Page 14 - (کیهان لندن - سال سى و دوم ـ شماره ۶۶ (دوره جديد
P. 14
صفحه - Page 14 - 14شماره 66
جمعه 11تا پنجشنبه 17تیرماه 1395خورشیدی
تنها توجه عموم مردم مالت را جلب حاجی بابا اصفهانی در انگلستان ()7 با بیدار شدن در صبح اولین روز
کرده بود که برای خود ما نیز جالب بعد از ورود به کشتی ،منظرهای
توجه بود .کنیز چرکسی از لحظهای سفیر و هیأت اعزامی پادشاه ایران در قرنطینه! کاملا جدید پیش رویمان قرار
که به عرشه وارد شده بود ،از جای گرفت .گویی زندگی و جهان از
خود نجنبیده بود و اطلاعی نداشت حاجی بابا خشم همراهان را از قرنطینه شدن اعلام کرد و گفت از همینجا باید به وطنمان بازگردیم ما فاصله گرفته بود و ما فقط
که چه حوادثی پیرامون او میگذرد میتوانستیم بخش بیرونی اشیاء را
و سرانجام بعد از زمان طولانی از برگرداند و ایران را با تصویری همانند یافت و ما بخشهایی از آن را در میلادی (برابر با 1224هجری قمری) جیمز موریه ،دیپلمات انگلیسی ،دو ببینیم ،تهران کجا بود؟ شکوه شاه
پهلو گرفتن کشتی در مالت پرسید: دوران خاقان مغفور و حاجی بابای صفحه«خاطراتوتاریخ»نقلم یکنیم. از طرف فتحعلی شاه قاجار به عنوان بار در ایران مأموریت داشت ،بار اول از ما کجا رفته بود؟ قصرهای اندوده
اصفهانی و ملاهای جهادگر به دنیای مترجم در مقدمه کتاب ،به این سفیر به دربار «سنت جیمز» اعزام 1808تا 1809میلادی و نوبت دوم از به طلایش ،کلاه خودهای آهنین
«چه خبر شده؟» نکته قابل تأمل اشاره میکند که شد و جیمز موریه در این سفر به عنوان 1811تا 1814به عنوان کاردار سفارت جنگجویانش و درباریان پرزرق
پیش از انتقال از کشتی کوچک قرن بیست و یکم معرفی کند. «کتاب ،طنزی است تلخ از شرایط مترجم و راهنما او را همراهی م یکرد. و برقش؟ اصفهان چه شده بود؟
به کشتی بزرگ ،فرماندار مالت به اجتماعی و سیاسی ایران و جای ماجراهای «حاجی بابای اصفهانی در انگلیس در تهران. دماوند بلندقامت ،کشیده اندام کجا
دیدار سفیر آمد و وقتی به کشتی حیرت است که پس از دویست سال انگلستان» فرآورده این سفر است و ضمناینمأموری تها،موریهکهعلاقه رفته بود؟ دشتهای سلطانیه و دنیای
نزدیک شد به پرچم زردرنگی اشاره بسیاری از ویژگ یهای آئینی ایرانیان دیپلمات انگلیسی ،همانند کتاب اولش زیادی هم به تفحص در احوال و آداب وحشی مازندران؟ پایتخت و حتی
کرد که بر بالای دکل کشتی ما همچنان برجای مانده و نقدپذیر «ماجراهای حاجی بابای اصفهانی» ،با مردممشرقزمینداشت،باحاجیمیرزا همه قلمرو خون خواران و همه و
نصب شده بود به نشانه این که اجازه مینماید .حاجی بابای اصفهانی در طنزی خاص برخورد حاجی بابا را ـ ابوالحسن اصفهانی روابط نزدیکی به هم همه را پشت سر گذارده بودیم و
ورود به عرشه را ندارد و ما دریافتیم انگلستان در واقع آئین های است روشن که بعدا وزیر دول خارجه و صدراعظم رسانید و او را نمونه کامل عیاری از رجال در این جا فقط نقطهای بودیم در
آن پرچم نشانه ناپاک بودن است. و شفاف در برابر چهرهمان ،تا خود ایران شد ـ با دنیای کاملا متفاوت غرب سیاسی ایران در آن عصر و زمان یافت. اقیانوس؛ که تنها از ورای ابرها دیده
از طریق ترجمه مهماندار دانستیم را بازنگریم با تعمق و تأمل بیشتر». خلقیات و خصوصیات این دولتمرد میشدیم؛ سایههای گذرای جزایر
که فرماندار پوزش میخواهد که زمانی حج تالاسلام رفسنجانی گفت تصویر م یکند. دربار فتحعلی شاه را جیمز موریه در در دوردستهای بیمقیاس ،قرار
نمیتواند ما را در ساحل بپذیرد شاه م یخواست قم را تبدیل به تهران کتاب اخیر جیمز موریه ،برخلاف وجود «حاجی بابای اصفهانی» قالب داشت و ما اسیر چنگال کافران که
و با سفیر در حد شایستگیاش کند ،خدا نخواست و موفق نشد .ما کتاب اول او ،در ایران شناختهشده ریزی کرده و در دو کتاب انعکاس ما را میبردند به جایی که تنها خدا
رفتار کند .و بازهم اظهار داشت که موفق شدیم تهران را به قم تبدیل کنیم نبود .این کتاب که در سال 1986 داده که در عین حال تصویرگر اوضاع میدانست کجاست؛ با کسانی که
مقررات مربوط به قرنطینه آن قدر توسط روبر پهپن ()Robert Pepin و احوال عمومی سرزمین حاجی قادر نبودیم سخن بگوییم ،کسانی
شداد و غلاظ است که حتی اگر چون خواست خدا چنین بود. از انگلیسی به فرانسه ترجمه شد، باباپرور ایران در آن دوره است. که نمیتوانستند بگویند چرا این
فرشتهای باشی ،فقط کافی است از گویا خواست خدا این نیز بوده است در سال 1379با ترجمه آقای مهدی حاجی میرزا ابوالحسن اصفهانی مسیر را میروند نه آن مسیر را ،چرا
ترکیه بیایی ،اجازه نخواهی یافت که عقربه زمان را دویست سال به عقب افشار (از انگلیسی به فارسی) انتشار معروف به ایلچی (سفیر) در سال 1809 در دریا این مسیر را برگزیدهاند که
به ساحل وارد شوی .او همچنین هیچ کشتی دیگری به آنجا رفت و
گفت اخیرا از انگلستان خبر دریافت پای به خشکی بگذاریم حتما و حتما و صدایی جدید شنیدیم .اگر همه گفته شد در این جا ثبت کنم ،اما حال هدفهایمان یکسان نبود. آمد نمیکند و به چه دلیل کشتی
داشته که احتمال دارد سفیر در نمیگذارند در انگلستان که سرزمین کاروانهایی که از ایران و عربستان به یاد میآورم که محمدبیگ از سفیر حال مساعدی نداشت و مایل طریق مستقیم میپیماید ،چرا هیچ
مسیر عبورش به انگلستان توفقی اصلی است و پایتخت در آنجا قرار میگذشتند ،با هم جمع میآمدند، حرفهای تازه مهماندار آزرده شد بود دارو بخورد ،ما از طریق مهماندار عاملی وجود ندارد که بخواهد سفر
هم در مالت داشته باشند و از او هیاهوی مشترک آنان نمیتوانست و با این سخن که اگر او در ایران، به سراغ یکی از این رصدکنندگان را به تعویق اندازد؟ چه کسی در
خواسته شده که هر نوع امکاناتی دارد قدم بگذاریم». فراتر از صدای ناقوسهای منارههای یعنی در سرزمین خودش بود ،دلایل ستارگان فرستادیم تا دریابد هیأتهای میان ما میداند انگلستان کجاست؟
