Page 14 - (کیهان لندن - سال سى و سوم ـ شماره ۲۵۵ (دوره جديد
P. 14
صفحه - Page 14 - 14شماره 1۷۲1
جمعه ۱۵تا پنجشنبه ۲۱فروردین ماه ۱۳۹۹خورشیدی
باگزارشهای مستند از وضع ستارهای درآسمان کویر()1 حمید را پس ازگذشت ۳۰سال
قالیبافان به مرکز و نخست وزیری، درآغوش گرفتم ،روزی که تهران
دشمنی و خصومت صاحبان کار و از باقیات صالحات مردی که هرچه بود و هرچه کرد ،به فرهنگ و اقتصاد کرمان خوابیده انقلابی را ترک کردم ۱۸ ،سالش
درکویر خدمت کرد1 بود ،یکپارچه آتش بود ،با هیچ آبی
سلاطین قالی را برانگیخت. نمیتوانستی خاموشش کنی ،توی
پیامد آن بازرسیهای مأمورین متهم به کوتاهی در اجرای برنامه و به شوروی بود؛ حادثهای خبرساز و مرقع ـ رفتم .چندین و چند بار هرقدمی که رژیم پهلوی برمیداشت اطاق بزرگ و مجلل پذیرائی خانهاشان
دولت در محل و تصویب لایحه تازهای مسکوت گذاردن گزارشات به مرکز جنجال برانگیز در آن روزگار. تلفنی با دوستانی در ایران و امریکا از نگاه من درخدمت بیگانگان بود ، راه میرفت و برای دهن کجی به پدر و
بود که بهموجب آن وضع کودکان تماس گرفتم ،آرشام دست ازسرم سازمان ساواک را سیاهچالی هولناک
قالیباف بکلی دگرگون گردید .از آن نمود. افسران تودهای با توطئه بیدریغ برنداشت ،نشستم و شرح حال آرشام و شکنجهگاه زنان ومردان کشورم مادر نازنینش ،بلند میخواند:
بهبعد هیچ کارفرمائی حق استخدام آرشام به تهران احضارگردید و مورد کشور شوراها و با کمک حزب توده را از زبان باستانی پاریزی و شادروان میدیدم؛ تقصیری هم نداشتم؛ چون تاشاه کفن نشود این وطن،
بیمهری مقامات کشور قرار گرفت و سعی برتخریب در درون دستگاههای سعیدی سیرجانی و حمید و مسعود شاعران و نویسندگان سرزمینم به من
اطفال و استثمارآنان را نداشت. خانهنشین شد.وقتی حقایق از پرده بر نظامی ایران داشتند و خواسته و و دیگر دوستان مقیم تهران روی گفته بودند که « ......طی شصت سال وطن نشود
با پیروزی در این حوزه ،آرشام افتاد و سوء گزارشات فرستاده شده ناخواسته اطلاعات سری و نظامی کاغذ آوردم ،این شما و این سرنوشت سلسله پهلوی یکی ازمستبدانهترین و شاه رفته بود و قرائن بخوبی نشان
مصمم شد قدمهای بزرگتری برای از شیراز برملا گشت ،آرشام مجددا کشور را در اختیار رهبری حزب «باقیات صالحات مردی که هرچه فاسدترین رژیمهای جهان را برقرار میداد که این وطن ،با رفتن شاه وطن
رفاه مردم کرمان بردارد ،با مطالعات دعوت بکار شد ،این بار ولی انتخاب میگذاشتند که از آنجا به کانالهای بود و هرچه کرد ،به فرهنگ واقتصاد کرده بود .میلیونها ایرانی طی این نمیشود .اما حالا تو بیا و به این جوان
بسیارتصمیم گرفت با وقف اموال و با او بود و او از میان پیشنهادات، شصت سال ،به اشکال مختلف
دارائی خود و خانوادهاش بنیادهای سازمان اطلاعات و امنیت سیستان ک.گ.ب .منتقل میشد. کرمان خدمت کرد». بهدست این رژیم کشته شدند؛ شکنجه هیجده ساله حالی کن.
