Page 36 - (کیهان لندن - سال سى و نهم ـ شماره ۳۹۲ (دوره جديد
P. 36

‫صفحه‌‌‪‌‌۳‌‌‌۶‬شماره‌‪‌1۸۵۸‬‬
                                                                                                                          ‫جمعه ‪ ۲۵‬آذرماه تا ‪ 1‬دیماه ‪1401‬خورشیدی‬

‫محمدمهدی کرمی در دادگاه‬                                                                                                     ‫تکاندهنده؛ پدر‬
                                                                                                                           ‫محمدمهدی کرمی‬
                                                                                                                          ‫جوان محکوم به اعدام‪:‬‬
                                                                                                                          ‫وکیل تسخیری جواب‬
                                                                                                                           ‫تلفن ما را نمیدهد؛‬
                                                                                                                           ‫آدرس دفترش را هم‬

                                                                                                                               ‫نداریم!‬

‫ُمرده و «جنازهاش» را اطراف دادگاه نظرآباد انداختند‪ ،‬اما موقع‬  ‫به بچه من بدهید‪ ،‬اما او را اعدام نکنید‪ .‬پسر من چندین‬        ‫=ماشالله کرمی در نظرآباد استان البرز دستفروش دستمال‬
            ‫ترک آنجا متوجه شدند که هنوز زنده است‪.‬‬             ‫قهرمانی کشور در رشته کاراته دارد‪ .‬من دستفروش هستم و‬         ‫کاغذی است و دو فرزند دارد‪ :‬محمدمهدی و فرزند دیگری‬
                                                              ‫با نان کارگری او را بزرگ کردهام‪ .‬همه آشنایان‪ ،‬همسایگان و‬
‫شکنجه محمدمهدی فقط به ضرب و جرح در هنگام‬                      ‫همکارانم میدانند من دستفروشی میکردم تا این پسر بتواند‬                             ‫که معلول و خانهنشین است‪.‬‬
‫بازداشت خلاصه نشده و پس از انتقال به بازداشتگاه هم ادامه‬      ‫یک روپایی ورزشی بگیرد و افتخارآفرینی کند‪ .‬من نمیدانم‬        ‫=در یک هفته گذشته و از روز صدور حکم تا کنون پدر‬
‫یافته است‪ .‬مأموران حکومتی هر روز اندام جنسیاش را لمس‬          ‫امروز دادم را به کجا ببرم‪ .‬روزی که مهدی دستگیر شد‪ ،‬کفش‬      ‫محمد مهدی برای ثبت اعتراض روی حکم با وکیل تسخیری‬
                                                              ‫کالج و شلوار راسته پوشیده بود‪ .‬مگر با این تیپ کسی به‬
      ‫و او را تهدید میکردند که به او تجاوز خواهند کرد‪.‬‬                                                                           ‫تماس میگیرد اما این تماسها بیپاسخ مانده است‪.‬‬
‫عدم دسترسی به وکیل تعیینی (انتخابی) که هم درباره‬                                           ‫تظاهرات میرود؟»‬                ‫=مأموران حکومتی هر روز اندام جنسی محمدمهدی را‬
‫محمدمهدی و هم درباره دیگر بازداشتشدگانی که با اتهامات‬         ‫پدر محمدمهدی گفته که فرزندش «در فیلمی که از او‬
‫سنگین محاربه و افساد فی الارض روبرو هستند اتفاق افتاده‬        ‫منتشر شده میگوید‪ ،‬برای مراسم چهلم حدیث نجفی رفته اما‬          ‫لمس و او را تهدید میکردند که به او تجاوز خواهند کرد‪.‬‬
