Page 18 - (کیهان لندن - سال سى و هقتم ـ شماره ۲۸۶ (دوره جديد
P. 18

‫دارالترجمه بین المللی فـریـس‬                            ‫‪Page 18‬‬                              ‫‪KAYHAN LONDON ONLINE‬‬                                          ‫صفحه ‪18‬‬  ‫آگهی‌در‌کیهان‌آگاهی‌م ‌یآورد‬

‫زیرنظروبامسئولیتدکترناصررحیمی(استاددانشگاه)‬                                           ‫سال سی و هفتم ـ شماره ‪( 1۷52‬شمارۀ ‪ 286‬از دورۀ جدید)‬                                            ‫نشانی‌سایت‪:‬‬
                                                                                    ‫جمعه ‪ 16‬آبانماه‪ 1399‬خورشیدی‪ 2۰-‬ربیعالاول‪ 1442‬قمریـ‪ 6‬نوامبر‪ 2۰2۰‬میلادی‬            ‫‪www.kayhan.london‬‬
‫ترجمه رسمی شناسنامه‪ ،‬قباله ازدواج و طلاق‪ ،‬مدارک حقوقی‪،‬‬                        ‫‪No.1752 Friday 06 November 2020‬‬
‫تجاری‪ ،‬طبی‪ ،‬تحصیلی و مدارک مربوط به تقاضای پناهندگی‬                           ‫‪P.O. Box 435,Old Brompton Road 2,London, SW7 3DQ‬‬                                                       ‫روابط‌عمومی‪:‬‬
‫تلفن‪8831020-8222/8884020-8222/6500020-8735:‬‬                                   ‫‪Tel: +(44)-(0)20 3633 3684 Fax: +(44)-(0)20 3633 3685‬‬                                  ‫‪[email protected]‬‬
                                                                              ‫‪e-mail: [email protected] - www.kayhan.london‬‬
           ‫فکس‪020-7760 7160 :‬‬                                                                                                                                                      ‫آگهی‌و‌تبلیغات‪:‬‬
‫‪www.assot.co.uk / Email: [email protected]‬‬                                                                                                                               ‫‪[email protected]‬‬

‫‪Suite 611 , Britannia House , 11 Glenthorne‬‬                                                                                                                                            ‫سردبیری‪:‬‬
  ‫‪Road Hammersmith , London W6 0LH‬‬                                                                                                                                  ‫‪[email protected]‬‬

         ‫دوشنبه تا جمعه ‪ 1۰‬صبح تا ‪ 5‬بعداز ظهر‬

‫که تقریبا سه سال و نیم به درازا‬                                 ‫روزنامه دیتسایت در آلمان منتشر کرد‪:‬‬                                                                                             ‫=روزنامه دیتسایت در‬
‫کشید‪ ،‬صورتجلسات و نوشتههای‬                                                                                                                                                                      ‫یک گزارش مفصل امروز‬
‫بسیار با تمامی جزئیات وجود دارد‬                  ‫برلین ‪۱۹۹۲‬؛‬                                                                                                                                    ‫پنجشنبه ‪ 5‬نوامبر ‪2۰2۰‬‬
‫باضافه انبوهی از پروندهها و همچنین‬    ‫ترورمخالفاندررستورانمیکونوس؛‬                                                                                                                              ‫مینویسد‪ ،‬ترور رستوران‬
‫اظهارات شاهدان به زبانهای فارسی‬                                                                                                                                                                 ‫میکونوس در ‪ 1۷‬سپتامبر‬
