Page 12 - (کیهان لندن - سال سى و ششم ـ شماره ۲۶۳ (دوره جديد
P. 12

‫صفحه ‪ - Page 12 - ۱۲‬شماره ‪۱۷۲۹‬‬
                                                                                                                                                                                                ‫جمعه ‪ ۹‬تا پنجشنبه‪ ۱۵‬خردادماه ‪۱۳۹۹‬خورشیدی‬

‫تأملات بهنگام؛ تأمل بازپسین و همیشگی‪:‬‬                                                                               ‫دو قرن فراز و نشیب مطبوعات در ایران (‪)۱۷۱‬‬
‫«مملکت ما ایران است و ما ایرانی هستیم»‬
                                                                                                                    ‫احمد احـرار‬                            ‫( کیهان لندن شماره ‪) ۱۳5۲‬‬

                                                                               ‫=فروغی زمانی این عبارت‬               ‫«روزی است که باید مجلس رژیم‬            ‫که تا این ساعت خود را فاتح‬           ‫سال ‪ ۱۳۰۳‬فرا رسید‪ .‬سالی‬
                                                                               ‫را نوشته که مرام میهندوستی‬           ‫جمهوری را تصویب کند‪ .‬ازدحام‬            ‫میدانستند تنگ شد‪ ،‬و لولئین برای‬                      ‫همچنان پر غوغا‪.‬‬
                                                                               ‫و خصلت وطنخواهی جز در‬                ‫طبقات مختلف در صحن مجلس‬                ‫آنها دانهای هزار تومان قیمت پیدا‬
                                                                               ‫میان برخی مشروطهخواهان‬               ‫و بیرون فوقالعاده است‪ .‬موافقین‬         ‫کرد‪ .‬این بود که بهوسیلۀ تلفون به‬     ‫مراسم سلام رسمی صورت نگرفت‬
                                                                               ‫آن دوران‪ ،‬رونق نداشت و‬               ‫بهوحشت افتادند‪ .‬سردار سپه را به‬        ‫سردار سپه اطلاع داده او را به کمک‬    ‫و این خود‪ ،‬نشانگر اوضاع غیر عادی‬
                                                                               ‫اکثریت باشندگان ممالک‬                ‫مجلس دعوت کردند‪ .‬عدهای نظامی‬           ‫خود طلبیدند که شاید با اُشتلم‬        ‫بود‪ .‬ولیعهد ـ محمدحسن میرزا‬
                                                                               ‫محروسه قاجار نه تنها از نعمت‬         ‫ارمنی و مسلمان اطراف مجلس را‬           ‫نظامی مردم را خفه کرده و لایحه‬       ‫قاجار ـ به کاخ گلستان نرفت چون‬
                                                                               ‫حداقل سواد بیبهره بودند‬              ‫دارند‪ .‬چهار و نیم بعد از ظهر سردار‬     ‫را با یک پاشو و بنشین بگذرانند‪»...‬‬   ‫میدانست رئیسالوزرا ـ رضاخان‬
                                                                               ‫بلکه مرزهای وطنشان را تنها‬           ‫سپه به مجلس آمد درحالی که‬              ‫بهباور برخی تاریخنگاران‪ ،‬دعوت‬        ‫سردار سپه ـ در سلام حاضر نخواهد‬