                                                              ‫این حرکت ناگهان به اعتراضات شدید ختم شد‪ .‬به خدا به پیر‬
         ‫مصداق دیگری از سرکوب بازداشتشدگان است‪.‬‬               ‫به پیغمبر بچه من بیگناه است‪ .‬به مسئول پرونده گفتم این‬       ‫پدر محمدمهدی کرمی جوان معترض محکوم به اعدام‬
‫محمدحسینآقاسیروزگذشتهباانتشارتصویرمحمدمهدی‬                    ‫حکم را به بچه من نده‪ ،‬این بچه بیگناه است‪ .‬به من گفتند‪،‬‬      ‫میگوید طی یک هفته گذشته و پس از صدور حکم اعدام‬
‫کرمی نوشته که «پدر و مادر متهم ردیف اول پرونده قتل‬                                                                        ‫برای فرزندش تماسها با وکیل تسخیری برای گذاشتن اعتراض‬
‫بسیجی کرجی خواستندکه فرجامخواهی او را قبول کنم‪ .‬امروز‬           ‫شما راضی هستی حکم خدا و پیغمبر را زیر سؤال ببرم؟!»‬        ‫بر حکم صادره بیپاسخ مانده است‪ .‬قوه قضاییه در پرونده‬
‫صبح برای موافقت با امضای وکالتنامه به دادگاه صادر کننده‬       ‫این پدر مستأصل و رنجدیده گفته که «به ما گفتند میتوانید‬      ‫معترضان بازداشتشده اجازه استخدام وکیل تعیینی را نداده‬
‫حکم مراجعه کردم‪ .‬رئیس دفترکل دادگاه انقلاب اعلام داشت‬         ‫به حکم اعتراض کنید‪ .‬یک هفته است به آقای وکیلی که قوه‬        ‫و وکلای تسخیری این پروندهها نه تنها کمکی به متهمان‬
‫که رئیس دادگاه نمیپذیرد‪ ،‬و اصرار پدر متهم نیز اثر نبخشید‪.‬‬     ‫قضاییه تعیین کرده‪ ،‬زنگ میزنم‪ ،‬حتی جوابم را نمیدهد‪ .‬این‬      ‫نکردهاند بلکه با اقداماتشان مسیر محکومیت و اجرای احکام‬
                                                              ‫آقای وکیل حتی حاضر نشد‪ ،‬آدرس دفتر خود را به من بدهد‪.‬‬
                ‫محاکمه و مجازات بدون وکیل متهم‪».‬‬              ‫عکس مدالهای پسرم را گرفتم که در پرونده بگذارد‪ .‬یک‬                           ‫سنگینی چون اعدام را هموار کردهاند‪.‬‬
‫حمید قرهحسنلو پزشک رادیولوژیست یکی دیگر از متهمان‬             ‫استشهاد هم از مسجد محل گرفتم اما هنوز نتوانستهام روی‬        ‫محمدمهدی کرمی ‪ ۲۲‬ساله و قهرمان کاراته از جمله‬
‫پرونده کشته شدن بسیجی در کرج است که برادرش در گفتگو‬           ‫پرونده بگذارم‪ ،‬شاید خدا خواست و در دیوان‪ ،‬حکم اعدام به‬      ‫شانزده معترضی است که در رابطه با کشته شدن یک‬
‫با بیبیسی فارسی گفته که برادرش از حق دسترسی به وکیل‬           ‫حبس بدل شد‪ .‬به خدا قسم این روزها زندگی نداریم (بغض‬          ‫بسیجی سرکوبگر به اسم روحالله عجمیان در درگیری مردم و‬
‫انتخابی محروم بوده و وکیل تسخیری هم با اصرار و تلاش‬           ‫ماشاءالله میشکند و اشک میریزد)‪ .‬به هر کس میگویم‪،‬‬            ‫سرکوبگران بازداشت شد‪ .‬این درگیری در حاشیه مراسم چهلم‬
‫[احتمالا پرداخت وجه] از سوی خانواده قرهحسنلو تنها نیم‬         ‫میگوید‪ ،‬پرونده امنیتی است‪ ،‬ولش کن! دو هزار نفر در‬           ‫حدیث نجفی از جانباختگان اعتراضات در کرج و پس از حمله‬
‫ساعت با حمید دیدار داشته است‪ .‬در دادگاه هم وکیل نه تنها‬       ‫اعتراضات چهلم حدیث نجفی حضور داشتهاند‪ ،‬جرم همه را‬
‫دفاعی از حمید قرهحسنلو نکرده بلکه مدعی شده که او به‬                                                                         ‫مأموران حکومتی به شرکتکنندگان در این مراسم رخ داد‪.‬‬
‫واسطه پزشک بودن و ارتباط با کادر درمان‪ ،‬شرایط ویآیپی‬                          ‫به روی پرونده پسر من آوار کردهاند‪».‬‬         ‫محمدمهدی کرمی در کیفرخواست صادر شده در این‬