‫و آلمانی‪ .‬از درون بررسی تمام این‬              ‫چه کسی لو داد؟!‬                                                                                                                                   ‫‪ 1992‬بزرگترین عملیات‬
‫اسناد و اظهارات و… تصویر دیگری‬                                                                                                                                                                  ‫تروریستی یک کشور‬
‫از «عزیز» و نقش و مسئولیت احتمالی‬     ‫غ‪ ،].‬در سالن عقبی رستوران‪ ،‬هشت‬          ‫امروز اما به گونه دیگریست‪ .‬امروز‬      ‫خون هنوز روی صندلی نشسته است‪.‬‬          ‫و آرام است‪ .‬دبیرکل حزب دمکرات‬        ‫بیگانه در خاک آلمان پس‬
‫او در رابطه با این کشتار جمعی در‬      ‫مهمان ایرانی حضور داشتند [که چهار‬       ‫دادستانی آلمان در رابطه با سلیم‬       ‫پیرامون او‪ ،‬اجساد همرزمانی که بر‬       ‫کردستان ایران‪ ،‬سعید شرفکندی‪ ،‬به‬      ‫از جنگ جهانی دوم بود‬
‫‪ 28‬سال پیش در شهر برلین‪ ،‬خیابان‬                                               ‫خان چانگوشویلی (‪Selimchan‬‬             ‫زمین افتادهاند و خون و پسماندههای‬      ‫برلین آمده تا در کنگره جهانی احزاب‬   ‫که موجی از خشم به وجود‬
                                                ‫تن آنها به قتل میرسند]‪.‬‬       ‫‪ )Changoschwili‬که در‬                  ‫شام بر در دیوار دیده میشود‪« .‬عزیز»‬     ‫سوسیالیست و سوسیال‪ -‬دمکرات‬           ‫آورد‪ .‬این ترورهنوز هم‪ ،‬تا‬
          ‫«پراگ»‪ ،‬به دست میآید‪.‬‬       ‫چند ماه پس از ترور‪ ،‬همهی نگاهها به‬      ‫سال ‪ 2۰۱۹‬در منطقه تیرگارتن‬            ‫صدای اولین گلولهها را میشنود و‬         ‫شرکت کند‪ .‬او‪ ،‬بدون محافظ‪ ،‬در‬         ‫به امروز‪ ،‬کابوس ایرانیان‬
  ‫یک زندگی از دزفول تا برلین‬          ‫سوی «عزیز» جلب میشود که خودش‬            ‫(‪ )Tiergarten‬برلین‪ ،‬توسط‬              ‫سپس خود نیز بیهوش میشود‪ .‬او‬            ‫حال سخن گفتن و انتفاد شدید از‬        ‫مهاجری است که از دست‬
‫هنگامی که «عزیز» در سال ‪۱۹۵۱‬‬          ‫نیز در آن شب به شکل خطرناکی‬             ‫ماموران روسیه به قتل رسید‪ ،‬انگشت‬      ‫مورد اصابت دو گلوله قرار میگیرد‪:‬‬       ‫رژیم تهران است‪ .‬زبانش بسیار صریح‬     ‫رژیم انتقامجوی خود فرار‬
‫در شهر دزفول‪ ،‬در استان خوزستان‬        ‫زخمی شده و در ستیز با مرگ‪ ،‬در‬           ‫اتهام خود را آشکار و روشن به سوی‬      ‫یکی به پایش اصابت کرده و گلوله دوم‬     ‫و روشن است‪ .‬عزیز‪ ،‬میزبا ِن نشست‪،‬‬     ‫کرده و به آلمان پناهنده‬
‫در جنوب ایران به دنیا میآید‪ ،‬شاه‬      ‫بیمارستان بستری بود‪ .‬اما اصابت گلوله‬                                                                                                                      ‫شدهاند‪ .‬از نگاه تهران‪ ،‬هیچ‬
‫هنوز حکومت میکند‪ .‬او دارای یازده‬                                                                                                                                                                ‫ایرانی ساکن برونمرز که‬
‫خواهر و برادر است و در نتیجه از‬       ‫گزارشمفصلدیتسایتازاطلاعات‬               ‫اتاق عقبی رستوران میکونوس که به قتلگاه تبدیل شد؛ عکس از روزنامه «بیلد»‬                                            ‫علیه نظام فعالیت میکند‬
‫همان ابتدا باید با کمبودها بسازد و‬       ‫تازه درباره قتلگاه میکونوس‬                                                                                                                             ‫نباید احساس آرامش و‬
‫کنار بیاید‪ .‬اگر بستنی میخریدند‪،‬‬                                                                                                                                                                 ‫امنیت کند‪ .‬و این‪ ،‬پیام ترور‬
