Page 13 - (کیهان لندن - سال سى و نهم ـ شماره ۴۰۴ (دوره جديد
P. 13

‫صفحه‌‌‌‌‪‌‌۱‌‌۳‬شماره‌‪۱8۷۰‬‬
‫جمعه ‪ ۱۷‬تا پنجشنبه ‪ ۳۰‬مارس ‪۲۰۲۳‬‬

   ‫توضیح آقای دکتر هوشنگ نهاوندی بازنشر‬                                                                                 ‫«مهدیبازرگان»‪،‬نخستوزیر آینده «خمینی» جنبشی‬
‫«از اظهار نظر جناب آقای عبدالرضا انصاری (كه از دوران همكاری با ایشان خاطرهای بسیار دلپذیر دارم) متشكرم‪.‬‬                 ‫الهام گرفته از اسلام را پایهگذاری كرده بود‪ ،‬اما همچنین خود‬
‫درباره نحوه صحبت شاهنشاه فقید حق با ایشان است‪ .‬ایشان تقریبا همیشه بجای من «ما» می فرمودند‪ .‬در متن‬                       ‫را مصدقی میخواند‪ .‬او لائیكها را كه از نظر دیدگاه‪ ،‬خود را‬
‫فرانسه هم چنین آمده است‪ .‬در ترجمه فارسی مترجمان برای امروزی كردن متن اندك تغییراتی دادهاندكه یكی از آنها‬
‫همین است‪ .‬اما آنروز در هواپیما ایشان كلمه «مرا» بكار بردند و عینا (با تفصیل بیشتر) همین مطلب را به كنت‬                          ‫وفادارتر به پیشوایانشان میدانستند‪ ،‬رانده بود‪.‬‬
‫الكساندر دومارانش رئیس سازمان اطلاعات فرانسه نیز فرموده بودند كه در كتاب خاطرات ایشان كه سندی تاریخی‬                    ‫مانده بود یك گروه دیگر كه از سه تن‪« ،‬كریم سنجابی»‪،‬‬
                                                                                                                        ‫رئیس پیشین دانشكده حقوق و وزیر پیشین‪« ،‬شاپور‬
                                     ‫درباره حوادث ایران است نقل شده و من هم به آن اشاره كردهام‪.‬‬                         ‫بختیار» و «داریوش فروهر» تشكیل میشد‪ .‬آنان خود را‬
‫درباره سیاست خارجی ایران و روش تعادل میان شرق و غرب و مقابله با (شانتاژ) بعضی از كشورها و احیانا شركتهای‬                ‫بهعنوان «جبهه ملی نوین» معرفی میكردند‪ .‬اما جبهه‬
‫غربی ازتائید جناب آقای انصاری متشكرم‪ .‬برای تفضیل بیشتر خود ایشان و خوانندگان محترم میتوانند به كتاب‬                     ‫آنان گردهمائیای بود به دور از قواعدی كه «مصدق» پایه‬
‫شاهنشاه پاسخ به تاریخ و كتاب دیگر معظمله كه به صورت مصاحبه در فرانسه است تحت عنوان شیر و خورشید‬
‫و نیز به مصاحبه بسیار مفصل و گاهی خشن نسبت به بعضی از سیاستهای خارجی با روزنامه كیهان (‪ ۲۱‬شهریورماه‬                                                       ‫گذاشته بود‪.‬‬
‫‪ ) ۱۳۵۶‬و مجموع گفتگوهای انتشار یافته سه سال آخر سلطنت اعلیحضرت با رسانههای داخلی و خارجی مراجعه‬                         ‫«كریم سنجابی» شخصیتی بود كه چندین مشاورت دولتی‬
‫فرمایند‪ .‬همه در زمینه نكاتی است كه به من فرمودند غالبا با صراحت بیشتر وگاهی با خشونت در بیان‪ .‬موضوع خرید‬                ‫را در آن واحد یدك میكشید‪ ،‬و در نتیجه از چندین صندوق‬
                                                                                                                        ‫دولتی مواجب میگرفت‪ ،‬و تن به هر چیزی میداد تا مقام‬
                             ‫اسلحه از كشورهای اروپای شرقی درهمه این گفتگوها به تفصیل آمده است‪.‬‬                          ‫مهمی بگیرد‪ .‬شاه اشتباه كرد كه این خواست او را برآورده‬
