Page 12 - (کیهان لندن - سال سى و ششم ـ شماره ۲۶۲ (دوره جديد
P. 12
صفحه - Page 12 - 1۲شماره 1۷۲8
جمعه ۲تا پنجشنبه ۸خردادماه ۱۳۹۹خورشیدی
تأملات بهنگام؛ گوگوش در هفتاد سالگی؛ دو قرن فراز و نشیب مطبوعات در ایران ()1۷۰
همان ایران است...
احمد احـرار ( کیهان لندن شماره ) 1351
گوگوش در اوج شهرت و محبوبیت یوسف مصدقی -نیمه اردیبهشت آقای حائریزاده از رئیس پرسید کی این پیغام را برای درآخرینروزهایسال ۱۳۰۲تظاهراتجمهوریخواهی
امسال ،گوگوش هفتاد ساله شد. ولیعهد داده است؟ البته این سؤال بی جواب ماند .زیرا اوج گرفت و متقابلا با مقاومت سخت گروه مخالف روبرو
گرفتن ،باز خاکسترنشین شدن و بارها از بلندی افتاده اما همیشه سالم میان خوانندگا ِن زن فارسیزبان این پیغامدهنده معلوم بود ،و رئیس مجلس هم نمیخواست
دوباره برخاستن ،اشغال شدن و به زمین رسیده است. قرن رو به پایان خورشیدی ،فقط اسم ببرد .تدیّن به حائریزاده گفت مثل این است که گشت.
بازیچهی قدرتمندان بودن ،استقلال دو سه نفر تا پس از شصتسالگی شما در این کشور نیستید ،هیجان مردم را نمیبینید .اگر عبدالله مستوفی که از نزدیک شاهد قضایا بوده است
نسبی یافتن و با درک روابط قدرت ا ین سا لم به ز مین ر سید ِن روی صحنه دوام آوردهاند و تنها ولیعهد عمارت سلطنت را ترک نگوید جمهوریخواهان مینویسد «طبق اطمینانی که سردار سپه از طرف اکثریت
رشد کردن ،به انقلاب و جنگ همیشگی ،از نکات اساسی زندگی گوگوش است که از این خی ِل شیدا، حمله خواهند کرد و ریشۀ فساد را قطع میکنند. مجلس یعنی فراکسیونهای تجدد و سوسیالیست حاصل
خوردن و منزوی و ورشکست شدن، گوگوش است .او تا سن هفتاد توانسته بر هر مانعی -اعم از طبیعی حائریزاده گفت در این صورت باید مجلس به دولت کرده و یقین داشت که برای روز اول َح َمل (فروردین)
مورد آزار و ستم همخانه قرار گرفتن سالگی ،با انواع و اقسام آدمها، و اجتماعی -غلبه کند و در سنی تذکر بدهد که عدهای مستحفظ بر عمارات سلطنتی مانند رئیس جمهوری عید گرفته و به سلام خواهد نشست،
و زیر شدیدترین سرکوبها دوام گروهها و باندها– اعم از اهل طرب، که بیشتر آدمها خود را بازنشسته بگمارند که به این بهانه اثاثه و جواهر سلطنتی به دست دستورهایی به ولایات و نظمیه و بلدیۀ تهران ،و وزراء،
آوردن ،از اندیشه گریختن و از قوهی آلودگان به نشئهجات ،سیاستمداران میکنند ،همچنان در اوج ،کار کند. یک مشت ر ّجاله از بین نرود .یکی از وکلا گفت آقای داده بود که هر یک از آنها باید در روزهای معین عملیات
خیال و بیزمانی برای بقاء اسلحه فاسد ،آدمهای امنیتی و حتی خوشبختانه او همچنان روی پا و حائریزاده حق ندارد به ملت جمهوریخواه ر ّجاله بگوید. مخصوص به خود را انجام دهند و آنها هم هر یک کارهای
ساختن ،همگی از فصول مشترک تبهکاران– سر وکار داشته اما نه سرحال است و اگر اتفاقی ناگهانی جلسۀ خصوصی بدون اخذ تصمیم برهم خورد زیرا وقت
تنها همیشه از ش ّر آنها جان به و نابهنگام بر زندگیاش حادث خود را بهموقع میکردند.
