آزاده کریمی، علی اشتیاق (+عکس، ویدیو) در یکی از سکانسهای مستند «عباس کیارستمی: یک گزارش»، وی خاطرهای از اولین ملاقات خود با شهره آغداشلو برای انتخاب بازیگر نقش زن فیلم «گزارش» تعریف میکند که در همان نگاه اول به او میگوید هیچ شباهتی با نقش ندارد، چون هم لاغر است و هم هیچ شباهتی با یک زن خانهدار ندارد. آغداشلو هم همانجا یک کیلو شیرینی خامهای سفارش داده و قول میدهد هر چه زودتر چاق شود.
*****
پس از گذشت سی و نه سال از ساختن فیلم سینمایی «گزارش»، مستند «عباس کیارستمی: یک گزارش» ساخته بهمن مقصودلو مستندساز، پژوهشگر و منتقد سینما، در برلین نیز به نمایش در آمد. این فیلم پشت صحنه «گزارش» را بازگو میکند و در آن عوامل فیلم از شیوه کارگردانی کیارستمی به مثابه یک فیلمساز مولف سخن میگویند. فیلمسازی جهانی که این روزها به دلیل بیماری شدید در بیمارستان بستری است.
روز یکشنبه پنجم ژوئن در کنار فیلم «عباس کیارستمی: یک گزارش»، فیلم «اردشیر محصص: هنرمند سرکش» که قدیمیتر است نیز به نمایش درآمد. مستند مربوط به محصص را میتوان در کنار مستندهای پرترهای قرار داد که بهمن مقصودلو پیش از این درباره شخصیتهایی چون احمد شاملو، احمد محمود و ایران درودی ساخته بود.
اما «عباس کیارستمی: یک گزارش» نخستین فیلم از مجموعه دهگانه «تاریخ سینمای ایران: در جستجوی ریشهها»ست که مقصودلو با نگاه کلی به سینمای کیارستمی و تمرکز بر فیلم سینمایی «گزارش» تهیه کرده است.
«گزارش» نخستین فیلم بلند عباس کیارستمی (تولید سال ۱۳۵۶) است که از دنیای کودکان فاصله گرفته و زندگی یک کارمند اداری طبقه متوسط را روایت میکند.
بهمن مقصودلو در «عباس کیارستمی: یک گزارش» به این پرسش پاسخ میدهد که چرا سینمای کیارستمی مهم است و چرا به گفتهی ژاک لوک گُدار «سینما با گریفیث شروع و با کیارستمی تمام میشود».
وی در این مسیر از نظرات سینماگران و منتقدان سینمایی همچون گادفری چشایر، اندرو ساریس، میشل فرودن، فریدون هویدا، هژیر داریوش، فرخ غفاری، ریچارد پنیا، هانری پیردولو، بهره میبرد. ضمن اینکه با شهره آغداشلو (بازیگر)، کوروش افشارپناه (بازیگر)، علیرضا زریندست (فیلمبردار) و یوسف شهاب (صدابردار) نیز در این مستند گفتگو میکند.
شهره و شیرینی
در یکی از سکانسهای مستند «عباس کیارستمی: یک گزارش»، کیارستمی خاطرهای از اولین ملاقات خود با شهره آغداشلو برای انتخاب بازیگر نقش زن فیلم «گزارش» تعریف میکند که در همان نگاه اول به او میگوید هیچ شباهتی با نقش ندارد، چون هم لاغر است و هم شبیه یک زن خانهدار نیست. ولی آغداشلو همانجا یک کیلو شیرینی خامهای سفارش میدهد و قول میدهد هر چه زودتر چاق شود.
فیلمبرداری در لوکیشن واقعی یعنی خانه یک کارمند، و تجربه اولین صدابرداری سر صحنه در این فیلم، شیوه خاص انتخاب بازیگران و بازیگردانی، نحوه فیلمبرداری علیرضا زریندست، سکانسهای طلایی فیلم و نظرات کیارستمی درباره «گزارش» اطلاعات بدیع و کمترشنیده شدهای در اختیار مخاطب و دوستداران سینما قرار میدهد.
