Page 12 - (کیهان لندن - سال سى و ششم ـ شماره ۲۲۱ (دوره جديد
P. 12
صفحه - Page 12 - 12شماره ۱۶۸۷
جمعه ۴تا پنجشنبه ۱۰مردادماه 139۸خورشیدی
تأملات بهنگام؛ در باب آن «شیخ مقتول» دوقرنفرازونشیبمطبوعاتدرایران()۱۲۹
که نفس و بدن بدو قوی روشن گردد در لغت به قتل شیخ به بهانه ارتداد و تَ َش ُّبث به عقاید =دو ویژگی مهم ،سهروردی احمد احـرار ( کیهان لندن شماره ) ۱۳۱۰
پارسیان « ُخ ّره»» گویند و آنچه ملوک خاص ضاله ،م یدانند. را از تمام حکمای دوران پس از
باشد آن را «کیان ُخ ّره» گویند… [کیخسرو] اسلام ،متمایز میکند .نخست، لشکر یک پادگان کشور است و ناصرالدین پس از عزل سید ضیاءالدین و روانه
معنی کیان ُخ ّره دریافت و آن روشنی است که مهمترین اثر سهروردی که حاوی تمام اصول توجه و تأثیرپذیری او از فرهنگ شاه برای سکونت سوگلی خود انیسالدوله کردنش به سمت بغداد و از آنجا به اروپا،
در نفس قاهر پدید آید که سبب آن گرد نها او جهانبینی اوست ،کتاب «حکمتالاشراق» ایران باستان و دو دیگر ،توانایی تخصیص داده بود و آن روز بهصورت تعیین جانشین وی نخستین مسألهای
است .آنچه به حکمت اشراقی سهروردی او برای داستانسرایی و استفاده بود که مطرح شد .نام مستوف یالممالک و
را خاضع شوند»(.)۲ معروف شده و در کتا بها و رسال ههای دیگر از هنر قصهگویی برای انتقال محبس درآمده بود رفتم. مشیرالدوله ب همیان آمد ،اما هیچکدام دعوت
طبیعی است که چنین نظریهای در باب او به صورت پراکنده و گذرا مجال بیان یافته، فلسف هاشبهمخاطباناینقص هها. قوامالسلطنه مشغول نماز و عبادت به شاه را برای تشکیل کابینه نپذیرفتند .هر
حکمرانی ،نه تنها به مذاق فرمانروایان اسلامی در این کتاب به صورتی مدون و یکجا فراهم این هر دو خصوصی ِت توأمان، درگاه ب ینیاز بود .پس از گذراندن فریضه، دو از رفتاری که در طول سه ماه زمامداری
و خلیفهی بغداد خوش نمیآمد بلکه این آمده است .شاید بارزترین خصوصیت این موجب شده که او جایگاهی یگانه چون مدتی بود به دیدارشان برخوردار نبودم سید ضیاءالدین با رجال صاح بنام سیاسی
جماعت ،ترویج آن را خطری برای آیندهی کتاب تلفیق حکمت بحثی و ذوقیات با اتکا در تاریخ فرهنگ ایرانی داشته یکدیگر را در آغوش کشیدیم .اوامر شاهانه را شده بود خاطری رنجیده داشتند و شاه را
ولایت و خلافت خود م یدیدند .از این رو، به تعالیم فرزانگان ایران باستان باشد .شیخ کماینبغی ابلاغ کردم و پیام مهم مذکور در ب یتقصیر نم یدانستند .وقتی به آنها تکلیف
چنانکه پیش از این گفته شد ،بعید نیست اشراق در رساله «کلمه التصوف» به وضوح به باشد. فوق را نیز رساندم .قوا مالسلطنه پیغام شاه را زمامداری شد پاسخ دادند هنوز مرکب فرمان
که یکی از دلایل به قتل رسیدن شیخ اشراق، تأثیرپذیری خود از حکمت ایران و یونان قدیم پذیرفته پس از تشکر از مراحم ملوکانه ،متفقاً
استفاد هی سهروردی از مفهوم «نور» در حکمت اشراق یاش و جایگزینی آن بجای یوسف مصدقی -هشتم امردادماه سال احمدشاه قاجار و محمدحسن میرزا ولیعهد به اتفاق قوام السلطنه نخست وزیر .رضاخان
مفهوم «وجود» که در فلسف هی مشایی اصالت داشت ،ناشی از تأثیر حکمت خسروانی ۵۷۰هجری خورشیدی ( ۵رجب ۵۸۷قمری وزیر جنگ پشت سر احمد شاه دیده می شود