‫برای خودش در بیمارستان ایجاد کرده که همین موضوع نیز از‬        ‫ماشالله کرمی در ادامه گفته که «از او میپرسم‪ ،‬مهدی‪،‬‬          ‫پرونده به عنوان متهم ردیف اول محاکمه و هفته گذشته به‬
                                                              ‫جا ِن من این کارها را تو کردهای؟ میگوید‪ ،‬به خدا بابا‪ ،‬قسم‬   ‫اعدام محکوم شد‪ .‬ماشالله کرمی پدر محمدمهدی در گفتگو‬
            ‫سوی قاضی علیه حمید استفاده شده است‪.‬‬               ‫به دستان پینه بسته تو که من این کارها را نکردهام‪ .‬اما برای‬  ‫با روزنامه «اعتماد» چاپ تهران گفته از روز صدور حکم تا‬
‫حمیدقرهحسنلوبهدلیلشکنجهشدیدجسمیدربازداشت‬                      ‫حکم اعدام‪ ،‬آیا جز اعتراف نیاز به سند و مدرکی نیست؟ آیا‬      ‫کنون او مدام با وکیل تسخیری برای اعلام اعتراض بر حکم‬
‫دچار شکستگی چند دنده و از کار افتادن بخشی از ریه شد‪.‬‬          ‫نباید این جزییات بررسی شود‪ .‬من اصل ًا نمیدانم اینکه با شما‬  ‫صادرشده علیه محمدمهدی تماس میگیرد اما این تماسها‬
‫وضعیت جسمی حمید قرهحسنلو آنقدر حاد شد که او به‬                ‫صحبت میکنم‪ ،‬درست است؟ خدایی اگر هست که حتماً‬
‫بیمارستان منتقل شد و حتی روز دادگاه از بیمارستان او را به‬     ‫هست از آدمهای بدبختی مثل ما‪ ،‬حفاظت کنه‪ .‬ما هیچکس‬                                        ‫بیپاسخ مانده است‪.‬‬
‫دادگاه آوردند و دوباره به بیمارستان بازگرداندند‪ .‬حکم اعدام‬    ‫را نداریم و به خدا پناه میبریم‪ .‬نمیدانم چه باید بکنم‪ .‬مادر‬  ‫ماشالله کرمی در نظرآباد استان البرز دستفروش دستمال‬
‫حمید قرهحسنلو در حالی از سوی مأمور قوه قضاییه به او‬           ‫مهدی شب و روز گریه میکند و آه میکشد‪ .‬اما دستمان به‬          ‫کاغذی است و دو فرزند دارد‪ :‬محمدمهدی و فرزند دیگری که‬
‫ابلاغ شد که او تازه جراحی ریه را پشت سر گذاشته و در حال‬
                                                                                            ‫جایی بند نیست‪».‬‬                                        ‫معلول و خانهنشین است‪.‬‬
                        ‫ریکاوری در بیمارستان بود‪.‬‬             ‫محمدمهدی کرمی پیشتر در ملاقات با خانواده خود از آزار‬        ‫ماشالله کرمی توضیح داده که «چهارشنبه ساعت ‪۲‬‬
‫سیدمحمد حسینی‪ ،‬رضا آریا و حسین محمدی سه متهم‬                  ‫جسمی و روانی «شدید» خود توسط مأموران خبر داده بود‪.‬‬          ‫بعدازظهر به ما زنگ زد و گفت بابا حکمها را به ما دادهاند؛‬
‫دیگری هستند که در این پرونده به اعدام محکوم شدهاند‪ .‬از‬        ‫به گفته محمدمهدی هنگام بازداشت او را طوری کتک زدهاند‬        ‫حکم من اعدام است‪ .‬پسرم گریه میکرد و میگفت به مامان‬
‫سیدمحمد حسینی خبرهای زیادی منتشر نشده است‪ .‬فعالان‬             ‫که بیهوش شده بود و نیروهای حکومتی فکر کردند که او‬           ‫چیزی نگو… مادرش وابستگی زیادی به مهدی دارد‪ .‬پسرم‬
‫حقوق بشر نوشتهاند پدر و مادر او درگذشتهاند و او کسی را‬                                                                    ‫ورزشکار است و همیشه تلاش میکرد که افتخار کسب کند‪.‬‬
                                                                                                                          ‫اگر اتفاقی برای مهدی بیفتد‪ ،‬زندگی ما هم به پایان میرسد‪.‬‬
               ‫ندارد که مصرانه پیگیر پروندهاش باشد‪.‬‬                                                                       ‫به آقای آصف حسینی گفتم‪ ،‬تو رو خدا دو بار‪ ،‬حبس ابد‬
   31   32   33   34   35   36   37   38   39   40   41