                                                                                                                        ‫نكرد‪ ،‬و از او مردی خشمگین ساخت‪« .‬شاپور بختیار» عضو‬
‫شاهنشاهی درآورده بود‪ .‬نخست وزیر نمایندهای نزد او‬                                 ‫«ساواك» و دولت شده بود‪.‬‬                ‫هیأت مدیره چندین شركت نیمه دولتی یا متعلق به «بنیاد‬
‫فرستاد‪ ،‬اما داماد و همكارانش با وی دیدار كردند‪ .‬گویا‬      ‫مثلثی از آیات عظام كه آنان را «مرجع تقلید» خواندند‪،‬‬           ‫پهلوی» بود‪« .‬فروهر»‪ ،‬كه بدون شك در میان این سه تن‪،‬‬
‫شخصی را كه وزیر دربار فرستاده بود‪ ،‬پس فرستادند‪.‬‬           ‫بر «قم» حكمرانی میكرد‪ .‬در صدر آنان‪« ،‬سید كاظم‬                 ‫صادقتر بود‪ ،‬وكیل دادگستری موفق و ثروتمندی بود كه‬
‫تیمسار «مقدم» رئیس «ساواك» خود محرمانه به قم رفت و‬        ‫شریعتمداری» قرار داشت كه مرد شماره یك روحانیون‬                ‫سمت مشاور قضائی وزارت كار‪ ،‬و نیز مشاور حقوقی بانك‬
‫با اطرافیان «مثلث» بلندپایگان مذهبی به گفتگو نشست‪.‬‬        ‫شیعه مقیم ایران بهحساب میآمد‪ .‬او چه در میان شیعیان‬            ‫«سپه» و تصدی صندوق بازنشستگی ارتش شاهنشاهی را‬
‫جعفر بهبهانیان‪ ،‬كه مسؤول اداره حسابداری اختصاصی شاه‬       ‫مقیم ایران (كه هشتاد درصد مردم كشور بودند) و چه آنان‬          ‫هم داشت‪« .‬سنجابی» و «فروهر»‪ ،‬نام و شهرتی داشتند‪ .‬اما‬
‫بود ــ و بنابراین قاعدتاًمرد مورد اطمینانی بهحساب میآمد‪،‬‬  ‫كه در خارج از كشور میزیستند‪ ،‬از احترام و نفوذ بسیار‬           ‫«بختیار» تقریباً گمنام بود و اگر نسبت خانوادگی با شهبانو‬
‫هم مخفیانه به قم و به ملاقات آیتالله «شریعتمداری»‬         ‫برخوردار بود‪« .‬شریعتمداری» در تبریز بهدنیا آمده و تا‬          ‫نداشت‪ ،‬همچنان در گمنامی باقی میماند‪ .‬خود او اعتراف‬
‫رفت‪ .‬شریعتمداری چندی بعد پیرامون این ملاقات به من‬         ‫سال ‪ ،۱۹۴۶‬زمان سقوط دو جمهوری قلابی كه مسكو در‬                ‫كرده بود كه حزبش بهنام «ایران»‪ ،‬فقط دو عضو دارد‪ .‬افراد‬
‫گفت‪« :‬درنیافتم او مأموریتی رسمی داشت یا به ابتكار خود‬     ‫آذربایجان و بخش كوچكی از كردستان ایجاد كرده بود‪ ،‬درآن‬         ‫متشخص دیگری از وابستگان به این جریان‪ ،‬از سالها پیش‬
‫به دیدار من آمد‪ ».‬تقریباً مطمئن بود كه پیامهایش به شاه‬    ‫شهر زیسته بود‪ .‬او در نهضت مقاومت علیه اشغالگران‪،‬‬              ‫وارد زندگی سیاسی كشور شده و یا با موفقیتهای درخشانی‬
‫داده نشده است‪ .‬باز به من گفت‪« :‬شهامت نیافتند پیامها را‬    ‫نقش فعال و مهمی بر عهده گرفته و با راهنماییهای ارزنده‬         ‫كه در كسب و كار بهدست آورده بودند‪ ،‬همه فعالیتهای‬
                                                          ‫به هموطنانش‪ ،‬آزادی و زندگی خود را بهخطر انداخته‬               ‫سیاسی را كنار گذاشته بودند‪ .‬چند تن از این مصدقیها‪،‬‬
         ‫برسانند‪ .‬پس این رفت و آمدها برای چه بود؟»‬        ‫و مخاطرات بزرگ را بهسخره گرفته بود‪ .‬این پیشینه پر‬             ‫كه اغلبشان مردان ارزشمندی هم بودند‪ ،‬میكوشیدند كه‬