یا ۲۹ژوئیه ۱۱۹۱میلادی) بنا به روایت
و باورهای « َفه َلویّون» (پهلویان) در ذهن شیخ اشراق بود غالب ،روز قتل شها بالدین یحیی سهروردی،
حکیم دگراندیش ایرانی است .در چنین
نظریات سیاسی او بوده باشد. سخن گفته و به گروهی از ایرانیان اشاره کرده روزی ،سهروردی که بنا به عقاید منحصر به با همان اتومبیل درباری به دربار فر حآباد ریاست وزرایی سیدضیاءالدین که در آن ما را
از قریب به پنجاه کتاب و رسال های که از که «به حق رهبری و دادگستری م ینمودند» فرد و نامتعارفش ،مورد طعن و لعن و تکفیر رفتیم .خلاصه آن که حکم قضا چنین رفته غفل تکار و لاقید خوانده بودید خشک نشده
سهروردی به جا مانده است ،سیزده رساله به و «حکمای فاضلی بودند» و ما [سهروردی] اهل شریعت و فقهای زمان هاش قرار گرفته بود که من قوا مالسلطنه را از گوشۀ زندان است بنابراین در شرایط کنونی آمادگی قبول
زبان فارسی و باقی آنها به عربی نوشته شدهاند. حکمت نوری شریف آنها را که «ذوق افلاطون بود ،به سرنوشتی دچار شد که پیش از او ،ابن مسؤولیت نداریم .تفویض مسند صدارت به
هفت رساله از رسالههای فارسی او ،بجای و پیشینیان او گواه بر آن است» در «کتاب خود ُم َق َّفع (روزبه دادویه) ،حسین منصور حلاج و و ذلت بر مسند اقبال و صدارت رساندم». کسانی چون عی نالدوله و فرمانفرما نیز ،حتی
مباحث نظری ،مکتوباتی داستانی هستند. حکم هالاشراق احیا کردهایم» (اصل این رساله فرمان صدارت قوامالسلطنه روز نهم اگر م یپذیرفتند ،مقتضی شرایط روز نبود.
او همچنین رسالهای داستانی و مشهور به عی نالقضات همدانی ،گرفتارش شده بودند. خردادماه 1300ـ پنج روز پس از انفصال سرانجام نظر بر گزینش قوا مالسلطنه قرار
زبان عربی دارد .اتفاقا در همین رسال ههاست به زبان عربی است). هرچند که افراد نامبرده ،در َم ِنش و
که نبوغ شیخ اشراق در قالب هن ِر روایت، توجه سهروردی به میراث گذشتگان اعم از باورهایشان ،تفاوتهای اساسی با یکدیگر سیدضیاءالدین ـ بدین شرح صادر شد: گرفت که در عشر تآباد زندانی بود.
خودنمایی م یکند .اسامی این رسال هها خود ایران باستان یا یونان باستان ،ناشی از میل او داشتند ،اما یک خصوصیت مشترک همگی «نظر به حسن کفایت و خدمتگزاری جناب شها بالدوله (اسداللهمیرزا) رئیس تشریفات
گویای زیبایی و شگفتی محتوای آنهاست .از به کسب دانایی ،فارغ از هر صورت و اسمی، آنها را به عاقبتی هولناک راهبر شد .این اشرف قوا مالسلطنه و امتحانات عدیده کافیه دربار مأمور شد با پیامی از جانب شاه به
آن جمل ه اند« :عقل سرخ»« ،آواز پر جبرئیل»، است .استفادهی سهروردی از مفهوم «نور» در خصوصیت ،همانا ب یپروایی آنها در بیان عقاید که در این موقع در استقرار انتظامات مملکتی عشر تآباد برود و قوا مالسلطنه را برای تصدی
«لغت موران» (همگی به فارسی) و «قصه حکمت اشراق یاش و جایگزینی آن بجای مفهوم و آرای خود در تقابل با روایت رسمی از اسلام داده و اعتماد کامل همایون ما را به صداقت
«وجود» که در فلسف هی مشایی اصالت داشت، و فقه حاکم بر سرزمی نهای خلافت اسلامی و دولتخواهی و شاهپرستی خود جلب نموده مقام صدارت دعوت کند.