بهمن مقصودلو در این باره که چرا «گزارش» را دستمایهی نخستین اثر مجموعه «تاریخ سینمای ایران: در جستجوی ریشهها» قرار داده، در جلسه پرسش و پاسخ پس از نمایش فیلم میگوید: اول اینکه «گزارش» آخرین فیلم سینمایی مهم قبل از انقلاب است و روی پرده اکران بود که انقلاب شد. دوم اینکه یکی از بهترین فیلمهای سینمای ایران است و سوم اینکه این فیلم چندان شناختهشده نیست.
مقصودلو با تاکید بر اینکه عباس کیارستمی به طور کلی تن به مصاحبه نمیدهد، روند به ثمر رسیدن مصاحبهاش با این فیلمساز را چنین تعریف میکند: من به ایران نمیرفتم، سوالاتم را فرستادم و پسر آقای حقیقی برایش میخواند و او هم جواب میداد. در یک بخش از فیلم، کیارستمی رو به دوربین میگوید: «بهمن، خیلیها فکر میکنند من و تو رفقای یار و غار هستیم، نیستیم، میدانیم که نیستیم. ولی تو اینقدر برای انجام این مصاحبه پشتکار به خرج دادی که بالاخره من به تو جواب دادم.»
مقصودلو افزود: سعی کردم در این فیلم سبک کیارستمی را داشته باشم و از زاویه نگاه یک مورخ و منتقد سینما با او برخورد کنم، همانطور که سینمای گدار و تروفو را دنبال میکنم.
یک ایرانی توانست سینمای مستند و داستانی را به هم نزدیک کند
این پژوهشگر و منتقد سینما با اشاره به دلایل اهمیت سینمای کیارستمی در سینمای جهان گفت: وقتی سینما در ۱۸۹۵ اختراع شد، برادران لومیر در پاریس از رفت و آمد مردم، گل دادن به آب و کارگران فیلمبرداری کوتاه یکی دو دقیقهای کردند. پس سینمایی مستند بر مبنای واقعیت خلق شد. ادیسون ۴ ماه بعدش در آمریکا همان فیلمبرداریها را کرد ولی داستان داشت. پس سینمای داستانی در امریکا و سینمای مستند در اروپا شکل گرفت. بعد از جنگ جهانی دوم موج نوی سینما در فرانسه شکل گرفت و یک سری جوان فیلم دیده و منتقد درجه یک مثل فرانسوا تروفو، ژان لوک گدار و ژاک ریوت تصمیم گرفتند تا سینمای داستانی و مستند را به هم نزدیک کنند ولی هر کدام با شیوه خاص خودشان پیش رفتند و بقیه هم دیدند که کار مشکلی است.
بهمن مقصودلو ادامه داد: فرانسویها نتوانستند سینمای مستند و داستانی را به هم نزدیک کنند ولی دیدند یک ایرانی این کار را میکند. برای همین پشت او ایستادند، کشورهای دیگر هم این را تشخیص دادند. در سینمای کیارستمی همه چیز باید واقعی باشد و از واقعیت نشات گرفته باشد. برای همین هم مخاطب حس نمیکند که دوربین همه چیز را ضبط کرده و در عین حال با شخصیتهای واقعی سینمای کیارستمی احساس نزدیکی میکند. او زبان سینمایی جدیدی خلق کرد با ظرافت و با شخصیتهای حقیقی که بسیار ساده است ولی مسائل پیچیدهای را طرح میکند.