فرهنگی در استانهای جنوب شرقی و بلوچستان و کرمان ،دو استان عقب در این برهه ،آرشام مجدداً به *** شدند ،از خانوادههای خود آواره شدند، توی خونش ویروس تندروی
ایران پایهریزی و خلاء آموزشی منطقه مانده و قرون وسطایی ،با آب و هوای مشهد منتقل شد و در رکن دوم ارتش محمدعلی آرشام ۳بهسال ۱۳۰۰ زندانی شدند ،مورد افترا قرار گرفتند؛ جاخوش کرده بود ،شیفته شعارهای
شروع به خدمت کرد تا آنکه دکتر هجری شمسی ازپدر و مادری شخصیت انسانی آنان بیرحمانه پایمال پوک کیانوری و دار و دسته
را پرنماید . ناملایم و سخت را انتخاب کرد. محمد مصدق وزارت دفاع را برعهده بیرجندی یا بهتر بگویم درخشی ـ شد ،تاریخ این سلسله تاریخی است سازمانهای چپی بود؛ معتقد بود
درتاریخ ۲۸بهمن ماه ۱۳۴۹ انگیزه انتخاب این دو استان گرفت و تعداد بیشماری از افسران را ازتوابع بیرجند ـ بدنیا آمد. خونآلود؛ تاریخ اختناق یک ملت ایران آزاد احتیاجی به ارتش و سازمان
بنیاد آرشام در استان کرمان متولد برخاسته ازآرزو یا بهتراست بگویم به نقاط دوردست کشور پراکنده کرد. پدرش انسان زحمتکشی بود، اطلاعات و امنیت ندارد ،اینها زائدههای
شد .اگرچه کسی درآغاز آنرا به جد بلندپروازیهای آرشام بود که عزم محمدعلی آرشام یکی از این افسران در فلکه سراب مشهد کاروانسرا و است۲»...... رژیم منحوس سلطنتی است و باید از
نگرفت ولی سرنوشت و اراده مصمم برآن کرده بود کمر بهخدمت مردم بود که به شهر اهر در منطقه آذربایجان مستغلاتی داشت؛ شغلش علافی بود، آخه من به اینها و گفتار اینها اعتماد دامن ایران آینده زدوده گردد .حمید
او کارخود را کرد و این طفل نوزاد ببندد؛ زیرا معتقد بود در این دو استان فرستاده شد .با سقوط دولت مصدق، هیزم و ذغال میفروخت و روزگار داشتم؛ هرچه میگفتند دربست چون چون میوه کال ،خام بود .بهیچوجه
ره صد ساله پیمود و به مجموعهای بیش از هر نقطه دیگرکشور میتوان آرشام به مشهد بازگشت و مجدداً در میگذراند ،مادرش زنی با ایمان؛ با آیهقرآن قبول میکردم؛ مگر میشه نمیتوانستی هضماش کنی .،وسط
خیره کننده و درخور ستایش تبدیل بهمعنای واقعی کلمه خدمت کرد و رکن ۲ارتش تا سال ۱۳۳۶بهخدمت اراده و صریحاللهجه بود .محمدعلی در بهآذین ،سایه ،هانیبال الخاص ،محمد
شد و سرنوشت جوانان آن خطه را ادامه داد که با تأسیس سازمان چنین محیطی همراه با برادرکوچکش؛ قاضی ،جعفرکوشآبادی ،سیاوش گلوگیر میکرد.
بکلی زیر و رو کرد و بسیاری از جوانان خواهیم دید که خدمت کرد. اطلاعات و امنیت کشور( ساواک) در مسعود بزرگ شد ،تحصیلات ابتدائی کسرائی ،امیرحسین آریانپور ،رحیم وقتی ایران انقلابی را اوایل خرداد
کرمانی؛ دختر و پسر با پشتوانه مالی آرشام ابتدا در دفتر سازمان امنیت و مقام رئیس سازمان اطلاعات و امنیت را در دبستان فرهنگ و متوسطه را نامور و مهمتراز همه مهدی اخوان ۵۸ترک کردم ،نگران سرنوشت
و کمکهای جهانی بنیاد عازم اروپا اطلاعات در شهر زاهدان مستقر شد و در دبیرستان شاهرضای مشهد به ثالث عزیزم به من دروغ بگویند؟ آخه
و امریکا شدند .شخصیتهای خیر دو سه روز در هفته از زاهدان به کرمان خراسان انتخاب گردید. پایان رساند .ازجوانی ذهن روشن و من از زبان آنان خوانده بودم و قبول حمید بودم.