الغربت الغربیه» (به عربی). ناشی از تأثیر حکمت خسروانی و باورهای بود .از آنجا که آزادی اندیشه و بیان در دین است ،محض اهمیت موقع و برای تمهید شها بالدوله خاطرۀ دیدارش با قوا مالسلطنه
هرچند که پیش از سهروردی ،اب نسینا نیز « َفهلَویّون» (پهلویان) در ذهن شیخ اشراق بود. اسلام جایگاهی نداشته و ندارد ،جای تعجب آسایش عمومی ،مع ّز یالیه را به صدور این و همراه بردن وی از زندان عشر تآباد به قصر
سه رسال هی رمزی -داستانی نوشته بود و در نیست که دگراندیشان با هر باور و منشی ،در دستخظ مهرخلعت مبارک ریاست وزراء
آنها سعی در بیان بعضی دریاف تهای ذهن ِی سهروردی با استفاده از قاعدهی «امکان عالَم اسلام سرنوشتی مشابه یافته و م ییابند. فر حآباد را چنین حکایت م یکند:
متفاوتش داشت اما این سه رسال هی اب نسینا – اشرف» و ممتنع فرض کرد ِن تسلسل ،وجود چماق تکفیر و حکم به ارتداد و مهدورالدم احمد قوام (قوام السلطنه) «احمدشاه در ساعات عصری مرا احضار و
رسال هالطیرَ ،ح یب نیقظان ،سلامان و ابسال -از نوری مجرد و قائم به ذات را اثبات نموده و آن بودن -که از همان صدر اسلام ،برها ِن قاط ِع امر فرمودند که با اتومبیل درباری به شهر
لحاظ هنر داستانگویی ،فقیرند؛ یعنی فاقد خط اهل شریعت و مؤمنان راستین در پاسخ به منصوب فرمودیم که هیئت وزرا را تشکیل رفته و از آنجا به عشر تآباد که یک عده از
سیر مشخص ،شخصی تپردازی روشن ،وجود را علت اولی م یداند: دگراندیشان بوده -تا همین امروز ،همچنان داده در انتظامات مملکتی و اعادۀ امنیت و رجال ،ازقبیل عی نالدوله و قوا مالسلطنه و
نقاط عطف و… هستند .به نظر م یرسد این «… پس اگر نور مجرد در تحقق ذاتش قربانی م یگیرد و به نظر نم یرسد که این آسایش عمومی مساعی جمیله ب هعمل آورده دیگران هنوز زندانی بودند رهسپار شوم،
رسائل بیشتر محمل و بهان های برای توضیح محتاج بود به ناچار محتاج به نوری بود که مزید رضامندی و اعتماد خاطر ملوکانۀ ما را به اطاق یا محبس مخصوص قوا مالسلطنه
نقطه نظرات فلسفی اب نسینا بودهاند و به همین قائم و استوار به ذات خود بود و از برهانی که خشونت ذاتی را درمانی باشد. جلب و تحصیل نمایند 23 .رمضان ـ شاه» داخل شده او را از طرف شاه دعوت به قبول
دلیل سرشار از گفتگوهای طولانی و ب یکنش لزوم متناهی بودن را در امور مجتمع مترتب صاحب این صفح هکلید ،سا لها پیش ،در یکی دولت جدید روز چهاردهم خردادماه به زمامدارینمایم و متفقاً با وی به فر حآباد
و توضیحات موسع در باب مقولات انتزاع یاند. ثابت میکند بدانستی که وجود سلسله انوار از چند باری که طی تحصیلاتش در رشت ههای
اما در مقابل ،رسائل داستانی سهروردی دارای مجرده مترتبه به طور بینهایت محال است. مختلف علوم انسانی ،برای «اخذ مدرک» حضور شاه معرفی شد: برگردیم.
