Page 11 - (کیهان لندن - سال سى و نهم ـ شماره ۴۱۱ (دوره جديد
P. 11
صفحه11شماره1۸۷۷ احمدی نژاد در دانشگاه کلمبیا-مهرماه ۱۳۸۶ بازنشر
جمعه 1۲تا پنجشنبه 1۸مه ۲0۲۳
زمانه راهی سفر ینگی دنیا شد تا دیالکتیک سقراطی خود جسارت به
در برابر سیل انتقادات ،رئیس دانشگاه میگفت من هم را بر سوفسطائیان زمان بیازماید .نخستین رویارویی در سقراط زمانه
سؤالاتی دارم که مطرح خواهم کرد ولی باز قابل تصور نبود دانشگاه کلمبیا صورت گرفت .هر کس با اندک آشنایی
که در همان آغاز نشست ،پیش از آن که احمدینژاد دهان به رفت و آمدهای دیپلماتیک میداند که دعوت شدن ( کیهان لندن شماره ) ۱۱۷۷
به سخن بگشاید ،آقای «لیبالینجر» او را بهعنوان «دیکتاتور به دانشگاه کلمبیا مقدماتی داشته است .رئیس دانشگاه
خوابنما نشده و وحی از آسمان نرسیده بود که وقتی مهر ۱۳۸۶
حقیر بیرحم» طرف خطاب قرار دهد. محمود احمدینژاد برای شرکت در اجلاس عمومی سازمان
سقراط زمانه را ،میزبان ظاهراً مهربان ،در همان «روند» ملل متحد به نیویورک میرود فرصت را مغتنم شمارد و احمد احـرار
اول با چنان ضربهای گیج و ناتوان ساخت که تا پایان بازی از وی برای سخنرانی دعوت کند .در دنیای امروز برای
تلوتلو میخورد و ابتکار عمل آشکارا از دستش خارج شده هر نوع بده و بستان ،از بازرگانی تا سیاسی و فرهنگی، دیکتاتور حقیر سنگدل یا سقراط زمانه؟
دلالانی وجود دارند که پاشنه را ور میکشند و میروند انبوهی از کاغذهای A۴با حروف ریز کامپیوتری در برابر
بود. و میآیند و پیغام میبرند و پیغام میآورند تا معامله چشم من بر سر و کول هم میزنند و هر کدام برای این
عاشقان سینهچاک احمدینژاد در ایران از این برخورد جوش بخورد .طرفین معامله نیز وقتی به توافق میرسند سؤال پاسخی مییابند .پاسخها آنچنان از هم فاصله دارند که
بهشدت خشمگین شده و هرچه از ناسزا در چنته داشتهاند که منافعی در آن سراغ کنند .احمدینژاد و اطرافیان او هرگز به نقطۀ تلاقی ،یا دست کم به نقطۀ تقارب نخواهند
نثار آمریکا و آمریکائیان کردهاند .این واکنش ،حق طبیعی میپنداشتند همانطور که به سفرهای استانی میروند و رسید .فاصلۀ مکانی از قم تا نیویورک ،فاصلۀ زمانی از قرون
آنهاست .اما همصدایی کسانی چون آیتالله رفسنجانی و در میدان شهر مردم جمع میشوند و تحت تأثیر کلام
حجتالاسلام خاتمی با حزبالله و ثارالله و انصارالله در مقام جاذب و سخنان دلنشین رئیس جمهوری محبوب ،فریاد میانه تا آغاز هزارۀ سوم.
نوحهخوانی و اشک ریختن و غم برانگیختن برای مظلومیت «یار امام خوشآمد» سر میدهند ،سفر نیویورک هم در آستانۀ سفر محمود احمدینژاد به نیویورک ،مرکز
فرصتی است برای مخاطب قرار دادن و دل ربودن از اهل پژوهش و اسناد ریاست جمهوری به آنجناب «سقراط
احمدینژاد ،انسان را به خنده میاندازد. جهان ،برانگیختن شور انقلابی در دل آنان و انداختنشان به
حجتالاسلام کروبی ،مؤتلف این جنابان ،پیش از آن که زمانه» لقب داد.