را که در اختیار دارد در این سفر سفیر با لحنی متفاوت از همه و مختلفی باشد که این جا و آنجا به انکارناکردنی مییافت بر حقانیت فلکی جهت خوردن دارو در موقعیت یک نفر هم نمیدانست .همه آن
تقدیم کند ،برای آن که سراسر به آرامی گفت« :مزخرف نگو حاجی مناسبی قرار دارند و پاسخ رسید که چه از دریا و آسمان میدیدیم،
انگلستان از فقیر و غنی و از شاه بابا ،من هم خودم در حیرتم اما امر اشکالی غریب و جالب در سراسر شهر آنچه میگوید ،مباحثه را خاتمه داد. دانش او در آن حد است که فقط چه بسا قلمرو کافران بود ،ما هیچ
تا زارع شوق دیدار و ادای احترام شاه باید اطاعت شودُ ،گه خوردن برآورده بود .اسماعیل بیگ ناظر ،چه قادر است طول و عرض جغرافیایی نمیدانستیم و شاید آنجا پایان راه
به ایشان دارند .آن گاه سخن خود در محضر ایشان حالا شده کار هر به جا یادآور شد که از ظواهر امر فصل یازدهم کشتی را تعیین کند و نیاموخته که برای ما بود ،این آسمان و دریا
را با احوالپرسی مخصوص از شاه و روزه ،ما باید گه بخوریم و شکر معلوم است ما به سرزمین مسیحیان چه وقت برای صرف داروی عالیجناب میتوانست همان قدر که متعلق به
وضعیت سیاسی ایران به پایان برد. خدا را بکنیم! مهماندار کوشید مرا وارد شدهایم ،برای این که در اینجا با آنان به مالت رسیدند و از سفیر مناسب است .این پاسخ در آنان است ،به دیگران تعلق داشته
در پی این سخن میرزا فیروز از دلایل این تصورات آگاه کند .او به صدا آوردن ناقوسهایشان خوش محدودیتهای قرنطینه به خشم چشم ما نوعی برتری به محمدبیگ باشد .اما فایده چنین کشوری چه
احساس کرد لازم است در قبال این میگوید این شیوهای برای پیشگیری آمد میگویند ،در حالی که هیچ آمده به فرماندار انگلیسی داد که در این مورد با محاسباتی که میتوانست باشد؟ دیدن مردمی
سخنرانی مبسوط ،سخن رانی بلیغی از بیماریهای واگیردار مثل طاعون فردی از آنان نمیتواند این کار را خود میدانست و مخصوص خودش که همه در قفس زندگی میکنند
ابراز کند و نیز رفاه و آسایش مردم است و در سراسر فرنگستان مرسوم و در سرزمین ما بکند مگر با دریافت شکایت بردند بود ،تعیین می کرد و حجامت برای مثل همین قفسی که گرفتارش
ایران را به بهترین وجهی بنمایاند معمول است که اگر کسی بخواهد از مجوزهای پرهزینه و اضافه کرد این صبح بعد ،خود را در نزدیکی تصفیه خون میتواند در حال حاضر شده بودیم و به هنگام تفریح و
و به فرماندار اظهار داشت آخرین این مقررات تخطی کند ،مثل حیوان همه ناقوس که در اینجا به صدا آمده ساحل جزیرهای یافتیم که مالت بسیار سودمند واقع شود .اما باز لذت خود از دیگران میگریزند،
خبری که از شاه شنیده آن که با تیر میزنندش و این رسمی است برای هر یک از شاهزادهها درآمد نامیده میشد و مهماندار به ما گفت هم نمیتوانستیم بر حیرت خود از هیچ حکومتی ندارد ،هیچ شاهی
