Page 11 - (کیهان لندن - سال سى و هشتم ـ شماره ۳۶۶ (دوره جديد
P. 11
صفحه11شماره1832 کالبدشکافی یک طغیان ()4 میرویس
جمعه 17تا پنجشنبه ۲3ژوئن ۲۰۲۲
( کیهان لندن شماره ) 1100-1125 در کالبدشکافی طغیان ،پس از شاه سلطانحسین و
ما متصلند .مدتی است که شاهان عجم ،که از روافض و فروردین تا مهر 1385 ملا محمدباقر مجلسی ،باید با چهره دیگری آشنا شد که
دشمن صحابهاند ،بر ما مسلط شدهاند و ما رعیت ایشان پایهگذار شورش افغانان و برافکندن سلطنت صفوی بود:
شدهایم .تعدی بیحساب به ما میکنند .جمعی را که گرجی احمد احـرار میرویس یا اویسبن شاه علم رئیس طوایف غلچهزایی و
و کافرند محافظ (= پاسدار) نامیده و بر ما گماردهاند.
انواع بلا و مصائب از آنان بر ما میرسد .امور خلاف شرع و به وی اطمینان داد هرچه بگوید از بین خودشان خارج کلانتر قندهار.
مرتکب میشوند و جور و جفا روا میدارند و دست به نخواهد شد .میرویس گفت گرگین شامگاه مست است و غلچهزایی یا غلزایی طایفه بزرگی بود از س ّنیان متعصب
ِعرض و ناموس ما دراز میکنند و رحم و مر ّوت بر ما روا بامدادان خمارِ .عرض و مال و ناموس مردم قندهار را ،از که در قندهار و هرات میزیستند .ایالت قندهار منطقه
نمیدارند .اولاد ما را به طریق غصب و نهب از ما ربوده شیعه و سنی ،ملعبه قرار داده است.آنچه را که در قندهار زورآزمایی سلاطین صفوی و سلاطین مغول هند بود و بین
به گرجستان میفرستند و در آنجا میفروشند و زنان ما را غارت میکند به گرجستان میفرستد و در خزانۀ خود آنها دست بهدست میگشت .در دوران سلطنت شاه سلطان
روافض (شیعیان) جبراً و قهراً تزویج میکنند .اگر ما عاجزان ذخیره میسازد تا در فرصتی دیگر ،مانند گذشته ،گرجیان حسین ،افغانستان یکپارچه جزو قلمرو صفویه بود .در سال
را غیرت دینی دست دهد آیا شرعاً جایز است که شمشیر به را به شورش و طغیان وادارد .ادامه حکمرانی او در قندهار 1110هجری ( 1698میلادی) از طرف دربار اصفهان حاکمی
روی ایشان بکشیم و آنها را هر جا که یافتیم بهقتل آوریم؟ یا جز شور و ش ّر حاصلی بهبار نخواهد آورد .اعتمادالدوله نیز بهنام عبدالله خان مأمور قندهار شد که مردی غارتگر و
صف بسته با آنان مقابله کنیم و اگر مقابله نمائیم آیا اطلاق اعتقاد باطنی خود را بر میرویس آشکار ساخت و از این که سفاک بود و رفتار او نارضایی شدیدی در منطقه برانگیخت.
لفظ و معنی جهاد بر ما وارد است و آیا مقتول ما در راه شاه سلطان حسین آن مرد کافر و نجس را که سپاهیانش نیز نخستین شورش محلی توسط طوایف بلوچ به سرکردگی
خدا شهید محسوب است و در این کیفیت هرگاه غلبه از ما مانند خودش با دین بیگانهاند ،در منطقهای چنان حساس میرسمندر صورت گرفت که سپاه حکمران کل را درهم
باشد مال روافض و ِعرض و خون ایشان و اسیر ایشان ـ اگر بر مسلمانان حاکم ساخته است اظهار تعجب و تأسف کرد. شکستند و پسر او را که فرمانده سپاه بود کشتند .اخبار
بفروشیم ـ بر ما حلال است؟ و چون مملکت ما به هندستان قندهار دربار اصفهان را هراسان کرد و شاه سلطان حسین،
اتصال دارد ،اگر ما مملکت خود را به پادشاه هند بدهیم و نقاشی از گرگینخان گرجی گرگین خان را به حکمرانی برگزید و شورشیان بلوچ که قادر
به س ّنی سنوی پناه بریم ،آیا جایز است؟ و مورد بحث شرعی باری ،میرویس از این سفر تبعیدگونه نیز سود فراوان برد.
نیستیم؟ فتوای آن را به اقلام حقایق ارتسام ،قلمی فرمایند». التفات شاه و اعتماد صدر اعظم و نظر توجه رجال و ارکان به مقابله با وی نبودند ،از در تسلیم و اطاعت درآمدند.
در پاسخ این استفتاء ،میرویس از مفتیان مکه و مدینه دولت را نسبت به خود جلب کرد و در همان حال بهسستی گرگین خان از شاهزادگان گرجی بود که مورخان او را
فتوای شرعی گرفت و آن را در جیب نهاده به اصفهان پایههای حکومت و ضعف دستگاه سلطنت و فساد فراگیر فرماندهی شجاع و بیباک اما مدیری بیتدبیر شمردهاند.
این حاکم ارمنینسب نومسلمان ،پس از آن که با توسل
بازگشت و منتظر فرصت نشست. در پایتخت صفوی پی برد. به قوه قهریه ،آرامش را به منطقه بازگرداند ،بهنوبۀ خود
در اصفهان ،میرویس که اینک شأن و منزلتی حاصل کرده پس از چندی که دیگر سوء ظنی متوجه او نبود اجازه دست به مال و ناموس مردم دراز کرد و چون شیعه و
بود و در امور جاری مملکتی مورد شور قرار میگرفت و گرفت به زیارت خانۀ خدا برود .او میدانست که با حکومتی سنی در نظرش تفاوتی نداشت هر دو گروه را رنجاند.
