Page 5 - (کیهان لندن - سال سى و هشتم ـ شماره ۳۴۷ (دوره جديد
P. 5

‫صفحه ‪ 5‬ـ ‪ Page 5‬ـ شماره ‪1813‬‬                                                                                         ‫علی یونسی در سلولی با یک قاچاقچی و یک‬
‫جمعه ‪ ۲8‬ژانویه تا پنجشنبه ‪ 3‬فوریه ‪۲۰۲۲‬‬                                                                                  ‫متهم به فساد مالی نگهداری میشود‬

       ‫در بزرگداشت ایرج پزشکزاد؛‬
          ‫این حافظ شوخ و شنگ‬

‫این کتاب در دوران «اصلاحات» در ایران چاپ شد و بر هنر «استاد عباس‬             ‫=پزشکزاد پس از کند و‬                                                                                                 ‫=مصطفی نیلی وکیل‬
‫معیری» نوار سیاه کشیدند تا برجستگی بدن «شاهزاده جهان ملک خاتون»‬              ‫کاو در «طنز فاخر سعدی»‬                                                                                               ‫علییونسیدانشجوینخبه‬
‫دیده نشود؛ خود‪ ،‬سندی تاریخی از همین دوران که مشابه روزگار حافظ است!‬          ‫به جستجوی زندگی‬                                                                                                      ‫زندانی در زندان اوین در‬
                                                                             ‫حافظ پرداخته و در این‬                                                                                                ‫گفتگو با وبسایت «امتداد»‬
‫میتوان شاعر شوخ و شنگی را تصور‬        ‫مداحانی که «به بارگاه سلطان جدید‬       ‫کتاب کوچک به یکی از‬                     ‫دو دانشجوی نخبه دانشگاه صنعتی‬           ‫و یک متهم به فساد مالی نگهداری‬       ‫گفت‪« :‬علی یونسی در یک‬
‫کرد که تکیه کلامش « ِد نگفتی…»‪،‬‬       ‫نقل مکان کردهاند‪ ».‬در چنین روزگاری‬     ‫بزرگترین شاعران ایران‬                   ‫«شریف» (آریامهر) روز سهشنبه ‪۵‬‬                                   ‫میشود‪».‬‬      ‫سلول کوچک به همراه‬
‫« ِد نشنیدی…» و « ِد نفهمیدی‪،‬‬                                                ‫صورت انسانی و خاکی می‬                   ‫بهمنماه ‪ ۱4۰۰‬پس از نزدیک به ‪۲‬‬                                                ‫یک قاچاقچی مواد مخدر‬
‫کاکو» است‪ .‬ویژگی رمانهای تاریخی‬         ‫شمسالدین گرفتار زندان میشود‪.‬‬         ‫بخشد که حتا گربهای به نام‬               ‫سال از بازداشت غیرقانونی آنها برگزار‬    ‫او گفته است‪« :‬یونسی تنها ‪ 3‬روز در‬    ‫و یک متهم به فساد مالی‬
‫در همین نکته است که شخصیتهای‬          ‫• حافظ ناشنیده پند (برگی چند از‬                                                                                        ‫هفته‪ ،‬آن هم به مدت ‪ ۲۰‬دقیقه اجازه‬
‫محوشده در زمان و گرد و غبار تاریخ‬                                                       ‫«سوسن» دارد‪.‬‬                                        ‫شده است‪.‬‬                                                     ‫نگهداری میشود‪».‬‬
‫و تقدس را به دنیای واقعی دوران خود‬           ‫دفتر خاطرات محمد گلندام)‬        ‫=قلم توانای پزشکزاد‬                     ‫علی یونسی و امیرحسین مرادی‬                                ‫هواخوری دارد!»‬     ‫=او گفته است‪« :‬یونسی‬