ایشان در صحت و سلامت روحی که باید همه قبولش کنند .همین این جزیره قبلا به دست های از دروایش مشاهده چند پسربچه ریش تراشیده ندارد تا آنان را کنترل کند ،هیچ
هستند و در قصر خود در سلطانیه است که هست ،چه باید بکنیم جز حسابی خواهد داشت. جنگجو تعلق داشته که تنها کار آنان که با وسایل پیشگویی مشغول بودند، کس نمیتواند بر آنان مالیات
به عیش و خوشی زندگی م یگذرانند نشستن و صبر کردن؟ این مردم نخستین احساسمان به محض گرفتن سوگندهای غیرمتعارف و غلبه کنیم .این نوع کارها در کشو رما ببندد؟ خلاصه هرچه بیشتر بین
و بسیار مشعوف شدهاند که به اندازه اعتقادی به تقدیر ندارند .اگر بتوانند لنگر انداختن کشتی آن بود که جنگ با پیروان اعتقادات راستین متعلق به آدمهای باتجربهای بود که خودمان در خصوص وضعیتمان
بار بیست و چهار قاطر سر یاغیان از مرگ میگریزند و دوست ندارند خود را به ساحل برسانیم .اما آنچه بوده ،اما ظاهرا وقتی با پیروان زندگی خود را وقف رصد ستارگان و بحث میکردیم ،بیشتر دست و پای
را از ایالات خراسان و مازندران بمیرند .و راستش را بخواهی فکر موجب حیرت و سپس خشم ما شد حضرت محمد به مقابله میپردازند تعیین ساعات سعد و نحس برای هر خود را گم میکردیم .هیچ یک از
به حضورشان آوردهاند که توسط آن که اطلاع دادند ورود فوری به سرنوشت آنان معلوم نیست چه یک از اعمال انسانها کرده بودند ،حال توضیحاتی که مهماندار برایمان
نیر و ها ی پیر و ز مند ا علیحضر ت میکنم حق با آنان است». بندر ممکن نیست و حداقل چهل میشود و از آن زمان دیگر از آنان آن که در اینجا توسط یک مشت بچه میداد ،نمیتوانست مشکلات ما را
سرکوب و درهم شکسته شدهاند و تقی فراشباشی جواب داد« :اما ما روز باید از توقف ما بگذرد تا بتوانیم خبری نیست ،در حالی که از آنجا رفع کند چرا که او درباره اموری
همه اینها به لطف بیست و پنج پسر که طاعون نداریم ،ما ایرانی هستیم، اعلام کنیم در پاکی کامل هستیم؟ صورت میگرفت. صحبت میکرد که بیگانه با اندیشه
اعلیحضرت تحقق یافته است .میرزا جایی که هرگز طاعون دیده نشده. به محض این که این سخن را اسلام شکوفا و فراگیر شده است. به من گفته شد که هر یک از این و درک ما بود و بدین گونه ناچار
فیروز امیدوار بود این اخبار قلب با ترکها میتوانند این کار را بکنند، شنیدیم ،آتش خشم ما شعله کشید، یکی از احکام اصلی این دراویش رصدکنندگان با اسطرلاب میتوانند بودیم لنگر کنجکاویمان را در بندر
فرماندار را شاد کند و وقتی خبر و به آنان به چشم نجس نگاه کنند، آتشی که حد و حصری نداشت و آن بودکه آنان نمیتوانستند ازدواج با احتمال یک مایل فاصله ما را از
چنین پیروزیای در انگلستان شایع به حضور سفیر آمدیم تا موضوع را کنند ،بنابراین چه طور میتوانستند خشکی تعیین کنند و فقط کافی انتظار بیاندازیم.
