یوسف مصدقی – در بیانِ غیررسمی، هر نوع عمل یا فرآیندِ سیاسی که موجبِ حواسپرتیِ شهروندانِ یک جامعه از مشکلات یا رخدادهای اساسی و مهمِ جاری در فضای عمومی شود را «استمناءِ سیاسی»- یا به ترجمهی محافظهکارانهتر، «خودارضایی سیاسی»- میگویند. این اصطلاح، ترجمهی عبارتِ انگلیسیِ Political Masturbation است.
در هر ساختارِ قدرتِ بحرانزده، «استمناءِ سیاسی» به عنوان راه حل خروج از بحران، معمولا از ناحیهی یک یا چند نیروی شریک در قدرت پیشنهاد میشود تا افکار عمومی را از پرداختن به علتِ بحران منحرف کرده و اکثریت مردم را مشغول به حواشیِ قابل کنترل از ناحیهی شرکای قدرت کنند.
در اعتراضات گستردهی اخیر مردمی، تکرارِ شعارِ انقضا و اتمامِ دوگانهی اصولگرایی- اصلاحطلبی، بیش از اصولگرایان، اصلاحطلبانِ حکومتی را به شدت با بحرانِ مشروعیت مواجه نموده و بخشی از نیروهای بدنهی این جریانِ فرصتطلب را با اضطرابِ ناشی از سرنوشت نامعلوم آیندهشان روبرو کرده است. این بخش از سهامدارانِ «شرکت سهامی جمهوری اسلامی» چندی است که با ترفندهای نخنمایی از قبیلِ ترساندن مردم از «سوریهای» شدنِ ایران، سعی در ایجاد انحراف در مسیر اعتراضات مردمی و یارگیری از میان بخشِ دلالمآبِ طبقهی متوسط دارند.
اعتراضات سراسری به وضعیت اَسَفبار اقتصادی- اجتماعی ایرانِ امروز که نتیجهی مدیریت فاجعهبار هر دو جناح اصلی ادارهکنندهی جمهوری اسلامی طی چهار دههی اخیر بوده است، با حضور درخشان زنانِ شجاع ایران وارد مرحلهی جدیدی شده است. دخترانِ خیابان انقلاب، با اعتراضِ مدنی و مؤثرِ خود نسبت به نکبتِ حجابِ اجباری، تَرَکی عمیق بر شیشهی عمرِ شیعهگریِ سیاسیِ حاکم بر ایران وارد کردهاند. تکثیرِ این شیرزنان، در حال حاضر بزرگترین کابوسِ همهی شرکای فاسد و تمامیتخواهِ نظامِ جمهوری اسلامی است. به همین سبب است که تقریبا تمام نیروهای درون حکومت، مأموریتِ نفی، نادیده گرفتن و حتی تحقیرِ دختران خیابان انقلاب را به عهده گرفتهاند. همزمان با این سیاستِ ناهنجار، تلاش برای پرت کردنِ حواسِ معترضین از موضوعات اساسیِ مورد مطالبهی آنها و ایجاد شکاف در میان صفوف اعتراضکنندگان به وضوح به چشم میآید.
زمزمهی گشایش در موضوع حصرِ رهبران جنبشِ سبز و متعاقب آن نامهی مهدی کروبی به علی خامنهای، نمونههای بارزِ «استمناءِ سیاسی» است. صاحبان و مروجین دوگانهی اصلاحطلبی-اصولگرایی با به میان انداختن ماجرای کهنهی حصر، سعی دارند تا این موضوع را از حاشیه به متن افکار عمومی بازگردانند.
در هیچ یک از اعتراضاتِ سراسری اخیر، حتی یک شعار در مورد رفع حصر یا طرفداری از محصورین داده نشد. دغدغهی معترضین نه آزادی موسوی و کروبی بلکه آزادیِ همهی مردم است. حرکت شجاعانهی دختران خیابان انقلاب هم برای آزادیِ یک فردِ خاص- مثلا زهرا رهنورد- نبوده و نیست. زیرا اگر حرکت آنها به ثمر برسد، آزادی نصیبِ همهی زنان ایرانزمین خواهد شد.
نامهی کروبی به خامنهای برخلاف ظاهرِ تندش، نهتنها حرف تازهای نداشت بلکه در بعضی موارد، از جمله ستایش از خمینی، عقبمانده و واپسگرایانه است. هدف کروبی از این نامه، تحقیر خامنهای و بزرگداشتِ «دوران طلایی امام» بود تا از این طریق بدون پرداختِ باجِ سیاسی به رقیب، از مزایای رفع حصر بهرهمند شود.
استمناء، فارغ از لذتِ آنی که دارد، نازا و سَتَروَن است و «دیگری» در آن حضورِ واقعی ندارد. کسی که دست به خودارضایی میزند، عملی یکطرفه و بدون هرگونه مسؤولیت در رابطه با دیگران انجام میدهد که هدفش تنها لذتی فردی و محدود است. به همین سیاق، مرتکبینِ «استمناءِ سیاسی» هم تنها به منفعت کوتاهمدتِ خود اهمیت میدهند و از توجه به «دیگری» و خواستههایش فرار میکنند. «خودارضایی سیاسی» با خود رخوت و نشئگی میآورد و برای مدتی حواس جامعه را از موضوع اصلی پرت میکند بدون اینکه هیچ ثمرهی ملموسی برای مطالبات عموم مردم داشته باشد.
هوشیار باشیم که عشوهگریهای استمرارطلبان در برنامههای آتیشان، حواس جامعه را از حمایتِ دختران خیابان انقلاب، کارگران جان به لب رسیدهی سندیکاطلب و حاشیهنشینهای بیصدای سرنگونیطلب باز ندارد.
خوب، معلوم است که کروبی با نامهنگاری به خامنهای در پی لیسیدن تهمانده ماست در کاسه رژیم را در سر میپروراند. از آخوندجماعت و نمازخانه پشت خمینی انتظاری نباید بیش از این داشت.
آقایان مهدى کروبى و میرحسین موسوى از همان زمان انتخابات سال ٨٨ براى خمینى استمنا میکردند که راه ایشان را به امت ایران بازگردانند. اما یادشان رفته بود که در کابینه احمدى نژاد فساد غوغا میکند.