                                                                               ‫محدود به قریه یا ولایتشان‬            ‫سرتیپ خدایارخان‪ ،‬سرتیپ مرتضی‬           ‫از سردار سپه و کشاندن او به داخل‬     ‫شد و به وزرا و صاحبمنصبان‬
                                                                                                                    ‫خان‪ ،‬سرهنگ محمد درگاهی اطراف‬           ‫معرکه اشتباهی بود که طرفداران‬        ‫لشکری و کشوری نیز دستور رسیده‬
                                                                                              ‫میدانستند‪.‬‬            ‫او را دارند‪ ،‬عدهای هم سوار همراه‬       ‫جمهوری مرتکب شدند و آب به‬            ‫است از شرکت در مراسم سلام‬
                                                                               ‫= در آن ایام‪ ،‬این نوع‬                ‫است‪ .‬از میان دو صف نظامی عبور‬                                               ‫خودداری کنند‪ .‬در کاخ فرحآباد‪،‬‬
                                                                               ‫وطنپرستی‪ ،‬تنها مختص به‬               ‫میکنند‪ .‬فریاد مرده باد جمهوری‬                   ‫آسیاب مخالفان ریختند‪.‬‬       ‫تنها سفرای خارجی و معدودی از‬
                                                                               ‫فروغی نبود‪ ،‬ملیگرایی تقریبا‬          ‫بلند است‪ .‬شیخ مهدی سلطان در‬            ‫ملکالشعرای بهار مینویسد که‬           ‫رجال غیر شاغل و افراد خانواده به‬
                                                                               ‫همهی رجال عصر رضاشاه‬                 ‫سرسرا‪ ،‬روی پله حرف میزند‪ .‬سردار‬        ‫مجلسیان به سردار سپه پیغام فرستاده‬   ‫دیدار ولیعهد رفتند و نوروز را تبریک‬
                                                                               ‫پهلوی‪ ،‬از همین جنس بود‪.‬‬              ‫سپه لدیالورود با چوبدستی شیخ‬           ‫و درخواست کرده بودند بهملاحظۀ‬
                                                                               ‫برکشید ِن ایران و تلاش برای‬          ‫مهدی را سخت نواخته امر کرد او را از‬    ‫اوضاع و تج ّمع و تظاهرات مردم از‬                              ‫گفتند‪.‬‬
                                                                               ‫آبروداری ایرانیان در عرصهی‬           ‫پله فرود آوردند‪ .‬در این اثنا کلوخی به‬  ‫حضور در مجلس خودداری کند‪:‬‬            ‫دیگر رویداد غیرعادی‪ ،‬دعوت‬
                                                                               ‫انسانیت‪ ،‬در دورانی که «قح ِط‬         ‫پشت گردن سردار سپه خورد‪ .‬حکم‬           ‫«نمایندگان مجلس که از قید‬            ‫به تشکیل جلسۀ علنی مجلس‬
