Page 35 - (کیهان لندن - سال سى و نهم ـ شماره ۳۹۲ (دوره جديد
P. 35

‫صفحه‌‌‌‪‌۳‌‌۵‬شماره‌‪1۸۵۸‬‬                                    ‫که میتواند حکم سنگینی برای او به همراه داشته باشد‪ .‬در‬        ‫تکاندهنده؛‬
‫جمعه ‪ 1۶‬تا پنجشنبه ‪ ۲۲‬دسامبر ‪۲0۲۲‬‬                         ‫این میان وکیل تسخیری پرونده هم پاسخگو نیست و مادر‬
                                                          ‫امیرحسین هم نتوانسته وثیقه ‪ ۵۰۰‬میلیون تومانی را برای‬         ‫امیرحسین‬
‫«ملاقات کابینی داشتم‪ ،‬امیرحسین گفت در سینه و شکم‪،‬‬
‫سر و گردنم احساس درد دارم‪ .‬یک ساچمه در سر‪ ،‬یک‬                                ‫آزادی موقت فرزندش فراهم کند‪.‬‬               ‫‪۱۵‬ساله با‬
‫ساچمه در گردن و چندین ساچمه هم در سینه و شکمش‬             ‫مادر امیرحسین رحیمی در گفتگویی تکاندهنده با روزنامه‬
‫باقی مانده است‪ .‬این ساچمهها ممکن است عفونت کنند‬           ‫«اعتماد»چاپتهرانگفتهفرزندنوجوانشباوجودیکساچمه‬             ‫چند ساچمه در بدن‬
‫و مشکلات جسمی خطرناک برای امیرحسین ایجاد شود‪.‬‬             ‫در سر‪ ،‬یک ساچمه در گردن و چندین ساچمه هم در سینه‬
‫امیرحسین میگفت که احساس میکند‪ ،‬ساچمه داخل‬                 ‫و شکم دو ماه است در کانون اصلاح و تربیت زندانی است‪.‬‬          ‫زندانی است؛‬
‫سرش‪ ،‬حرکت کرده و جابجا شده است‪ .‬میگفت‪ ،‬به بهداری‬          ‫دادگاه برای این نوجوان وثیقه ‪ ۵۰۰‬میلیون تومانی تعیین‬
‫کانون گفته است او را به بیمارستان مدنی کرج ببرند و این‬    ‫کرده اما مادر امیرحسین که سرپرست خانوار است نتوانسته‬       ‫وکیل تسخیری به‬
‫ساچمهها را در آورند‪ ».‬مادر رنجدیده امیرحسین میافزاید‬      ‫این وثیقه را تأمین کند؛ وکیل تسخیری پرونده که مادر‬
‫«از وقتی که امیرحسین این حرفها را زده تا همین الان‪،‬‬       ‫امیرحسین تا مدتها حتی نام او را هم نمیدانسته‪ ،‬به تلفن‬     ‫تلفن جواب نمیدهد!‬
‫دلشوره امانم را بریده‪ ،‬نمیدانم باید چه کار کنم‪ ،‬تورو خدا‬  ‫جواب نمیدهد و التماسهای این مادر به دادگاه برای تغییر‬
                                                          ‫قرار وثیقه به کفالت بینتیجه بوده و فیش حقوقی را هم‬       ‫=امیرحسین رحیمی با وجود یک ساچمه در سر‪ ،‬یک‬
          ‫مسئولان به سلامتی این بچه رسیدگی کنند‪».‬‬                                                                  ‫ساچمه در گردن و چندین ساچمه هم در سینه و شکم دو‬
‫روزنامه «اعتماد» جزییاتی از نحوه بازداشت و اتهام‬            ‫قبول نکرده و امیرحسین همچنان در زندان بسر میبرد‪.‬‬
‫بستن و بازجویی امیرحسین را منتشر نکرده اما نوشته این‬      ‫به گفته مادر امیرحسین این نوجوان روزها مدرسه‬                    ‫ماه است در كانون اصاح و تربيت زندانی است‪.‬‬
‫روایتها در دفتر روزنامه موجود است؛ با اینهمه مشخص‬         ‫میرفته و بعد از ظهرها هم در یک بنگاه معاملات مسکن‬        ‫=برای امیرحسین وثیقه ‪ ۵۰۰‬میلیون تومانی تعیین شده‬
‫است با امیرحسین رفتارهای ناخوشایندی در زمان بازداشت‬       ‫کار میکرده و کمکخرج خانواده بوده است‪ .‬روزی که‬            ‫اما مادرش نتوانسته این وثیقه را تأمین کند؛ وکیل تسخیری‬
                                                          ‫مجروح و بازداشت شد‪ ،‬با مادرش تماس گرفته و گفته در‬        ‫پرونده که نام وی در رسانههای داخلی از جمله «اعتماد»‬
                     ‫و بازجویی صورت گرفته است‪.‬‬            ‫حوالی محل کارش تظاهرات و تجمع است و قرار شده‬             ‫سانسور میشود‪ ،‬به تلفن جواب نمیدهد و التماسهای این‬