این دو سرنوشت هستند. در برده بلکه حتی َگرد و لکهای نشود ،میتواند تا سالهای متمادی جلسۀ علنی رسیده بود». حسبالامر ،هر قدر ماه حوت (اسفند) نزدیکتر به آخر
همچنانکه گوگوش ،بیرون از هم بر دامانش ننشسته و ذرهای از پس از اینهم به کارش ادامه دهد وقایع بعدی که موجب شد طرح پیشنهادی دربارۀ میرسید تلگرافات جمهوریخواهان ولایات که جز املای
صحنه ،فائقه آتشین را دارد که از محبوبیتاش میان اکثریت عوام و و ما شنوندگان و بینندگانش را از برقراری جمهوری تا جلسۀ بعدی مجلس در دوم نظامیان چیزی نبود زیادتر و شدیداللحنتر ،و جنبۀ تشر و
او در مقابل تهدید و خطر محافظت خوا ِص باشندگا ِن ممالک فارسیزبان حضورش روی صحنه بهرهمند کند. فروردینماه ۱۳۰۳معوق بماند در خاطرات مستوفی تش ّدد آن بیشتر میشد .در مرکز هم مقرر شده بود بعد از
کند ،ناخودآگاه جمعی ایران و قریب به سه سال پیش از این ظهر روز ۲۷حوت جماعتی با بیرقهای سرخ ،و بعضیها
ایرانیان هم به وقت خطر و در زمان کم نشده است. روزها ،صاحب این صفحهکلید در چنین آمده است: که پیراهن سرخ پوشیده باشند ،دوره افتاده و تظاهرات
تندباد حوادث ،سنگین ِی آسیبها بخشی از این محبوبیت مستمر و مقالهای مفصل ،به زندگی پر ماجرای «بستن بازار در این گونه موارد عامل مؤثری است که جمهوریخواهی خود را علنی کنند ،و وقتی در َدم ادارات
را به دوش میکشد و هزینهی ماندگار ،ناشی از استعداد کمنظیر گوگوش پرداخت و به این بهانه، البته سردار سپه و ع ّمالش از آن غفلت نکرده و خیال دولتی و وزارتخانهها و مجلس میرسند پا سفت کرده
بقاء کشور و ملت را میپردازد و یگانهی او در ارائهی هنرش قدری مفهوم «گوگوش بودن» و داشتند بهوسیلۀ رؤسای اصناف این قسمت را عملی کنند تظاهرات زیادتری بنمایند و این جانقولکبازی را تا ۲۹
و فرسوده میشود .بهای چنین است اما این تمام ماجرا نیست. هویت مستقل این مفهوم را از بانویی ولی اصناف بهمناسبت گردش عید و فصل کسب و کار حوت که به حسابی که کرده بودند موقع گذشتن سه مادۀ
ماندگاری و بیزمانی اما قربانی باید توجه داشت که او ،در زمان با نام «فائقه آتشین» ،تحلیل کرد .از راضی به این امر نشده جواب مساعد نمیدادند .نظمیه کذائی از مجلس بوده است ادامه دهند و مواد سهگانه هم
کرد ِن دروننگری فردی و جمعی و مکان مناسب (دوران شکوهمند آنجا که سر و کار این چند سطر فقط
است.از این روست که گوگوش ثبات و رونق دهههای چهل و پنجاه با دو سه نکتهی آن جستار طولانی رئیس نظمیه محمد درگاهی احتشامالسلطنه علامیر (علامیر دولّو)
تصویر نمایانی از ایرانی بودن است. خورشیدی در تهران رو به توسعه) است ،خواننده علاقمند را برای بیشتر
هوشمند ،احساساتی ،جاهطلب، به عرصه رسید و توانست با تکیه بر دانستن درباره زندگی گوگوش /فائقه هم دستبردار نبود و به رؤسای اصناف فشار میآورد اولی به خلع سلطنت از قاجاریه ،دومی برقراری حکومت
رؤیاپرداز ،بدو ِن دوراندیشی ،فاق ِد هوش و غریزهی بقاء ،از هر فرصتی به آن مقاله ارجاع میدهم و از تکرار اما بینتیجه ،زیرا اصناف گذشته از حساب ضرر مادی، جمهوری و سومی ریاست جمهوری سردار سپه راجع
دروننگری و حافظه؛ ایستاده بیرون برای بزرگتر شدن و کسب محبوبیت معناً هم با این اوضاع مخالف بوده رؤسای آنها در باطن
جزئیات زندگی او در میگذرم. مشغول تمام کردن مجله (طومار) بر ضد جمهوری بودند بوده است.