                                                                               ‫خدای» و قح ِط انسانیت مشک ِل‬         ‫شد مردم را بزنند‪ .‬بعضی مردانه پیش‬      ‫تعهدات خود نسبت به فراکسیون‬          ‫شورای ملی در دومین روز سال نو‬
                                                                               ‫توأما ِن همهی ابناء بشر بود‪-‬‬         ‫آمدند و از بعضی نظامیان سلاح آنان‬      ‫تجدد شانه خالی کرده بودند برای‬       ‫بود‪ .‬همگان میدانستند که در این‬
                                                                               ‫و امپراتوری جهانخوار و رو‬            ‫را گرفتند‪ .‬زد و خورد درگرفت‪ .‬سر‬        ‫اصلاح اوضاع و جلوگیری فتنه و‬         ‫جلسه قرار است تکلیف رژیم روشن‬
                                                                               ‫به زوال بریتانیا از یکسو و‬           ‫و گردنها شکست‪ .‬زخمیها را از دو‬         ‫آشوب‪ ،‬از قبل از ظهر دسته دسته‬        ‫شود و پارلمان ایران به بقای سلطنت‬
                                                                               ‫اوباش نورسیده اتحاد جماهیر‬           ‫طرف زیاد گفتند‪ .‬مقتول معلوم نشد‬        ‫به مجلس رفته‪ ،‬جمعی را از میان‬        ‫یا استقرار جمهوری رأی دهد‪ .‬ظ ّن‬
                                                                               ‫شوروی از سوی دیگر سعی در‬             ‫مگر خر حاج آقا جمال اصفهانی»!‬          ‫دستهها برگزیدند که از آن جمله‬        ‫غالب بر این بود که طرح سه مادهای‬
                                                                               ‫تخریب هویت ملی ما ایرانیان‬                                                  ‫مرحوم مستوفی‪ ،‬مشیرالدوله‪ ،‬مدرس‪،‬‬      ‫تصویب و رژیم جمهوری برقرار‬
                                                                               ‫داشتند‪ -‬کاری شگرف بود‪.‬‬
                                                                               ‫چون نیک بنگریم‪ ،‬بزرگان آن‬                                                                                               ‫میشود‪ ،‬اما چنان نیز نشد‪.‬‬
                                                                               ‫زمان ایرانزمین‪ ،‬هر یک به قدر‬
‫محمدرضاشاه پهلوی و محمدعلی فروغی‬                                               ‫ُوسع خود در آن کار شگرف‬
                                                                               ‫کوشیدند و سربلند از انجام‬
‫سلسلهجنبانانش محصول همبستری‬             ‫مانند دوست ِی کسی نسبت به شخص‬                                               ‫ملکالشعرای بهار صحنه را چنین‬           ‫بهبهانی‪ ،‬آشتیانی و نویسنده (بهار) و‬  ‫عبدالله مستوفی مینویسد «برنامۀ‬
‫میهن ستیز ا ِن ا ر تجا ع سیا ه و‬        ‫دیگر نه از جهت خویش و قرابت‪ ،‬یا‬                   ‫آن بیرون آمدند‪.‬‬                            ‫توصیف میکند‪:‬‬          ‫عدهای دیگر‪ ،‬قریب بیست تن بودند‪.‬‬      ‫جمهوریخواهان عصر روز ‪ ۲۹‬حوت‬