اگر سینما، فلسفه و ادبیات بدانید، سمبلهای کیارستمی را درک میکنید
سازنده «عباس کیارستمی: یک گزارش» در واکنش به برخی منتقدان که سینمای کیارستمی را غیراجتماعی میدانند، گفت: بعضی معتقدند کیارستمی دغدغه سیاسی و اجتماعی ندارد، در ایران فیلم میسازد، انتزاعی فیلم میسازد. در حالی که اصلا اینطور نیست، اگر سینما، فلسفه، و ادبیات را بشناسید به لایههای پنهان و پیچیده سینمای او وارد میشوید. سینما سرشار از فلسفه و سمبل است و ما باید در هنر این سمبلها را تشخیص دهیم. من به عنوان منتقد برای هر پلان فیلم کیارستمی تشریح دارم که ممکن است اصلا او قبول هم نکند که اینطور بوده. به طور مثال در جایی از فیلم که میخواستم بگویم انقلاب شد، از سکانس عبور ارابه «همسرایان» استفاده کردم، تصویر عبورِ سریعِ یک ارابه از یک کوچه کافی بود که نشان دهیم انقلاب شده، دیگر نیازی به تانک، تفنگ، پاسدار و یک شهر خونآلود نبود.
سینمای آلمان نتوانست سهراب شهیدثالث را جهانی کند
نویسنده کتاب «علف: داستانهای شگفت و ناگفته» در پاسخ به مقایسه سینمای کیارستمی و سهراب شهید ثالث گفت: سهراب شهید ثالث دانشآموخته مکتب آلمان و وین بود و در دهه ۷۰ به اروپا آمده بود. در آن دهه سینمای شرق جز هندوستان و ژاپن مطرح و قوی نبود. وقتی او دو جایزه برلیناله را گرفت، سینمای آلمان قادر به حمایت از او نبود و منتقدان آلمانی آنقدر قوی نبودند که او را به هوا پرتاب کنند و به عنوان یک فیلمساز مولف به ثبت برسانند. شهید ثالث کمتر از کیارستمی نبود، یک نابغه بود، سبک و زبان مخصوص خودش را داشت. ولی فرانسویها در فستیوال کن که ادعای رهبری فرهنگ و هنر دنیا را دارد، پشت کیارستمی ایستادند و جهانیاش کردند. این تفاوت زمانی و مکانی است، و البته شانس است.
مقصودلو تاکید کرد: من راجع به سینمای جهان صحبت میکنم و نه سینمای ایران. شهید ثالث یکی از سینماگران بزرگ ایران است، سبک و نگاه منحصر به فردی دارد. من درباره شانسی صحبت میکنم که به اندازه ای که باید، ارج گذاشته نشد. اگر شهیدثالث در دهه ۹۰ کار میکرد، به عنوان یک فیلمساز مولف مهم دنیا شناخته میشد ولی در دهه ۷۰ با اینکه جوایزی هم کسب کرد، نتوانست جهانی شود.
او همچنین تاکید کرد: در سال ۱۹۹۹ طی رایگیری از ۲۰۰ منتقد و مورخ سینمایی، کیارستمی مهمترین فیلمساز دهه ۹۰ شناخته شد، این شوخی نیست که ۲۰۰ منتقد این رای را بدهند. چه دوست داشته باشید و چه دوست نداشته باشید، کیارستمی فیلمساز بزرگی است و جهان سینمای او را ستایش میکند. در سال ۲۰۰۶ از طرف گاردین بزرگترین فیلمساز غیرآمریکایی شناخته شد. به نظر من اینطور نیست که کیارستمی از کسی تقلید کند. او سبک خودش را دارد، شهید ثالث هم سبک خودش را دارد و از کسی تقلید نکرده است. در فیلم «نان و کوچه» ۴۰ روز فیلمبرداری برای گرفتن یک پلان انجام میشود، با فیلمبردار دچار مشکل می شود ولی میگوید من میخواهم در یک شات این پلان را بگیرم، میخواهم سگ دنبال بچه وارد خانه شود. کیارستمی از اول میدانست چه میخواهد و میدانست چه کار میکند.
فیلم «گزارش» از عباس کیارستمی: