Page 5 - (کیهان لندن - سال چهلم ـ شماره ۴۲۳ (دوره جديد
P. 5
صفحه5شماره188۹ «تاریخنگاری تبلیغاتی -ایدئولوژیک» اما سعی داشت بار دیگر موج ملیگرایی ایران را فرا گرفته و به
جمعه 4تا پنجشنبه 10اوت ۲0۲۳ نشان دهد که تقریبا همزمان با جنگ جهانی اول مشروطه بزرگترین نیرو برای براندازی جمهوری اسلامی تبدیل شده
در ایران ُمرد و تمام شد و رابطهای میان مشروطه و پهلوی
پیش میرفت ،حفظ منافع ملی و سعادت ملت ایران بوده است؟
است.
امروز اما مردم ایران وارد «بحران بقا» شدهاند! آنها حتی
برای داشتن حداقل خوراک و مسکن هم دچار مشکل وجود ندارد .مخالفان پهلوی اقدامات مترقی و توسعهگرای شکست تاریخنگاری تبلیغاتی -ایدئولوژیک
هستند؛ از خانواده به عنوان کوچکترین نهاد اجتماعی تا دو پادشاه از جمله بهسازی و نوسازی نظامهای مختلف در ایران نوشتن از مشروطه بعد از کتابهایی چون
دیگر نهادها همگی دچار گسستگی شده ،اقتصاد و تولید حقوقی ،اداری ،آموزشی ،نظامی و اقتصادی و تحولات بزرگ «تاریخ مشروطه» به قلم احمد کسروی و «تاریخ بیداری
نابود گشته و غالب مردم به دنبال راهی برای مهاجرتهای فرهنگی و اجتماعی را کمرنگ و حتی مضر معرفی میکردند ایرانیان» به قلم ناظم الاسلام کرمانی در تسخیر کتابهای
کاری و تحصیلی و یا پناهندگی هستند .آنهم در حالی که تبلیغاتی درآمد و «تاریخنگاری تبلیغاتی -ایدئولوژیک»
جمهوری اسلامی بیحد و حساب از کشورهای دیگر مهاجر تا ارتباط میان مشروطه و عملکرد پهلویها پنهان بماند. جای تاریخنگاری واقعی را گرفت؛ «تاریخنگاری تبلیغاتی-
این روایتگری وارونه هرچند در سالهای منتهی به ایدئولوژیک» در اختیار گروههای چپ و ضد نظام
وارد میکند. انقلاب ۵۷و با اتحاد انقلابیون اسلامگرا و بخش مهمی از پادشاهی مشروطه بود .آنها سعی کردند مشروطه را که در
همه اینها ایرانیان را در مقابل وضعیتی قرار داده که چپها بر افکار عمومی مسلط شده بود اما پس از پیروزی اصل رویدادی در حوزه فلسفه سیاسی و شیوه فرمانروایی
«زندگی ملی» را در خطر میبینند .در چنین شرایطی است انقلاب به مدد حافظه تاریخی مردم و تجربهی آنها در و تحولاتی در حوزه حقوق و حکومت قانون بود ،تنها به
که نه صرفا منافع شخصی بلکه میهن به مثابه «خانه» و یک حرکت انقلابی ضدبیگانه تبدیل یا خلاصه کنند؛ آنها
ملیگرایی به عنوان راهکار دفاعی برای بقا ،در افکار زندگی واقعی سرانجام شکست خورد. پیروزی انقلاب مشروطه را به صورت یک حادثه ُمرده و
عمومی مهم میشود و میپرسند چگونه سامانه قبلی منافع ایستا درآوردند و از آثار و نتایج و اقتضائاتی که داشت تهی
این ملت را حفظ میکرد اما طی چهار دهه گذشته این نیم قرن تازیانهی واقعیت کردند تا مدعی شوند که آن انقلاب پیروز به دست رضا شاه
منافع مرتب در خطر تهدید و دستدرازی و نابودی هم با پیروزی انقلاب ۵۷ایرانیان ادعاها و ایدئولوژیهای کشته شد! آنها تنها بر این پایه میتوانستند روایت جنگ و
از سوی خود حکومت و جناحین و گروههای مافیاییاش و انقلابیون اعم از اسلامی و چپ را زندگی و با گوشت و جدال سیاسی خود و تلاش برای کسب قدرت انحصاری را
هم از سوی کشورهای خارجی از جمله روسیه و چین است! پوست خود تجربه کردند .این گروهها پیش از انقلاب
پس از تجربهای مرگبار و ویرانگر ،ایرانیان دریافتهاند که مدعی بودند که آرمانها و برنامههایی دارند که میتوانند سامان ببخشند.