                                        ‫مهربانی و ملاطفتی که بین آنها بوده‪،‬‬                                                                                ‫اعضای این کمیسیون اجلاس کردند‬        ‫تمام شده و آنچه باید بدان عمل کنند‬
   ‫وطنفروشان ارتجاع سرخ بودند‪.‬‬          ‫بلکه به سبب منزلتی که به واسطهی‬        ‫یوسف مصدقی‪ -‬کتا ِب «دوره‬             ‫«‪ ...‬خبر رسید که همۀ مدخلهای‬           ‫و پیش از هر کار مرا نزد رئیس دولت‬    ‫بهجا آورده بودند‪ .‬فقط اصل کار که‬
‫طی چهار دههی اخیر‪ ،‬تاریخ‬                ‫قدر و قیمت واقعی در نظر یکدیگر‬         ‫مختصر تاریخ ایران؛ مخصوص‬             ‫میدان بهارستان را که عبارت باشد از‬     ‫فرستادند که به ایشان بگویم اگر‬       ‫قانون بود نگذشته بود که آن را هم‬
‫«مملکت ما»‪ ،‬انحطاطی هولناک‬                                                     ‫کلاسهای پنجم و ششم مدارس‬             ‫خیابان پستخانه و شاهآباد و صفیعلی‬      ‫امروز جماعتی به مجلس آمدند صلاح‬      ‫با داشتن اکثریت‪ ،‬مس ّلم میگذراندند‪.‬‬
‫را تجربه کرده که وطن ما را به‬                            ‫حاصل نمودهاند‪.‬‬        ‫ابتدائی تألیف حضرت مستطاب‬            ‫شاه و دوشانتپه و نظامیه و کوچهها‬       ‫در آن است که ایشان به مجلس‬           ‫اگرچه چک خوردن مدرس و‬
‫لبهی پرتگاه فنا کشانده است‪ .‬فرقه‬        ‫به عقیده من بویژه این نوع محبت‬         ‫آقای ذکاءالملک [محمدعلی فروغی]‬       ‫را پاسبان پیاده و سوار و سپاهی‬         ‫تشریف نیاورند زیرا ما خودمان‬         ‫کتککاری خالصیزاده مردم را‬
‫تبهکار حاکم بر ایران‪ ،‬طی بیش‬            ‫است که به قول معروف بنای آن‬            ‫دام اقباله»‪ ،‬با این جملات ساده‪ -‬اما‬  ‫بستهاند و بهغیر از نمایندگان مجلس‬      ‫بهاتفاق رئیس مجلس قراری دادهایم‬      ‫عصبانی کرده بود ولی فراکسیونهای‬
‫از چهل سال‪ ،‬با اعمال وحشیانه و‬          ‫خالی از خلل است‪ .‬امروز دانشمندان‬       ‫ماندگار‪ -‬آغاز میشود‪« :‬مملکت ما‬       ‫کسی را اجازۀ گذشتن و رفتن به‬           ‫که مردم را متقاعد و متفرق سازیم‪.‬‬     ‫تجدد و سوسیالیست این دو واقعه را‬
‫باورهای انسانستیزش نه تنها آبرویی‬       ‫و صاحبنظران دنیا متفقاند بر اینکه‬      ‫ایران است و ما ایرانی هستیم‪ .‬پدران‬                                          ‫آمدن ایشان ممکن است منجر به‬          ‫چیز مهمی نمیدانستند‪ .‬اما اصناف‬
‫برای ایرانیان در سراسر گیتی باقی‬        ‫کلیهی موجودات و نوع بشر در طریق‬        ‫ما هم ایرانی بودهاند‪ .‬ایرانیان قوم‬                  ‫مجلس نمیدهند‪.‬‬                                                ‫و مردم‪ ،‬عموماً خیلی از این موضوع‬
‫نگذاشته بلکه چنان تیشه به ریشهی‬         ‫ترقی قدم میزنند و متوجه کمال و‬         ‫خیلی قدیمی هستند اما ایرانیهای‬       ‫این خبر مانع از حرکت جماعت‬                        ‫پیشامد نامطلوبی شود‪.‬‬      ‫بخصوص چک خوردن مدرس‪،‬‬
