد را چنین حکایت م ‌یکند‪:‬‬
‫متفاوتش داشت اما این سه رسال ‌هی اب ‌نسینا –‬       ‫اشرف» و ممتنع فرض کرد ِن تسلسل‪ ،‬وجود‬                  ‫چماق تکفیر و حکم به ارتداد و مهدورالدم‬                    ‫احمد قوام (قوام السلطنه)‬               ‫«احمدشاه در ساعات عصری مرا احضار و‬
‫رسال ‌هالطیر‪َ ،‬ح ‌یب ‌نیقظان‪ ،‬سلامان و ابسال‪ -‬از‬   ‫نوری مجرد و قائم به ذات را اثبات نموده و آن‬           ‫بودن‪ -‬که از همان صدر اسلام‪ ،‬برها ِن قاط ِع‬                                                       ‫امر فرمودند که با اتومبیل درباری به شهر‬
‫لحاظ هنر داستانگویی‪ ،‬فقیرند؛ یعنی فاقد خط‬                                                                ‫اهل شریعت و مؤمنان راستین در پاسخ به‬              ‫منصوب فرمودیم که هیئت وزرا را تشکیل‬            ‫رفته و از آنجا به عشر ‌تآباد که یک عده از‬
‫سیر مشخص‪ ،‬شخصی ‌تپردازی روشن‪ ،‬وجود‬                                      ‫را علت اولی م ‌یداند‪:‬‬            ‫دگراندیشان بوده‪ -‬تا همین امروز‪ ،‬همچنان‬            ‫داده در انتظامات مملکتی و اعادۀ امنیت و‬        ‫رجال‪ ،‬ازقبیل عی ‌نالدوله و قوا ‌مالسلطنه و‬
‫نقاط عطف و… هستند‪ .‬به نظر م ‌یرسد این‬              ‫«… پس اگر نور مجرد در تحقق ذاتش‬                       ‫قربانی م ‌یگیرد و به نظر نم ‌یرسد که این‬          ‫آسایش عمومی مساعی جمیله ب ‌هعمل آورده‬          ‫دیگران هنوز زندانی بودند رهسپار شوم‪،‬‬
‫رسائل بیشتر محمل و بهان ‌های برای توضیح‬            ‫محتاج بود به ناچار محتاج به نوری بود که‬                                                                 ‫مزید رضامندی و اعتماد خاطر ملوکانۀ ما را‬       ‫به اطاق یا محبس مخصوص قوا ‌مالسلطنه‬
‫نقطه نظرات فلسفی اب ‌نسینا بود‌هاند و به همین‬      ‫قائم و استوار به ذات خود بود و از برهانی که‬                        ‫خشونت ذاتی را درمانی باشد‪.‬‬           ‫جلب و تحصیل نمایند‪ 23 .‬رمضان ـ شاه»‬            ‫داخل شده او را از طرف شاه دعوت به قبول‬
‫دلیل سرشار از گفتگوهای طولانی و ب ‌یکنش‬            ‫لزوم متناهی بودن را در امور مجتمع مترتب‬               ‫صاحب این صفح ‌هکلید‪ ،‬سا ‌لها پیش‪ ،‬در یکی‬          ‫دولت جدید روز چهاردهم خردادماه به‬              ‫زمامداری‌نمایم و متفقاً با وی به فر ‌حآباد‬
‫و توضیحات موسع در باب مقولات انتزاع ‌یاند‪.‬‬         ‫ثابت می‌کند بدانستی که وجود سلسله انوار‬               ‫از چند باری که طی تحصیلاتش در رشت ‌ههای‬
‫اما در مقابل‪ ،‬رسائل داستانی سهروردی دارای‬          ‫مجرده مترتبه به طور بی‌نهایت محال است‪.‬‬                ‫مختلف علوم انسانی‪ ،‬برای «اخذ مدرک»‬                                 ‫حضور شاه معرفی شد‪:‬‬                                         ‫برگردیم‪.‬‬
‫اکثر ویژگ ‌یهای هنر داستانگویی هستند و در‬          ‫و بنابراین واجب است که انوار قائم به ذات و‬            ‫ُم َکلَّف به نوشتن پایا ‌ننامه شد‪ ،‬گذارش به آثار‬  ‫رئیس‌الوزرا و وزیر داخله‪ ،‬قوام‌السلطنه‬         ‫احمدشاه یک پیغام محرمان ‌های نیز دادند‬
‫عین توضیح و ارائه مبانی حکمت اشراقی او‪،‬‬            ‫انوار عارضه و هیأت آنها همه به نوری منتهی‬             ‫و رسالات شیخ شها ‌بالدین سهروردی افتاد و‬                                                         ‫که به قوا ‌مالسلطنه ابلاغ نمایم‪ .‬مفاد پیغام‬
‫قص ‌ههایی شیرین را هنرمندانه روایت م ‌یکنن ‌د‪.‬‬     ‫شود که ورای وی نور دیگر بدان سان نبود‬                 ‫با خواندن بیشت ِر آنها‪ ،‬پا به قلمروی شگفت از‬                                ‫(احمد قوام)‬          ‫این بود که در سیاست خارجی از تسلیم‬
‫در این رسال ‌هها‪ ،‬روایت سهروردی از قص ‌هی‬          ‫و آن نور الانوار و نور محیط و نور قیوم و نور‬          ‫عالم خیال گذاشت‪ .‬نگارنده هر چند هیچگاه‬            ‫وزیر مشاور‪ ،‬مستشارالدوله (صادق صادق)‬           ‫در برابر تمایلات انگلی ‌سها خودداری نماید‪.‬‬