‫بکشاند و تصویری زمینی از آنان به‬                         ‫• ایرج پزشکزاد‬      ‫در این کتاب نیز خواننده‬                 ‫که از فروردینماه ‪ ۱3۹۹‬در بازداشت‬        ‫آنگونه که این وکیل دادگستری‬          ‫تنها ‪ 3‬روز در هفته‪ ،‬آن‬
‫دست بدهد‪ .‬تصویری که در برخی‬                                                  ‫را با شخصیتهایی آشنا‬                    ‫خودسرانه بسر میبرند در طول حبس‬          ‫توضیح داده‪ ،‬دادیار ناظر به درخواست‬   ‫هم به مدت ‪ ۲۰‬دقیقه اجازه‬
‫نکات میتواند عینا با واقعیت مطابقت‬              ‫• نشر قطره؛ تهران ‪۱383‬‬       ‫میسازد که با سیرت ثابت و‬                ‫تحت شکنجههای روحی‪ ،‬جسمی و‬               ‫آنها مبنی بر جابجایی علی یونسی و‬
‫نداشته باشد زیرا در چنین رمانهایی‬     ‫کتاب با یک مهمانی شروع و با یک‬         ‫صورتهای گوناگون همواره‬                  ‫انواع بدرفتاری و همچنین اعتراف‬          ‫امیرحسین مرادی از بند امنیتی توجه‬              ‫هواخوری دارد!»‬
‫اگرچه تحریف تاریخ جایز نیست‪ ،‬لیکن‬     ‫مهمانی دیگر و سپس رفتن حافظ‬            ‫در طول تاریخ وجود دارند‪.‬‬                                                                                             ‫=آنگونه که این وکیل‬
‫دست نویسنده در داستانپردازی و‬         ‫از شیراز به پایان میرسد‪ .‬قلم توانای‬    ‫افراد «کممایه پرمدعا»‪،‬‬                               ‫اجباری قرار گرفتهاند‪.‬‬                              ‫نمیکند‪.‬‬      ‫دادگستری توضیح داده‪،‬‬
                                      ‫پزشکزاد در این کتاب نیز خواننده را‬     ‫فرصتطلب و حسود‪،‬‬                         ‫مصطفی نیلی وکیل دادگستری‬                ‫نیلی همچنین خبر داد‪« :‬درخواست‬        ‫دادیار ناظر به درخواست‬
             ‫صحنهسازی باز است‪.‬‬        ‫با شخصیتهایی آشنا میسازد که با‬         ‫ریاکار و دورو‪ ،‬دروغگو و‬                 ‫درباره جریان دادگاه گفت که پس‬           ‫جابجایی موکلین از بند امنیتی ‪۲۰۹‬‬     ‫آنها مبنی بر جابجایی‬
‫پزشکزاد بدون آنکه وارد این بحث‬        ‫سیرت ثابت و صورتهای گوناگون‬            ‫متظاهر‪ ،‬در کنار آدمهای‬                  ‫از پرسش و پاسخ قاضی از این‬              ‫و سپس تبدیل قرار آنها به وثیقه را‬    ‫علی یونسی و امیرحسین‬
‫بیپایان و رایج شود که منظور حافظ‬      ‫همواره در طول تاریخ وجود دارند‪.‬‬        ‫فروتن و قانع‪ ،‬درستکار و‬                 ‫دانشجویان و دفاعیات وکلا‪ ،‬موکلین‬        ‫از دادگاه تقاضا کردیم و امیدواریم‪،‬‬   ‫مرادی از بند امنیتی توجه‬
‫از فلان واژه چیست‪ ،‬نشان میدهد‬         ‫افراد «کممایه پرمدعا»‪ ،‬فرصتطلب‬         ‫راستگو‪ ،‬فداکار و معتمد‪،‬‬                 ‫درباره شرایط نگهداری خود در بند‬         ‫مسئولین نسبت به این دو خواسته‬
‫اشعار حافظ الزاما بازتاب موقعیت فردی‬  ‫و حسود‪ ،‬ریاکار و دورو‪ ،‬دروغگو و‬        ‫به زندگی مسالمتآمیز‬                     ‫امنیتی ‪ ۲۰۹‬توضیح دادند که نزدیک‬                                                                ‫نمیکند‪.‬‬