‫وطندوستی و هویت ملی ایرانیان‬            ‫طالب وصول به آن میباشند‪ ،‬و اگر‬         ‫قدیم با ایرانیهای حالا خیلی تفاوت‬    ‫نشد و از میدان توپخانه به چند‬          ‫من خدمت ایشان رسیده مطلب و‬           ‫متغ ّیر بودند‪ .‬س ّید مدرس هم در روز‬
‫زده است که بسیاری از ایرانیان‬           ‫یک وظیفهی معنوی برای مردم‪،‬‬                                                  ‫قسمت شده‪ ،‬هر قسمت از طرفی به‬           ‫پیام حضرات را معروض داشتم‪ .‬آقای‬      ‫اول و شب و تا ظهر روز دوم َح َمل‬
‫تحصیلکرده و جهاندیده را از این‬          ‫چه فردی و چه جمعی‪ ،‬قائل باشیم‬                              ‫داشتند…»‬         ‫سوی بهارستان به جنبش درآمدند‬           ‫تهرانی و رضا رفیع هم آنجا بودند‪.‬‬     ‫در منزلش نشسته و مردم که برای‬
‫دو امر مهم غافل کرده و این جماعت‬        ‫چنانکه نمیتوانیم قائل نباشیم‪ ،‬آن‬       ‫فروغی زمانی این جملات را نوشته‬       ‫و از چهار طرف به میدان بهارستان‬        ‫آقای رضای رفیع (قائممقامالملک) هم‬    ‫دیدار عید میآمدند‪ ،‬به سردستههای‬
‫را با فهم جملات ساده فروغی‪ -‬که‬          ‫وظیفه این است که در وصول نوع‬           ‫که مرام میهندوستی و خصلت‬             ‫ریخته و نظامیان و پاسبانان هم پس‬       ‫با این صلاحاندیشی موافقت کرد‪»...‬‬     ‫بازاری و مردمان ذینفوذ شهری‬
‫ذکر آنها در آغاز این مقاله آمد‪ -‬بیگانه‬  ‫بشر به مدارج عالیهی کمال شرکت‬          ‫وطنخواهی جز در میان برخی‬             ‫از مقاومت بینتیجه‪ ،‬کوچه دادند و‬        ‫حسن اعظام قدسی (اعظامالوزاره)‬        ‫آنچه لازم بود میگفت و آنها را که‬
                                                                               ‫مشروطهخواهان آن دوران‪ ،‬رونق‬          ‫سیل جمعیت وارد صحن مجلس‬                ‫که در صحنه حضور داشته است‬            ‫باید پی جمعآوری اشخاص بفرستد‪،‬‬
                     ‫کرده است‪.‬‬                         ‫و مدد نمایند‪)۱(».‬‬       ‫نداشت و اکثریت باشندگان ممالک‬        ‫شورای ملی گردید‪ .‬صحن مجلس‬
‫برای مبارزه با چنین آفتی است که‬         ‫فروغی بر این مبنا‪ ،‬به سابقهی‬           ‫محروسه قاجار نه تنها از نعمت‬         ‫پر شد و میدان بهارستان نیز پر شد‬                             ‫مینویسد‪:‬‬                            ‫میفرستاد‪.‬‬
‫تکرار مداوم آن چند جملهی ساده‬           ‫تاریخی و مشارکت ارجمند ایران و‬         ‫حداقل سواد بیبهره بودند بلکه‬         ‫و هنوز دنبالۀ جماعت در توپخانه و‬       ‫«طرفداران مدرس‪ ،‬از هر طبقه‪،‬‬          ‫بعدازظهر این روز (دوم فروردین)‬
‫و ماندگار‪ ،‬تکلیف همهی ما ایرانیان‬       ‫ایرانیان در سیر تکامل نوع انسان اشاره‬  ‫مرزهای وطنشان را تنها محدود‬                                                 ‫که مرکز تجمعشان مسجد شاه‬             ‫از تمام محلات جمعیت رو به مجلس‬
‫است‪ .‬این جملات‪ ،‬نه تنها موطن و‬          ‫میکند و با برشمردن خصلتهای‬             ‫به قریه یا ولایتشان میدانستند‪.‬‬            ‫ناصریه و لالهزار فشار میآورد‪.‬‬     ‫بود برای مجلس حرکت کردند‪ .‬در‬         ‫هجوم آورد‪ .‬نمایندگان و سرجنبانان‬
