Page 12 - (کیهان لندن - سال سى و ششم ـ شماره ۲۶۱ (دوره جديد
P. 12
صفحه - Page 12 - 1۲شماره 1۷۲۷
جمعه ۲۶اردیبهشتماه تا پنجشنبه ۱خردادماه ۱۳۹۹خورشیدی
تأملات بهنگام؛ س ّیدمحمد خاتمی ،پراید نظام دو قرن فراز و نشیب مطبوعات در ایران ()1۶9
جمهوری اسلامی!
احمد احـرار ( کیهان لندن شماره ) 13۵۰
حجتالاسلام محمد خاتمی؛ رم؛ ایتالیا مه ۲۰۰۷ فراری شبیهتر یافت تا پادشاهی که تیراندازی و ادعا کند که چند تن سیلی احیاءالسلطنه (بهرامی) به
موقتاً بخواهد به خارج سفر کند .از تروریست برای کشتن او بدان عمل مدرس ،مقدماتی را که برای اعلام
و پایین میبرد ،میان حرفهای آنها سوار شوند. = «فضل بن ُد َک ْین از آن زمان بود که فکر تصرف تاج و اقدام کردهاند .خادم هم همان دستور جمهوری فراهم آمده بود بههم زد
بیمایهاش گاهی مزه میریزد و برای حال اگر آخوند روی منبر ،از طایفه ابوال َوسیم ُع َبید ج ّمال از تخت به سرش افتاد و مناسبترین را اجرا نمود و خالصیزاده از آن اقدام آنچنان که سردار سپه نیز تصور
پامنبریهای بدبخت چشم و ابرو عمامهسیاه و از جمله سادات باشد ،نه سلمان بن ابی َش ّداد برای و سادهترین راه را عبور از مسیر هیاهوی عجیب برپا کرد و چون آن میکرد این کار با هدف خدمت به
میآید و از همه بدتر ،تمام مدت با تنها سوار مردم شدن را حق طبیعی ما نقل کرد که میگفته حادثه به امنیت لطمه میزد ناگزیر
نیش باز به ریش مستمعین جاهل خود میداند بلکه بنا به سنت اجداد است :با حسن گروههبازی جمهوری تشخیص داد. متصدیان حفظ نظم و امن به تعقیب شاه صورت گرفته است.
میخندد .چون نیک بنگریم ،میان اطهرش ،این سواریگرفتن را لطف میکردم ،اگر من برنده مستوفی در «تاریخ اجتماعی و حادثه و جستجوی مس ّبب و مرتکب بهار مینویسد «روزی بعد از
منبریهای ر ّجاله امروز ،هیچکس به سواریدهنده و موجب تبرک میشدم میگفت :آیا بر مبادرت کردند و خادم او را هم برای واقعۀ دوم فروردین ( ۱۳۰۳تظاهرات
مثل س ّیدمحمد خاتمی تمام این اطوار شانه و کمر بینوا و عامل سعادت تو رواست که بر پاره تن اداری قاجاریه» مینویسد: تحقیق و کشف واقعه بردند و او زود ضد جمهوری و زد و خورد در
و حرکات را یکجا در سخنرانیهای دنیوی و اُخروی او میداند و بابت پیامبر سوار شوی؟ و هر گاه « بعضی ا ز همفکر ا ن ا و لیۀ اعتراف کرد که آقا دستور دادهاند و مقابل مجلس) در خدمت ایشان
مهمل خود به کار نمیگیرد .نیش این سواریگرفتن ،منت هم بر سر او برنده میشد میگفت :آیا سردار سپه ،مانند آقای دشتی که این قضیه در شهر شایع و مورد استهزا بودم .اظهاراتی کردند و منجمله
باز و خنده کریه همیشگی خاتمی، خدا را ستایش نمیکنی که روزنامههایی هم در اختیار خود گفتند فلانی ...که سیلی به مدرس
میان عوام و خواص آنقدر شهره است پامنبریهایش میگذارد. پاره تن پیامبر بر تو سوار داشتند ،در روزنامههای خویش ء و تمسخر واقع شد. زده است قصدش خدمت به شاه و
