Page 13 - (کیهان لندن - سال چهلم ـ شماره ۴۵۱ (دوره جديد
P. 13
صفحه13شماره1۹1۷ تصمیم گرفتم در مرحله اول به معاون صنعتی خودم ،كه خاطر ركود بازرگانی دچار ركود شده بود .در نتیجه،
جمعه ۲۳تا پنجشنبه ۲۹فوریه ۲0۲4 میبایست در قسمت صنعتی این وزارتخانه باشد ،دست برای مبارزه با این ركود كه ما در كشور داشتیم ،یكی از
نزنم ،كه دكتر امیرعلی شیبانی بود .ولی به معاون اداری كه اطلاعاتی كه انسان باید داشته باشد این بود كه ما چقدر
پینه داشت میدادم و اینها دنبال كار میرفتند .هم برای در آنجا بود و بعداً از همكاران بسیار ارجمند و عزیز من موجودی داریم ،اما كسی نمیدانست .نه فقط ما در اشل
اینكه كمك بكنند برای تشكیل كنفرانس اقتصادی و در شد ،دكتر عبدالمجید ذهبی ،احتیاج نداشتم .به خاطر اینكه با كشور نمیدانستیم ،بازرگانهای صاحب صنعت ما در اشل
مدتی كه كنفرانس ادامه داشت در جلسههای كمیسیونهای آمدن كیانپور كار گمرك و امور اداری را یكجا دست كیانپور شركت خودشان نمیدانستند .واقعاً اقتصاد ما یك حالت
ابتدائی داشت .بنابراین با این شرایط ما باید میرفتیم به
مختلف باشند ،و هم برای بررسیهای دیگر. سپرده بودم. جنگ اینكه مثلاً كارخانهها را بیائیم خصوصی بكنیم ،با چه
= مثل ًا جمشید بهنام را برای كارهای جامعه شناختی…؟ = این اقدامات چقدر بعد از انتصاب شما به وزارت شكلی مقررات صادرات و واردات كشور را تنظیم بكنیم .از
ــ جمشید بهنام در مرحله اول ،مثل بقیه كارشناسانی كه
در اختیار داشتم ،هر نوع كاری كه پیش میآمد و ممكن بود انجام گرفت؟ این نوع مسائل زیاد داشتیم.
كه بتواند انجام بدهد دنبالش میرفت .بهنام در مؤسسه ــ همان هفته اول .در ضمن دكتر احمد ضیائی را آوردم
علوم اجتماعی بود .درس میداد و در ضمن هم اصولاً خود برای امور بازرگانی .پس در این موقع من دو معاون تازه سازماندهی وزارت اقتصاد
مؤسسه با من نزدیكی زیادی داشت ،برای اینكه احسان داشتم كه در قسمت بازرگانی و گمرك و اداری كار میكردند = برای اینكه با مسائلی كه روبرو میشدید بتوانید به
نراقی را سالها میشناختم .اتفاقاً همان روزهای اولی كه آنجا و یكی هم معاون صنعتی .این پایه اول بود .البته از همان صورت كارآمدی مواجه بشوید چه نوع تشكیلاتی را در نظر
بودم احسان به دیدن من آمد .گفتم دنبال یك نفر میگردم اول كار با نبودن آمار و اطلاعات و همچنین نبودن یك گرفتید؟ یعنی چطور این دو وزارتخانه را كه یكی وزارت
كه دفترم را اداره بكند و خیالم راحت باشد و به او اعتماد مركزی كه تحقیقات اقتصادی را بكند كامل ًا برایم روشن بود بازرگانی و دیگری وزارت صنایع و معادن بود ،با هم ادغام
داشته باشم .او به من یادآوری كرد كه یك جوانی است كه من احتیاج به یك معاون چهارم دارم كه صرفاً مسئول كردید؟ در واقع ،با چه نوع برداشت سازماندهی و مدیریت
به نام ایرج علومی و او خیلی خوب است .من البته در قسمت بررسیهای اقتصادی بشود ولی این مدتی وقت
شورایعالی اقتصاد علومی را دیده بودم ،ولی آشنائی چندانی میگرفت تا بتوانم شخص مناسبی را پیدا بكنم و این كار با این دو وزارتخانه مواجه شدید؟
با او نداشتم .این شخص نه فقط در نهایت صمیمیت با من ــ من در مورد وزارت بازرگانی نسبتاً آشنایی بیشتری
كار كرد ،بلكه وقتی كه از وزارت اقتصاد به دانشگاه تهران را راه بیندازم. داشتم به خاطر اینكه از راه دبیرخانه شورایعالی اقتصاد
رفتم او را همراه خودم بردم و بعد هم شد معاون وزارت = آیا وزارت بازرگانی معاونین دیگری هم داشت؟ با وزیرهای بازرگانی برخورد كرده بودم .بعضیهایشان را
بازرگانی و استانداری سمنان و غیره .جوان فوقالعاده لایقی ــ وزارت بازرگانی در آن زمان سه معاون داشت .من ناچار خیلی خوب میشناختم .از این گذشته ،وقتی كه به این
بود و هنوز هم اگرچه بالای شصت سال سن دارد ،از نظر شدم همان روز اول ،خیلی هم كار ناراحت كنندهای بود، وزارتخانه نوپا رفتم با دوستان خودم كه پیش از آن در
من جوان است .از همكاران فوقالعاده خوب من بود. رسماً عذر هر سه تایشان را بخواهم .همان طور كه عرض دبیرخانه شورا و كارشناسان اقتصادی بودند و دولت امینی،
اینها را بهتدریج شناختم و در ضمن هم میبایست شروع كردم ،در قسمت صنعتی هم به معاون اداری وزارت صنایع،
