یوسف مصدقی- میان روزهای سیاه تقویم جمهوری اسلامی، کمتر روزی را می توان یافت که عموم جامعه هنوز درباره تباهی آن به اتفاق نظر نرسیده باشند. گذر سالها و آشکار شدنِ سرشت تبهکار و ویرانگر حکومت اسلامی، بیشینه باشندگان ایران را به حدی از بیزاری از فرقه تبهکار اشغالگر ایران رسانده که تقریبا از تمام «ایامالله» ثبت شده بر تقویم جمهوری اسلامی با نفرت یاد میکنند. شاید تنها استثنا در میان این روزها، دوم خرداد ۱۳۷۶ خورشیدی باشد.
صاحب این صفحهکلید بر این باور است که، وقایع حاصل از دو روزِ سیزدهم آبان ۱۳۵۸ و دوم خرداد ۱۳۷۶، بیش از باقی ایام پر نکبت تاریخ جمهوری اسلامی، آسیبهای جبران ناپذیر و زیانهای مزمن به منافع ملی ایران زدهاند. صحت این حکم درباره سیزده آبان روشن است و هر کس از مختصر شعور و هوشیاری برخوردار باشد، شکی ندارد که اقدام نابخردانه و مشکوک چپگرایان مسلمان در اشغال سفارت ایالات متحده در سیزده آبان ۵۸، موجب آسیبهای عظیم اقتصادی، سیاسی و حیثیتی به کشور ایران و شهروندانش شده است. درباره دیگر روز مورد اشاره یعنی دوم خرداد ۱۳۷۶ و دنبالههای درازدامن آن، اما هنوز چنین اتفاق نظری میان ایرانیان درون و برون مرز، حاصل نشده است.
هرچند بسیاری از ایرانیان، تکلیف خودشان را با فریب بزرگی که در این روز به نام «مردمسالاری دینی» و «جامعه مدنی» به آنها قالب شد، روشن کردهاند، اما هنوز هستند کسانی که سادهلوحانه یا با وقاحت، از «دستاوردهای دوم خرداد» سخن میگویند و از این روز سیاه به نیکی یاد میکنند. بیشتر حامیان این نگاه دروغین، از پیر تا جوان، کسانی هستند که طی دوران مختلف پس از دوم خرداد، در چراگاهِ گفتمانِ استمرارِ جمهوری اسلامی چریدهاند و پروار شدهاند. در گوش این جماعت، زنگ واژگان «دوم خرداد»، یادآورِ وقت نشستن بر خوان یغما و سفره پهن انقلاب -البته با ژست اصلاحطلبی- است.
نگارنده از این رو حکم به تباهی روز دوم خرداد میدهد که وضع هولناک امروز را حاصلِ آنچه پس از ۲ خرداد ۱۳۷۶ در عرصه سیاست ایران رخ داد، میداند. بدیهی است که اهمیت هر واقعهای اعم از خوب یا بد، وابسته به گذر زمان و میزان استمرار تأثیرات آن واقعه است. برخی اتفاقات و تصمیمات ممکن است که در طول چند ساعت و یا چند روز به طرز شگفتآوری فاجعهبار و تلخ باشند اما پس از چندی از میزان تأثیر آنها کاسته شده و کمکم تبدیل به خاطرهای ناخوشایند و دور از زمانِ حاضر شوند. برخی دیگر از اتفاقاتِ تاریخی برخلاف دسته اول، ممکن است به ظاهر با شادی و امید شروع شوند یا حداقل در زمان وقوع، ظاهری فاجعهبار نداشته باشند اما در طول زمان و به واسطه پیامدهایی که از آنها ناشی میشوند، لطمههای مستمر و جبرانناپذیری را نسل بعد از نسل، باقی بگذارند. دوم خرداد ۷۶ از دسته دوم است.