‫و اجتماعیاش بوده است‪ .‬نویسنده با‬      ‫متظاهر‪ ،‬در کنار آدمهای فروتن و قانع‪،‬‬   ‫مشغولند‪ .‬افرادی که به‬                   ‫به ‪ ۲۲‬ماه است که در آن بسر میبرند‪.‬‬       ‫قانونی‪ ،‬توجه لازم را داشته باشند‪».‬‬
‫داستانپردازی و طنز همیشگی خود‬         ‫درستکار و راستگو‪ ،‬فداکار و معتمد‪ ،‬به‬   ‫قول گلندام برایشان «تملق‬                ‫به گفتهی نیلی‪ ،‬علی یونسی قبل از‬         ‫دومین جلسه دادگاه رسیدگی به‬          ‫مصطفی نیلی وکیل علی یونسی‬
‫بحث فضلا بر سر این یا آن واژه در‬      ‫زندگی مسالمتآمیز مشغولند‪ .‬افرادی‬       ‫فقط وسیله نان خوردن‬                     ‫انتقال به ‪ ۲۰۹‬مدتی در بند امنیتی‬        ‫پرونده یونسی و امیرحسین مرادی‬        ‫دانشجوی نخبه زندانی میگوید این‬
‫اشعار حافظ را به تمسخر میگیرد و‬       ‫که به قول گلندام برایشان «تملق فقط‬     ‫نیست‪ ،‬بلکه یک نیاز روحی‬                 ‫‪ ۲4۰‬بوده است‪ .‬این دانشجوی نخبه‬                                               ‫جوان المپیادی در یک سلول کوچک‬
‫حتا خود حافظ با دو واژه «بحر» و‬       ‫وسیله نان خوردن نیست‪ ،‬بلکه یک‬          ‫و یک فلسفه زندگی است»‬                   ‫و برنده المپیادهای بینالمللی «‪ ۲‬ماه‬                                          ‫با یک قاچاقچی مواد مخدر و یک‬
‫«راه» در بیت مشهور «بحریست بحر‬        ‫نیاز روحی و یک فلسفه زندگی است»‬        ‫و بر این اساس لازم نیست‬                 ‫کاملا به صورت انفرادی نگهداری‬                                                ‫متهم به فساد مالی نگهداری میشود‬
‫عشق که هیچش کناره نیست‪ /‬آنجا‬          ‫و بر این اساس لازم نیست فرد متملق‬      ‫فرد متملق تنها به مدح‬                   ‫شده و بعد در سلولهای دو و سه‬                                                 ‫و قانون تفکیک جرائم در مورد او‬
‫جز آنکه جان بسپارند چاره نیست»‬        ‫تنها به مدح قدرتمندان بپردازد‪ .‬چنین‬    ‫قدرتمندان بپردازد‪ .‬چنین‬
‫فضلای هفتصد سال بعد را چنین‬           ‫افرادی در ظاهر مدح همه را میگویند‬      ‫افرادی در ظاهر مدح همه‬                            ‫نفره حضور داشته است‪».‬‬                                                              ‫اعمال نشده است‪.‬‬
‫دست میاندازد که بگذار بر سر «بحر» و‬   ‫با این طمع که شاید روزی به کارشان‬      ‫را میگویند با این طمع که‬                ‫مصطفی نیلی گفت‪« :‬الان‪ ،‬موکل‬                                                  ‫مصطفی نیلی وکیل علی یونسی‬
‫«راه» به جان هم بیفتند و «جوانهای‬     ‫آید‪ .‬در توصیف چنین افرادی است که‬       ‫شاید روزی به کارشان آید‪.‬‬                ‫من در بند ‪ ۲۰۹‬به همراه یک‬                                                    ‫دانشجوی نخبه زندانی در زندان اوین‬
‫آنموقع به زد و خوردشان میخندند‬        ‫عبید زاکانی در مهمانی پایان کتاب‬       ‫=نه تنها همه بزرگان‬                     ‫قاچاقچی مواد مخدر و یک متهم‬                                                  ‫در گفتگو با وبسایت «امتداد» گفت‪:‬‬
‫و روح من از خندهشان شاد میشود‪».‬‬       ‫حکایت میکند‪« :‬یک وقتی سلطان‬            ‫کلاسیک ما چهرههایی‬                      ‫فساد مالی نگهداری میشود‪ .‬او الان‬                                             ‫«علی یونسی در یک سلول کوچک‬