‫مادر امیرحسین گفته که «در بازجوییها از امیرحسین‬           ‫مادرش به دنبال او برود‪ .‬مادر اما دو چهارراه پایینتر از‬   ‫مادر رنجدیده به دادگاه برای تغییر قرار وثیقه به کفالت‬
‫میخواهند افرادی را معرفی کند که در تهیه کوکتل مولوتف‬      ‫محل کار امیرحسین با خیابان بسته شده توسط نیروهای‬
‫همکاری داشتهاند‪ .‬امیرحسین قسم میخورد که من سر کار‬         ‫انتظامی روبرو میشود و امیرحسین پیاده به سمت مادرش‬                                    ‫بینتیجه بوده است‪.‬‬
‫بودهام و اصل ًا کولهپشتی نداشتم‪ ،‬ولی از او میخواهند اسم‬   ‫حرکت میکند‪ .‬کمی جلوتر اما مأموران حمله میکنند و‬          ‫=این نوجوان روزها مدرسه میرفته و بعد از ظهرها هم‬
‫برخی دوستانش را اعتراف کند‪ .‬پسرم به من میگفت مامان‬                                                                 ‫در یک بنگاه معامات مسکن کار میکرده و کمکخرج‬
‫اسم کی رو باید میدادم؟ اسم کسی را نمیدهد اما بعد‬              ‫امیرحسین مورد اصابت گلوله ساچمهای قرار میگیرد‪.‬‬
‫از چند روز اعتراف میکند که کوکتل مولوتف مال خودش‬          ‫امیرحسین از یکسوی خیابان به سوی دیگر فرار میکند‬                                       ‫خانواده بوده است‪.‬‬
‫است‪[ .‬نحوه اعترافها هم در دفتر روزنامه موجود است‪].‬‬        ‫و در نهایت بازداشت شده و همراه شماری دیگر از‬             ‫امیرحسین رحیمی نوجوان ‪ ۱۵‬ساله دو ماه پیش در‬
‫وقتی با امیرحسین صحبت کردم‪ ،‬گفت مامان به خدا دست‬          ‫بازداشتشدگان به خانهای منتقل میشوند که پیشتر مالک‬        ‫اعتراضات کرج بازداشت شد‪ .‬پیش از بازداشت مأموران او‬
‫من اصلاً به این کوکتل مولوتف نخورده است‪ .‬میخواهم‬          ‫آن به مردم در حال فرار پناه داده بود و بعد مأموران خانه‬  ‫را با اسلحهی ساچمهای هدف قرار داده بودند‪ .‬امیرحسین‬
‫این واقعیتها را بگویم اما دادگاه اجازه دیدار ما با رییس‬   ‫را تصرف کرده بودند‪ .‬در آن خانه یک کوکتل مولوتف بوده‬      ‫با چند ساچمه که همچنان با گذشت دو ماه در بدن و سر‬
                                                          ‫که مأموران گزارش کردند همراه امیرحسین بوده در حالی‬       ‫دارد‪ ،‬زندانی و متهم به همراه داشتن کوکتل مولوتف شده‬
                       ‫شعبه یا قاضی را نمیدهد‪».‬‬           ‫که به گفته مادر امیرحسین‪ ،‬این نوجوان از سر کار میآمده‪،‬‬
‫وکیل تسخیری امیرحسین همان وکیل تسخیری‬                     ‫حتی یک کوله هم همراهش نبوده و پیش از اصابت گلوله‬         ‫اجرا شد‪ .‬اجرای این دو حکم نگرانی درباره اجرای‬
‫محمدمهدی کرمی جوان معترض محکوم به اعدام است و‬                                                                                    ‫احکام دیگر اعدام را افزایش داده است‪.‬‬
‫در این پرونده هم به شدت غیرمسئولانه و همراه با ماشین‬                         ‫و فرار بستنی خریده بوده است!‬
‫سرکوب عمل کرده است؛ وکیلی که هنوز نام وی از سوی‬           ‫امیرحسین با گذشت دو ماه از بازداشت همچنان چند‬            ‫سازمان عفو بین الملل به تازگی نام بیست نفر معترض‬
‫رسانههای داخلی از جمله روزنامه «اعتما» سانسور میشود‪.‬‬      ‫گلوله ساچمهای در بدن دارد و برای درمان او اقدامی نشده‬    ‫بازداشتی را که در معرض خطر اعدام قرار دارند مستند کرده‬
‫مادر امیرحسین گفته که «وکیل تسخیری امیرحسین که‬            ‫است‪ .‬یکی از ساچمهها در سر اوست که خودش احساس‬             ‫است‪ .‬بر اساس این گزارش «یازده نفر محکوم به اعدام»‬
