Page 11 - (کیهان لندن - سال سى و نهم ـ شماره ۴۱۲ (دوره جديد
P. 11
صفحه11شماره18۷8
جمعه 1۹تا پنجشنبه ۲۵مه ۲0۲۳
بازنشر
اختلاط
فرهنگها
( کیهان لندن شماره ) ۱۱۷۷
مهر ۱۳۸۶
فاطمه رجبی و احمدی نژاد احمد احـرار
اشخاص با لقب شاید صد الی دویستتایی میشدند ولی موجب آن نمیشود که اسم علامه را از آن بزرگوار مسلوب خواندید که سرکار علّیه فاطمه خانم رجبی ،متعلقۀ آقا
امینالسلطان که روی کار آمد ،این کار هم از خرک در رفت. سازد چه ،جامعیت آخوند ملا محمدباقر نسبت به حاجی غلامحسین الهام وزیر دادگستری و سخنگوی دولت به دکتر
هر کس از هر صنف و طبقه ،از هر مضاف و مضافالیهی محمود احمدینژاد لقب آیتالله داده و چنین استدلال
لقب خواست ،با مناسبت و بی مناسبت ،تصویب کرد و ملا احمد مانند بحر به نهر و دریا به قطره است»! کرده است «آیتالله بر شخصی دلالت میکند که انسان را
ناصرالدین شاه هم تصویب کردههای او را به ص ّحۀ خود و اما تازه به دور آمدگانی که این روزها فرهنگ سیاسی بهیاد خدا و راه او و روش رسیدن به او ،مثلاً بهوسیله بیان
قوت قانونی داد و بالاخره در سلطنت مظفرالدینشاه کمتر را با فرهنگ حوزوی آمیختهاند و بر سر عناوین آیتالله و احکام هدایت میکند ...احمدینژاد کسی است که چون
کسی بود که دستش به جایی برسد و لقبی نداشته باشد .مثلاً حجتالاسلام بر سر و مغز هم میکوبند ،عموماً از سابقۀ صورت نورانیاش را در اثر کثرت خدمت به خلق خدایش
نصر ،نصرت ،نصیر ،ناصر ،منصور ،انتصار ،منتصر ،مستنصر
با مضافالیههای السلطنه ،الدوله ،الملک ،الممالک ،الملوک، این دو عنوان بیاطلاعند. بینی جز عشق به خدا نخواهی دید»!
الوزاره ،الایاله ،العداله ،البکاء ،الاشراف ،التجار ،الاطباء ،الحکما، آیتالله و حجتالاسلام از اواسط دورۀ قاجاریه بهعنوان در همان حال ،از قبیلۀ رقیب بانگ اعتراض برخاسته
العلوم،الشریعه،الاسلام،العلماء،الفقهاء،الواعظین،المتکلمین، درجۀ اعلمیت و افضلیت وارد فرهنگ حوزوی شد .پیش از است که صدا و سیما (رادیو ـ تلویزیون جمهوری اسلامی)
الذاکرین ،السادات ،الشعراء ،الادباء ،القراء ،الحفاظ و ...قابلیت آن وقتی میگفتند «آخوند ملا فلان» دلالت بر مرتبۀ علمی چه حق دارد آقای رفسنجانی را بهجای آیتالله با عنوان
او داشت و اگر میخواستند چربترش کنند «علامه» را هم بر حجتالاسلام در خبرها و تفسیرها نام میبرد .نمایندۀ
تبدیل به لقب داشت. آن میافزودند .از زمان فتحعلی شاه به بعد ،بین روحانیان و مشهد در مجلس شورای اسلامی گفته است «صدا و سیما
حاجی سید رضای روضهخوان قمی که اشعار احمدای او دیوانیان رقابت پیدا شد و رسم لقب دادن و درجه دادن از به افرادی که خیلی هم بضاعت علمی بالایی ندارند عنوان
در آن روزها مایۀ خندۀ همۀ شنوندگان بود ،چکامهای برای آیتالله میدهد اما آیتالله هاشمی رفسنجانی را با عنوان
دوشانتپه(شکارگاهسلطنتینزدیکتهران)بهقرارذیلساخته: دستگاه حکومتی به دستگاه مذهبی سرایت کرد. حجتالاسلام والمسلمین نام میبرد که باعث تأسف است».
حجتالاسلام و ثقهالاسلام که تدریجاً در مرتبه بعد از با ادامۀ عمر «نظام ولایی» ،رقابتهای سیاسی نیز به رنگ
یک بهشـت بریـن بهدوران اسـت آیتالله قرار گرفت تصادفاً در ادوار ماقبل اعتباری بیش از رقابتهای حوزوی درآمده است .در قلمرو روابط آخوندی
بـه کجا؟ تپهای که دوشـان اسـت آیتالله داشت .ثقهالاسلام لقبی بود برای آخوندی با مرتبه این گونه رقابت سابقۀ طولانی دارد .ملا محمدباقر مجلسی
و مقام «کلینی» و حجتالاسلام برای ملائی چون «سید و حاج ملا احمد نراقی را البته میشناسید که اولی آخوند
بــالای تپــه ،آن عمارتهــا شفتی» .در حالی که هر آفریدهای ،حتی به صورت و سیرت قدرتمند عهد شاه سلطان حسین بود و دومی آخوند قدرتمند
منـزل شـهجهان نمایـان اسـت محمود احمدینژاد ،خواه ناخواه نشانی ازآفریدگار داشت و
عهد فتحعلیشاه.