‫وجود «شاهزاده جهان ملک خاتون»‬         ‫محمود را در حالت گرسنگی بادنجان‬        ‫ماورای انسان دارند‪ ،‬حتا‬                 ‫به همراه دو متهم دیگر در یک سلول‬                                             ‫به همراه یک قاچاقچی مواد مخدر‬
‫دختر مسعودشاه اینجو برادر بزرگ‬        ‫بورانی پیش آوردند‪ .‬خوشش آمد‪ .‬گفت‬       ‫هر کسی هم که چند دهه‬                    ‫‪ ۲‬در ‪ 4‬و نیم متر زندگی میکند و‬
‫شاهشیخ که زنی شاعر و شعرشناس‬          ‫بادنجان طعامی است خوش‪ .‬ندیمی در‬        ‫پیش از دنیا رفته و یا‬                   ‫تنها ‪ 3‬روز در هفته‪ ،‬آن هم به مدت‬        ‫درگذشت شادروان بانو منظم سامیح‬
‫بود و حافظ در مهمانی آغاز کتاب برای‬   ‫مدح بادنجان فصلی پرداخت‪ .‬چون سیر‬       ‫همین امروز در میگذرد‪،‬‬                   ‫‪ ۲۰‬دقیقه اجازه هواخوری دارد و‬
‫نخستین بار صدای وی را میشنود و‬        ‫شد گفت‪ :‬بادنجان سخت مضر چیزی‬           ‫به دنیای تقدس بیتعقل‬                    ‫استفاده از چشمبند برخلاف قانون‬          ‫با قلبی مملو از غم و اندوه‪ ،‬درگذشت مادر عزیز و محترمم خانم‬
‫بعد ماجراهایی که بر آن دو میرود‪،‬‬      ‫است‪ .‬ندیم باز در مضرت بادنجان‬          ‫میپیوندد‪ .‬حال آنکه رمان‬
‫مفهوم بسیاری از غزلیات حافظ را که‬     ‫مبالغتی تمام کرد‪ .‬سلطان گفت‪ :‬ای‬        ‫تاریخی در کشورهایی که‬                            ‫برای ایشان اجباری است‪».‬‬                    ‫منظم را به عرض دوستان و هموطنان میرسانم‪.‬‬
‫در همین کتاب به آنها اشاره میشود‪،‬‬     ‫مردک‪ ،‬نه این زمان مدحش می گفتی؟‬        ‫داستانسرایی در آنها بالیده‬              ‫او با تأکید بر ایجاد شرایط بسیار‬
‫چنان زمینی و ملموس میکند که‬           ‫گفت‪ :‬من ندیم توام نه ندیم بادنجان‪.‬‬     ‫است و نویسندگان هیچ‬                     ‫سخت برای موکلاش گفت که «این‬             ‫مادرم که سالها از بانوان برجسته خوزستان بودند‪ ،‬با آخرین‬
‫آدمی از خود می پرسد برای شناخت‬        ‫مرا چیزی باید گفت که ترا خوش آید‬       ‫مانعی بر سر راه زمینی‬                   ‫نحوه نگهداری در این مدت طولانی را‬
‫حافظ شوریده و عاشق و سرکش که‬                                                 ‫کردن بتهای تاریخی و‬                     ‫بارها به دادیار ناظر بر زندانیان سیاسی‬  ‫هواپیمایی که قبل از بسته شدن فرودگاه مهرآباد به لندن پرواز‬
‫عضو ثابت خانوادههای ایرانی است‪ ،‬چه‬                       ‫نه بادنجان را!»‬     ‫ادبی مردمان ندارند‪ ،‬شاخه‬                ‫و عقیدتی متذکر شدیم و تقاضای‬
‫لزومی هست به سراغ ادعاهای نهایتا‬      ‫در طول روایت با طرح ابیاتی به تأثیر‬                                            ‫جابجایی علی یونسی و امیرحسین‬            ‫میکرد‪ ،‬با چشم گریان و فقط یک چمدان کوچک از ایران عزیزشان‬
                                      ‫سعدی بر حافظ پی میبریم و اگر‬                ‫مهمی از ادبیات است‪.‬‬                ‫مرادی را داشتیم اما‪ ،‬متاسفانه دادیار‬
       ‫اثبات ناشدنی «فضلا» رفت؟‬       ‫در دروس ادبیات مدرسه به یادمان‬                                                 ‫ناظر با توجه به تقاضای نیروهای‬                                               ‫بیرون آمدند‪.‬‬