‫دوازده قاشقک لازم بود و هنگامی‬        ‫به او و بستری شدنش در بیمارستان‬         ‫روسیه دراز کرده و از این راه وزارت‬     ‫یکی از کلیههایش را زخمی میکند‪.‬‬        ‫در حال رفت و آمد میان میزها و‬
‫که هنداوانه را به دوازده بخش تقسیم‬    ‫هیچ دلیل قانعکنندهای برای اثبات‬         ‫امور خارجه و دستگاه دیپلماسی‬          ‫ترور رستوران میکونوس در ‪۱۷‬‬             ‫آشپزخانه است تا از مهمانان خود‬                   ‫میکونوس بود‪.‬‬
‫میکردند‪ ،‬از آن چیز زیادی نصیب او‬      ‫بیگناهی او نبود زیرا ماموران تحقیق‬      ‫آلمان را مجبور به موضعگیری‬            ‫سپتامبر ‪ ۱۹۹2‬بزرگترین عملیات‬           ‫پذیرایی کند‪ .‬دقایقی چند از ساعت‬      ‫=پس از ترور میکونوس‪،‬‬
‫نمیشد‪ .‬به دلیل این کمبودها‪ ،‬او در‬     ‫در نزد او [در رستوران] پول نقد پیدا‬     ‫میکند‪ .‬اما‪ ،‬برخلاف شرایط امروز‪،‬‬       ‫تروریستی یک کشور بیگانه در خاک‬         ‫ده شب گذشته است که «عزیز» به‬         ‫میان دیپلماتهای آلمان‬
‫هر فرصت مناسبی که دست میداد‪،‬‬          ‫کردند؛ پولی زیاد برای رستورانی ساده‬     ‫در آن زمان‪ ،‬در رابطه با ترور برلین‪،‬‬   ‫آلمان پس از جنگ جهانی دوم بود‬          ‫بیرون رستوران میرود تا به قول‬        ‫و ماموران پیگرد قضایی‬
‫به اموال دیگران دستدرازی میکرد‪،‬‬       ‫و کمدرآمد مانند رستوران او‪ .‬بعلاوه‪ ،‬او‬  ‫وضعیت چنین نبود و ماموران تحقیق‬       ‫که موجی از خشم به وجود آورد‪.‬‬           ‫خودش هوایی تازه کند‪ .‬زنی که در‬       ‫اختلاف و نزاعی بیمانند‬
‫به ویژه آنچه مربوط به پوشاک میشد‪.‬‬     ‫یکی از عوامل اصلی این ترور را [که‬       ‫میبایست تلاش فراوانی میکردند‬          ‫این ترورهنوز هم‪ ،‬تا به امروز‪ ،‬کابوس‬    ‫همسایگی رستوران زندگی میکند‪،‬‬         ‫شکل گرفت‪ .‬از یکسو‪،‬‬
‫او تلاش میکرد زندگی را سپری کند‬       ‫محکوم به ابد شد] میشناخت‪ .‬از نگر‬        ‫تا سرانجام موفق شوند خواست خود‬        ‫ایرانیان مهاجری است که از دست‬          ‫او را میبیند و برای او دست تکان‬      ‫ماموران تحقیق خواهان‬
                                      ‫ایرانیان مهاجر‪« ،‬عزیز» میتوانست‬         ‫مبنی بر مجازات آمران و عاملان این‬     ‫رژیم انتقامجوی خود فرار کرده و به‬      ‫میدهد‪ .‬تیم ترور هم میتواند او را‬     ‫شناساییمجرمانومجازات‬
       ‫و با آن به گونهای کنار بیاید‪.‬‬  ‫همان فرد واسطه یا جاسوسی باشد‬           ‫ترور را به کرسی بنشانند‪ .‬در پایان‬     ‫آلمان پناهنده شدهاند‪ .‬رژیم اسلامی‬      ‫ببیند‪ ،‬تیمی که در انتظار یک علامت‬    ‫آنها بودند؛ و از سوی دیگر‪،‬‬
‫«عزیز» درسش را نیز به پایان‬           ‫که نشست را لو داده بود‪« .‬عزیز»‬          ‫دادگاه [که حدود چهار سال طول‬          ‫تهران با سنگدلی و بیرحمی شدیدی‬                                              ‫سیاست خارجی آلمان‪ ،‬که‬
‫نمیرساند و در یک کارخانه تولید‬        ‫مورد شک ماموران تحقیق نیز بود‬           ‫کشید]‪ ،‬سران رژیم ایران و همچنین‬       ‫در سراسر دنیا مخالفان خود را تحت‬                                  ‫است‪.‬‬      ‫پس از درگذشت آیتالله‬
‫کیسههای پلاستیکی مشغول به‬             ‫وآنها تمام هنر و فن بازپرسی خود را‬      ‫سازمان اطلاعات و امنیتاش به‬           ‫پیگرد قرار میدهد و مجازات میکند‪.‬‬       ‫عملیاتباموفقیتانجاممیشود‬             ‫خمینی در تلاش برای از سر‬
‫کار میشود‪ .‬او اوقات فراغت خود را‬      ‫به کار گرفتند تا هر چه هست از او‬        ‫عنوان آمران ترور محکوم شدند و‬         ‫از نگاه تهران‪ ،‬هیچ ایرانی ساکن‬         ‫«عزیز» که روبروی شرفکندی‬             ‫گرفتن رابطهای نوین با رژیم‬
‫با برادرش که فردی بسیار سیاسی‬         ‫بیرون بکشند‪ .‬چهار متهم حکم زندان‬        ‫ضاربان [پنج تن] نیز احکام زندان‬       ‫برونمرز که علیه نظام فعالیت میکند‬      ‫نشسته و خودش از مهمانان با‬           ‫ایران بود و هیچ علاقهای به‬