که موجب شده بیش از هر لقبی او را محمد خاتمی ،س ّید حسنی است .به مقالات نیشداری برضد سلطان خالصیزاده در آن زمان در مسجد دشمنی با من بوده .من گفتم در این
«سید خندان» بخوانند و در مذمت گواهی شجرهنامه پدرش سیدروحالله شود؟» احمدشاه که مثلا در سال قحطی شاه بر منبر میرفت و با لهجۀ غلیظ فقره با شما موافق نیستم زیرا فلانی
این خصیصهاش انواع طنزینههای خاتمی ،او پشت چهل و سوم حسن گندم املاک ساوجبلاغ خود را به نرخ فارسی شکسته مخلوط بهاصطلاحات به شما کمال وفاداری و ُعلقه را دارد
بن علی بن ابیطالب ،امام دوم شیعیان یوسف مصدقی -شنبه گذشته، عادلۀ قحطی فروخته یا طلاهای کشور غیر مفهوم عربی سخن میگفت و و این عمل صرفاً از روی عقیدهای
رکیک و غیررکیک بسازند. است .مرام و رفتار خاتمی هم این س ّیدمحمد خاتمی از لانه مجلل را در این سفر آخری بهطور قاچاق با عوام ،خصوصاً زنان به او توجه شایان بود که به جمهوریت داشت و وقتی
البته نباید فراموش کرد که محمد نَ َسب را تأیید میکند .محمد خاتمی، غصبیاش در شمال تهران ،در منبری خود به خارج کشور برده بود نوشته و احساسات کسی در مورد عقاید و
خاتمی از نجبای اراذل است و آخوندی عافیتطلب ،خوشگذران، مجازی ،طبق معمول ،اسب فضاحت بهعقیدۀ خود کینۀ سلطان احمدشاه مینمودند. اصول تحریک شود به قتل نفس هم
اگر انقلاب نکبتبار بهمن ۵۷رخ همیشه طلبکار ،اهل مغالطه و (یا بلاهت) در میدان وقاحت تازاند روزی نویسنده برای مشاهدۀ
نمیداد ،به گدایی و روضهخوانی سفسطهگری است که هر گاه منبر و ضمن مهملبافیهای متنوعی، را در دلها رسوخ میدادند. اجتماع آن مسجد و نفوذ عجیب مبادرت میورزد»...
نمیافتاد بلکه به خاطر آقازادگی، و تریبون پیدا کند ،چنان با عشوه و مرتکب تناول مقادیری شکر اضافی مجلس که باز شد ،البته بهدستور خالصیزاده رفت .جملهای غلط و گزارش اوضاع در«تاریخ مختصر
وصلت با خاندان صدر /صادقی و کرشمه مخاطبانش را میفریبد که شد .نقطه اوج این شکرخواری مرکز و تحریک نظامیان ،از کلیۀ غیر مفهوم از او شنید ولی یکی از احزاب سیاسی» بهار چنین آمده
به خاطر لیسانس فلسفهای که همواره سواره میماند چنانکه جد اینترنتی -منبری ،جایی بود که ولایات تلگرافاتی با امضاهای زیاد از معتقدین به او گفت «قربان لفظ تو
از دانشگاه اصفهان دشت کرده این تدارکاتچی اسبق ،به تلویح تمام طبقات مبنی بر تغییر سلطنت بروم» .القصه تأثیر و نفوذ او بهاینجا است:
بود ،میتوانست دبیر شرعیات یا اعلایش از کودکی چنین بود: و ریاکارانه ،خشونت سازمانیافته قاجاریه و تقاضای تغییر طرز حکومت رسید که ضد انگلیس قیام کرد و در «صبح روز ۲۹اسفند بر اثر سیلی
فلسفه -منطق شود .شاید در کنار «فضل بن ُد َک ْین از ابوال َوسیم ُع َبید حکومتی را تطهیر کرد و آن را از سلطنت به جمهوری ،به مجلس و خارج دروازه دولت که در آن ایام خوردن مدرس که روز قبل رخ داده