‫رمان تاریخی در کشورهایی که‬            ‫نماند که حافظ جوان و عبید زاکانی‬       ‫الاهه بقراط ‪« -‬حافظ ناشنیده پند»‬        ‫امنیتی‪ ،‬مبنی بر نگهداری دو موکل‬
‫داستانسرایی در آنها بالیده است و‬      ‫سالمند همدوره بودهاند‪ ،‬با این کتاب‬     ‫یک رمان تاریخی است‪ .‬ر ّد پای تکرار‬      ‫ما تا زمان صدور حکم نهایی در بند‬        ‫طی چهار دهه زندگی در لندن‪ ،‬غم از دست دادن ایران عزیز هرگز‬
‫نویسندگان هیچ مانعی بر سر راه‬         ‫هم با برخی حکایات عبید زاکانی آشنا‬     ‫قصه روزگاران حافظ را از همان تصویر‬      ‫امنیتی به این خواسته قانونی توجه‬
‫زمینی کردن بتهای تاریخی و ادبی‬        ‫میشویم و هم هرگز رابطه حافظ و‬          ‫روی جلد کتاب میتوان دنبال کرد‪.‬‬                                                                                       ‫قلب شکسته مادرم را ترک نکرد‪.‬‬
‫مردمان ندارند‪ ،‬شاخه مهمی از ادبیات‬                                           ‫نواری سیاه برجستگی سینه زن نقاشی‬                               ‫نمیکند‪».‬‬
                                            ‫عبید را فراموش نخواهیم کرد‪.‬‬      ‫را که هنر «استاد عباس معیری» است‪،‬‬       ‫بر اساس اطلاعات وکیل این‬                ‫شاهپرستان و وطنپرستان مقیم لندن‪ ،‬مادرم را به خوبی‬
                           ‫است‪.‬‬       ‫پزشکزاد در این کتاب کوچک به یکی‬        ‫پوشانده است‪ .‬با اینکه قرنها از دوران‬    ‫دانشجوی زندانی‪ ،‬برخلاف آییننامه‬
‫در ادبیات فارسی نیز نویسندگانی‬        ‫از بزرگترین شاعران ایران صورت‬          ‫حافظ می گذرد‪ ،‬لیکن «شاهزاده جهان‬        ‫سازمان زندانها‪ ،‬علی یونسی از‬            ‫میشناختند‪ .‬ایشان همیشه در صف اول سخنگویان و مبارزان‬
‫چون پزشکزاد این توانایی و دانایی را‬   ‫انسانی و خاکی می بخشد‪ .‬کمتر‬            ‫ملک خاتون» حتا بر جلد کتاب نیز از‬       ‫هواخوری یکساعته روزانه‪ ،‬استفاده‬
‫دارند تا چهره عبوس بزرگان ما را که‬    ‫ایرانی پیدا میشود که دستکم یک‬                                                  ‫از فروشگاه و کتابخانه زندان محروم‬       ‫شاهدوست و میهنپرست بودند و حتی با کهولت سن و بیماریهای‬
‫گویا هرگز کودکی و جوانی نداشتهاند‬     ‫جلد حافظ در خانه نداشته باشد‪ .‬و‬              ‫پشت پرده تور حاضر میشود‪.‬‬          ‫است و شرایط استفاده برای او «به‬
‫و همواره با انگشت اشاره به سوی ما‬     ‫کمتر پژوهشگر ادبیات فارسی است‬          ‫پزشکزاد پس از کند و کاو در «طنز‬         ‫هیچ عنوان» مهیا نبوده و در شرایط‬        ‫فراوان‪ ،‬غیرممکن بود در این جلسات شرکت نکنند‪.‬‬
‫در حال پند و اندرز بودهاند‪ ،‬دگرگون‬    ‫که اثری درباره اشعار حافظ تألیف‬        ‫فاخر سعدی» به جستجوی زندگی‬
‫ساخته و تصویر «ناشنیده پند» آنان را‬   ‫نکرده باشد‪ .‬با اینهمه حافظ برای ما به‬  ‫حافظ پرداخته است‪ .‬محمد گلندام‬                 ‫بسیار بدی نگهداری میشوند‪.‬‬         ‫خانم منظم طی سالهای فراوان در ایران‪ ،‬یکی از بانوان برجسته‬
‫به نمایش بگذارند‪ .‬در ذهن ما حتا عبید‬  ‫عنوان یک فرد و انسان واقعی ناشناخته‬    ‫راوی این خاطرات که به دوره کوتاهی‬       ‫رئیس دادگاه در پاسخ به وضعیت‬