از زمان! بیشتر استفاده کند. یکی از نکاتی که گوگوش را از باقی و عریضههایی تنظیم کرده بهامضای افراد میرساندند که روز ۲۸باید اعضای تمام وزارتخانهها و دوایر دولتی
گوگوش را دوست داریم چون او گوگوش همچنین توانسته در آوازخوانهای ایرانی متمایز میکند، شرحی راجع به جمهوریخواهی نوشته و هر وزارتخانه با
بخشی از خو ِد ماست .قسمتی از ما، انتهای هر ماجرایی ،با قدرت و آغاز متفاوت و غیرعادی حرفهی به مجلس بدهند. وزیر خود به منزل سردار سپه رفته لایحۀ جمهوریخواهانۀ
هوش سرشار فائقه آتشین ،س ِر هر اوست .اینکه کسی حرفهاش را پیش رئیس نظمیه محمد درگاهی قضیه را احساس کرده خویش را بهعرض برسانند .حتی اعضای دفتر مخصوص
از شکلگیری حافظهاش شروع کند، خواست بهوسیلۀ تولید اغتشاش بازار را ببندد و اصناف
نادر و بلکه محال به نظر میرسد ،اما را با کار ختم شده مواجه نماید .برای حصول این مقصود، سلطان احمدشاه را هم به همین کار وادار کنند.
گوگوش از این حکم مستثناست. بعدازظهر روز ۲۹حوت جمعی را تحریک کرد در بازار در همین روز چند نفر از ک ّملین قوم مانند حاجی
پدرش ،صابر آتشین ،گوگوش را از چند تیر خالی کردند و فریاد جمهوریخواهی کشیدند مخبرالسلطنه و حاجی معینالدوله و احتشامالسلطنه باید
دو سالگی به عنوان بخشی از وسایل و برای این که مردم محل اجتماع و نطق نداشته باشند نزد ولیعهد بروند و استعفای او را بگیرند و مثل این بود
صحنه به محل اجرای نمایش میبُرد امر داد د ِر مساجد بازار را بستند .این عملیات هم ثمری که روز سیام حوت کارها را ختمشده تصور کرده و برای
و در قسمتی از نمایش ،دخترش را نبخشید .مردم بهقدری عصبی بودند که در سرتاسر بازار
روی صندل ِی دو طبقهای که روی صف نماز جماعت راست کرده به نماز مشغول شدند. آن روز برنامه تعیین نکرده بودند».
چانه می گذاشت ،مینشاند و روی همین وضع غیرعادی سبب شد که چندهزار نفر جمعیت حاجی مخبرالسلطنه (مهدیقلی هدایت) در شرح دیدار
طنابی در ارتفاع نسبتا زیاد ،راه در بازار جمع شوند و خطبای ضد جمهوری نطقهای
هیجانآمیز برضد اوضاع حاضر بنمایند و رؤسای اصناف با ولیعهد مینویسد:
میرفت. مجلههای نیمهکارۀ خود را زودتر بهامضای جماعت «صبح دوشنبه احتشامالسلطنه با معینالدوله به منزل
گوگوش چیز دندانگیری از آن برسانند و برای رساندن عرایض و ابلاغ خواهش مردم با من آمدند .به گلستان رفتیم .صاحباختیار وزیر خلوت
نمایشها به یاد نمیآ َو َرد اما به مدد (رئیس تشریفات سلطنتی) و مغرور میرزا رئیس د ِرخانه
عکسهای باقی مانده از آن دوران و عدۀ زیاد به مجلس بیایند. (وزیر دربار) هم هستند .خدمت ولیعهد باید رسید .همه
خاطرهنویسی برخی از تماشاگران در این موقع مجلس علنی منعقد بود .نمایندگان اصناف
مطبوعاتی آن برنامهها ،انگار این در صحن بهارستان ایستادند .خالصیزاده ،امام صف نماز خود را باخته و سپر انداخته.
عملیات محیرالعقول ،اجراهای جماعت بازار را که همراه آورده بودند ،برای مذاکره با رئیس
مجلس به درون پارلمان فرستادند .خالصیزاده در این وقت این گلستان نه همان است که من دیدم پار
که از پ ِس سالها ،همچنان بیزمان شارلاتانی را که به بوی کباب و برای موفقی داشته و موجب ابتهاج خاطر طرف توجه عمومی بود .کارکنان تشریفاتی مجلس او را چه فتادهست که امسال دگرگون شده کار
مانده است .در عین اینکه بعضی کسب منفعت ،به دنبال استفاده از تماشاچیان محترم و نیمهمحترم آن به اطاق هیئت رئیسه فرستادند تا بعد از جلسه ،ملاقات
رفتارهایش خوشایند ما نیست ،اما شمایل گوگوش بوده را به تاق بکوبد حاصل شود .افراد فراکسیون تجدد که جمعیت اصناف احتشامالسلطنه مأمور است به ولیعهد تکلیف ترک
نمایندهی تواناترین ویژگیهای ما و از خودش و هنرش به بهترین شکل میشده است. را دیده و از سماجت عربی خالصیزاده بیاطلاع نبودند، (کاخ) گلستان کند ،که امروز شمشیر دیگر در کار است.