‫بود‪ ،‬میگذراند‪ .‬آنها از زاویهی نگاهی‬   ‫گرفتند [درواقع پنج متهم حکم زندان‬       ‫گرفتند‪ .‬اما در تمام این مدت‪ ،‬حتا تا‬   ‫نباید احساس آرامش و امنیت کند‪ .‬و‬       ‫نوشیدنی و مشروب پذیرایی میکند‪،‬‬       ‫محکومیت روشن و آشکار‬
‫بسیار چپ و رادیکال با رژیم شاه‬        ‫گرفتند]‪ ،‬اما سرنوشت فرد پنجم [در‬        ‫پایان کار دادگاه‪ ،‬یک پرسش بسیار‬                                              ‫در یک لحظه از جا بر میخیزد‪ ،‬سخن‬
‫مبارزه میکردند‪ .‬در آن دوران‪ ،‬در‬                                                                                            ‫این‪ ،‬پیام ترور میکونوس بود‪.‬‬     ‫شرفکندی را قطع میکند و با اشاره‬             ‫رژیم تهران نداشت‪.‬‬
‫زمان محمدرضاشاه پهلوی‪ ،‬برای‬                         ‫واقع ششم] چه شد؟‬             ‫مهم همچنان بیپاسخ مانده بود‪.‬‬        ‫دادگستری در برابر دیپلماسی‬            ‫دست به سوی او میپرسد‪« :‬دکتر‪،‬‬         ‫=«عزیز» که تحت آن‬
‫اینگونه فعالیتهای سیاسی زندانهای‬      ‫برای نوشتن این گزارش امکان‬                           ‫جاسوس کیست؟!‬             ‫پس از ترور میکونوس‪ ،‬میان‬               ‫یک آبجو دیگر بیارم؟»و پیش از آنکه‬    ‫شرایط فکر میکرد به پایان‬
‫سنگینی وجود داشت‪ .‬آن زمان‪،‬‬            ‫گفتگو با «عزیز» فراهم نشد‪ .‬او در‬                                              ‫دیپلماتهای آلمان و ماموران پیگرد‬       ‫شرفکندی بتواند پاسخی دهد‪ ،‬ساعت‬       ‫زندگی نزدیک میشود‪،‬‬
‫از اعضای خانواده آنها‪ ،‬سه برادر و‬     ‫تمام این مدت کاملا سکوت کرده‬            ‫بنا بر اطلاعات موثق سرویس‬             ‫قضایی اختلاف و نزاعی بیمانند شکل‬       ‫حدود ده دقیقه به یازده شب‪ ،‬یکی‬       ‫زبان میگشاید‪ .‬بر تخت‬
‫یک خواهر زندانی سیاسی بودند‪.‬‬          ‫است؛ اطلاعات درباره وی بسیار‬            ‫اطلاعاتی آلمان (اداره کل ضداطلاعات‬    ‫گرفت‪ .‬از یکسو‪ ،‬ماموران تحقیق‬           ‫از دو مرد مسلحی که وارد رستوران‬      ‫بیمارستان با همسرش‬
‫همراهان و همرزمان پیشین «عزیز»‬        ‫اندک است‪ .‬اما دوستان پیشین او‪،‬‬          ‫آلمان‪ ،) BND‬ضاربان هنگام انجام‬        ‫خواهان شناسایی مجرمان و مجازات‬         ‫شده بودند [عبدالرحمان بنیهاشمی‬       ‫درباره آن پول حرف میزند‬
‫که در زندان با او همبند و همسلول‬      ‫خویشاوندان‪ ،‬ماموران تحقیق‪ ،‬وکلای‬        ‫عملیات ترور در رستوران میکونوس‪،‬‬       ‫آنها بودند؛ و از سوی دیگر‪ ،‬سیاست‬       ‫معروف به ابوشریف] فریاد میزند‪:‬‬       ‫و اینکه او آن را خرج‬
‫بودهاند‪ ،‬از او به عنوان فردی بیسواد‪،‬‬  ‫مدافع‪ ،‬همراهان و همرزمان قدیمی او‪،‬‬      ‫یک منبع داشتند‪ :‬فرد واسطهای که‬        ‫خارجی آلمان‪ ،‬که پس از درگذشت‬           ‫«مادرقحبهها!» ‪ ۳۰‬گلوله شلیک‬          ‫فرزندانشان کند‪ .‬به پلیس‬
‫دنبالهرو و «غیرسیاسی» یاد میکنند‪.‬‬     ‫و همچنین شاهدان عینی ترور درباره‬        ‫بدون وجود او اصولا به راهانداختن این‬  ‫آیتالله خمینی در تلاش برای از سر‬       ‫میشود [از مسلسل‪ 26‬گلوله و از کلت‬     ‫نیز میگوید که دست رژیم‬
‫او علاقهای به کتاب نداشت‪ ،‬اما آدم با‬  ‫او سخن میگویند؛ و برخی از آنها‬          ‫حمام خون ممکن نمیشد‪ .‬این فرد‪،‬‬         ‫گرفتن رابطهای نوین با رژیم ایران بود‪،‬‬  ‫‪ ۴‬تیر]؛ گلولهها به برخی از حاضران و‬  ‫ایران میتواند در کار باشد‬
‫حجب و حیایی بود که همواره جوک‬                                                                                       ‫هیچ علاقهای به محکومیت روشن و‬          ‫به میز و دیوار اصابت میکند‪ .‬هنگامی‬   ‫و به این ترتیب پلیس را به‬
‫میگفت‪ .‬او اهل ورزش بود‪ .‬در زندان‬                      ‫برای نخستین بار‪.‬‬                                ‫کی بود؟‬       ‫آشکار رژیم تهران نداشت‪ .‬یک‬             ‫که قاتل دوم [عباس راحیل] کلت خود‬     ‫مسیری درست راهنمایی‬