شود ،رضایتی همگانی پدید آورد. اما ما ایرانی هستیم». به حیات نسلهای بعد از خود ادامه است وقتی خشکی را م یبینند هر چه به خشکی نز د یکتر
فرماندار گفت که این سعادتی محمد بیگ بر خی ا ظها ر ت مطرح کنیم. دهند .این قانون نشان میدهد واضع به ساعت نگاه کنند که انتظار میشدیم ،در مییافتیم چگونه
ا ست که پیش ا ز ا ین چو ن خردمندانه درباره تقدیر خود و من به نیابت از طرف دیگران شروع قانونشان از ابوجهل هم جاهل تر میرفت در هر بعد از ظهر هنگام دریانوردان مسیر خود را در اقیانوس
آن شنیده نشده و تا آنجا که آیاتی از قرآن به پشتوانه سخن به سخن کردم« :لا اله الا الله ،این بوده .اگر آنان اجازه میداشتند طبق غروب آفتاب واقع شود .از آنجا که پیدا میکنند .اما وقتی تقریبا
میتوانستیم بفهمیم مترجم ما برای خود نقل کرد و اظهار داشت اگر در همه راه را آمدهایم تا به ما بگویند قوانین شرع عمل کنند و همسری اکنون بیش از یک هفته بود که جز آسمان و آب هیچ چیز در
این مناسبت تعارفات لازم را ابراز سرنوشت ما نباشد که به ساحل مالت نجس؟ ما مسلمان هستیم و تا امروز برای خود در اختیار گیرند ،چه در دریا بودیم ،شوق آن را داشتیم پیش چشممان نبود ،چه نشانهای
داشت ،آن گاه فرماندار احساس کرد قدم بگذاریم دیگر حرفی برای گفتن چنین سخنی را نشنیده بودیم ،آخر بسا اکنون تعدادشان انبوه شده و بدانیم آیا علاوه بر عثمانی و ایران راهنمای آنان بود؟ در هر حال
باید در ازای این سخنان اخباری را نمیماند و باید رضا دهیم به حوادثی هیچکس نجس نیست مگر همین کشورهای دیگری نیز وجود دارد دریافتیم که باید در کارهایشان
به سمع سفیر برساند و در نظر او کسانی که ما را نجس میخوانند. اعتقاداتشان شکوفا میشد. و به همین روی چشمان خود را نوعی شعور وجود داشته باشد ،زیرا
این خبر به هر طریقی مینمود ،در که برایمان روی میدهد. ما فقط وقتی نجس میشویم که شور و حال و تحرک و پویاییای دوخته بودیم به جمع اسطرلاب به در روزی که خشکی را پشت سر
گوش ما خوشآیند نبود .از اطلاعات این سخن خروش ما را فروشناند از آلودگی آنان به ما سرایت کند. که به هنگام نزدیک شدن به بندر دستان انگلیسی که خشکیای کشف گذاردیم و دیگر نشانی از آن نبود،
کسب شده میتوان دریافت که و وقتی دانستیم فردا با کشتیای برای حرمت رسولمان هم که شده، در آن ساحل دیدیم بهتر است تصور کنند .سرانجام وقتی خورشید در دریافتیم که کشتی از پیشگویان پر
درگیریهای داخلیای در انگلستان بزرگتر که نشانمان دادند ،سفر خود مایلیم به سرزمین خودمان ایران اعماق آب فرونشست ،و رگهای در شده .حدودا هنگام ظهر ،بسیاری از
وقوع یافته و برای خشنودی ما را پی میگیریم آرامتر شدیم .آن مراجعت کنیم .اگر نگذارند در اینجا شود تا توصیف. افق ظاهر شد که همگان گفتند باید آنان را که فکر میکردیم جوانهای
اظهار داشت وزرای شاه انگلستان کشتی که بر پهنه آبها تکیه زده بود، در آنجا مردان جدید ،زنانی جدید، خشکی باشد و من فراخوانده شدم بیکارهای هستند ،روی عرشه
همان گونه که در ترکیه رسم مثل قصری شناور مینمود .چشمان بناهایی جدید دیدیم و زبانی جدید تا صحت سخن پیشگویان را تایید ظاهر شدند با اسطرلابهایشان به
است با فرماندهی نیروهای خود بر ما آنچه را می دید باور نمیکرد و نیز کنم .محمدبیگ که به خود به عنوان بررسی خورشید پرداختند ،حتی
مردم شورشیای که مخالف نامیده تعداد و عظمت کشتیهایی را که در شخصیتی برجسته چون ابوماذر* پسربچهها نیز ابزار خود را در
هر خور و هر خلیجی پهلو گرفته و مینگریست ،نسبت به این که آن دست داشتند و طبق پاسخهایی
میشوند ،پیروزی یافتهاند. در آنها آنقدر توپ کنار توپ قرار باریکه خشکی باشد تردید کرد و که به پرسشهای ما دادند ،به نظر
مهماندار شروع به توضیحات داشت که اگر می رفتیم به ایران و به کسانی که قبولش داشتند گفت میرسید که آنان کاملا راضیاند
مفصلی در این خصوص کرد و تا اینها را تعریف میکردیم ،هیچکس که علم او برتر از علم دریانوردان که مستقیما میرفتیم و این که
آنجا که ما توانستیم درک کنیم باورش نمیشد .حالا برای نخستین است ،تا آنجا که او میتواند در آسمان همسو با ماموریت ما است.