اگر وقایع و شرایط سیاسی ایران را چند ماهی پیش از خرداد ۱۳۷۶ را به یاد آورده یا مطالعه کنیم، در مییابیم که سال ۱۳۷۵ خورشیدی، سالی بحرانی برای حکومت جمهوری اسلامی بود. رژیم مواجه با مشکلات عمیق داخلی و بینالمللی بود. رکودِ تورمی ناشی از سیاست تعدیل اقتصادی در دولت رفسنجانی، طبقات فرودست جامعه را دچارِ ناامیدی و خشم انباشتهای کرده بود که چند باری در شورشهای حاشیهنشینهای نقاط مختلف کشور خود را نشان داده بود. همزمان، ماجرای مشهور دادگاه میکونوس باعث شده بود که تمام دولتهای مهم اروپایی سفیران خود را از تهران احضار کنند و سطح روابطشان را با جمهوری اسلامی به پایینترین حد ممکن برسانند.
در همین ایام، قیمت نفت ایران به پایینتر از ده دلار رسیده بود و این مسئله باعث شده بود که درآمد دولت رفسنجانی به شدت کاهش پیدا کند. سررسید بسیاری از وامها و بدهیهای دولتِ بهاصطلاح «سازندگی» هم در این سال باعث شده بود که فشاری فزاینده بر اقتصاد ایران وارد شود. در این دوره، تقسیم قدرت در «شرکت سهامی جمهوری اسلامی» به گونهای بود که هیچکس از اصحاب قدرت دستِ بالا را نداشت. سپاه و قوه قضائیه هنوز آنچنان سازمانیافته به ابزارِ سرکوب مجهز نشده بودند و در واقع «نظامِ» جمهوری اسلامی به شکل کنونیاش قوام نگرفته بود. خامنهای هنوز یکهسوار مرکب قدرت نبود و رفسنجانی هم از قَدَرقدرتی افتاده بود. تنها نهاد اطلاعاتی- سرکوبگر حکومت(وزارت اطلاعات) میان دو جناح چپ و راست دوپاره شده بود و هر روز بخشی از جنایات داخلی و خارجیاش توسط رقبا و ناراضیان افشا میشد. رژیم صدام حسین و مجاهدین خلق در عراق و امارت اسلامی طالبانِ نوظهور در افغانستان، از غرب و شرق جمهوری اسلامی را تهدید میکردند.
در چنین وضع بحرانی و شکنندهای، گردانندگان مافیای در حال رشد حکومت، برای بقا نیاز به خریدن زمان و کسب حداقلی از مشروعیت بینالمللی داشتند. نمایش انتخاباتی دوم خرداد ۱۳۷۶ نه تنها زمان و مشروعیت کذایی را- بیش از حد انتظار گردانندگانش- به جمهوری اسلامی بخشید بلکه موجب آلودگی مضاعف بخش عافیتطلب طبقه متوسط قلابی و گلخانهایِ جامعه ایران شد.
آنچه در شاکله «شرکت سهامی جمهوری اسلامی» اصلاحطلبی خوانده میشود، بیماری مزمنی است که از دوم خرداد ۱۳۷۶ بخش بزرگی از طبقه متوسط برآمده از اقتصاد نفتی را آلوده کرده است. از آن دوران تا به امروز، طبقه متوسطِ دلالمآب با حمایت از دروغهای رنگارنگ اصحاب دوم خرداد درباره «جامعه مدنی» و «مردمسالاری دینی»، عملا به تحکیم پایههای نظام جمهوری اسلامی کمک کرده است. نتیجه این تحکیم، از یکسو گسترش قدرت سپاه پاسداران و دیگر نهادهای اطلاعاتی- امنیتی سرکوبگر و از سوی دیگر، بخشیدن مشروعیت ظاهری به ادعای وجود آزادی در جامعه ایران، بوده است. باید بر این نکته تأکید کرد که در طی این بیست و چند سال اخیر، وعدههای اصلاحطلبانه تنها ناظر بر زیادهخواهیهای همین بخش از طبقه متوسط بوده و نیازهای فرودستان جامعه هیچ انعکاسی در این وعدهها نداشته است.
مهمترین پیامد ماجرای دوم خرداد ۱۳۷۶، تثبیت و رشد فرقه تبهکارِ حاکم بر «شرکت سهامی جمهوری اسلامی» بود. تالی فاسد این تثبیت، پیچیدهتر شدن رفتار این تبهکاران در عرصههای داخلی و بینالمللی بود. موازیکاریِ اطلاعاتی در سیستم اداره کشور و توسعهطلبیِ استعماری در منطقه خاورمیانه به بهانه ایجاد عمق استراتژیک برای نظام، دو سیاست بنیادی برای استمرار جمهوری اسلامی است که هر دو مولود دوم خرداد ۱۳۷۶ هستند. پس از نمایش دوم خرداد بود که انزوای فرقه تبهکار اشغالگر ایران شکست و روابط ایران و اروپا برای مدتهای مدیدی حسنه شد.