برای بقاء ،از پ ِس هزاران سال تحمل این صندلینشین ِی پر تماشاچی، فکری به خاطرشان رسید و آن مرعوبکردن این آخوند گفته شد به باغ سردار محتشم نقل مکان فرمایند .فرمودند
استبداد ،یورش و غارت است .او ممکن حفاظت کند. مدتها زینت نمایشهای صابر عرب بود .چند نفر از آنها که گفتند تدیّن هم همراهشان پس میگوئید من دست حرم احمدشاه را بگیرم و به
چنانکه خودش چند سال پیش نکتهی دیگری که نباید از آن غفلت آتشین بود تا اینکه یک بار در میانهی بوده ،بهعنوان پذیرایی خود را به درون اطاق انداخته، صحرا بروم؟ مغرورمیرزا گفت تکلیف اندرون با من است.
خواند« ،همان ایران» است ،بزرگتر کرد این است که سرنوشت گوگوش، اجرا ،صندلی از روی چانهی صابر در را بستند و کتک سختی به آیتاللهزاده زدند .خبر به احتشامالسلطنه گفت در این مواقع باید دل به دریا زد،
از آنچه که بدخواهانش میگویند، شباهت و پیوندی عجیب با سرنوشت لیز میخو َرد و همه چیز سرنگون نمایندگان اصناف رسید .برای خلاص خالصی داد و فریاد اگر اتومبیل نبود باید درشکه کرایهای گرفت .حال ر ّقت
کمتوانتر از آنچه خود و عاشقانش ایران معاصر و باشندگان آن دارد .اوج میشود .گوگوش از این حادثه جا ِن راه انداختند .رئیس ،اداره جلسه را به نایبرئیس که تازه به ولیعهد دست داد .فرمودند مرگ از برای من بهتر است.
و فرود زندگی گوگوش ،راه به همان سالم در میبَ َرد چون پدرش گی ِس از کتککاری خالصیزاده فارغ و در جلسه حاضر شده بود، بریزند مرا بکشند .انصافاً آبرومندتر میشد رفتار کرد»...
مدعی هستند. دهی میبرد که مسیر تاریخ این صد بافتهی او را در میانهی را ِه سقوط، واگذاشته بیرون آمد .رؤسای نمایندگان اصناف را پذیرفت در پی این ملاقات ولیعهد از رئیس مجلس کسب تکلیف
چنگ میزند و نجاتش میدهد .بعد و با متانت آنها را آرام کرده به آنها وعده داد که عرایض کرد .مؤتمنالملک و تنی چند از نمایندگان مجلس به دیدار
گوگوش نامیرا و ایران جاودان باد! سال اخیر کشور ما برده است. از این واقعه تا همین امروز ،گوگوش او رفتند و پس از مذاکراتی که صورت گرفت قرار بر این
از خاک سیاه برخاستن ،رونق آنها طرف توجه مجلس قرار خواهد گرفت.
همین اتفاقات و سر و صدا سبب شد که جمهوریخواهان شد که موضوع به رأی مجلس واگذار شود.
مجلس ،باوجود عدۀ کافی برای طرح لایحۀ جمهوری عبدالله مستوفی مینویسد« :سردار سپه که میخواست
نتوانستند در این شب ( ۲۹حوت) کاری صورت بدهند و در هرحال تا آخر روز ۲۹حوت کار را از هر حیث
دانستند کار به این سهولت نیست که مثلا با یک قیام و خاتمه بدهد روز ۲۹حوت به ولیعهد پیغام فرستاد که
قعود معمولی اکثریت ،خاتمه یابد .و در حقیقت این نمایش باید عمارت دولتی را ترک بگوید .ولیعهد ،مؤتمنالملک
عظیم روز شنبه دوم َح َمل ،یعنی روزی که جمهوریخواهان رئیس مجلس و عدهای از نمایندگان را احضار و مطلب
تصور میکردند بتوانند لایحۀ پیشنهادی را در آن روز را اظهار و کسب تکلیف کرد .رئیس به مجلس برگشت.
بگذرانند گردید ،و خواب و خیال جمهوری را باطل نمود». جلسۀ خصوصی تشکیل و نمایندگان را از موضوع باخبر
نمود .بعضی از نمایندگان (از فراکسیون تجدد) گفتند
خوب است ولیعهد مسافرتی به قم یا حضرت عبدالعظیم
کرده عید را در آنجا بگذرانند .مدرس گفت برای چه؟