‫زاکانی با آن طنز غریب و بیهمتایش‬      ‫است‪ .‬انسانی که به حکایتهای عبید‬        ‫از زندگی شمسالدین محمد حافظ‬             ‫نامناسب علی یونسی و امیرحسین‬            ‫خوزستان به شمار میآمدند که نه تنها ریاست امور اداری چندین‬
‫گویی هرگز لب به خنده نگشوده است‪،‬‬      ‫زاکانی از ته دل میخندد‪ ،‬اندوهگین‬       ‫میپردازد‪ ،‬در طول بیست و سه سال‬          ‫مرادی دو جوان نخبه به وکیل آنها‬
                                      ‫میگردد‪ ،‬عاشق میشود‪ ،‬مزه میپراند‪،‬‬       ‫عمرش تا زمان بازگویی این خاطرات‬         ‫گفته که «تعیین محل نگهداری‬              ‫شرکت انگلیسی‪ ،‬آمریکایی و ایتالیایی را عهدهدار بودند‪ ،‬بلکه در‬
                ‫چه برسد به حافظ!‬      ‫افراد فرصتطلب را دست میاندازد‪ ،‬با‬      ‫پنج سلطان را بر فرمانروایی فارس دیده‬    ‫زندانیان بر عهده دادیار ناظر بوده و‬
‫حافظ شوخ و شنگ ایرج پزشکزاد‬           ‫«بیبی خاور» کلنجار میرود و گربهای‬      ‫است‪ .‬در آخرین روزهای بهار ‪7۵۵‬‬           ‫به همین خاطر‪ ،‬دادگاه نمیتواند در‬        ‫خدمات اجتماعی‪ ،‬مقامی بالا داشتند و چهره شناختهای به حساب‬
‫اما جای خویش را در خانه ما بیشتر‬                                             ‫هجری «امیر مبارز» حاکم شیراز است‪.‬‬       ‫این موضوع دخالت کند‪ ».‬نیلی افزود‬
‫باز میکند و روایت زندگیاش با طنز‬                   ‫به نام «سوسن» دارد‪.‬‬       ‫بر چنین زمینهای اطلاعات تاریخی‬          ‫«اما این قول را دادند که در این مورد‬                                         ‫میآمدند‪.‬‬
‫و شخصیتپردازی ویژه پزشکزاد‪،‬‬           ‫نه تنها همه بزرگان کلاسیک ما‬           ‫از احوال آن دوران به خواننده داده‬       ‫شرایط نگهداری موکلین را به دادسرا‬
‫ترجمان غزلهایی می شود که هر کس‬        ‫چهرههایی ماورای انسان دارند‪ ،‬حتا‬       ‫میشود‪ .‬دورانی که موسیقی و رقص در‬                                                ‫ایشان تنها و اولین بانویی بودند که ریاست و سرپرستی سازمان‬
                                      ‫هر کسی هم که چند دهه پیش از‬            ‫آن ممنوع است و حاکمانش «مصداق‬                              ‫متذکر شوند‪».‬‬
        ‫از ظن خود آنها را میخواند‪.‬‬    ‫دنیا رفته و یا همین امروز در میگذرد‪،‬‬   ‫کسانی است که شمس قیس رازی در‬            ‫آنطور که وکیل مدافع علی یونسی‬           ‫حمایت از زندانیان‪ ،‬سرپرستی کودکان پرورشگاهی و نمایندگی‬
‫*این کتابگزاری نخستین بار در آوریل‬    ‫به دنیای تقدس بیتعقل میپیوندد‪.‬‬         ‫«المعجم» درباره آنها میگوید‪ :‬مرده‬       ‫توضیح داده‪« ،‬فردی به عنوان نماینده‬
                                      ‫پزشکزاد از زبان گلندام حافظ را زمینی‬   ‫دلانی که میان لحن موسیقار و نهیق‬        ‫وزارت علوم با علی یونسی در انفرادی‬      ‫جمعیت کلیمیان را به عهده داشتند و در کلیه مراسم رسمی‬
    ‫‪ ۲۰۰4‬در کیهان لندن چاپ شد‪.‬‬                                               ‫حمار فرق نکنند‪ ».‬دورانی که حافظ‬         ‫دیدار و با تهدید و تطمیع‪ ،‬درخواست‬
                                                               ‫میکند‪.‬‬        ‫جوان نیز بیست و سه سال بیش ندارد‬        ‫تکرار حرفهای ضابطین را داشته‬                                                 ‫کشوری در اهواز حضور مییافتند‪.‬‬