احمدینژاد عازم نیویورک شود اظهار کرد که ایکاش ایشان جان مستکبران و سلطهگران. مرکز پژوهش و اسناد ...بهمنظور ضبط و ثبت و تحلیل
به این سفر نرود چون سفرهای قبلیشان نتیجۀ مفیدی چه کسانی رفتند و چهها در گوش رئیس دانشگاه کلمبیا و تفسیر آراء و اقوال پرزیدنت احمدینژاد تشکیل شده
نداشت .بهعبارت دیگر ،میخواست بگوید ای کاش نرود و گفتند و چه وعدهها دادند تا نظر موافق او را برای گشودن است .در نخستین شمارۀ «گزارش جمهور» نشریۀ رسمی
«آگورا» و قرار دادن یک منبر برای سخنرانی سقراط زمانه این مرکز ،طی گزارشی پانزدهصفحهای ،تحلیلگر این مرکز
آبروریزی تازهای به بار نیاورد. جلب کردند ،بر ما مکشوف نیست ولی آنها همه جور (مجتبی زارعی از همکاران نزدیک رئیس جمهوری) محمود
هر کس هم اندک عقلی در کله داشت میدانست که حسابی کرده بودند جز آن که در حین نمایش ،نقشها عوض احمدینژاد را با سقراط برابر میداند و چنین مینویسد
احمدینژاد نه حرف تازهای برای گفتن دارد و نه طرح تازهای شود .احمدینژاد که قرار بود در نقش امام مظلوم ظاهر «سقراط دموکراسی آتن ِی گرفتار در کمند آریستوکراس ِی
برای ارائه کردن و رهانیدن مملکت از بحران موجود .پس شود و از بیداد ظلمه بنالد و به درگاه خدا تظلم کند ،ناگهان معطوف به کار ویژههای الیگارشیک را برنمیتابید و به
این نوحهخوانی ،در قبال یک سفر احمقانه و یک بازی خود را در مقابل میزبانی یافت که او را بهعنوان ظالم و فرد ،فرد آتنیها بشارت میداد که درصورت لیاقت و کسب
مبتذل بچگانه چیست که آن را توهین به ملت ایران و فضیلت ،سعۀ وجودیشان ظرفیت هر شأن و مقامی را
سفاک بهمحاکمه کشید. پیدا خواهد کرد .از این رو با شاگردان آتنیاش در آگورا ـ
مستلزم عزای عمومی قلمداد میکنند؟ کسی چنین «کو دو تئاتری» را ـ بهقول فرنگیها ـ میدان بزرگ شهر ـ مینشست و بحث میکرد .به دنبال
رفسنجانی میگوید «برخورد غیر مؤدبانۀ آمریکاییها انتظار نداشت .در آمریکا ،اعلام موافقت دانشگاه کلمبیا با طبقۀ ممتازین نبود و به حرفهای تبلیغاتی که وی را مورد
نسبت به مهمانشان برای من روشن کرد که ملت و دولت دعوت احمدینژاد برای ایراد سخنرانی ،اعتراضات زیادی را ریشخند قرار میداد هرگز توجهی نمیکرد .بینیهای سقراط
آمریکا با چنین برخوردی نمیتوانند افتخار یک ملت متمدن برانگیخته بود .حتی مخالفان سرسخت بوش و سیاستهای از آن رو که از منافذ گشادی برخوردار بود ،وی را مورد
را داشته باشند و این رفتار نشان از دستپاچگی و شکست او که یقین داشتند بخش عمدۀ حملات احمدینژاد متوجه طعنه طایفه سفسطهگرا قرار میداد .اما سقراط میگفت
دولت کنونی آمریکا خواهد بود ـ از آن جمله هیلاری مگر نه این که بینی برای نفس کشیدن است؟ پس اگر چنین
روحیشان است». کلینتون ـ از تصمیم رئیس دانشگاه انتقاد کردند و دلایلی از است سوراخهای گشاد بینیام راه نفس کشیدن را هموارتر
و خاتمی ناله میکند که «کار رئیس دانشگاه کلمبیا زشت این قبیل که آمریکا سرزمین آزادی و دموکراسی است و باید
و دور از شأن یک رئیس دانشگاه و توهین به ملت ایران به همه کس فرصت داد حرفش را بزند و قضاوت را به مردم میکند».
نویسنده ،آنگاه فاصله «آگورا»ی آتن را تا میدان
بود». واگذارد ،قانعشان نکرد. توپخانۀ تهران با جهشی متفکرانه درمینوردد و ادامه
توهین به ملت ایران ،نشاندن کسی با بضاعت مزجات میدهد «سقراط و دیالکتیک سقراطی ،قهرمان روشمندی
محمود احمدینژاد در مقام ریاست جمهوری است. احمدینژاد در بحث و مذاکره با بیگانگان میباشد .رقبای
توهین به ملت ایران ،کسی را با این پایه از درک و شعور احمدینژاد بر آن بودند که ریاست جمهوری به او نمیآید.
«سقراط زمانه» خواندن و فرستادن او به مجامع جهانی برای اشکالی که البته لیبرالها بر رجایی هم وارد مینمودند...
نمایندگی کشوری با سه هزار سال سابقۀ تمدن و فرهنگ رئیس جمهوری اما اکنون با مدد از دیالکتیک سقراط
است .میگویند چرا پیش از آن که احمدی نژاد چیزی بگوید پیش رفته است و این روش سقراطی را البته در مواجهه
با بیگانگان ،بیش از رقبای داخلیاش مورد استفاده قرار
رئیس دانشگاه آن حرف را زده است.
دروغگویی در مجلسی دهان باز کرد تا سخنی بگوید. داده است».
یکی بهصدای بلند گفت دروغ است .گفت من که هنوز این مقاله در شهریورماه انتشار یافت .در مهرماه سقراط
چیزی نگفتهام .گفت بالاخره چیزی خواهی گفت!
آیتالله جنتی در خطبۀ نماز جمعۀ تهران ضمن تجلیل از
سخنان احمدینژاد در اجلاس عمومی سازمان ملل میگوید
در تاریخ این سازمان اولین بار است که کسی پشت تریبون
میرود و سخنان خود را با سلام و صلوات بر پیغمبر و ائمه
طاهرین و آرزوی ظهور مهدی موعود آغاز و در لابلای این
سخنان به آیات و احادیث استناد میکند.
باز این یک حرفی است .از یک حکومت مذهبی چه
انتظار میتوان داشت جز موعظه و وعدۀ ظهور؟ اما این
مأموریت را چرا باید احمدینژاد تعهد کند که بهقول خودش
مهندس ترافیک است و نه واعظ منبری .بهتر نیست برای
موعظه کردن و وعدۀ بهشت و زینهار از خشم خدا و آتش
جهنم دادن ،یک روضهخوان حرفهای را به مجمع عمومی
سازمان ملل و مجامعی از این قبیل اعزام کنند؟