Page 12 - (کیهان لندن - سال سى و نهم ـ شماره ۳۹۹ (دوره جديد
P. 12

‫در باره»معمای هویدا»‬                                                                                                                       ‫صفحه‌‌‌‌‪‌‌‌1‌۲‬شماره‌‪‌186۵‬‬
                                                                                                                             ‫جمعه ‪ ۲1‬تا ‪ ۲۷‬اسفندماه ‪1401‬خورشیدی‬

                      ‫مردی مذاكرات جلسه «مشاوران» و قضیه‬
                               ‫بازداشت هویدا‬

‫سید مهدی پیراسته‬      ‫من هرگز نگفتهام كه شاه میخواست هویدا را توقیف كندو برای متقاعد كردن «مشاوران»‬
                                              ‫صحنه سازی صورت گرفت‬

                                                                                                                 ‫بازنشر‬  ‫(تاریخ نشر در کیهان لندن‪:‬‬
                                                                                                                             ‫آبانماه ‪۱۳۸۰‬‬
                                                                                                                              ‫شماره ‪) ۸۸۱‬‬

                      ‫هویدا و علم در حضور شاه‬                                                                    ‫چندی پیش‪ ،‬دكتر میلانی كه هیچ سابقه آشنایی با هم‬
                                                                                                                 ‫نداشتهایم از امریكا به من تلفن كرد و گفت شماره تلفن مرا‬
                  ‫بوسیدن و دیگری برای پول گرفتن‪.‬‬        ‫شرفیابیها ضرر این كار را به عرض میرساندم اما در آن‬       ‫از دوستان گرفته و چون درصدد نوشتن كتابی در خصوص‬
‫ضمنا پیشنهادات دیگری هم داشتم كه یكی از آنها‬            ‫موقع تحت تاثیر همین تملق گوییها‪ ،‬حرفهای من به عنوان‬      ‫سقوط رژیم سلطنتی و شخص هویداست میل دارد با من‬
‫انتصاب جمالالدین جمالی رئیس كانون سردفتران به تولیت‬
                                                                    ‫«فضولی» و «نصیحت بیجا» تلقی میشد‪.‬‬                                 ‫هم چند كلمهای صحبت كند‪.‬‬
                 ‫آستانه حضرت معصومه در قم بود‪.‬‬          ‫یك روز از مرحوم علم كه در سمت وزارت در بار بر‬            ‫در شماره ‪ ۸۶۷‬كیهان متن فارسی قسمتی از كتاب ایشان را‬
‫راجع به مجلس گفتم بیشتر این شلوغبازی را دواطلبان‬        ‫عكس دوره نخست وزیری با من میانه خوبی پیدا كرده بود‬       ‫دیدم و مطالبی كه نوشته شده بكلی با آنچه در دو مكالمه‬
‫شكست خورده وكالت كه زمینه محلی دارند دامن میزنند‪.‬‬       ‫شنیدم كه گفت« دیشب در موقع شام اسم شما را آوردم‪.‬‬
‫مثلا در كازرون جلوی سید عبدالحسین طباطبائی را كه نفوذ‬   ‫اعلیحضرت فرمودند كدام پیراسته؟ آنكه خیال میكند همه‬                        ‫تلفنی بین ما گذشت متفاوت است‪.‬‬
‫محلی دارد گرفتهاند و سرلشكر ژاندارم جباری را به عنوان‬                                                            ‫مقدمتاً یادآور شوم كه من همیشه معتقد بوده و هستم‬
‫این كه در درجه سروانی در ژاندارمری كازرون خدمت‬             ‫چیز را میداند و میخواهد بیاید ما را نصیحت كند؟!»‬      ‫كه شاهان پهلوی خدمات زیادی به ایران كردهاند و این پدر‬
‫میكرده وكیل كردهاند‪ .‬آیا امثال طباطبائی حق ندارند در‬    ‫به هرحال‪ ،‬شاه فقید كم كم نسبت به من كممهر و حتی‬          ‫و پسر (من در مقام تجلیل میگویم نه مانند خمینی برای‬
                                                        ‫بیمهر شده بود به طوری كه آن اواخر مقام و منصبی‬           ‫تحقیر) ایران را از قرون وسطی به قرن بیستم رساندند‪ .‬البته‬
                         ‫این موقعیت تلافی كنند؟‬         ‫نداشتم و به وكالت دادگستری وكارهای آزاد پرداخته بودم‪.‬‬    ‫معصوم هم نبودند و ما شیعیان جز ‪ ۱۴‬نفر هیچكس را‬
‫پیشنهادم این بود كه مجلس رستاخیزی منحل شود و‬                                                                     ‫معصوم نمیشناسیم‪ .‬عدهای كه نمیتوانستند منكر تحولات‬
‫من با كمك گروهی از دوستان كه مملكت و مردم را می‬                             ‫جبهه پاسداران قانون اساسی‬            ‫ایران در عصر پهلوی شوند میگفتند این پیشرفتها «جبر‬
‫شناسند با داوطلبان نمایندگی دوره بعد تماس بگیریم و شرط‬  ‫در سال ‪ ۱۳۵۷‬وقتی شلوغبازی بالا گرفت به سهم خود‬           ‫زمان» بوده و نمیدانم حالا چه میگویند كه در طول ‪۲۳‬‬
‫موفقیت آنها را در انتخابات‪ ،‬نشان دادن لیاقت و كفایت و‬   ‫در مقام مقاومت برآمدم و به كمك دوستان همفكر «جبهه‬        ‫سال ایران ترقی معكوس كرده و به عقب برگشته و اگر‬
‫درجه احترامشان بین مردم در فرو نشاندن اغتشاشات و آرام‬   ‫پاسداران قانون اساسی» را به وجود آوردم‪ .‬بالاخره بعد از‬   ‫حكومت آشیخها به هدف خود یعنی بردن ایران به عصر‬
‫كردن حوزه انتخابیه كنیم‪ .‬با این ترتیب‪ ،‬آنها بین خودشان‬                                                           ‫صحرانشینی و شتر چرانی نایل نشد باز هم نتیجه تحولات‬
‫برای آرام كردن محل مسابقه خواهند گذاشت‪ .‬موضوع‬                  ‫چندین سال مجدداً به حضور شاه فقید راه یافتم‪.‬‬
‫انحلال مجلس كه پیشنهاد كردم این بود نه آن كه آقای‬       ‫شرح مذاكرات و پیشنهادات من در ملاقات با شاه مفصل‬                   ‫دوره پهلوی و تربیت جوانان این نسل است‪.‬‬
‫میلانی نوشته و برداشتن مانع از جلوی قدرت شاه عنوان‬      ‫است و چند صفحه از دفتر خاطراتم را پركرده است‪ .‬احتمالا‬    ‫در هر حال من از اول جوانی راه طرفداری از سلطنت‬
‫كرده است‪ .‬آن مجلس در این گونه امور مطلقا اثری نداشت‪.‬‬    ‫عرض كردم كه من آخوندها را می شناسم و تعجب میكنم‬          ‫پهلوی را انتخاب كردم و از وقتی كه محمدرضا شاه فقید‬
                                                        ‫كه چرا دولت با وجود برقراری حكومت نظامی در مقابل‬         ‫مرا شناخت مورد اعتماد و مرحمت ایشان قرار گرفتم و‬
                            ‫جلسات مشاورین‬               ‫آخوندها مرتبا عقب نشینی میكند در حالی كه اگر بگیر‬        ‫تمام مناصب اداری و سیاسی من مستقیما از طرف شاه‬
‫من در تمام جلسات مشاورین آن موقع شركت كردم اما در‬       ‫و ببند شروع شود آخوندها در بازاریهایی كه به آنها كمك‬     ‫تعیین شد‪ .‬از جمله مرحوم علم به من گفت كه او مرحوم‬
‫حضور كسانی كه نمیدانستم سرشان به كجا بند است و آنها‬     ‫میكنند هر كدام به اصطلاح دنبال سوراخ موش میگردند‬         ‫دكتر خانلری را (كه در زمان وزارت كشور علم معاون آن‬
‫را نمی شناختم و اولین بار بود كه میدیدمشان مثل سایرین‬   ‫كه خود را پنهان كنند‪ .‬در این زمینه چند مثال هم از رفتار‬  ‫وزارتخانه بود) برای وزارت كشور در نظر گرفته بود وشاه‬
                                                        ‫خودم در استانداری فارس با آخوندها ذكركردم و یادآور شدم‬   ‫فقید مرا كه آن موقع استاندار خوزستان بودم بدون آنكه‬
     ‫از لزوم پیدا كردن «راه حل سیاسی!» سخن میگفتم‬       ‫كه آخوند اول باید بترسد‪ ،‬بعد هم دو دست دارد یكی برای‬     ‫خودم كمترین اطلاعی داشته باشم به وزارت كشور برگزید و‬