کرمان چون هرندی و سالار کلانتری میرفت و به مسائل استان کرمان آرشام که عمری را درخراسان حمید را پس از گذشت ۳۰سال
و دیگران باکمکهای مادی و معنوی رسیدگی میکرد و با اولیای امور شهر خدمت کرده بود از نزدیک با همه در فرودگاه وین درآغوش گرفتم .این
حمید ،آن حمید ۳۰سال پیش نبود،
خود بنیاد را قوام بخشیدند. باغ شازده ماهان کرمان پا به سن گذاشته بود ،علاوه با گرد
بنیاد آرشام ابتدا با دو واحد آموزشی خاکستری که روی موهای سرش
هنرستان صنعتی جیرفت و مدرسه به بحث و تبادل نظر مینشست ،ولی اقشار و طبقات حشر و نشر داشت بازی داشت ،تشنه آموختن بود .به کرده بودم که «طی ۶۰سال حکومت نشسته بود؛ غمگین بود و افسرده.
جامع کرمان در اول مهرماه ۱۳۵۰ ضمناً هرگز از عهد و پیمان خود و و از قدرت و اختیارات خود درحوزه ادبیات علاقه خاصی داشت و بههمین پهلوی میلیونها ،نه ۲۰۰نفر ،نه خواستم سرحالش بیاورم؛ حماقت
آغاز بکار نمود ،این دو واحد آموزشی دلبستگی قلبیاش برای مسائل خیریه شخصی هرگز سوءاستفاده نکرد، دلیل در دوران تحصیل در دبیرستان ۱۰۰۰نفر ،میلیونها هموطن من به
برای اولین بار در ایران طبق نظام غافل نشد؛ از این رو همراه با همسرش برعکس همه سعی و کوشش او بر با مرحوم گلشن آزادی که از فرهنگ اشکال مختلف بهدست این پدر و کردم و سردادم که:
که متأسفانه هرگز صاحب فرزندی این بود که برای زادگاه خویش و دوستان خراسان بود آشنا شد و در پسرکشته شدند»؛ پس دستگاه ساواک تاشاه کفن نشود این وطن ،وطن
جدید تأسیس شده بود. نشدند؛ تصمیم به احداث پرورشگاه مردم آن مثمرثمر باشد .اولین اقدام نشریه هفتگی او مقالاتی مینوشت. در قتل نیمی از این «میلیونها»
و مهد کودک برای خانوادههای کم اجتماعی او درخراسان ایجاد باشگاه محمد علی پس ا ز پا یا ن هموطن من شریک جرم بود و بعد که نشود
مؤسسات وابسته به بنیاد آرشام بضاعت و اطفال بدون سرپرست ورزشی«توس» بود ،مکانی برای تحصیلات متوسطه عازم تهران شد امام آمد و کمکم دستگاه اگرندیسمان نگاهم کرد و با زاری گفت :اگر در
عبارت بودند: گرفت .برای اطفال بزرگتر کلاسهای فراآموختن و نمایش ورزش باستانی، ودر دانشکده نوپای افسری که در روشنفکران چپ ما خراش برداشت و این مدتی که میهمان توهستم؛ تصمیم
حرفهای و برای دختران کارگاه کارهای زمان رضاشاه دانشکدهای پرآوازه و با حقایق ذره ذره روشن شد ،برخورد و داری سرزنشم کنی ،پس بگذار از
الف ـ مؤسسات آموزشی دستی ،چون سوزن زنی و قالیبافی و بدنسازی و کشتی . استانداردهای نظامی تأسیس شده بود نگاه خشمانه من به ساواک هم خراش
بعلت درایت و صداقت درخدمت، به تحصیل پرداخت .در همان زمان با همین جا برگردم!
1ـ دانشسرای عالی فنی کرمان غیره برپا نمود. پیشنهاد ریاست ساواک فارس و بنادر همسرآیندهاش صدیقه ـ دوستان و برداشت ،بله خراش برداشت! گفتم جمهوری اسلامی حتی تحمل
درسال 1۳۵4قراردادی مابین وزیر زن و شوهر دست به دست هم برآن را به او کردند .درآنزمان منطقه فارس آشنایان پروین خطابش میکردند ـ من آن زمان همه چیز را سیاه و شوخی را هم از تو گرفته؟ گفت :نه،
وقت آموزش و پرورش ،دکتر احمد نظارت کردند .درکنار آن کلاسهای از حساسیت خاصی برخوردار بود، آشنا شد ،این آشنائی منجر به ازدواجی سپید میدیدم،حاضر نبودم حتی این شوخی نیست ،این نیشتری است
هوشنگ شریفی و بنیاد آرشام به امضا درسی برای کودکان و بزرگسالان پیاده کردن برنامههای عظیم اصلاحات گردید که تا پایان عمر یار و شریک یک قدم از پشت این سنگر کنار
رسید .طبق این قرارداد وزارت آموزش ایجاد نمودند که مورد توجه افراد خیر ارضی و جهانگردی برای شیخ نشینان بروم .با گذشت زمان و کشتارها و بر زخم کهنه من .
