Page 34 - (کیهان لندن - سال سى و نهم ـ شماره ۴۰۵ (دوره جديد
P. 34
صفحه۳4شماره18۷1
جمعه 11تا 1۷فروردینماه 140۲خورشیدی
سخنرانی در دانشگاه وستمینستر گفتگو با
نویسنده «مومو
و دوستانش»؛
داستانهایی با
کودکان ناتوانمند
برای همه
کودکان
-تصمیم گرفتم قبل از نوشتن داستانها ابتدا کاراکترها دخترم و همچنین کاراکترهای دیگر داستانها باشند پیدا =«وقتی دخترم به دنیا آمد تشخیص داده شد که نه
را خلق کنم که در مجموعه داستانها حضور داشته کنم .در داستان من ،یک کاراکتر سگ چابک و فرز هست فقط دارای سندروم داون است بلکه مشکل شدید قلبی
باشند .یعنی مجموعهای باشد که تداوم داشته و سریال که اسمش را «هاروی» گذاشتم .این کاراکتر را بر اساس سگ نیز دارد .یعنی دارای دو سوراخ در دو دهلیز قلباش است.
باشد .داستانهای سری «ماجراهای شگفتانگیز مومو و یکی از دوستانم خلق کردم .با این سگ اُخت بودم چون همین باعث شد که در حدود شش هفت ماهگی یک عمل
دوستانش» بهم ارتباط دارند تا کودکان آنها را دنبال کنند. وقتی آنها به سفر میرفتند من از او نگهداری میکردم .سگ قلب باز و به دنبال آن دو عمل دیگر سنگین داشته باشد».
در نظر دارم در آینده بر اساس این داستانها کارتونهایی تیزپایی بود که آرام و قرار نداشت و بسیار دوست داشت =«من بسیار آگاه بودم که این داستانها در مورد
هم تولید شوند .ایدههای دیگری هم دارم که بماند برای که با دیگران ارتباط برقرار کند .من تمام خصوصیات این معلولیت نباشند .این چیزیست که در بازار وجود دارد
بعد .شرکتی را ثبت کردهام که در چارچوب آن این کتابها سگ را در کاراکتر «هاروی» گنجاندم .شخصیت ثابت دیگر که درواقع موعظه میکنند که ما چرا باید بچههای دارای
– و امیدوارم بعدها کارتونها -تولید شوند که که مخفف گربهای است به نام «انزو» که گربه خانواده برادرم است. معلولیت را بین خودمان راه دهیم و از این حرفها .من
آن WABاست یعنی همه ما بهم تعلق داریم (We All این گربه اهل خانه و همواره در خودش است .زیاد هم از این دریچه برخورد نمیکنم و موعظه نمیکنم .بلکه نشان
دوست ندارد با دیگران ارتباط برقرار کند؛ پُر پشم است و میدهم که «مومو» -یعنی کاراکتر دخترم -هرچند دارای
.)Belong کمی هم دستوپا چلفتی و در عین حال بسیار وسواس معلولیت است ولی با کاراکترهای دیگر ارتباط دارد و با آنها
برای پیشبرد کار با شرکتی وارد همکاری شدم که تجربهی دارد .من خصوصیات او را با اغراق در کاراکتر «انزو»
طولانی در تصویرپردازی کاراکترهای داستانهای کودکان گذاشتم .افزون بر این ،از او یک شخصیت آکادمیک ساختم بازی میکند و وارد ماجراهای داستان میشود».
دارد .اینهم فرآیندی طولانی بود تا تصاویر آنها نهایی شوند. که به دانش و ریاضیات علاقه دارد و معماها و معادلهها
اگر به چهره «مومو» نگاه کنید دارای نوارهای زرد و آبی سارا ممتاز مادر یک فرزند معلول است که تولد وی او
در موهایش و بند کفشهایش است که این نشانه و سمبل را حل میکند. را به سوی نوشتن داستانهایی برای کودکان با کاراکترهایی
بیماری «داون» است .این تلویحی به معنای آنست که او بخشی از خوانندگان با خصوصیات او ارتباط برقرار میکنند که ناتوانمند هستند کشاند .کیهان لندن درباره این تجربه و
هر چیزی که هست به آن افتخار میکند و خوانندگان هم و بخشی دیگر که اهل ورزش و فعالیتهای فیزیکی هستند
با «هاروی» .به هر حال در داستانهای من برای هر بچهای داستانهایش با سارا ممتاز گفتگو کرده است.