همه جا از درایت و کفایت او سخن میرفت ،تدریجاً خطر که از مذهب بهعنوان حربه سیاسی استفاده میکند با حربه اهالی از رفتار او به دربار اصفهان شکایت کردند اما جواب
وقوع حوادث ناگوار را در اثر برخورد گرجیان و مسلمانان مذهب باید مقابله کرد .هدف او از سفر به مکه ،تحصیل مساعدی نشنیدند و گرگین خان که از استحکام موقع خود
متعصب منطقه در ذهن شاه و اطرافیان او رسوخ داد و به مطمئن شده بود ناراضیان را مورد آزار و تعقیب قرار داد.
آنها قبولاند که وجود او در قندهار مایه برقراری تفاهم و فتوای جهاد و جلب حمایت علمای اهل سنت بود. برخی از سران آنان را اعدام و برخی دیگر را زندانی کرد.
کروسینسکی مینویسد« :در مدینه و مکه به علما و میرویس یکی از زندانیان بود .کروسینسکی درباره میرویس
اعتدال و مانع طغیان و انقلاب خواهد بود. مفتیان آنجا هدایا داده ،چنین گفت که ما در انتهای شرقی مینویسد« :میرویس در میان طوایف افغان بهغایت معتبر
شاه ،فرمان اعزام میرویس را به قندهار صادر کرد و ایران ،متصل به مملکت هندوستان سکنی داریم و سنی و مع ّزز و محترم بود و افاغنه از وی کمال اطاعت و انقیاد
اعتمادالدوله نیز حکمی بر آن افزود که هرگاه مشکلی از ُسنوی پاکاعتقادیم .جمعی کثیر از اقوام و عشایر نیز به داشتند .مردی بود مدبّر و عاقل و کاردان و عاقبتاندیش .با
جانب گرگین برای میرویس پیش آمد او میتواند مستقیماً هندوستان داد و ستد داشت و برای افزودن بر مال و منال
خود به سفرها میرفت و سودها میبرد و ثروتی عظیم
دربار را آگاه و کسب تکلیف کند.
در قندهار ،میرویس ضمن آن که خود را مطیع شاه و بهمرسانیده بود».
یار و یاور گرگین خان جلوه میداد ،در پنهان برای متحد میرویس ،مکارانه با گرگین خان کنار آمد اما هر دو نسبت
ساختن طوایف افغان تلاش کرد و در فرصت مناسب دست به یکدیگر بدگمان بودند .گرگین خان نامهای محرمانه به
دربار نوشت و وجود میرویس را در قندهار مایۀ فساد و
به نوعی کودتا زد. ناامنی قلمداد کرد و خواستار دور کردن وی از منطقه شد.
درباره اقدام کودتاگرانه میرویس ،روایات مختلف است. اما به میرویس طوری تفهیم کرد که دربار اصفهان او را
اجمالا آن که او بهحیلهای ،گرگین خان را از قلعه قندهار برای مشورت در امری مهم خواسته است .میرویس ،خواسته
بیرون کشید و در قریه «ده شیخ» بهدام انداخت و شبانه او یا ناخواسته به اصفهان رفت .این سفر گرچه حکم تبعید
و همراهانش را در چادرهایشان بهقتل رساند .آنگاه با افراد داشت اما تبعیدی زیرک توانست با رفتاری ماهرانه خود را
خود که جامۀ سواران گرجی را پوشیده بودند به قندهار در چشم شاه و درباریان عزیز کند ،تا جایی که حتی «لئون»
رفت و بدون برخورد با مقاومتی وارد قلعه شد و محافظان برادر گرگین خان که منصب دیوانبیگی داشت مجذوب
زبانبازی و ظاهرسازی او شد و در مجلسی ،با حضور
قلعه را از دم شمشیر گذراند. جمعی از رجال و ارکان دولت ،گفت برادرم مرد احمقی
دربار اصفهان ابتدا کوشید از طریق مسالمتآمیز به غائله است که دوستی بیریا و صمیمی را از خود رنجانیده و علیه
میرویس پایان دهد .اما نخستین فرستادۀ شاه را میرویس
زندانی کرد و دومی را که حاکم هرات و از دوستان خودش او به شاه و اعتمادالدوله (صدر اعظم) نامه نوشته است.
بود با پاسخی درشت خطاب به شاه سلطان حسین به اعتمادالدوله با گرگین خان میانۀ خوشی نداشت و میرویس
اصفهان فرستاد .چون از مذاکره کاری پیش نرفت ،حکومت این را میدانست .از این رو ،هنگامی که اعتمادالدوله در
مرکزی خسرو خان برادرزادۀ گرگین خان را که فرماندهی خلوت عقیدۀ او را در باب اوضاع قندهار و حکمرانی گرگین
دلیر بود مأمور فرو نشاندن فتنه کرد و او نیز در جنگ خان سؤال کرد ،ابتدا ساکت ماند و خیره در چشم وی
نگریست .بدین گونه میخواست بگوید که سخنی در دل
بهقتل رسید. دارد ولی نمیتواند بر زبان بیاورد .اعتمادالدوله اصرار کرد
میرویس ،بدین سان سر از اطاعت سلطان صفوی برتافت
و بهنام خود سکه زد و هفت سالی را که به پایان عمرش
مانده بود بهاستقلال در قندهار حکومت کرد و در سال
1129هجری ( 1715میلادی) درگذشت.
در شماره آینده :محمود افغان