‫مرغان دربند یا نبرد رستم و اسفندیار یا قصه‬         ‫مقدس و نور اعظم و اعلی بود و نور غنی و‬                ‫مجذوب عقاید و آراء این حکیم دگراندیش‬              ‫وزیر امور خارجه‪ ،‬محتش ‌مالسلطنه (حسن‬           ‫این پیغام و تأکید احمدشاه بر عدم همراهی‬
‫عشق یوسف و زلیخا‪ ،‬یگانه و ب ‌یبدیل است و‬           ‫غنی مطلق بود ورای آن چیزی دیگر از مراتب‬               ‫نشده‪ ،‬اما توانایی سهروردی در مکتوب کرد ِن‬                                                        ‫دولت با نظریات انگلیس شایستۀ تحلیل و‬
                                                                                                         ‫ذو ‌قورز ‌یهای نادر و خلاف عادات زمان ‌هاش را‬                               ‫اسفندیاری)‬           ‫تفسیر بیشتری است‪ .‬ب ‌هنظر اینجانب سردار‬
                       ‫صدالبته خواندنی‪.‬‬                                      ‫علل نبود»(‪.)۱‬‬                                                                        ‫وزیر جنگ‪ ،‬رضاخان سردار سپه‬              ‫سپه که در کناره کردن سید ضیاءالدین‬
‫در انتهای این جستار‪ ،‬نگارنده باید تأکید‬            ‫سهروردی همچنین با پیروی از حکمت‬                                            ‫همواره ستوده است‪.‬‬            ‫وزیر معارف و علوم‪ ،‬ممتازالدوله (اسمعیل‬         ‫عامل مؤثری بود ب ‌هعلاوه بیم داشت که باز‬
‫کند که نه به حکمت اشراقی و نه به هیچگونه‬           ‫خسروانی و اندیشه‌های افلاطونی‪ ،‬هوادار‬                 ‫به باور نویسنده‌ی این سطور‪ ،‬دو ویژگی‬                                                             ‫انگلیسها برای ب ‌هدست گرفتن قوای نظامی‬
‫الاهیات‪ -‬از جمله نوع رمزی‪ /‬عرفانی آن‪-‬‬              ‫پادشاه ِی فرهمندان و حکماست‪ .‬او بارها در‬              ‫مهم‪ ،‬سهروردی را از تمام حکمای دوران‬                                              ‫ممتاز)‬          ‫ایران قد ‌مهایی بردارند و تدابیری بیندیشند‬
‫کوچکترین باور و ارادتی ندارد‪ .‬همچنین بعید‬          ‫آثارش به مفاهیمی چون « ُخ َورنه» و «کیان‬              ‫پس از اسلام‪ ،‬متمایز م ‌یکند‪ .‬نخست‪ ،‬توجه‬           ‫وزیر مالیه‪ ،‬مصد ‌قالسلطنه (دکتر محمد‬           ‫و طرحی بریزند‪ ،‬بدین لحاظ این شرط را‬
‫م ‌یداند که بحث در باب اثبات «واج ‌بالوجود»‬        ‫ُخ ّره» ( َف ّر کیانی) ارجاع م ‌یدهد و دارند‌هی آنها‬  ‫و تأثیرپذیری او از فرهنگ ایران باستان و دو‬                                                       ‫لازم م ‌یشمرد که زمامدار هر کسی باشد در‬
‫یا «نورالانوار» سودی به حال سرگشتگ ‌یها‬            ‫را صالح برای فرمانروایی م ‌یداند‪ .‬برای نمونه‪،‬‬         ‫دیگر‪ ،‬توانایی او برای داستانسرایی و استفاده‬                                     ‫مصدق)‬
‫و گرفتاری‌های انسان معاصر داشته باشد‪.‬‬              ‫این «شیخ مقتول» در رسال ‌هی «الواح عمادی»‬             ‫از هنر قص ‌هگویی برای انتقال فلسف ‌هاش به‬         ‫وزیر فوائد عامه و تجارت و فلاحت‪،‬‬                     ‫مقابل امیال انگلی ‌سها تسلیم نشود‪.‬‬
‫آنچه اما شاید در این اوضاع و احوال به کار‬          ‫چنین نوشته‪« :‬و نوری که معطی تأیید است‬                 ‫مخاطبان این قص ‌هها‪ .‬این هر دو خصوصی ِت‬                                                          ‫منظور از این پیام شاه رعایت نظریه سردار‬
‫بیاید‪ ،‬ذکر احوال و آرای قربانیان نام و نش‌اندا ِر‬                                                        ‫توأمان‪ ،‬موجب شده که او جایگاهی یگانه در‬                     ‫ادی ‌بالسلطنه (حسین سمیعی)‬           ‫سپه بود‪ ،‬مضافاً به این که خود ارادت و‬
‫تاری ِخ دگراندیشی است تا شقاوت و کراهت‬                                                                                                                     ‫وزیر پست و تلگراف‪ ،‬مشارالسلطنه (اسدالله‬        ‫عقیدتی نسبت به سیاست انگلیس نداشت‪.‬‬