‫هویتمان را به ما یادآوری میکنند‬         ‫پسندیده فرهنگ ایرانی و اثرگذاری‬        ‫جناب ذکاءالملک‪ -‬این همیشهمعل ِم‬      ‫ناطقینی از دو سه روز قبل‪،‬‬              ‫جلو جمعیت‪ ،‬حاجآقا جمال مجتهد‬         ‫آنها که اکثر از علمای محلات بودند‪،‬‬
‫بلکه نشانهی قدردانی و سپاس ماست‬         ‫این خصائل در «عالَم انسانیت»‪،‬‬          ‫سیاستمدار‪ -‬با درک ضرورت تربیت‬        ‫اینجا و آنجا و در صحن مجلس بر‬          ‫سوار الاغ در پیشاپیش جمعیت در‬        ‫به داخلۀ عمارت رفته در اطاقهای‬
‫از کسانی که با تمام توان و استعداد‬      ‫وظیفهشناسی و پیشگام ِی انسان‬           ‫نسلهای آینده ایرانزمین‪ ،‬با فراست‪،‬‬    ‫ضد لیدر حزب تجدد (سید محمد‬             ‫حرکت بود و وارد میدان توپخانه‬        ‫مجلس نشستند و باقیمانده در باغ‬
‫خود‪ ،‬برای محترم داشت ِن این هویت‬        ‫ایرانی را در شکلگیری «انسانیت»‪،‬‬        ‫جملات بالا را سرآغاز اولین کتاب‬      ‫تدین) و بعضی نمایندگان سخنرانی‬         ‫شد درصورتی که آخر جمعیت‬              ‫بهارستان و میدان جلو مجلس و تمام‬
‫کوشیدهاند‪ .‬چنانکه فروغی خود چنین‬        ‫فروتنانه میستاید‪ .‬عمق این فروتنی‬       ‫درسی تاریخ ایران قرار داد تا گوش‬     ‫مینمودند ولی خیراندیشان به آنها‬        ‫مقابل شمسالعماره روانه بود و واقعاً‬  ‫خیابان نظام ّیه‪ ،‬از سرچشمه تا خیابان‬
                                        ‫بزرگمنشانه را میتوان در این‬            ‫نوباوگان ایران صدر مشروطه‪ ،‬با‬        ‫فهماندند که نباید به اشخاص حمله‬        ‫کمتر چنین جمعیتی بهراه افتاده‬        ‫ژاله‪ ،‬و تا کمرکش خیابان شاهآباد‪ ،‬و‬
                     ‫میاندیشید‪:‬‬         ‫جملات او یافت‪« :‬از ذکر این جملات‬       ‫نام وطن آشنا شود و هویت آباء و‬       ‫شود و اگر سخنی دارند در مورد‬           ‫بود‪ .‬همین که جمعیت وارد میدان‬        ‫خیابان وزارت فرهنگ امروز (اکباتان)‬
‫«آخرین عقیدهای که میخواهم‬               ‫مقصود در رجزخوانی نیست‪ ،‬بلکه‬           ‫اجدادیشان‪ ،‬ملکهی ذه ِن دانشآمو ِز‬    ‫قانون اساسی و لزوم مشروطیت‬             ‫بهارستان گردید حاج آقا جمال را با‬    ‫را سراسر پر کرده بودند‪ .‬در حالی که‬
‫اظهار کنم این است که چون‬                ‫غرض این است که به عقیده من‬                                                                                         ‫خرش وارد باغ مجلس نمودند‪ .‬در آن‬      ‫در جلو اکثر دستهها َعلَمهائی که‬
‫وطنپرستی و ملتدوستی البته‬               ‫ایرانی از آن اقوام است که استعداد‬                            ‫آنها گردد‪.‬‬                             ‫بگویند‪.‬‬        ‫ساعت نویسنده (اعظامالوزاره) با چند‬   ‫روی آن زندهباد سلطان احمدشاه‪،‬‬
‫لوازمی دارد که هر کسی باید به قدر‬       ‫ادای وظایف انسانیت را دارد‪)۲(».‬‬        ‫سالها پس از انتشار این کتاب‪،‬‬         ‫روز دوم حمل‪ ،‬بعد از ورود به‬            ‫نفر از رفقا در مجلس بودیم‪ .‬صدای‬      ‫مرده باد جمهوری نوشته بودند‬
