از روزی که تظاهرات سراسری در ایران آغاز شد، پنج روز میگذرد و اصلاحطلبان همچنان مرغشان یک پا دارد و سفت و محکم اعتراضات مردمی را انکار کرده و ادعا میکنند جرقه اعتراضات از مشهد توسط احمد علمالهدی، امام جمعه این شهر زده شده و با همین استدلال هیچ یک از چهرههای شاخص این جناح از اعتراضات مردم حمایت نمیکنند و در عین حال از ترس شعار مردم علیه خود در رد صریح این اعتراضات نیز هنوز وارد میدان نشدهاند.
دهم دیماه یک روز بعد از شروع اعتراضات شایع شد که غلامحسین کرباسچی، دبیرکل حزب کارگزاران سازندگی گفت «اعتراض به گرانیها و افزایش قیمتها زیر سر علمالهدی است و حتی مدعی شد شورای عالی امنیت ملی، او را به دلیل اقدام پشت پرده در تجمعات خیابانی مشهد فراخوانده و شمخانی (دبیر شورای عالی امنیت ملی) شخصاً با لحن شدید به او تذکر داده است».
چند ساعت بعد، احمدعلمالهدی ادعاهای کرباسچی را تکذیب و او را تهدید کرد که اگر ادعای خود را پس نگیرد و عذرخواهی نکند شکایت خواهد کرد. ادعای منسوب به کرباسچی توسط دبیرخانه شورایعالی امنیت ملی هم تکذیب شد.
با بالاگرفتن این ماجرا، کرباسچی به آن واکنش نشان داد و اعلام کرد «اصل خبر را من جایی دیدهام، اما خبر ندارم که راست است یا دروغ است. یکی از رسانههای خارجی عنوان کرده بود که در کانال من این خبر را دیده است که من گفتم اصلا من کانالی ندارم. من تکذیب کردم که کانالی در تلگرام داشته باشم. ممکن است که فقط برای یک نفر چیزی را بفرستم و بپرسم که راست است یا دروغ است».
اما واکنش گنگ کرباسچی و حتی اینکه گفت «خبرسازی تسنیم»، پایان این قضیه نبود و مسئله به قول معروف بیخ پیدا کرد. اما موضوع این بود که تسنیم همچنان بر ادعای خود پافشاری کرده و نوشته است چنین متنی از کرباسچی منتشر کرده.
در این گیر و دار امیر محبیان، فعال سیاسی اصولگرا آتش بیار معرکه شد و گفت: «در مشهد شواهدی هست که رقبای دولت در شروع اعتراضات دست داشتند».
با بالاگرفتن کشمکشها بر اینکه چه کسی جرقه اعتراضات را زده و چه هدفی داشته احمد توکلی، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام در سخنانی تند به حمایت از علمالهدی و مخالفان دولت پرداخت به تسنیم گفت، «من نمیدانم منظور آنها از مخالفان دولت چه کسانی است و نمیدانم کدام مخالفان احمقی هستند که میخواهند کشور را به سمت ناامنی ببرند، اما کسانی که این تهمتها را میزنند طرف مقابل را هم درگیر رفع اتهام میکنند و دیگر وقتی برای رفع مشکلات مردم باقی نخواهد ماند».
تقریباً اکثر اصلاحطلبان، رسانههای آنها و هوادارانشان مدعی هستند تیم ابراهیم رییسی و علمالهدی پشت این تظاهراتاند و سپاه به دنبال تخریب و کودتا علیه دولت است و به همین دلیل آنها چشم خود را به روی تظاهرات مردم میبندند، و یا آن را انکار میکنند و یا به «مخالفان» خودی و نیروهای «خارجی» نسبت میدهند!