‫آنچه مؤمنا ِن طول تاریخ در حق همنوعان‬                                                                              ‫تاریخ فرهنگ ایرانی داشته باشد‪.‬‬                                                         ‫ضمناً شاه م ‌یخواست با زمامدار آتی موضوع‬
‫دگراندیش‌ خود روا داشته‌اند‪ ،‬همواره به‬                                                                   ‫شهاب‌الدین یحیی سهروردی‪ ،‬معروف به‬                                               ‫قدیمی)‬           ‫سیاست خارجی را روشن کرده باشد که‬
‫میرا‌ث‌برا ِن معنوی آنها یعنی مؤمنا ِن زمان‬                                                              ‫شیخ اشراق‪ ،‬در سال ‪ ۵۴۹‬هجری قمری در‬                ‫وزیر عدلیه‪ ،‬عمیدالسلطنه (ابراهیم عمید‬          ‫قوا ‌مالسلطنه از آن راه و سیاست منحرف‬
                                                                                                         ‫قریه سهرورد نزدیک زنجان متولد شد و در‬
                    ‫حاضر‪ ،‬یادآوری شود‪.‬‬                                                                   ‫سال ‪ ۵۸۷‬قمری در قلعه حلب به گون ‌های که‬                                         ‫زنجانی)‬                                         ‫نگردد‪.‬‬
                                                                                                         ‫کامل ًا روشن نیست به قتل رسید‪ .‬نام کامل‬           ‫وزیر ص ّحیه و امور خیریه‪ ،‬حکیم‌الدوله‬          ‫بالجمله‪ ،‬اینجانب مهیای حرکت شده‬
‫( ‪ .)۱‬سهروردی‪ ،‬شهاب‌الدین یحیی‪/‬‬                                                                          ‫وی شها ‌بالدین یحیی بن حبش بن امیرک‬               ‫(دکتر حسن ادهم) « ادامه دارد»‬                  ‫قبل از عزیمت من سردار سپه به‌وسیلۀ‬
                                                                                                         ‫ابوالفتوح سهروردی است‪ ،‬او همچنین به القابی‬                                                       ‫تلفن به جان‌محمدخان که فرمانده قوای‬
‫حکم ‌هالاشراق‪/‬سجادی‪،‬سیدجعفر‪،‬مترجم‪/‬‬                                                                       ‫چون «شی ‌خ اشراق»‪« ،‬شیخ مقتول» و «شیخ‬                                                            ‫عشرت‌آباد بود دستور فرستاد که شهاب‬
                                                                                                                                                                                                          ‫الدوله برای انجام مأموریتی به عشرت‌آباد‬
‫انتشارات دانشگاه تهران سال ‪۲۵۳۵‬‬                                                                                       ‫شهید» نیز خوانده شده است‪.‬‬                                                           ‫خواهد آمد‪ ،‬مانع نشوید و راهنمایی و‬
                                                                                                         ‫درباره کیفیت قتل او روایت‌های مختلفی‬
                    ‫شاهنشاهی‪ /‬ص ‪۲۰۸‬‬                                                                      ‫وجود دارد که شمس‌الدین محمد شهرزوری‬                                                                                     ‫مساعدت کنید‪.‬‬
                                                                                                         ‫در شرح حال سهروردی در کتاب «نزهت‬                                                                 ‫اینجانب برای اجرای امر با شتاب به‌‬
‫(‪ .)۲‬سهروردی‪ ،‬شهاب‌الدین یحیی‪/‬‬                                                                           ‫الارواح»‪ ،‬به آنها اشاره کرده است‪ .‬شهرزوری‬                                                        ‫عشرت‌آباد رفتم‪ .‬پاسداران راهنمایی کردند‬