‫قوه به آن قیام نماید‪ ،‬در نظر من‬         ‫برای فروغی‪ ،‬میهندوستی هر ملتی‪،‬‬         ‫زمانی که آن نوباوگان‪ ،‬از آب و ِگل‬    ‫مجلس‪ ،‬مرحوم حاج شیخ مهدی‬               ‫زندهباد و مردهباد به آسمان میرسید‪.‬‬   ‫کشیده میشد‪ ،‬و بعضی هم جملهها‬
‫نخستین لوازم آن این است که شخص‬          ‫بخشی از ادای وظایف انسانیت آن‬          ‫در آمده بودند و برخی از آنها‪ ،‬خود‬    ‫سلطان نطق کرد و نمایندگان را بدون‬      ‫در مجلس هم بین دو دسته از وکلا‬
‫در ادای آن وظایف انسانیت که موجب‬        ‫ملت است و سهم هر مردمی در ادای‬         ‫مصدر امور «مملکت ما ایران» شده‬       ‫ذکر نام اشخاص مخاطب ساخته‬              ‫مشاجره شدید و شاید هم به زد و‬                        ‫یا اشعاری مانند‪:‬‬
‫عزت و حرمت ملتش میشود کوتاهی‬            ‫این وظایف‪ ،‬برابر با سابقه و استعداد‬    ‫بودند‪ ،‬فروغی در مقالهای با عنوان‬     ‫گفت‪ :‬مردم جمع شده میگویند‬              ‫خورد رسیده بود که طرفدارهای‬                      ‫ما دین نبی داریم‬
‫ننماید و اگر استعدادش در انجام این‬                                             ‫«ایران را چرا باید دوست داشت»‪،‬‬       ‫ما جمهوری نمیخواهیم و راضی‬             ‫سردار سپه ناچار به او تلفن زدند که‬           ‫جمهوری نمیخواهیم‬
‫وظیفه سرشار نباشد لااقل در تجلیل‬                         ‫تاریخی آنهاست‪.‬‬        ‫یادآور شد که « ُحب وطن» عین‬          ‫نیستیم دستی به قانون اساسی‬             ‫هرچه زودتر خود را به مجلس برساند‬
‫و تکریم کسانی که استعداد را داشته‬       ‫در آن ایام‪ ،‬این نوع وطنپرستی‪،‬‬          ‫حقشناس ِی «ابنای وطن» نسبت به‬                                               ‫چون بهاصطلاح هوا پس است‪ .‬چیزی‬                            ‫میگفتند‪.‬‬
                                        ‫تنها مختص به فروغی نبود‪ ،‬ملیگرایی‬      ‫آب و خاکی است که آنها را پرورده‬                            ‫برده شود‪.‬‬        ‫طول نکشید که سردار سپه وارد‬          ‫یهودیها هم دستهای ساخته با‬
    ‫و به کار انداختهاند بکوشد‪)۳(».‬‬      ‫تقریبا همهی رجال عصر رضاشاه‬            ‫است و وطن برای هر فرد‪ُ ،‬حکم پدر‬      ‫ناطقین دیگر هم نطقهایی در‬              ‫صحن مجلس گردید در حالی که‬            ‫خاخامهای خود به جملههای ذیل‪:‬‬
                                        ‫پهلوی‪ ،‬از همین جنس بود‪ .‬برکشید ِن‬      ‫و مادر را دارد‪ .‬همانطور که هر آدمی‬   ‫همین زمینه کردند و به حمایت‬            ‫فقط یک شلاق کوتاه‪ ،‬مانند تعلیمی‪،‬‬     ‫ما تابع قرآنیم ـ جمهوری‬
                 ‫بعد از تحریر‪:‬‬          ‫ایران و تلاش برای آبروداری ایرانیان‬    ‫مکلف به مهرورزی به والدین خویش‬       ‫قانون اساسی سخن گفتند‪ .‬یکی دو‬          ‫در دست داشت و واقعاً هم آن روز‬
‫این آخرین مقاله از مجموعه مقالاتی‬       ‫در عرصهی انسانیت‪ ،‬در دورانی که‬         ‫است‪ ،‬همانگونه وظیفه دارد که مهر‬      ‫نفر‪ ،‬منجمله آقای اوحدی اصفهانی‪،‬‬                                                                   ‫نمیدانیم‬