او و فرماندار میخواستند به ما بار میفهمیدیم انگلیسیها چه طور برابر نادیدهها حفاظت کند ،حال محمدبیگ برای آن که کم نیاورد،
بفهمانند که موقعیت شاه انگلستان موفق شدند هند را تحت سلطه خود آن که انگلیسیها فقط میتوانند وسایل پیشگویی خود را آورد ،اما
بسیار محکم و تثبیت شده است درآورند و در ذهن خود حلاجی درباب ظواهر اشیاء مشهور پیشگویی نتوانست آن گونه که در اصفهان زیر
و با این حوادث استوارتر نیز شده میکردم آنچه شنیدهام انگلیس کنند .و در این موقع به یاد دارم نظر میرزاکاظم بود ،رصد کند .برای
است .با این حال دچار تردید شدیم توسط یک پیرزن اداره میشود ،باید که محمدبیگ بحثی در یادماندنی این که آن طور که خودش میگفت،
که آیا شرط عقل حکم می کند حرف مهملی باشد .با این همه توپ و با مهماندار داشت که میکوشید ما ستارگان خود را تغییر دادهایم
که سفارت مملکتی را به عهده این همه کشتی که در اختیار داشتند به ما و محمدبیگ بفهماند زمینی و ستارگانی که اکنون پیش روی
بگیریم که دچار این همه شورش را که روی آن زندگی میکنیم به داریم متفاوت از ستارگانی است که
و هرج و مرج است و آن گونه که چرا نتوانند جهان را فتح کنند؟ دور خورشید میگردد ،در حالی که در کشور خودمان بوده است .در هر
تجربیات ایران نشان داده تا زمانی کشتی ما تماسهای بیشتری با حقیقتی مسلم است که دانشمندان حال به این نتیجه رسیدیم دانشی
که یک شاه باقدرت تمام در مرکز ساحل برقرار کرد و به ما اطلاع داده ایرانی از روزگار جمشید جم گفتهاند را که فرنگیان در اختیار دارند،
نباشد ،آرامش به طور کامل برقرار شد که ورود سفیر هیجان غریبی که خورشید کار دیگری ندارد جز متفاوت از دانش ما است چون آنان
نخواهد شد ،از ظواهر امر بر میآمد برانگیخته و دیری نگذشت تعداد چرخیدن به دور ما .نمیتوانم همه میکوشیدند تا به ما نشان دهند
که درگیریها و کشمکشها ادامه زیادی قایق پیرامون کشتی ما را آن چه در آن مباحث از دو طرف بین ستارهشناسی و ستارهگویی
دارد و اگرچه به گفته فرماندار گرفتند .از جمله حرفهای دیگری تفاوت وجود دارد ،هرچند که هر
مخالفان شکست خوردهاند لکن که به گوشمان رسید این که کشتی دوی ما دریافتهای خود را به وضوح
حامل اسبهایی است که زیر ران از یک منبع کسب میکردیم ،با این
پراکنده نشده اند. همسران سفیر هستند و این سخن نه
«دنباله دارد»