برای نجات از این وضعیت ویرانگر چارهای جز سامان دادن نابرابری ،فقر ،بیکاری و ...را از بین برده و هر نوع «ستم» «تاریخنگاری تبلیغاتی -ایدئولوژیک» سعی میکرد نشان
نظام سیاسی بر محور منافع ملی و مصلحت عمومی ندارند و «استثمار» را محو کنند! ایرانیان اما تقریبا نیم قرن است دهد انقلاب مشروطه اگرچه اهداف و آرمانهای والا داشت
و باید خود و کشورشان را از چاه خیالات ایدئولوژیک ۵۷ که دروغ بودن آنها را تجربه میکنند .این تجربه واقعی اما این آرمانها به خاطر کارگزاران فاسد و دخالت بیگانگان
بیرون بکشند و با میراث مشروطه و پهلوی بر آن بنا کنند. و عین ِی فلاک ِت ناشی از انقلاب ۵۷در کنار کمرونق شدن تحقق نیافت .آنها پادشاهی رضاشاه را یک حکومت
به همین دلیل در جنبش ملی که از شهریور ۱۴۰۱به کتابهای تبلیغاتی باعث شد مردم به این فکر کنند که کجا ضعیف ،ناکارآمد ،فاسد و حتی دستنشانده قلمداد
صورت انقلابی برای آزادی و رفاه و امنیت و عدالت تداوم اشتباه کردند و چه شد که زندگی و کرامت و آزادی و کشور کرده و نبرد او برای حفظ تمامیت ارضی ایران و اقدامات
یافته« ،ملیگرایی» نه صرفا یک نظر یا عقیده سیاسی بلکه درخشان وی در پیشبرد اهداف مشروطه را نادیده گرفته و
اندیشهای تاریخی و فرهنگی و انساندوستانه است که بقای و ملیتشان به خطر افتاده است! یا تحریف و سانسور میکردند .رضاشاه در عمل یک سامان
ملت و مملکت را با تکیه بر میراث مشروطه مطرح میشود. آنها در این بازنگری دریافتند آنچه پیش از انقلاب ۵۷در سیاسی و اجتماعی و اقتصادی بر اساس معیارها ،مفاهیم و
یک جنبش ملی برای آزادی و نجات ایران که فراگیر است و ایران مستقر بود ،با وجود همه کمبودهایی که قابل رفع ساختارهای نو و مدرن در کشور به وجود آورد که با تداوم
همه ایرانیان را فارغ از انواع تفاوتهای عقیدتی و مذهبی بودند ،یک نظام کارآمد سیاسی و حقوقی بوده که سعی در و تعمیق و گسترش آنها در دوران دومین پادشاه پهلوی،
تأمین امنیت و رفاه آنان داشت؛ ساختاری برآمده از انقلاب هنوز و همچنان در برابر تخریبهای سازمانیافته جمهوری
و قومی و جنسیتی و ...در بر میگیرد. مشروطه که با برنامههای توسعه اقتصادی و اجتماعی و
روشنک آسترکی سیاسی در حال بسط بود .فلسفه سیاسی آن نظام کارآمد، اسلامی مقاومت میکند.
پادشاهی مشروطه بود و منطقی که آن نظام بر پایه آن