‫است که صاحب این صفحهکلید با‬             ‫«قح ِط خدای» و قح ِط انسانیت‬           ‫به وطن را در جان خود بپرورد‪ .‬از این‬  ‫برضد قانون اساسی اظهاراتی کردند‪.‬‬                    ‫قدرتی بهخرج داد‪»...‬‬                       ‫مترنّم بودند‪.‬‬
‫عنوان مشترک «تأملات بهنگام»‬             ‫مشک ِل توأما ِن همهی ابناء بشر بود‪ -‬و‬  ‫منظر‪ ،‬وطنپرستی تکلیفی عام برای‬       ‫آقای اوحدی گفت قانون اساسی‬             ‫مخبرالسلطنه هدایت مینویسد‬            ‫کم کم عر صه بر آ قا یا ن‬
‫مینویسد‪ .‬هر آغازی را پایانی‬             ‫امپراتوری جهانخوار و رو به زوال‬        ‫انسان محسوب میشود و «جزء تعاون‬       ‫اجازۀ شراب خوردن را به مردم داده‬                                            ‫فراکسیونهای تج ّدد و سوسیالیست‬
‫است و چه خوش که این انجام به‬            ‫بریتانیا از یکسو و اوباش نورسیده‬                                            ‫است! و مردم اینها را کتک زدند‪»...‬‬
‫اختیار و اراده آدمی باشد‪ .‬اگر عمر و‬     ‫اتحاد جماهیر شوروی از سوی دیگر‬           ‫و همبستگی کل نوع بشر است»‪.‬‬
‫حوصلهای باقی بود‪ ،‬ارتکابات نگارنده‬      ‫سعی در تخریب هویت ملی ما ایرانیان‬      ‫فروغی در ادامهی سخن قدمی فراتر‬
‫را به مناسبت‪ ،‬در همین رسانه‪،‬‬            ‫داشتند‪ -‬کاری شگرف بود‪ .‬چون نیک‬         ‫میرود و مینویسد‪« :‬از این گذشته‬
‫کیهان واقعی و اصیل‪ -‬که میراث‬            ‫بنگریم‪ ،‬بزرگان آن زمان ایرانزمین‪،‬‬      ‫یک منشاء و مأخذ دیگر نیز برای‬
‫مصباحزادهها و فرامرزیهاست‪-‬‬              ‫هر یک به قدر ُوسع خود در آن کار‬        ‫وطنپرستی هست که در نظر من‬
‫خواهید خواند‪ .‬در خاتمه‪ ،‬سپاسگزار‬        ‫شگرف کوشیدند و سربلند از انجام‬         ‫از منشاء سابقالذکر هم محکمتر و‬
‫همکاران و خوانندگان کیهان لندن‪،‬‬                                                ‫معقولتر میباشد‪ ،‬و آن وطنپرستی‬
‫به ویژه دوست ارجمندم الاهه بقراط‬                         ‫آن بیرون آمدند‪.‬‬       ‫کسی است که وطن و ابناء وطن خود‬
                                        ‫شوربختانه‪ ،‬پس از به تاریخ پیوست ِن‬     ‫را لایق مهر و قابل محبت میداند‪ ،‬از‬
                         ‫هستم‪.‬‬          ‫رضاشاه‪ ،‬فروغی و یارانشان‪ ،‬این کار‬      ‫جهت قدر و منزلتی که در واقع دارند‪،‬‬
                                        ‫شگرف سستی گرفت؛ به ویژه که‬
‫(‪)۱‬مقالات فروغی‪ ،‬محمدعلی‬                ‫پس از بازنشستگی یا درگذش ِت‬
‫ذکاءالملک‪ ،‬جلد اول‪ ،‬انتشارات‬            ‫دانشآموزانی که خواندن تاریخ را‬
‫توس‪ ،‬چاپ سوم‪ ،‬زمستان ‪.۱۳۸۷‬‬              ‫با جملات ساده و ماندگار فروغی‬
                                        ‫آغاز کرده بودند‪ ،‬در ایران انقلابی‬
                 ‫صص ‪۲44 45-‬‬             ‫نکبتبار و وطنسوز روی داد که‬
             ‫(‪ )۲‬همان‪ ،‬ص ‪۲5۰‬‬
             ‫(‪ )۳‬همان‪ ،‬ص ‪۲5۱‬‬
   7   8   9   10   11   12   13   14   15   16   17