‫من‪ ،‬مدتی پیش از طریق استادان دانشكده الهیات‪ ،‬و‬            ‫افتخار و همچنین مراتب علمی و فروتنی ذاتیاش‪ ،‬درهای‬
‫بخش فلسفه دانشكده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران‬      ‫قم را بر او گشوده بود‪« .‬شریعتمداری» به یك «مرجع»‬                               ‫نقشی در چارچوب رژیم بازی كنند‪.‬‬
‫(كه به دلیل پژوهشها و شیوه تفكرشان با قم رفت و آمد‬        ‫بزرگ و مورد احترام همه تبدیل شد‪ .‬دو مهمترین شخصیت‬             ‫در برابر این پراكندگی مخالفان‪ ،‬باید اقدامات قاطعی انجام‬
‫داشتند)‪ ،‬ارتباطاتی بسیار خوب با آیتالله «شریعتمداری»‬      ‫جهان شیعه‪ ،‬آیات عظام «بروجردی» كه در قم میزیست‬                ‫میگرفت‪ ،‬پارهای كینهها به دست فراموشی سپرده میشد‪،‬‬
‫و برخی دیگر از سران شیعه داشتم‪ ،‬و با استفاده از این‬       ‫و «حكیم» كه در نجف بود‪ ،‬درگذشته بودند‪ .‬بنابراین‪،‬‬              ‫و به شیوه شرقی‪ ،‬نشانههایی از اعتنا و احترام به آنان به‬
‫ارتباطات نقطه نظرهایی را كه از بزرگان قم بهدست‬            ‫«شریعتمداری» ــ با آن كه خود را از هر گونه جایگاه و‬           ‫ظهور میرسید‪ .‬گفتگو با همه آنان‪ ،‬دشوار بلكه غیر ممكن‬
‫میآوردم‪ ،‬بهاطلاع شاه میرساندم تا بداند در محافل بالای‬     ‫جنجال تبلیغاتی بركنار میداشت‪ ،‬پر نفوذترین مقام مذهبی‬          ‫بود‪ .‬با این حال بهآسانی میشد ُغر زدنهای آنان را خنثی‬
‫آنجا چه میگویند‪ .‬شاه در ماه مه ‪ ۱۹۷۸‬از من خواست‬           ‫جامعه شیعیان شده بود‪ .‬بسیار ملایم بود‪ ،‬نگاهی شوخ و‬            ‫كرد‪ .‬اما شاه‪ ،‬در آن هنگام‪ ،‬از سر غرور و همچنین انزجاری‬
‫محرمانه «شریعتمداری» را ملاقات كنم‪« :‬به او بگویید از‬      ‫شیطان و هوشی استثنایی داشت و میدانست چگونه به‬                 ‫كه از آنان داشت‪ ،‬اشتباه كرد كه نخواست یا نگذاشت نشانه‬
‫سوی من آمدهاید؛ و دقیقاً به او بگویید میخواهید با دقت‬     ‫سخنان دیگران گوش فرا دهد‪ .‬مردی وطنپرست و متحمل‬                ‫عنایت قابل توجهی نسبت به آنان آشكار شود و آنان را به‬
‫سخنان او را‪ ،‬و نه كلیاتی را كه میگوید و شما مدام برای ما‬  ‫بود كه با اندیشهای باز با مسائل اجتماعی و فرهنگی روبرو‬        ‫دامان تندروی راند‪ .‬آنان نیز چند ماه بعد‪ ،‬بی لیاقتی خود‬
                                                          ‫میشد‪ .‬در میان روحانیون بلندپایه شیعه‪ ،‬از همه‪ ،‬به مسائل‬        ‫را در همكاری با «خمینی» آشكار ساختند‪ .‬چند هفتهای به‬
               ‫تكرار میكنید‪ ،‬بشنوید‪ .‬همین و بس‪».‬‬          ‫جهانی و همچنین داخلی آگاهتر بود‪ .‬میدانست چگونه از‬             ‫خدمت او درآمدند‪ ،‬سپس تحقیر و جارو شدند‪ ،‬بیرونشان‬
‫به این ترتیب‪ ،‬شاه گفتگویی را‪ ،‬اگر نگوییم بده ــ بستانی‬    ‫همه منابع اطلاعاتی‪ ،‬چه به زبان فارسی و چه عربی كه‬
‫را‪ ،‬با نفر نخست سلسلهمراتب شیعه آغاز كرد‪ .‬میپنداشت‬        ‫بدان مسلط بود‪ ،‬استفاده كند‪ .‬در آن سال بحرانی‪ ،‬بخش‬                                 ‫انداختند‪ ،‬یا به قتلشان رساندند‪.‬‬
‫گام بلندی برداشته است‪ .‬و این هم درست بود و هم اشتباه‪.‬‬     ‫مطبوعات دفتر او‪ ،‬هر روز مهمترین مقالههای «تایمز»‪،‬‬