                                                                                                         ‫می‌نویسد‪ …« :‬او را به زندان افکندند و‬                                                            ‫و جان‌محمدخان خود شرط مهربانی و‬
‫مجموعه مصنفات شیخ‌ اشراق (جلد ‪۳‬‬                                                                          ‫خوردن و نوشیدن را از او دریغ داشتند تا ُمرد‪.‬‬                                                     ‫ادب به‌جای آورد‪ .‬مستقیماً به بالاخانه‬
                                                                                                         ‫گروهی گویند او آنقدر روزه داشت تا به اصل‬                                                         ‫آئینه‌کاری معروف به کلاه‌فرنگی که هنوز‬
‫مشتمل بر مجموعه آثار فارسی)‪ /‬تصحیح‬                                                                       ‫خود پیوست‪ .‬بعضی بر این عقید‌هاند که او را‬                                                        ‫هم به همان شکل وجود داشته و چند‬
                                                                                                         ‫خفه کردند‪ ،‬و باز جمعی دیگر معتقدند او را‬                                                         ‫سالی کبوترخانه و حالیه محل دادرسی‬
‫و تحشیه و مقدمه‪ :‬نصر‪ ،‬سیدحسین‪/‬‬                                                                           ‫با ضرب و شمشیر کشتند‪ .‬کسانی هم هستند‬
                                                                                                         ‫که م ‌یگویند وی را از دیوار قلعه فرو انداختند‬
‫پژوهشگاهعلومانسانیومطالعاتفرهنگی‪/‬‬                                                                        ‫و سپس سوختند‪ ».‬آنچه مسلم است‪ ،‬فرمان‬
                                                                                                         ‫قتل سهروردی را‪ ،‬صلاح‌الدین ایوبی‪ -‬سردار‬
               ‫چاپ سوم ‪ /۱۳۸۰‬ص ‪۱۸۶‬‬                                                                       ‫سپاه اسلام در جنگ‌ سوم صلیبی و فاتح‬
                                                                                                         ‫دوباره‌ی اورشلیم‪ -‬داد و فرزندش ملک ظاهر‬
                                                                                                         ‫که خود مدتی از مریدان سهروردی بود‪ ،‬آن‬

                                                                                                                                ‫را به اجرا در آورد‪.‬‬
                                                                                                         ‫در باب انگیزه قتل این «شیخ شهید»‪ ،‬دو‬
                                                                                                         ‫دلیل عمده قابل ذکر است‪ .‬عد‌های را عقیده‬
                                                                                                         ‫بر این است که ظاهر غیراسلامی و استناد به‬
                                                                                                         ‫اسامی و عقاید خسروانی و یونانی در آرای‬
                                                                                                         ‫شیخ‪ ،‬باعث تکفیر و مهدورالدم شد ِن او بود و‬
                                                                                                         ‫عد‌های دیگر‪ ،‬آرای او در باب حکومت و سیاست‬
                                                                                                         ‫را دلیل احساس خطر اهل قدرت و اقدام آنها‬
   7   8   9   10   11   12   13   14   15   16   17