‫تمرین میکرد تا با دست و پا از دیوار‬   ‫مصاحبهکنندگان میخواهند‬                  ‫در تحقیقات تازه‪ ،‬صاحب رستوران‬         ‫اختلاف قدیمی دستگاه دیپلماسی با‬        ‫را به سوی سر شرفکندی نشانه میرود‬     ‫میکند‪ .‬اما‪ ،‬همینکه متوجه‬
‫راست بالا برود‪ .‬میگفت از این راه‬      ‫ناشناس بمانند‪ ،‬اما همگی آنها‬            ‫در مرکز توجه قرار دارد‪ .‬او با این‬     ‫قوه اجرایی و قضایی؛ اما با موضوعی‬      ‫و سه تیر [خلاص] به سر و گردن او‬      ‫میشود زنده میماند‪،‬‬
                                      ‫اطمینان دارند که او «همان فرد‬                                                 ‫نو و شدتی که سابقه نداشت‪ .‬شرایط‬        ‫شلیک میکند‪ ،‬شرفکندی غرق در‬           ‫دوباره «عزیز» واقعی در او‬
     ‫میتوان از همه موانع عبور کرد‪.‬‬    ‫جاسوس است»‪ .‬از جلسات دادگاه‪،‬‬                   ‫عملیات چه ارتباطی داشت؟‬
‫«عزیز» پس از بیرون آمدن از‬                                                    ‫در شب ترور‪ ،‬علاوه بر یک گارسون‬                                                                                                 ‫زنده میشود‪.‬‬
‫زندان با «عسل»‪ ،‬همسر آیندهاش‪،‬‬                                                 ‫[غیرایرانی] و صاحب رستوران [عزیز‬                                                                                  ‫=برای نوشتن این گزارش‬
‫آشنا میشود‪ .‬سالها بعد‪ ،‬به هنگام‬                                                                                                                                                                 ‫امکان گفتگو با «عزیز»‬
‫ترور برلین‪ ،‬آنها از هم جدا میشوند‪.‬‬                                                                                                                                                              ‫فراهم نشد‪ .‬او در تمام‬
‫به همین دلیل رابطه میان این‬                                                                                                                                                                     ‫این مدت کاملا سکوت‬
‫دو مهم است‪ .‬عدهای از دوستان‬                                                                                                                                                                     ‫کرده است؛ اطلاعات‬
‫پیشین خانوادگی آنها میگویند‬                                                                                                                                                                     ‫درباره وی بسیار اندک‬
‫«عسل» هم اهل مطالعه زیاد بود و‬                                                                                                                                                                  ‫است‪ .‬اما دوستان پیشین‬
‫هم خودش شعر میگفت‪ ،‬اما برای‬                                                                                                                                                                     ‫او‪ ،‬خویشاوندان‪ ،‬ماموران‬
‫«عزیز» رابطه جسمی اهمیت به‬                                                                                                                                                                      ‫تحقیق‪ ،‬وکلای مدافع‪،‬‬
‫مراتب بیشتری داشت‪ .‬در حالی که‬                                                                                                                                                                   ‫همراهان و همرزمان قدیمی‬