با این مفاهیم آشنا میشوند.
کاراکتری هست که با آن بیشتر ارتباط برقرار کنند. =خانم ممتاز ،لطفا درباره انگیزه خود برای نوشتن
=به این ترتیب به نظر میرسد «مومو» با دوستانش، در عین حال بسیار آگاه بودم که این داستانها در مورد داستانهایی با شخصیتهای کودکان ناتوانمند توضیح
هاروی و انزو ،رابطه خوبی دارد و با هم ماجراهایی را از معلولیت نباشند .این چیزیست که در بازار وجود دارد
که درواقع موعظه میکنند که ما چرا باید بچههای دارای دهید.
سر میگذرانند .آیا هر داستان پیامی دارد؟ معلولیت را بین خودمان راه دهیم و از این حرفها .من از -من قبل از به دنیا آمدن دخترم ،امانی ،هیچ تجربهای
-بله ،کتاب اول من در مورد کاراکترها بود که گفتم با الهام این دریچه برخورد نمیکنم و موعظه نمیکنم .بلکه نشان در ارتباط با معلولیت نداشتم و از زندگی روزمره آنها و
از شخصیتهای واقعی ساخته و پرداخته شدند که البته میدهم که «مومو» -یعنی کاراکتر دخترم -هرچند دارای مشکلاتشان باخبر نبودم .ولی با تولد دخترم تجربههای
معلولیت است ولی با کاراکترهای دیگر ارتباط دارد و با من شروع شد .وقتی او به دنیا آمد تشخیص داده شد که
برای جالب کردن آنها مبالغه کردهام. آنها بازی میکند و وارد ماجراهای داستان میشود .سعی نه فقط دارای سندروم داون است بلکه مشکل شدید قلبی
در کتاب دوم که عنوانش است «بیشتر از نژاد» یک میکنم که به بچههای دارای معلولیتهای مختلف ،سکو نیز دارد .یعنی دارای دو سوراخ در دو دهلیز قلباش است.
کاراکتر دیگر هم داریم که دختری است با نام «ایوا» که و بلندگویی برای شنیدن صدایشان بدهم .زیرا بچهها بیشتر همین باعث شد که در حدود شش هفت ماهگی یک عمل
سرچشمه بیماری او نرسیدن اکسیژن کافی به نوزاد در از چیزهایی که در معرض تاثیرگذاری آنها هستند و از رفتار قلب باز و به دنبال آن دو عمل دیگر سنگین داشته باشد.
حین زایمان است .این دختر روی صندلی چرخدار است. دیگران میآموزند تا از موعظه .تمام فلسفه کاری من هم یادم است وقتی که دخترم حدود سه ماهاش بود ،یعنی
داستان هم از این قرار است که در روز مسابقه ورزشی در آنست که بچههایی که نیازهای ویژه دارند برای این جنبه تقریباً دو سال پیش ،ایدهای در مورد شخصیتپردازی برای
مدرسه هیچکس او را در تیمشان راه نمیدهد زیرا ارزشی به مورد توجه قرار نگیرند؛ فرضا اگر ما بچهای را روی صندلی داستانهایی ویژه کودکان به ذهنم خطور کرد .مسلماً درباره
تیمشان اضافه نمیکند .مربی هم شخص رقابتطلب است چرخدار میبینیم به او به عنوان یک پدیده معمولی در دخترم به عنوان شخصیت اول این داستانها فکر کردم .تا
و شهوت رسیدن به پیروزی دارد و از بالا به این دختر نگاه جامعه انسانی نگاه کنیم .البته مدتها طول کشید تا مسیر جایی که من تحقیق کردهام داستانی نیافتم که کودکی دارای
میکند .از قضا بعدها مربی تصادف وحشتناکی میکند معلولیت عمده جسمی و ذهنی کاراکتر اول داستان باشد.
و خودش مجبور میشود که روی صندلی چرخدار بنشیند. پیشرفتم را یافتم. ولی به گمان من هیچ دلیلی وجود ندارد که اگر اینطور باشد
همین تجربه باعث میشود او بفهمد که با افراد دارای داستان مورد توجه و علاقه خوانندگان قرار نگیرد .دور و برم
معلولیت باید مهربان بود .چکیده پیام داستانهای «مومو» =چگونه این پروژه را شکل دادید؟ را به دقت نگاه میکردم تا کاراکترهای کسانی را که دوستان
هم در همین است.