اکثر ویژگ یهای هنر داستانگویی هستند و در و بنابراین واجب است که انوار قائم به ذات و ُم َکلَّف به نوشتن پایا ننامه شد ،گذارش به آثار رئیسالوزرا و وزیر داخله ،قوامالسلطنه احمدشاه یک پیغام محرمان های نیز دادند
عین توضیح و ارائه مبانی حکمت اشراقی او، انوار عارضه و هیأت آنها همه به نوری منتهی و رسالات شیخ شها بالدین سهروردی افتاد و که به قوا مالسلطنه ابلاغ نمایم .مفاد پیغام
قص ههایی شیرین را هنرمندانه روایت م یکنن د. شود که ورای وی نور دیگر بدان سان نبود با خواندن بیشت ِر آنها ،پا به قلمروی شگفت از (احمد قوام) این بود که در سیاست خارجی از تسلیم
در این رسال هها ،روایت سهروردی از قص هی و آن نور الانوار و نور محیط و نور قیوم و نور عالم خیال گذاشت .نگارنده هر چند هیچگاه وزیر مشاور ،مستشارالدوله (صادق صادق) در برابر تمایلات انگلی سها خودداری نماید.
مرغان دربند یا نبرد رستم و اسفندیار یا قصه مقدس و نور اعظم و اعلی بود و نور غنی و مجذوب عقاید و آراء این حکیم دگراندیش وزیر امور خارجه ،محتش مالسلطنه (حسن این پیغام و تأکید احمدشاه بر عدم همراهی
عشق یوسف و زلیخا ،یگانه و ب یبدیل است و غنی مطلق بود ورای آن چیزی دیگر از مراتب نشده ،اما توانایی سهروردی در مکتوب کرد ِن دولت با نظریات انگلیس شایستۀ تحلیل و
ذو قورز یهای نادر و خلاف عادات زمان هاش را اسفندیاری) تفسیر بیشتری است .ب هنظر اینجانب سردار
صدالبته خواندنی. علل نبود»(.)۱ وزیر جنگ ،رضاخان سردار سپه سپه که در کناره کردن سید ضیاءالدین
در انتهای این جستار ،نگارنده باید تأکید سهروردی همچنین با پیروی از حکمت همواره ستوده است. وزیر معارف و علوم ،ممتازالدوله (اسمعیل عامل مؤثری بود ب هعلاوه بیم داشت که باز
کند که نه به حکمت اشراقی و نه به هیچگونه خسروانی و اندیشههای افلاطونی ،هوادار به باور نویسندهی این سطور ،دو ویژگی انگلیسها برای ب هدست گرفتن قوای نظامی
الاهیات -از جمله نوع رمزی /عرفانی آن- پادشاه ِی فرهمندان و حکماست .او بارها در مهم ،سهروردی را از تمام حکمای دوران ممتاز) ایران قد مهایی بردارند و تدابیری بیندیشند
کوچکترین باور و ارادتی ندارد .همچنین بعید آثارش به مفاهیمی چون « ُخ َورنه» و «کیان پس از اسلام ،متمایز م یکند .نخست ،توجه وزیر مالیه ،مصد قالسلطنه (دکتر محمد و طرحی بریزند ،بدین لحاظ این شرط را
م یداند که بحث در باب اثبات «واج بالوجود» ُخ ّره» ( َف ّر کیانی) ارجاع م یدهد و دارندهی آنها و تأثیرپذیری او از فرهنگ ایران باستان و دو لازم م یشمرد که زمامدار هر کسی باشد در
یا «نورالانوار» سودی به حال سرگشتگ یها را صالح برای فرمانروایی م یداند .برای نمونه، دیگر ،توانایی او برای داستانسرایی و استفاده مصدق)
و گرفتاریهای انسان معاصر داشته باشد. این «شیخ مقتول» در رسال هی «الواح عمادی» از هنر قص هگویی برای انتقال فلسف هاش به وزیر فوائد عامه و تجارت و فلاحت، مقابل امیال انگلی سها تسلیم نشود.
آنچه اما شاید در این اوضاع و احوال به کار چنین نوشته« :و نوری که معطی تأیید است مخاطبان این قص هها .این هر دو خصوصی ِت منظور از این پیام شاه رعایت نظریه سردار
بیاید ،ذکر احوال و آرای قربانیان نام و نشاندا ِر توأمان ،موجب شده که او جایگاهی یگانه در ادی بالسلطنه (حسین سمیعی) سپه بود ،مضافاً به این که خود ارادت و
تاری ِخ دگراندیشی است تا شقاوت و کراهت وزیر پست و تلگراف ،مشارالسلطنه (اسدالله عقیدتی نسبت به سیاست انگلیس نداشت.