اما نه تنها شنیدههای پیدا و پنهان بلکه آنچه در این روزها در خیابانها دیده میشود و از زبان تظاهرکنندگان شنیده میشود، نشانگر آن است که دلیل اصلی عدم حمایت این طیف سیاسی خودی و پارهی تن جمهوری اسلامی از اعتراضات مردم جان به لب رسیده عبور آنها از نظام و اصلاحطلبانش و از دید آنها «ماهیت ضدانقلابی» این اعتراضات است. اصلاحطلبان میدانند فروپاشی نظام یعنی بیاعتباری و سقوط همهی آنهایی که در تمام سالهای گذشته به سود نظام شعار «اصلاحات» میدادهاند و در ناتوانی کامل موفق به حتی یک اصلاح کوچک هم نشدند جز برخورداری خود و خانوادههایشان از موهبتهای نظام و «سفرهی انقلاب». چنانکه در هفتههای اخیر حزب کارگزاران به شدت به سوی سیدعلی خامنهای رهبر جمهوری اسلامی چرخیده و حتی محسن هاشمی رفنسنجانی رییس شورای شهر تهران به مناسبت روز «نهم دی» تظاهرات اعتراضی سال ۸۸ را «فتنه» خواند و به شدت از آن انتقاد کرد و در مدح بصیرت خامنهای خطابهای پرطمطراق خواند. محسن رفسنجانی مانند همهی فرصتطلبان، با بالاگرفتن اعتراضات منکر گفتههایش شد، در حالی که فیلم این تملق بین مردم دست به دست میشود.
در مقابل، مخالفان دولت در جناح محافظهکار و رسانههای حامی سپاه و علی خامنهای میگویند که دولت نتوانسته وعدههای خود را محقق کند و قصد دارد شکستهای خود در برجام و بهبود وضعیت اقتصادی و مشکلات بیکاری و گرانی و اعتراضهای ناشی از آن را به گردن آنها بیاندازد و از بار مسؤولیت شانه خالی کند. این در حالیست که تظاهرکنندگان با شعار «اصولگرا، اصلاحطلب، دیگه تمامه ماجرا» تکلیف خود را با این گروه غارتگر که امتیازشان نسبت به اصلاحطلبان این است که حرف و اهداف خود را رک و پوستکنده بیان میکنند، معلوم کردهاند.
حال بگو مگوهای این دو جناح که نزدیک به چهل است بر سرنوشت ملت و مملکت حاکم هستند و در سوء مدیریت و وضعیت بحرانی و نابود کردن ایران سهم تبهکارانهی خود را دارند مصداق بارز «کی بود کی بود، من نبودم» شده است.
در این بین رسانهها و چهرههای سیاسی هر دو طرف ماندهاند که آیا باید با هم کنار آیند و یا همچنان چوب لای چرخ هم بگذارند. جای رسانههای مستقل و ملی که صدای مردم باشند و از اعتراضات آنها گزارشهای واقعی بدهند آنقدر خالیست که هیچکس به رسانههای موجود اعتماد ندارد و مردم اطلاعات خود را از یکدیگر و از رسانههای خارجی میگیرند که منبع آنها نیز خود مردم هستند.
تندروها و دلواپسان در همان برزخی بسر میبرند که اصلاحطلبان: بر سر دو راهی!
هر دو جناح که خامنهای زمانی آنها را به «بالهای نظام» تشبیه کرده بود که لازم هستند تا جمهوری اسلامی بتواند بر فراز سر مردم جولان بدهد، مطمئن هستند که ادامه و رادیکال شدن اعتراضات همان و فروپاشی نظام همان! فعلا همگی به سوی خامنهای سر خم کردهاند تا چه پیش آید.
شعار دادن معترضان در حمایت از «پهلویها» و دفاع از نظام پادشاهی برای هر دو جناح و در رأس آنها سیدعلی خامنهای، قوز بالاقوز شده است. آن هم در شرایطی که رهبری حتی به سپاه بسیجِ خود که خانوادههای بدنهی آنها از همین مردم معمولی هستند، نمیتواند اعتماد کند.