Page 11 - (کیهان لندن - سال سى و هشتم ـ شماره ۳۶۵ (دوره جديد
P. 11
صفحه11شماره1831 کالبدشکافی یک طغیان ()3 مرشد و مقتدای شاه سلطان حسین ،آخوند ملا محمدباقر
جمعه 1۰تا پنجشنبه 16ژوئن ۲۰۲۲ مجلسی (متولد ١٠3٨و متوفی در 27رمضان سال ١١١١
( کیهان لندن شماره ) 1100-1125 هجری قمری) بود که از زمان شاه سلیمان در مقام
و حکایات و نحو آن باعث زیادتی (تعداد) و محکم شدن شیخالاسلام یا بهاصطلاح آن عهد ملاباشی ،بر حوزۀ مذهبی
عقاید شیعیان شد و قبل از او جماعت صوفیه را کثرت و فروردین تا مهر 13٨5
غل ّو بود ،همه آنها را دفع و قمع و اصول آن شجره را قلع ریاست داشت.
فرمود ...و شاه سلطان حسین سلطانی بود بینظم ولیکن تا احمد احـرار بهروایت ابوالحسن قزوینی در فوایدالصفویه «آنچه ملا
آخوند ملامحمدباقر زنده بود به وجود شریف او مملکت محمدباقر مجلسی که استاد آن حضرت بود عرض مینمود،
سلطان برقرار و منظم بود و چون آخوند ملا محمدباقر دار بوده است که تصادفاً بر زبان داماد جاری شد ،پس عروس
فانی را وداع نمود ولایت قندهار از دست او بهدر رفت و را برداشته و برده بود! بهاجابت مقرون بود».
رخنه در مملکت او افتاد تا این که افغان به اصفهان آمدند ملا محمدباقر فرزند ملا محمدتقی مجلسی است که او
این داستان محققاً ساخته و پرداختۀ محمدباقر است که نیز هرچند از شاگردان شیخ بهائی و در زمرۀ علمای بزرگ
و سلطان را کشتند»... در کتابهای متعدد خود ،ازجمله بحارالانوار و عینالحیوه و عصر خود بود اما چون مشرب صوفیانه داشت در زمانی
درباره این کرامت آخری ،تاریخ به گونهای دیگر شهادت حیوهالقلوب و حلیهالمتقین انبوهی از خرافات و موهومات که جانشینان شاه عباس متصوفه را به حاشیه رانده و با
میدهد و تبعیض مذهبی را که ملا محمدباقر مجلسی متشرعین گرم گرفته بودند ،از نفوذ چندانی برخوردار نبود.
عامل تشدید آن در دورۀ سلطنت شاه سلطان حسین بود و مجعولات بر فرهنگ تشیع تحمیل کرده است. ملا محمدباقر برعکس ،برای کسب نفوذ و اقتدار ،نهتنها
سببساز رخنه افتادن در مملکت و ناتوانی حکومت در آخوند ملا محمدباقر مجلسی کشف و کراماتی به خودش با صوفیان به مبارزه برخاست بلکه کوشید پدرش را نیز
فرو نشاندن طغیان و سقوط اصفهان و کشته شدن سلطان نیز نسبت میدهد .تنکابنی مؤلف «قصصالعلماء» در از تهمت صوفیگری مب ّرا کند .او در رسالۀ «اعتقادات» که
شرح کرامات وی مینویسد «نقل شده است از خط آخوند میگویند یک شبه تألیف کرد ،مینویسد« :مبادا گمان بد
میداند. ملامحمدباقر که به این عبارت نوشته است که چنین کسی به پدرم نماید که او از صوفیه است بلکه چنین نیست
مجلسی ،صوفی ستیزی را نیز بر سنیستیزی افزود .مؤلف گوید :بنده خاطی محمدباقر بن محمدتقی که شبی از زیرا که من معاشر با پدرم بودم ،سراً و جهراً (پنهان و آشکار)
«فوائدالصفویه» مینویسد «جمیع مشایخ صوفیه را از شبهای جمعه در ادعیه خود مرور میکردم ،نظرم به دعای و از احوال عقاید او مطلع بودهام ،بلکه پدرم صوفیه را بد
اصفهان بیرون کردند ...و از باقی ممالک محروسه نیز آنچه میدانست لیکن در بدو امر چون صوفیه نهایت غل ّو داشتند
صوفیه و مریدانشان بودند بهدر کردند ...در کارخانههای پس پدرم به سلک ایشان منسلک شد تا به این وسیله دفع
کوزهگران ،هر جا سبوی دهنتنگی بهنظر شاگردان ملا و رفع و قلع و قمع اصول این شجرۀ خبیثۀ زقّومیه نماید و
محمدباقر درآمد شکستند و تأویلش چنان کردند که در