آنچه مؤمنا ِن طول تاریخ در حق همنوعان تاریخ فرهنگ ایرانی داشته باشد. ضمناً شاه م یخواست با زمامدار آتی موضوع
دگراندیش خود روا داشتهاند ،همواره به شهابالدین یحیی سهروردی ،معروف به قدیمی) سیاست خارجی را روشن کرده باشد که
میراثبرا ِن معنوی آنها یعنی مؤمنا ِن زمان شیخ اشراق ،در سال ۵۴۹هجری قمری در وزیر عدلیه ،عمیدالسلطنه (ابراهیم عمید قوا مالسلطنه از آن راه و سیاست منحرف
قریه سهرورد نزدیک زنجان متولد شد و در
حاضر ،یادآوری شود. سال ۵۸۷قمری در قلعه حلب به گون های که زنجانی) نگردد.
کامل ًا روشن نیست به قتل رسید .نام کامل وزیر ص ّحیه و امور خیریه ،حکیمالدوله بالجمله ،اینجانب مهیای حرکت شده
( .)۱سهروردی ،شهابالدین یحیی/ وی شها بالدین یحیی بن حبش بن امیرک (دکتر حسن ادهم) « ادامه دارد» قبل از عزیمت من سردار سپه بهوسیلۀ
ابوالفتوح سهروردی است ،او همچنین به القابی تلفن به جانمحمدخان که فرمانده قوای
حکم هالاشراق/سجادی،سیدجعفر،مترجم/ چون «شی خ اشراق»« ،شیخ مقتول» و «شیخ عشرتآباد بود دستور فرستاد که شهاب
الدوله برای انجام مأموریتی به عشرتآباد
انتشارات دانشگاه تهران سال ۲۵۳۵ شهید» نیز خوانده شده است. خواهد آمد ،مانع نشوید و راهنمایی و
درباره کیفیت قتل او روایتهای مختلفی
شاهنشاهی /ص ۲۰۸ وجود دارد که شمسالدین محمد شهرزوری مساعدت کنید.
در شرح حال سهروردی در کتاب «نزهت اینجانب برای اجرای امر با شتاب به
( .)۲سهروردی ،شهابالدین یحیی/ الارواح» ،به آنها اشاره کرده است .شهرزوری عشرتآباد رفتم .پاسداران راهنمایی کردند
مینویسد …« :او را به زندان افکندند و و جانمحمدخان خود شرط مهربانی و
مجموعه مصنفات شیخ اشراق (جلد ۳ خوردن و نوشیدن را از او دریغ داشتند تا ُمرد. ادب بهجای آورد .مستقیماً به بالاخانه
گروهی گویند او آنقدر روزه داشت تا به اصل آئینهکاری معروف به کلاهفرنگی که هنوز
مشتمل بر مجموعه آثار فارسی) /تصحیح خود پیوست .بعضی بر این عقیدهاند که او را هم به همان شکل وجود داشته و چند
خفه کردند ،و باز جمعی دیگر معتقدند او را سالی کبوترخانه و حالیه محل دادرسی
و تحشیه و مقدمه :نصر ،سیدحسین/ با ضرب و شمشیر کشتند .کسانی هم هستند
که م یگویند وی را از دیوار قلعه فرو انداختند
پژوهشگاهعلومانسانیومطالعاتفرهنگی/ و سپس سوختند ».آنچه مسلم است ،فرمان
قتل سهروردی را ،صلاحالدین ایوبی -سردار
چاپ سوم /۱۳۸۰ص ۱۸۶ سپاه اسلام در جنگ سوم صلیبی و فاتح
دوبارهی اورشلیم -داد و فرزندش ملک ظاهر
که خود مدتی از مریدان سهروردی بود ،آن
را به اجرا در آورد.
در باب انگیزه قتل این «شیخ شهید» ،دو
دلیل عمده قابل ذکر است .عدهای را عقیده
بر این است که ظاهر غیراسلامی و استناد به
اسامی و عقاید خسروانی و یونانی در آرای
شیخ ،باعث تکفیر و مهدورالدم شد ِن او بود و
عدهای دیگر ،آرای او در باب حکومت و سیاست
را دلیل احساس خطر اهل قدرت و اقدام آنها