وپرورش تنها امتیاز و مجوز دانشسرا را عرب ،مدیریت و تجربیات مرد پختهای زندگی هم بودند. جنگ بیهوده و قتل دگراندیشان و... به یک فنجان کاپوچینو درکافه
بهنام بنیاد آرشام صادر کرد و در مقابل در مرکز و در استان قرار گرفت. را طلب میکرد که مقامات صلاحیتدار آرشام پس از اتمام دوره دانشکده آموختم که خودم فکرکنم ،خودم فرودگاه دعوتش کردم .باید زخم کهنه
بنیاد موظف بود محل ،تأسیسات و کلیه بدنبال برنامههای توسعه و عمران افسری در ستاد لشکر ۸خراسان بدنبال حقایق بروم و دراین جستجو و علاج ناپذیرش را پانسمان میکردم،
کشور ،استان سیستان از کرمان جدا انگشت برآرشام گذاشتند. بفرماندهی تیمسار یکرنگیان ـ امیری به نام «محمدعلی آرشام» یکی از
هزینههای بنیاد را تأمین نماید. گردید و آرشام به ناچار فعالیتهای آرشام که جان و تنش راحتی و با قدرت و وطنپرست شروع بهخدمت سران ساواک و پرونده خدمات او رفتیم و نشستیم.
۲ـ مدرسه جامع کرمان عمرانی خود را درکرمان متمرکزکرد. آرامش را طلب نمیکرد ،این پیشنهاد کرد .جنگ بینالمللی دوم هنوز ادامه گفتم حمید یادته اوایل انقلاب
آرشام در بدو ورود به کرمان را با همه مخاطراتش درآنزمان داشت و ارتش روس در مشهد مستقر برخوردم....... کذائی چقدر و چه شبها گفتم؛ داد
۳ـ مدرسه استعدادهای درخشان کرمان توجهاش را به کار کودکان صغیر در پذیرفت و از خراسان راهی جنوب بود و قدرتنمائی میکرد ،اما شخصیت و بعد حمید شروع کرد به ورق زدن زدم؛ فریاد زدم که حمید جان مذهب
4ـ مدرسه عالی پرستاری کرمان کارگاههای قالیبافی کرمان که در نظامی و سیاسی و اطلاعاتی فرمانده و دموکراسی یار هم نیستند؛ دشمن
شرایط بسیار بد و بدور از قوانین ایران گردید. ستاد لشکرخراسان توانسته بود احترام پرونده آرشام . همدیگرند ،گفتم چاره نارضایتی،
۵ـ مدرسه عالی پیرا پزشکی کارگری و بهداشتی و در سنینی که دشمنان رفرم ،ازطبقه فئودال و تحسین افسران روس را ازآن خود حمید پس از چند هفته به ایران انقلاب نبود ،رفرم بود و حوصله،
6ـ دبیرستان بازرگانی کودک به درس و ورزش و تفریح و گرفته تا مذهبیون ،افراطیون راست کند.پس از پایان جنگ ،آرشام به هنگ برگشت ،هنگام خداحافظی در فرودگاه گفتم این آیتاللههای ریز و درشت
۷ـ انستیتو زبان بازی مشغول باید باشد منعطف کرد. و نیروهای چپ وابسته به«انترناسیول سوار بجنورد بهفرماندهی سرهنگ وین چشمانمان را اشک پوشانده بود. پس از نشستن برصندلی قدرت دمار
8ـ کودکستان آرشام پرولتاریا» برای خنثی کردن انقلاب مجیدی منتقل گردید ،پایان خدمت به خانه که برگشتم دو ،سه هفته گیج از روزگار تو و نسل تو در میآورند؛
- 1سعیدی سیرجانی درآستین مرقع سفید و اصلاحات ارضی ،همه باهم بر او در بجنورد همزمان با فرار تعدادی بودم ،فکر«محمدعلی آرشام» آسودهام گفتم و گفتم و تو گوش شنوا نداشتی،
۹ـ مدرسه عالی پرستاری یزد شیپور مخالفت دمیدند .سیل اتهامات از افسران حزب توده لشکرخراسان نمیگذاشت ،بهسراغ همولایتیهایش، تب انقلاب داشتی و باشعارهای تند و
1۰ـ دبیرستان پسرانه رفسنجان - ۲نامه 6۵نویسنده و هنرمند به کورت والدهایم و افترا دامن آرشام را هم گرفت و باستانی پاریزی و زندهیاد سعیدی پوچت؛ پدرنازنین و مادر مهربانت را
11ـ دبیرستان صنعتی سیرجان ارسنجانی وزیر وقت کشاورزی او را سیرجانی ـ از سیرتا پیاز و درآستین
1۲ـ هنرستان کشاورزی جیرفت - ۳آرشام :شاه پارس و فرزند آریا رامن و آزار میدادی؛ قیام کرده بودی
تصدیق کرد و سر درد دلش باز شد.