‫«عسل» نمیخواست نقش یک زن‬                                                                                                                                                                        ‫او‪ ،‬و همچنین شاهدان‬
‫خانهدار را بازی کند‪« ،‬عزیز» از او‬                                                                                                                                                               ‫عینی ترور درباره او سخن‬
‫میخواست که به پخت و پز در خانه‬                                                                                                                                                                  ‫میگویند؛ و برخی از آنها‬
‫و شستشوی لباسها برسد‪ .‬دوستان‬
‫و آشنایان پیشین میگویند «عزیز»‬                                                                                                                                                                           ‫برای نخستین بار‪.‬‬
‫همسرش را نمیفهمید و در حضور‬
‫دیگران میگفت که «عسل» حتا با‬                                                                                                                                                                    ‫یکی از آنها به دیگران خیانت کرده‬
‫خریدن یک جفت کفش نو هم راضی‬                                                                                                                                                                     ‫است‪ .‬در شب ‪ ۱۷‬سپتامبر ‪ ،۱۹۹2‬در‬
‫نمیشود‪ .‬با اینهمه آنها با وجود تمام‬                                                                                                                                                             ‫برلین‪ ،‬در رستوران میکونوس‪ ،‬عدهای‬
‫اختلافات و سلیقههای متفاوت‬                                                                                                                                                                      ‫از افراد اپوزیسیون ایران نشست‬
‫تصمیم میگیرند با هم از ایران فرار‬                                                                                                                                                               ‫مشترکی دارند تا با هم مشورت‬
                                                                                                                                                                                                ‫کنند‪ .‬صاحب رستوران‪ ،‬عزیز غ‪ .‬هم‬
                          ‫کنند‪.‬‬                                                                                                                                                                 ‫در میان آنهاست‪ .‬برخی از ایرانیان‬
‫در سال ‪ ۱۹۷8‬شاه ایران سقوط‬                                                                                                                                                                      ‫مخالف رژیم به این رستوران میآیند‬
‫کرده و آیتالله خمینی پس از پیروزی‬                                                                                                                                                               ‫چون اینجا برای آنها محلی مطمئن‬
‫انقلاب اسلامی یک دیکتاتوری جدید‬
‫بر پا میکند‪ .‬یک حکومت اسلامی که‬
‫چپها را تحت پیگرد قرار میدهد و‬
‫آنها را قلع و قمع میکند‪ .‬برادر سیاسی‬
‫و فعال «عزیز» از راه کوه فرار میکند‬
‫و خود را به پاریس میرساند‪« .‬عزیز»‬
‫با حیا و نجیب راه راحتتری انتخاب‬
‫میکند‪ .‬او برای خودش‪ ،‬همسرش و‬
‫دو فرزندش پاسپورت تهیه میکند و‬

        ‫با هواپیما به ترکیه میروند‪.‬‬

‫ادامه در صفحه ‪۱۷‬‬
   13   14   15   16   17   18