پاییــن تپــه ،آن عمارتهــا لفظ آیتالله بر او میبرازید. حاج ملا احمد که یک قرن پس از ملا محمدباقر میزیست
جـای قاپچـی و یاسـاولان اسـت سلسله مراتب ،و تعیین درجات با عناوین ثقهالاسلام در کتابهایش از وی بهعنوان «مح ّدث» نام برده و در فرهنگ
(که به هر طلبهای توان گفت) و حجتالاسلام (که معمولاً حوزوی ،این بهمعنای تحقیر و نیش زدن عامدانه (و البته
طــرف دیگــرش رود بــالا برای وعاظ و اهل منبر بهکار میرود) و آیتالله و آیتالله عالمانه) است .میرزا محمد تنکابنی ،مؤلف «قصصالعلما»
قـصر فیـروزه را ببیـن آن اسـت العظمی را مثل بسیاری چیزهای دیگر ـ ازجمله دسته راه این ظلم را بر نمیتابد و مینویسد «عجب از حاجی ملا
انداختن و نعش گردانی و تعزیهخوانی ـ روحانیان ما از احمد نراقی است که در کتب خود تعبیر از آن جناب (ملا
آن تفنگهــای دوش سربــازان کلیسای کاتولیک اقتباس و وارد فرهنگ حوزوی کردند. محمدباقر) به محدث مجلسی نموده است و این عبارت به
همچـو تیرهـای تلگرافخان اسـت اما به این هم قانع نشدند و همپای دیوانیان به مسابقۀ نظر این احقر بسیار ناپسند آمد .چه ،محدث آن را میگویند
لقب دادن و لقب گرفتن پیوستند .اگر القاب دیوانی که حدیثدان باشد و حدیث روایت کند و این مرتبهای
لیــک چنــدان تفاوتــی دارد لازمهاش این بود که دستخطی از طرف شاه یا صدر اعظم نیست .بلکه آخوند مزبور ،علامه است .چه ،علامه مصطلح
اینبهدوشاستوآنبیاباناست صادر شود القاب روحانی تابع هیچ قید و شرطی نبود و است در این که جامع علوم معقول و منقول باشد و او نیز
هر روضهخوانی میتوانست به خودش لسانالاسلام و چنین بوده ،آنجناب در معقول و منقول و ریاضی و غیر
مرحبــا توپهــای اتریشــی آنها صاحب فن ،بلکه بحر ذاخر (= دریای انباشته از گنج)
شـده حاضر بـرای خصمان اسـت عمادالاسلام یا تاجالواعظین و شمسالذاکرین لقب بدهد. و سحاب ماطر (ابر بارانزا) و خزانۀ علوم بوده بهنحوی که
در باب القاب ،مرحوم عبدالله مستوفی مؤلف «تاریخ هر مسألهای را عنوان میکند کأنه خزانه علم در اطراف
گو ّلــهاش خصــم میکنــد داغــان سیاسیواداریدورۀقاجاریه»شرحقابلتوجهینگاشتهاست. او چیده ،از هر جا بهسهولت دستی میاندازد و از آن در
فرسـخی قـدر رفـتن آن اسـت مستوفی با آن که خود از خانوادهای دیوانسالار و شخصی مسأله مصروف میسازد .و محض این که شاید اصول و فروع
معتقد به مبادی مذهبی بود ،در انتقاد از زیادهرویهای حاجی ملا احمد نراقی بیش از آخوند ملا محمدباقر باشد
ای خوشــا حــال جملــۀ وزرا هر دو طایفه دیوانی و روحانی کوتاه نیامده است .راجع به
که خوراکشـان برنج چمپان است سابقۀ لقب دادن و لقب گرفتن در دورۀ قاجاریه مینویسد
«در عهد ناصرالدین شاه ،تا اواخر میرزا یوسف صدر اعظم،
و بالاخره بهوسیلۀ شعر ذیل که شریطۀ چکامۀ اوست:
یک لقب هم به ما عطا بشود که لقب نزد شه فراوان است
فخرالشعراء شد و در چکامۀ دیگر این لقب خود را این
طور به شعر درآورده است:
حاجیسیدکهفخربرشعراست این لقب را عطا شد از شاهان
مژدهبدهمبهحضرتتبیشک بنده ،اولاد شاه مظلومان
سر منبر دعای خیر کنم روضه خوانم که خلق را گریان