1۳ـ هنرستان پسرانه بافت پسرعموی کمبوجیه اول پدرکورش دوم .نامی گفت مرا نویسندگان وشاعران
14ـ هنرستان صنعتی زرند وطنی و غیر وطنی با ادبیات ارزان
1۵ـ هنرستان کشاوری بم قیمتی چون «برگردیم گل نسرین
بچینیم ،پاشنه آهنین ،چه باید کرد»
ب ــ مؤسسات بازرگانی و یا «یادداشتهای شهرشلوغ؛ اطاعت
کورکورانه ،در خدمت و خیانت
1ـ مؤسسه حمل و نقل کاتی.تی روشنفکران» و و و مسموم کرده
۲ـ هتل آسمان آبی بودند؛ این «ادبیات متعهد!» بر من و
۳ـ چاپخانه علوی میلیونها جوان ودانشجو اثرگذار بود؛
«عموئی» و«حجری» و«وارطان»ها،
4ـ شرکت سهامی چهارکاف استالین و لنین و انورخوجه و
(کارخانه کیسه کاغذی کرمان) صدرمائوها را درعبای پیامبران آزادی
۵ـ شرکت سهامی فارسی سرویس و صلح و رفاه بخورد ما داده بودند؛
( سرویس دهی به امورکشاورزی) این ادبیات ،دست نوشتههای دو پولی
بیش نبودند ،در جامعهای که عموئیها
پ ـ دارائی و اموال بنیاد و روزبهها و جلال آلاحمدها قهرمان
و گل سرسبد آن باشند؛ برآن جامعه
1ـ ساختمان دانشسرای عالی فنی کرمان
۲ـ هتل آسمان باید گریست.
افسران سازمان نظامی حزب
۳ـ ساختمان کاتی.تی توده ،روزبه ،وکیلی و مبشریها را
4ـ ساختمان کاترپیلار آزادیخواهان و دلاوران وطن به خورد
۵ـ باشگاه سوارکاری من داده بودند ،درحقیقت دانسته و
ندانسته مشتی جاسوس بودند که
6ـ هتل آسمان آبی ازکانال حزب ،اطلاعات و اسناد نظامی
۷ـ ساختمان دبیرستان بافت کشور را روانه ک.گ.ب .میکردند،
8ـ ساختمان نیمه تمام هتل بم جرم چنین خیانتی در هرکشور
۹ـ ساختمان هنرستان کشاورزی بم دموکراتیک ،محکومیت طویلالمدت و
1۰ـ ساختمان نیمه تمام هتل جیرفت درکشورهای کمونیستی و در صدرآن
11ـ ساختمان هنرستان صنعتی جیرفت شوروی ،تیرباران است.
1۲ـ ۲باب خانه سازمانی درجیرفت آن زمان ترور و قتل دگراندیشان در
1۳ـ ساختمان مرکزی بنیاد زیر پوشش اهداف انقلابی و بهدست
14ـ ساختمان خوابگاه هرندی سازمانهای ریز و درشت چریکی،
1۵ـ خانه و باغ بنیاد در بم
16ـ دو باب خانه دربندرعباس برایم حماسه آفرین بود.
اینها یکطرف داستان بود؛ طرف
1۷ـ یک حلقه چاه و زمین اهدائی دیگر داستان؛ رژیم حاکم برکشور
سالار کلانتری من و نگاه من به این رژیم بود؛
18ـ خانه امام جمعه در شهرکرمان
1۹ـ مزرعه و یک حلقه چاه درماهان
۲۰ـ خانه شخصی محمدعلی آرشام
۲1ـ قطعه زمین روبروی باغ ملک آباد
درمشهد
است از زبان پارسی باستان به معنای دارنده دست
نیرومند،تلفظدرستایناسم ارشامهبودهاست.
منبع:دکترعبدالعظیمرضایی،تاریخدههزارساله
ایران ،تهران ،اقبال ،چاپ ،1۳84 ،16جلد اول.