این کار یک انتشاراتی جمع و جور ج ّمال از سلمان بن ابی َش ّداد برای ما واکنشی طبیعی در مقابل اعتراضات کپیه به روزنامهها رسید و روزنامهها صحرا بود یک نحو تریبون عظیم بود ،اهالی بازار دستهدسته بهزعامت
هم راه میانداخت و کتابهای نقل کرد که میگفته است :با حسن مردمی دانست و این هر دو را هموزن هم مقالاتی در محسنات این طرز و مرتفع مانند تخت بزرگ ترتیب خالصیزاده و غیره به مجلس رفته
جفنگ آخوندی و پرت و پلاهای گروههبازی [نمونه صدر اسلام بازی یکدیگر ،عامل ایجاد چرخه خشونت حکومت نوشتند و تا توانستند باد برخلاف جمهوری نطق کردند و به
«روشنفکری دینی» به چاپ میزد و خر -پلیس] میکردم ،اگر من برنده محمد تدین رئیس مجلس ،آقای مؤتمنالملک
با دلالی سهمیه کاغذ و موقوفهخواری میشدم میگفت :آیا بر تو رواست در جامعه ایران نامید. احیاءالسلطنه (بهرامی) متوسل شدند .رئیس مجلس اظهار
در اردکان و میبد ،روزگار خوش که بر پاره تن پیامبر سوار شوی؟ و از آنجا که صاحب این صفحهکلید، داده و نصب کرده بود و روزی برای کرد که هر صنفی یک نفر نماینده
توأم با عافیتی را میگذراند .شاید هر گاه او برنده میشد میگفت :آیا چند سال پیش از این ،در مقالهای به بوق جمهوری کردند .رؤسا و اظهار تنفر عمومی از انگلیس معین معین کند تا با آنها صحبت شود.
هم شانس میآورد و سراغ حرفه خدا را ستایش نمیکنی که پاره تن جدی ،به تفصیل به منش منحط لیدرهای همدست سردار سپه که کرده بود و خود او بر همان تریبون در همین حین ،قریب به غروب که
مورد علاقهاش میرفت و یک محضر و مرام پلشت سیدمحمد خاتمی در مجلس بودند به او قول دادند که رفته از چهار گوشۀ آن فریاد میزد چند نفر از اهل عمامه و کسبه در
شیک و تر و تمیز در یزد یا تهران پیامبر بر تو سوار شود؟!»* پرداخته و بر پایه شجرنامه و «ژن بهمجرد این که اعتبارنامۀ وکلا بهحد «ای طوطه ملت»! (یعنی توده که اتاق رئیس مجلس نشسته بر ضد
باز میکرد و ضمن خواندن خطبه این عادت پلید سواریگرفتن از خوب»اش او را «ذلیلکنندهی نصاب از مجلس بگذرد فوراً موضوع را با لهجه عربی بود) مردهباد انگلیس. جمهوری گفتگو میکردند ،آقای
عقد جوانان نوبالغ مهندسیخوانده خلق بینوا ،در بیشتر اوقات ،تالی آزادگان» خوانده ،در این چند سطر، طرح کرده ،به خلع سلطان احمدشاه هیچ سخن یا منطق یا بیان یا تاریخ تدین از جلسۀ علنی برخاسته به
پیشنماز ،عشوه و کرشمهاش را فاسد اخلاق منحطی است که از چند به گذشته و سابقه سیاهکاریهای او از سلطنت و تغییر طرز حکومت از یا شرح مظالم و وصف سیاست در اتاق مزبور شتافت و بین ایشان
آنجا خرج میکرد و البته در کنار قرن پیش و از عهد گسترش رفتار نمیپردازد و مطلب حاضر را تنها به سلطنت به جمهوری و ریاست سردار کار نبود .فقط تکرار همین کلمه... با بعضی از سردستههای مخالف
این کار ،به فعالیتهای دیگری هم قبیح شاهدبازی ،میان آخوندجماعت هجو او اختصاص میدهد؛ اگر جویای سپه رأی بدهند .بهطوری که روز این نکته هم در اینجا ذکر میشود مشاجره و نزاع سختی درگیر شد.