‫قرار شد یكی از استادان گرانقدر دانشگاه تهران كه مرتباً‬    ‫«گاردین»‪« ،‬لوموند» و «واشنگتن پست» را برایش ترجمه‬                            ‫قم‪ ،‬مركز آشوبها و دیدارهای سیاسی‬
‫به قم میرفت‪ ،‬قرار ملاقاتی بگذارد كه بی سر و صدا و‬         ‫میكرد‪ .‬و كم نبود مواقعی كه در سخنانش از فلان مفسر‬             ‫در نبود مخالفان لائیك به دردخور‪ ،‬روحانیون بلندپایه‬
‫در خفا انجام گیرد‪ .‬ساعت ‪ ۹‬شب‪ ،‬آیتالله در خانه یكی‬          ‫شهره رادیو انگلستان‪ ،‬یا بَهمان آمریكایی یا روسی نام بَ َرد‪.‬‬  ‫شیعه‪ ،‬چنانكه بارها در گذشته‪ ،‬به سخنگویان بخشی از‬
‫از بستگانش كه چسبیده به منزل خودش بود و با دری‬            ‫در زمانی كه من از آن سخن میگویم‪ ،‬او تشكیلاتی بسیار‬            ‫مردم تبدیل شدند كه خواستار دگرگونیهای سیاسی بودند‪.‬‬
‫درونی به آن متصل بود‪ ،‬مرا پذیرفت‪ .‬شهر در آن ساعت‬          ‫كارآ را اداره میكرد‪ .‬در قم‪ ،‬هزاران طلبه ایرانی و بیش‬          ‫پیرامونیان شاه هنوز اهمیت نقش آخوندها‪ ،‬و خطر سوء‬
‫بسیار خلوت بود و كسی توجهی به خودرو قدیمی دوستم‬           ‫از سیصد دانشجوی خارجی‪ ،‬در مدرسه وی در كلاسهای‬                 ‫استفادههایی كه آنان میتوانستند از اوضاع كنند‪ ،‬را درك‬
                                                          ‫دینشناسی و فلسفهاش شركت میكردند‪« .‬شریعتمداری»‬                 ‫نمیكردند‪« .‬آموزگار» نخست وزیر‪ ،‬با آن كه از خانوادهای‬
                                      ‫نمیكرد‪.‬‬             ‫در رأس شبكه مهمی از ملایان در سراسر ایران‪ ،‬بهویژه در‬          ‫بورژوا‪ ،‬با فرهنگ و آشنا با سنن ایرانی بود‪ ،‬ظاهراً به این‬
‫پس از سلام و تعارفات همیشگی‪ ،‬آیتالله از این كه مرا‬        ‫آذربایجان كه مردم او را میستودند و همچنین در جوامع‬            ‫مسائل اعتنایی نداشت‪« .‬هویدا»‪ ،‬وزیر دربار نیز با آن كه‬
‫در منزل یكی از بستگانش پذیرفته است پوزش خواست و‬                                                                         ‫ارتباطاتی كمابیش با چند تن از ملاها داشت‪ ،‬مانند همیشه‬
                                                                       ‫آذری زبان دیگر نواحی ایران قرار داشت‪.‬‬            ‫میكوشید برخی از آنان را بخرد‪ .‬اما دیگر زمان این گونه‬
                ‫گفت‪« :‬من میهمانخانه راحتی ندارم‪».‬‬         ‫به این ترتیب‪ ،‬او خود را بهصورت مخاطب راستین رژیم‬              ‫كارها گذشته بود‪ .‬از بهار ‪ ،۱۹۷۸‬شهر مذهبی «قم» نهتنها‬
‫به او گفتم‪« :‬اعلیحضرت از من خواسته كه به دیدار شما‬                                                                      ‫مركز آشوبهای سیاسی ــ مذهبی‪ ،‬بلكه مقصد دلخواه‬
‫بیایم و خوب و با دقت به آنچه میگویید گوش فرا دهم‪.‬‬                                                                       ‫بسیاری از سیاستمداران حاشیهای و فرستادگان غیر رسمی‬
                                                                                                                        ‫یا خودخوانده جاهایی دیگر‪ ،‬مثل اعضای خاندان سلطنتی‪،‬‬
      ‫میدانیدكهاعلیحضرتبهشمابسیاراحتراممیگذارد‬
   8   9   10   11   12   13   14   15   16   17   18