                                                                                                                     ‫دكتر خانلری به وزارت آموزش و پرورش منصوب شد‪.‬‬
                                                                                                                 ‫از چند سال قبل از ‪ ۱۳۵۷‬من میدیدم چند نفری كه به‬
                                                                                                                 ‫آنها «گروه براندازی» نام میدهم با رفتار و گفتار خویش‬
                                                                                                                 ‫تیشه به ریشه سلطنت و مملكت میزنند و برجستهترین‬

                                                                                                                                          ‫فرد این گروه هویدا بود‪.‬‬
                                                                                                                 ‫به خاطر داریم كه هویدا مكرر میگفت «ایران یك‬
                                                                                                                 ‫فرمانده دارد و بقیه همگی فرمانبردار هستیم!» این تملقهای‬
                                                                                                                 ‫(به نظر من با برنامه) وضعی به وجود آورده بود كه‬
                                                                                                                 ‫مردم همه اعمال خلاف‪ ،‬حتی تخلفات مامورین گمرگ و‬

                                                                                                                          ‫ژاندارمری بندر لنگه را از چشم شاه میدیدند‪.‬‬
                                                                                                                 ‫من مثل هر فرد دیگر ایرانی معایب این روش را درك‬
                                                                                                                 ‫میكردم و با اعتماد به سوابقم به طور كتبی و یا در‬
   7   8   9   10   11   12   13   14   15   16   17