میپرداخت که موجبات لذات حلال و ساری و جاری مانده است .این نَ َسب و مرام محمد خاتمی هستید، اول َح َمل ،و سلام عید نوروز ۱۳۰۳ که در کلام بهمنزلۀ نمک طعام باشد. جلسۀ آن شب ختم و جلسۀ آینده
شرعی خود و رفقای دسته دیزیاش اخلاق منحط ،عادت به عشوهگری خواندن مقاله مورد اشاره ،بیفایده را با ریاست جمهوری او عید بگیرند... روزی دو زن پای منبر خالصیزاده به روز دوم فروردین ۱۳۰۳موکول
روی منبر و کرشمه پشت تریبون روز ۳۰حوت (اسفند) با این که بر سر جا نزاع کردند و عدهای از یکی گردید .روز دوم َح َمل (فروردین)
را فراهم آ َو َرد. است .عشوهگری بر سر منبر معمولا نخواهد بود. مصادف با شب جمعه و شب نیمۀ از آن دو حمایت کردند و گفتند این جنبش و هیجانی که واکنش جنبش
سخنآخراینکه،هرچندس ّیدمحمد لوازمی دارد که برخی آخوندهای نگارنده هرچند باوری به لگد زدن شعبان و شب عید نوروز بود مجلس خانم مادرزن خالصیزاده است .آن جمهوریخواهان بود و از قضیۀ
خاتمی در سیره فردی شباهت به جد شیعه بیشتر از آن بهرهمند هستند و به ُمرده ندارد اما سوزاندن جنازه دائر شد و اکثریت هم امیدوار بود که زن دیگر که خانم سعیدی بود گفت مجلس و مدرس نیز قوت یافته بود
اعلایش حسن مجتبی دارد اما بعضی کمتر .چهره و صدای مقبول و پوسیده وقیحانی از قماش خاتمی را بتواند مقصود خود را قبل از حلول من بهکوری چشم تو دختر خود را نمودار گردید .بازارها و دکانهای
کارکردش در نظام جمهوری اسلامی، توان لفاظی و وراجی مهمترین ابزار در آتش هجو یا انداختن لاشه متعفن سال نو حاصل کند .ولی در این روز به او میدهم و مادرزن خالصیزاده شهر بسته شد .از صبح این حرکت
شباهتی تا ّم و تمام به ماشین پراید این رفتار سخیف است .آخوندهایی از امثال این ننگ عالم سیاست را به بهواسطۀ اتفاقات شهری (تظاهرات و
دارد .جنس بنجلی است با اسمی جنس محمد خاتمی ،علی خامنهای تیزاب هزل ،امری واجب و موجب زد و خورد بین طرفداران و مخالفان خواهم شد! محسوس بود»...
عوضی که برای بیش از دو دهه، (در ایام شباب البته) و حتی حسن پاکیزگی عرصه عمومی میداند .با جمهوری) جلسۀ علنی دیر تشکیل او از آنجا یکسره به خانه رفت و تظاهرات ضد جمهوری را شیخ
ارزانتر از باقی اتومبیلهای آشغال روحانی ،از زمره بهرهمندان این ذکر این مقدمه ،بد نیست که سراغ شد و با این که موضوع را مطرح دختر خود را نزد شیخ کور برد و
موجود در بازار ،به مصرفکننده لوازم هستند و از این رو بر منبر و نعش س ّیدمحمد خاتمی برویم و حق کردند نتوانستند به نتیجه برسانند... دودستی تقدیم آن دیو شهوتران محمد خالصیزاده رهبری میکرد.