‫هیچ کاری نکرده است‪ .‬من تازه زمانی که برگه پرینت قرار‬      ‫میکند گلوله تکان خورده است‪ .‬مادرش در اینباره گفته که‬     ‫عبارتند از‪.۱ :‬سهند نورمحمدزاده‪.۲ ،‬ماهان صدرات مدنی‪،‬‬
‫نهایی دادسرا را گرفتم‪ ،‬آنجا فهمیدم که وکیل من آقای […]‬                                                             ‫‪.۳‬منوچهر مهمان نواز‪.۴ ،‬محمد بروغنی‪.۵ ،‬محمد قبادلو‪،‬‬
‫است‪ .‬تازه شماره تماس وکیل را هم نداشتم‪ ،‬به زحمت‬                                                                    ‫‪.۶‬سامان(یاسین)سیدی‪.۷ ،‬حمید قره حسنلو‪.۸ ،‬محمدمهدی‬
‫شماره تلفنش را پیدا کردم و تماس گرفتم‪ ،‬آقای وکیل گفت‪:‬‬                                                              ‫کرمی‪.۹ ،‬سید محمد حسینی‪.۱۰ ،‬حسین محمدی‪.۱۱ ،‬فردی‬
‫«خانم من نمیدانم درباره کدام پرونده صحبت میکنید؟‬
‫پروندههای من زیاد است‪ .‬هرچه که لازم بوده‪ ،‬من احتمال ًا‬                                                                                       ‫ناشناس در استان البرز‪.‬‬
‫نوشتهام‪ ».‬گفتم‪« :‬آقا شما وجدان داری‪ ،‬میخواهم بدانم‬                                                                 ‫همچنین «سه نفری» که تحت محاکمههایی به اتهام‬
‫چه دفاعی از بچه من کردهای؟» به من جواب داد‪« :‬خانوم‬                                                                 ‫جرائمی با مجازات اعدام قرار گرفتهاند و یا در خطر‬
                                                                                                                   ‫محکوم شدن به اعدام قرار دارند یا ممکن است قبلاً به‬
          ‫من بیشتر از این نمیتوانم با تو صحبت کنم‪».‬‬                                                                ‫اعدام محکوم شده باشند‪ ،‬بدون اطلاعات عمومی در مورد‬
‫او افزوده «وکیل اصل ًا با من حرف نمیزند؛ با تندی با ما‬                                                             ‫وضعیت آنها عبارتند از‪.۱ :‬سعید شیرازی‪.۲ ،‬ابوالفضل مهری‬
‫برخورد میکند‪ .‬من با بازپرس شعبه ‪ ۷‬فردیس صحبت کردم‪،‬‬
‫ایشان به من گفت‪ ،‬بچه شما مظلوم و ریزنقش و کوچولوست‪.‬‬                                                                            ‫حسین حاجیلو‪.۳ ،‬محسن رضازاده قره قلو‪.‬‬
‫گفت دستش باز نیست‪ ،‬چند اتهام شدید در شعبه قبلی‬                                                                     ‫عفو بینالملل اعلام کرده «شش نفر» هم ممکن است در‬
‫به او بستهاند که کار را سخت میکند‪ .‬امیرحسین به من‬                                                                  ‫انتظار یا تحت محاکمه به اتهامی با مجازات اعدام باشند که‬
‫میگفت‪ ،‬این آقای بازپرس موقع بازپرسی مدام میگفت‬                                                                     ‫عبارتند از‪.۱ :‬اکبر غفاری‪.۲ ،‬توماج صالحی‪.۳ ،‬ابراهیم ریگی‪،‬‬
‫چرا این اعتراف را کردهای؟ چرا این برگه را امضا کردهای؟»‬                                                             ‫‪.۴‬امیر نصر آزادانی‪.۵ ،‬صالح میرهاشمی‪.۶ ،‬سعید یعقوبی‪.‬‬
‫مادر امیرحسین میگوید قاضی پرونده احکام سنگین‬
‫صادر میکند‪« :‬بازپرس به من گفته همه چیز به قاضی‬
‫بستگی دارد‪ .‬این چند روز که پرونده به شعبه یک دادگاه‬
‫انقلاب رفته‪ ،‬همه کار ما گریه و زاری بود‪ ،‬چون میدانستیم‬
‫قاضی این شعبه احکام سنگینی میدهد‪ .‬دست به دعا‬
‫هستیم که در این پرونده معجزهای شود و قاضی رای تندی‬

                                  ‫صادر نکند‪».‬‬
   30   31   32   33   34   35   36   37   38   39   40