                                      ‫پس از خواندن «حافظ ناشنیده پند»‬        ‫و پیش از فرار «شاه شیخ ابو اسحق»‬
                                                                             ‫توسط «مولانا عبید زاکانی» به دربار راه‬                            ‫است‪».‬‬         ‫ایشان کلیه این امور را با شرح کامل‪ ،‬عکس و مدارک در کتابشان‬
                                                                             ‫یافت و سبب رشک مداحان دربار شد‪.‬‬
                                                                                                                                                             ‫به نام «زندگینامه من» که درلندن منتشر شد توضیح دادهاند‪.‬‬

                                                                                                                                                             ‫آن شادروان همیشه به امید بازگشت به ایران عزیز تحت سلطنت‬

                                                                                                                                                             ‫خاندان پهلوی امیدوار و روزشماری میکردند‪ .‬افسوس که این آرزو‬

                                                                                                                                                             ‫تا وقتی که زنده بودند‪ ،‬برآورده نشد و دار فانی را وداع گفتند‪.‬‬

                                                                                                                                                             ‫در روز خاکسپاری ایشان‪ ،‬تنها چیزی که روی تابوت آن شادروان‬

                                                                                                                                                             ‫میهن پرست پهن شده بود‪ ،‬پرچم سه رنگ شیر و خورشید ایران‬

                                                                                                                                                                                                  ‫بود‪.‬‬

                                                                                                                                                             ‫کیرهوااننشلاندننشامدصوینبامتنویاردکهشراا بنهابخدانیمبامده‪.‬ری نیکنام و دیگر بازماندگان‬
                                                                                                                                                             ‫مهرینیکنام‬
                                                                                                                                                                                                  ‫از صمیم قلب تسلیت می گویند‪.‬‬

                                                                             ‫وبسایت کیهان لندن به زبان انگلیسی‬
   1   2   3   4   5   6   7   8   9   10