بختبرگشته عرضه شده است و به پشت تریبون ،همیشه بساط عشوه سیدمحمد تدین به کرسی نطق کرد .مدتی بعد آقای سعیدی را دیدم دربارۀ این روحانی ،عباس خلیلی
این سبب بخش بزرگی از جامعه و کرشمهشان برقرار است .در مقابل، مطلب را در باب او ادا کنیم. برآمده ،بدون این که تصریحی به که با کشمکش ،دختر جوان و معصوم مدیر روزنامۀ «اقدام» که از نزدیک
نابرخوردار ایران را به خود آلوده کرده جانورانی چون اکبر رفسنجانی یا هوشیاران عالَم بر این موضوع واقف اسم جمهوری بکند ،از تقاضای مردم خود را طلاق گرفت و سخت متأسف با او در تماس بوده است چنین
است .آسیبها و فجایع تدریجی که صادق خلخالی که نه بر و روی هستند که میان آخوندجماعت ،برخی و هیجانی که در پایتخت و کلیۀ کشور
حضور خاتمی در عرصه سیاست ایران درستی داشتند و نه صدای غ ّرائی، رفتار و اطوار دغلکارانه ،شایع و ذاتی در عامۀ طبقات بهوجود آمده است و متأثر بود. مینویسد:
به بار آورده ،دست کمی از کشتار، حنایشان از همان اول کار بیرنگ است و قریب به اتفاق این موجودات سخن رانده و نتیجه گرفت که باید از این حکایت وضع اسفانگیز « شیخ مهد ی خا لصی ،پد ر
نقص عضوها و خساراتی که اتومبیل بود و نمیتوانستند روی توانایی شریر -از گدازادهها تا آقازادههای مجلس عیدی به مردم بدهد (یعنی اجتماع ایران در آن زمان معلوم خالصیزاده ،اول به حجاز (عربستان)
پراید در این بیست و چند سال به هالوخرکنیشان حساب باز کنند ،از سابقا گدازاده -بر مبنای تعلیمات جمهوری را تصویب کند) و در هر میشود .خالصیزاده به یک و ده و صد سپس به ایران تبعید شد و تبعید
این رو ،کمتر برای پامنبریهاشان کثیف حوزوی ،زندگی انگلیشان را بر حال ،نفیاً یا اثباتاً باید جوابی به مردم زن هم اکتفا نکرد و حتی در تبعید، او به ایران برحسب اقدام علماء نزد
جامعه ایران تحمیل کرده ندارد. عشوه میآمدند و دلبری میکردند. فریب عوام و ترویج جهل میان مردم داد که خلقالله تکلیف خود را بدانند در هر شهری زنان متعدد گرفت و دولت ایران بوده .چون وارد بوشهر شد
بله! س ّیدمحمد خاتمی به پراید خلخالی و رفسنجانی ،به دلیل فقدان بنا کردهاند .از نخستین تعلیماتی زیرا جواب ندادن به مردمی که در آنها را رها کرد و همین عمل برای استقبال کمنظیری از او بهعمل آمد
میماند ،مدعی غرور ( )Prideاست لوازام عشوهگری در ظاهرشان ،مجبور که هر طلبه نورسی در مدارس همه جا در جوش و خروش و منتظرند ایرانیان یک نحو ننگ ایجاد کرده بود و در اثناء حرکت مورد حملۀ یکی از
بودند که از خیر محبوبیت بگذرند و علمیه میآموزد ،خوردن شرم و قی ببینند وکلا در مقابل درخواست آنها که خود خالصیزاده عرب آن اقدام را اتباع انگلیس واقع شد که آن حمله،
