در نوشتار پیشین آمد که در شاهنامه، بیش از هر چیز، به رای و داد و خرد و همچنین گزینش، پرداخته شده است و استاد سخن، با این روش انسانِ برگزیننده را در میانه میدانِ زندگی، دارای بار و مسئولیت و نقشدار می شناساند، و یادآور می شود این انسان است که با پیروی کردن و یا نکردن از رای و داد و خرد و گزینش خوب و یا بد، برای خود، دیگران و هنجار جهانی، سازنده و یا ویرانگر می گردد.
بخش ۷: شاهنامه، ویژگیها
ستایش خِرد
دو
اینک و پیش از پرداختن به نوشتار این بخش، یادآور می شود که گاه گمان شده که این دو سرود که در پایان بخشِ “آغازینِ” شاهنامه آورده شده، بایست در سرآغاز “ستایش خرد”، می آمده است:
کنــون اى خردمنـــد وصف خـــرد
بدیــن جایگـه گفتـن انــدر خورد
کنـون تـا چـه دارى بیـــار از خـرد
کـه گوش نیوشنــده زو بر خورد
این پژوهنده چنین باوری ندارد و این دو سرود را مهیا کننده اندیشه خواننده برای خواندن بخش آینده که “در ستایش خرد” باشد، بر می شمارد. درست همانندِ خود بخش “ستایش خرد” که استاد سخن پیش از پایان آن بخش و رسیدن به “گفتار اندر آفرینش مردم”، سخن از آفرینش را به میان می کشد، و اندیشه خواننده را مهیای شنیدن درباره آفرینش میسازد:
حکیما چو کس نیست گفتن چه سود
ازین پس بگو کافرینش چه بود
ویژگی و هنر بی مانندِ شاهنامه، که در چهارچوب داستانهای دلانگیز، و یا رویدادهای پر شور، سرودین شده، آن است که در یک همبودگاه و جامعه گرفتارِ شده در دست خرافهپرستان ستمگری که دینمدار و دولتمدارند، مردمان را به یاد “فر” و “فرهنگ”شان انداخت، و بدانان نشان داد که در گوهرِ فرهنگیِ خود، از چه هنجار خردورزانه و بر پایه دانشی برخوردارند و برای رهایی از دست نادانان، باید از باورهای نو دست کشید، به پیشینه خود نگریست و به دانایی و خردورزی روی آورد.
دست پیداکردن به چنین آرمانی، آن هم در روز و روزگار فردوسی، که کم از روز و روزگار کنونی میهن نداشت، شاید باور نکردنی می نمود. با این همه او از چنین کار سترگی سرافراز بیرون آمد، و نه تنها انگیزهای فراهم آورد که نویسندگان و سرایندگان همزمان و پس از او، به خود آیند و بکوشند از راه کم هزینه سرود و ادب و هنر، مردمان را به یک دگرگونی و به خودآیی بزرگ وادارند، بلکه جان خویش را نیز از گزند ستمگران دور دارند.
چنین کاری، دشوار، شگرف و ریزبینانه بود. زیرا باید در جا و هنگامی می نوشتند و می سرودند، که همه شستشوی مغزی شده بودند. آنها باید مردمی را به خود آورده و به خردورزی وا میداشتند که با آموزشهای کهنهپرستان، خرد را وانهاده و نه تنها به سرنوشت بی چون و چرایی چسبیده که ملایان و کهنهپرستان برایشان فراهم آورده بودند که در راه آنچنان یاوههایی، جان و مالِ خود و دیگران را نیز از میان بر می داشتند. با این همه و خوشبیارانه، هم فردوسی و شاهکارش و هم پیروان او، آن چنان پیروز و سرفراز شدند، که بهره کار خردورزانهشان، هنوز پس از بیش از هزارسال، کارآمد است.
استاد، سخن خود را پس از بخش آغازین، نه با ستایش این و آن پیامیر و امام و رهبر، که با “گفتار اندر ستایش خرد” آغاز می کند:
خرد بهتر از هر چه ایزدت داد
ستایـش خــرد را بــه از راه داد
خرد افســـر شهریــــاران بـود
خـــرد زیــــور نامـــداران بــود
این سرود “خرد افسر شهریاران بود”، یکباره از شاهنامههای چاپ شده در دوره جمهوری اسلامی برداشته و ناپدید می شود! شاید در هنگامی که خرافهپرستی آموزش داده می شود، نه باید از شهریاران و شاهان نام برد، و نه اینکه خرد را افسر دانست و خرافه را از سر بیرون کرد و به دور افکند!
خــرد زنـدۀ جاودانـی شنـاس
خـــرد مایــۀ زندگانی شنـاس
خرد رهنماى و خرد دلگشاى
خرد دست گیرد به هر دو سراى
ازو شادمانى و زو مردمیـست
ازویَت فزونى و زویَت کمیست
خرد و خردورزی، از دیدگاه شاهنامه، زندگی و آینده را نهادینه و سامانمند و سرشار از شادی میسازد، و دوری کردن از آن روزگار را پر از درد و اندوه می کند و:
خرد تیـره و مـرد روشنروان
نباشد همى شادمان یک زمان
چه گفت آن خردمند مـردِ خرد
که دانا ز گفتار او بر خورد
کسى کو خرد را ندارد ز پیش
دلش گردد از کرده خویش ریش
هشیـــوار دیوانـه خوانـــد ورا
همان خویش بیگانه داند ورا
ازوئى به هر دو سراى ارجمند
گسسته خرد پاى دارد به بنـد
خرد جسم و جانست چون بنگرى
تو بى جسم شادان جهان نسپرى
نخست آفرینش خرد را شناس
نگهبان جانست و آن سه پاس
سه پاس تو گوش است و چشم و زبان
کزین سه رسد نیک و بد بىگمان
خرد را و جان را که یارد ستود
و گر من ستایم که یارد شنود
حکیما چو کس نیست گفتن چه سود
ازین پس بگو کافرینش چه بود
توئـى کــردۀ کردگــار جهـان
شناسی همى آشکار و نهان
خردورزی در شاهنامه با همین سرودها پایان نمی پذیرد و همچنان که خواهیم دید، در جا به جای آن، چه به گونۀ آشکار و چه پوشیده، هر دوست و دشمنی را به خردورزی فرا می خواند.
۱۰ماه مه ۲۰۱۵
[بخش یک] [بخش دو] [بخش سه] [بخش چهار] [ادامه بخش چهار] [بخش پنج] [بخش شش]