هنگام وزیدن باد از دهن کوزهها آواز «هو» برمیآید و
این آواز یاهو زدن شیوۀ صوفیان است .در عهد آن حضرت
آخوند ملا محمدباقر مجلسی پرتره معاصر شاه سلطان حسین نگاره شاه سلیمان یکم
کسی را یارای آن نبود که جبّه پشم شتر یا لباس پشمینه قلیلاللفظ کثیرالمعنی افتاد .خاطرم بر آن قرار گرفت که در چون نائره شقاوت ایشان را ُمنطفی ساخت آن وقت باطن
تواند پوشید .متابعان فاضل مجلسی میگفتند که این لباسها آن شب بخوانم .پس خواندم .بعد از هفته دیگر شب جمعه خود را ابراز نمود والا والدم با نهایت َو َرع و تقوی و زهد و
خواستم که همان دعا را بخوانم .ناگاه صدایی از سقف خانه
پوشش صوفیان است»! شنیدم که ایّهاالفاضل الکامل ،هنوز کرامالکاتبین از نوشتن عبادت و زهادت و تقاوت و نقاوت است»
کاری را که «طالبان» با شکستن و فرو افکندن «بتهای ثواب این دعا که شب جمعه سابق خواندهای فارغ نشدهاند در اثبات این ادعا ،ملا محمدباقر از قول «خال مفضال»
بامیان» کردند و نفرت جهانیان را برانگیختند ،مجلسی، یعنی دائی خود آقا سید ابوجعفر نقل میکند که یک قاضی
سه قرن پیش از آن در اصفهان صورت داد .مؤلف که تو دوباره میخواهی آن را بخوانی!» از قضات ج ّن در تسخیر پدرش ملا محمدتقی بود و اوامر
«روضاتالجنات» مینویسد« :هندوان اصفهان بر مبنای از کرامات دیگری که تنکابنی در همین کتاب برای ملا او را اطاعت میکرد .از قضا مردی در اصفهان عروسی کرده
کیش خود بتی را در نهان و دور از اغیار پرستش میکردند. محمدباقر مجلسی ذکر میکند این است که در وقت تولد و در شب زفاف به عروس گفته بود از مطبخ ذغال بیاورد.
چون ملا محمدباقر از این کار آگهی یافت شکستن بت را «قنداقه او را به مجلس صاحبالامر مهدی امام روحی فداه وقتی عروس برای آوردن ذغال از اتاق بیرون میرود ،داماد
وجهۀ همت ساخت .هندوان پذیرفتند تا نقدینهای گزاف و عجلالله فرجه بردند و مسموعم شد که بعضی علمای بر سبیل شوخی اسم عجیبی را خطاب میکند و میگوید بیا
بپردازند و بت را ناشکسته و سالم از ایران برون برند لیکن ج ّن در مجلس درس او حاضر میشدند ...ملا محمدباقر را عروس مرا بگیر و ببر .اتفاقاً ج ّنی بدان اسم در آنجا حضور
وی تن بدین گذشت درنداد .بت را شکست و یکی از بر اسلام و مسلمین حقوق بسیار است چه ،انتشار مذهب داشته است و عروس را میگیرد و میبرد .بعد از مدتی که
ملازمانش ریسمانی بر گردن آن انداخت و در کوچه و بازار شیعه از تألیفات آن بزرگوار شده .معروف است که چون داماد منتظر میماند و عروس بازنمیگردد و هر چه جستجو
آن بزرگوار کتاب حقالیقین را نوشت و آن کتاب انتشار میکنند او را نمییابند ،متوسل به ملا محمدتقی میشوند.
اصفهان به زمین کشید». یافت و تا به ولایت شام (سوریه کنونی) رسید در اطراف آخوند ،قاضی ج ّن را احضار کرده عروس را از او میخواهد
زرتشتیان و یهودیان و مسیحیان نیز بهنوبۀ خود از این و توابع شامات نیز اشتهار و انتشار یافت هفتاد هزار نفر و قاضی ،پس از جست و جوی زیاد ،عروس را باز آورده
فشارها و آزارها مصون نبودند و همگان انتظار پایان چنین از س ّنیان شیعه شدند و آن جناب به سبب ترجمه کردن و میگوید شخصی از فلان طایفه ج ّن که در بلاد دوردست
فارسی نمودن اخبار و احادیث و معجزات و قصص و ادعیه ساکنند آن شب در آن مکان حضور داشته و اسمش همان
دورانی را میکشیدند.
در شماره آینده :قندهار ،خاستگاه طغیان