اما مایه خجالت (!)Shame با تکیه بر تواناییهایشان در جنایت، کردن حیاست .این موجودات پلید، چه خواهندکرد دور از انصاف است. دلیل ضعف و سستی و فساد اجتماع سخت مورد اعتراض دولت ایران شد
حقهبازی و توطئه ،کارشان را پیش به مجرد ورود به سلک آخوندی، در برابر پیشنهاد ختم جلسه و میدانست و از روی بغض و عداوت و دولت انگلیس بهتوسط سفارت
* «طبقات» تألیف محمدبن سعد یاد میگیرند که پامنبریهایشان موکول شدن مذاکرات به روز بعد، تبلیغاتی ضد ناموس ایران میکرد»... خود معذرت خواسته ادعا کرده بود
کاتب واقدی ( ۱۶۸ ۲۳۰-ه.ق) جلد ببرند. را چهارپا فرضکنند تا بتوانند با تدین گفت طرح سه مادهای در این بازگردیمبهنهضتجمهوریخواهی که مهاجم در حال غیرطبیعی بود و
پنجم :حسن و حسین بن علی(ع) آخوند اهل عشوه و کرشمه ،معمولا خیال راحت ،هر رطب و یابسی که زمینه طبع و توزیع شده است .چه او را به کیفر رسانیده و از ایران خارج
و تابعان اهل مدینه؛ ترجمه :دکتر به هنگام بیان خزعبلات روی منبر، میخواهند روی منبر ببافند و از این مانع دارد که همین حالا رأی داده و تظاهرات له و علیه آن. شد .این واقعه هرچند کوچک بود ولی
محمود مهدوی دامغانی ،انتشارات عبا را روی یک شانه میاندازد ،کاکل طریق سر عوام را بتراشند و بر ُگرده شود؟ ولی مجلس هنوز برای این کار عبدالله مستوفی در تحلیل وقایع برای خالصیزاده یک وسیلۀ شهرت و
فرهنگ و اندیشه چاپ اول ،۱۳۷۴ تُ ُنکش را قدری از عمامه نکبت بیرون حاضر نشده بود و جمهوریخواهان آخرین روزهای سال ۱۳۰۲و آغاز عظمت شده بود که پدر او مظلوم بوده
میگذارد ،صدایش را به تناسب بالا دانستند که در این زمینه ج ّر و بحث سال جدید ،اظهار عقیده میکند که و دولت انگلیس حتی در خاک ایران
صص ۴-۲۳ زیاد خواهد شد .با رأی اکثریت ،جلسه سردار سپه قبل از آن که احمدشاه به او هجوم برده و تا توانست از آن
به عصر دوم َح َمل موکول گشت و برای سومین بار روانۀ سفر اروپا شود حادثه استفاده کرد و هیاهو برپا نمود.
جز نیل به مقام ریاست وزراء فکری او بسیار متحرک و شهرتخواه
مجلس برهم خورد». در سر نداشت ولی وقتی شاه ترسو را و خلاق حوادث و کاذب بوده است.
تا قرهسو بدرقه میکرد او را به یک برای شهرت و عظمت و تسلط خود
و مداخله در تمام شئون از هیچ نحو
اقدام غیرمشروع خودداری نمیکرد.
او در آن زمان از وجود کمیتهای بهنام
کمیسر عالی بینالنهرین که خودش و
سید محمد صدر و سید احمد بهبهانی
در آن عضو بودند بیش از اندازۀ تصور
سوءاستفاده میکرد و بهنام خود و
بهنام همان کمیته نامههای گوناگون و
عجیب به اغلب دول و ملل مینوشت
و خود را قائد نهضت اسلامی معرفی
میکرد.
یکی از اقدامات کودکانۀ او برای
طلب شهرت این بود که خادم خود
را که خود او برای حفظ و حراست
خود مسلح کرده بود وادار نماید
شبی در کوی او و نزدیک خانهاش