بكنم به شناختن كسانی كه در دستگاههای دیگر با آنها غلامرضا کیانپور
كار میكردم .از همه مهمتر بانك مركزی ،وزارت دارائی ،و محمدصفی اصفیاء
سازمان برنامه بود .وزیر دارائی بهنیا بود كه مرد فوقالعاده پس از انحلال دبیرخانه ،آنها را منتقل كرده بود به وزارت
جالبی بود ولی طرز فكرش در مورد مسائل اقتصادی خیلی دكتر ذهبی گفتم برای او كار دیگری در نظر دارم ،چون بازرگانی روبرو شدم .از آنها میتوانستم برای كارهای جاری
قدیمی بود ،خیلی سنتی .برخورد خاصی هم با او نداشتم، همه جا از او خیلی خوب شنیده بودم .بعد هم ثابت و فوری درخواست همكاری بكنم تا بعد تصمیم بگیرم كه به
چون چند ماه بعد از اینكه من آمدم او به تدریج از كار كرد كه فوقالعاده مرد لایقی است .چند وقت بعد او را كدام یك از آنها احتیاج دارم و در چه كاری ،و كدامهایشان
كنارهگیری كرد .بهنیا تصمیمش را گرفته بود كه برود به گذاشتم رئیس شركت فرش و واقعاً این مرد شركت فرش را میتوانند كار دیگری بكنند .از این گذشته ،به خاطر كار
بخش خصوصی .او بعد به بانك اعتبارات ایران رفت و گمان زنده كرد .یعنی كاری كه دكتر ذهبی كرد به تنهائی ارزش این مشاورهای كه در اتاق بازرگانی تهران انجام میدادم عمل ًا
میكنم رئیس هیئت مدیره بود .كتاب زیاد میخواند و كسی را دارد كه در بارهاش گفتگو و مطالعه بشود .مرد فوقالعاده مسئولان وزارت بازرگانی را دیده بودم .از یك طرف آشنائی
بود كه درباره خیلی مسائل میشد با او صحبت كرد ،ولی خدمتگزاری بود و هست .خداوند عمرش را دراز بكند. داشتم با كارشان؛ از طرف دیگر میتوانستم بدانم بخش
از نقطه نظر مسائل مالی و اقتصادی واقعاً سبك كم و بیش كیانپور و ضیائی ،همانطور كه عرض كردم ،از سازمان برنامه خصوصی ،بازرگان یا صاحب صنعت ،چه توقعی از اینها
آمده بودند .به عنوان مدیركل بازرگانی هم دكتر ركنالدین دارد ،اینها چه دیدی نسبت به بخش خصوصی دارند،
سنتی و قدیمی داشت. تهرانی را گذاشتم كه از شورایعالی اقتصاد آمده بود و گروه احیاناً چه نوع كارهایی دستگاه دولتی بكند درست است
= بهنیا در دوران امینی وزیر دارائی بود .تا آن جائی دیگری از كسانی كه در دبیرخانه شورایعالی اقتصاد در آن و كدام خطا است ،و حتی از نقطه نظر اخلاقی قابل ایراد
كه من شنیدم به دلیل مخالفتش با اصلاحات ارضی استعفا زمان با من همكاری میكردند ،كه همهشان را از سالیان است .با این طور مسائل آشنائی داشتم .ولی در قسمت
كرده بود و بعد دوباره در زمان علم وزیر دارائی شده بود. پیش میشناختم :دكتر محمدعلی مولوی ،دكتر جمشید صنعتی آشنائی من فوقالعاده كم بود .یكی دو مرتبه در
بهنام ،و چند نفر دیگر كه اسمهایشان را شاید كمتر كسی اتاق بازرگانی مدیركلهای صنعتی و معدنی وزارت صنایع
شما ،چه طور بگویم ،مسئله ایدئولوژیكی با او نداشتید؟ میشناسد ولی در نهایت صمیمیت و كفایت با من همكاری آن زمان را دیده بودم ،اما آشنائی چندانی نداشتم .در نتیجه
ــ نه .برای اینكه كار از این حرفها از نظر خود او هم دیگر كردند .به هركدام مأموریتهائی كه در حقیقت حالت وصله
گذشته بود و خودش هم میدانست كه دیگر نمیخواهد
آنجا بماند .او ،مثل ًا به بانك مركزی هم اعتقاد نداشت.
میگفت همان بانك ملی بود و كارش را میكرد ،چه لزومی
دارد بانك مركزی درست كنیم .یعنی یك نوع شكاف فكری
خیلی عمیقی بین او و طبقه تازهای كه در ایران داشت
سر كار میآمد وجود داشت .چه با كسانی كه در آن زمان
به آنها میگفتند آمریكا رفتهها یا كسانی مثل من .زبانی
كه ما صحبت میكردیم با زبان او فرق داشت .ولی آدم با
اطلاع ،با فرهنگ ،و بسیار دلپذیر و خوبی بود و شخصاً با او
تماس خوبی داشتم .تنها گرفتاری كه در آن اوائل پیدا كرده
بودم این بود كه كسانی كه از طرف وزارت دارائی میآمدند
به عنوان ذیحساب وزارتخانه سعی میكردند كه هركاری
را بگویند كه نمیشود ،تا اینكه وزیر بیاید ،بگوید كه خوب
آقای ذیحساب از شما خواهش میكنم راه حلی پیدا كنید
و بعد ایشان این افتخار را بدهند به وزیر كه كار را برایش
درست انجام بدهند ،كه آن هم مطلقاً مطابق سلیقه من
نبود .من با تندی خیلی زیادی كسی را كه مدتها همه كارها
را در وزارت صنایع فلج كرده بود و بعد شده بود