در چنینی شرایطی، نیروهای اپوزیسیون بیش از همیشه دچار چنددستگی شدند و بخشی از آنها به بوی کبابِ دوم خرداد فریفته گشته و بر طبل تفرقه کوبیدند. همزمان دگراندیشان داخل کشور تنهاتر از همیشه زیر فشار خردکننده نهادهای امنیتی و قاتلین زنجیرهایِ حقوقبگیر آنها قرار گرفتند و قلع و قمع شدند. در همین دوره و پس از چند سال رکود، قیمت نفت افزایش یافت و درآمد سرشار نفت صرف تجهیز و توسعه سپاه پاسداران و سایر نهادهای سرکوب شد.
هر چند پس از دوم خرداد، جامعه چند صباحی، آلوده به امیدی واهی برای تغییر و بهبود اوضاع شده بود، اما این امید واهی به سرعت از میان برخاست و جایش را به افسردگی و بیتفاوتی سپرد. جامعهای که در آستانه سال ۱۳۷۶ آماده قیام و تغییر بود، نجنگیده دچار شکست شد. طی بیش از دو دهه پس از آن روز، به واسطه استمرار جمهوری اسلامی، صدها میلیارد دلار درآمد از منابع تجدیدناپذیر کشور دود شدند و بسیاری از نخبگان جامعه راه مهاجرت و فرار از کشور را در پیش گرفتند. در طول این دوران، فرار سرمایههای مادی و معنوی، موجب فرسودگی بدنه اقتصادی و فرهنگی کشور ایران شد و جامعه را به انحطاطی فجیع دچار کرد. فرقه تبهکار حاکم، با صدور اموال غارت شده ملت ایران همراه نسل دوم و سوم آقازادگان و خانمزادگان فاسد به اروپا و آمریکای شمالی، بازویی خارجنشین برای خود ایجاد کرده که در تورنتو، ونکوور و لندن از هیچ کاری برای استمرار جمهوری اسلامی روگردان نیستند.
همه آنچه گفته شد، به این معنا نیست که گانگسترهای گرداننده جمهوری اسلامی با قصد و نیت قبلی، با طراحی نقشهای جامع و کامل، فریب دوم خرداد را شکل دادند. نکبت حاصل از دوم خرداد، بیشتر به خاطر عافیتطلبی و فساد روزافزون در طبقه متوسط جامعه ایران رخ نمود. این بخش از جامعه ایران، همواره مدافع حفظ وضع موجود و شایق به کسب سود حداکثری بدون پرداخت هزینه است. جای تعجب نیست که آقازاده ذلیل و بیخاصیتی چون سیدمحمد خاتمی، دولتمرد مطلوب این جماعت است.
هیولای جمهوری اسلامی، حاصل لقاح ارتجاع سرخ و سیاه است. این هیولا، در سیزده آبان ۱۳۵۸ از زهدان ارتجاع سرخ بیرون آمد و در دوم خرداد ۱۳۷۶ زیر سایه ارتجاع سیاه به بلوغ رسید. از یاد نبریم که عاملان هر دو واقعه، یک گروه معین بودند که در گذر زمان، دغلکارانه چهره عوض کردند. بار اول به بهانه مبارزه با امپریالیسم آمریکا تیشه به ریشه منافع ملی کشور زدند و بار دوم به نام «مردمسالاری دینی» موجب رشد و استمرار مخوفترین حکومت تبهکار دنیا شدند.
اما اینکه سخنور ارتجاع سیاه به دفاع از نویسنده ارتجاع سرخ امده ، دیدنی است ، سوال این است ، شما که این مردک را روز و شب کیسه می کشید و لخت میکنید و بر سر او عربده می کشید ، چرا حالا ساکت هستید ؟ چون رفیق مزدورروسیه شما که هوادار اعتدال است و بهتر شدن وضع فرهنگ در فقاهت اسلامی ، نه تنها خودش از انتقاد مصون است ، این ماله کش رژیم هم در جایی که دستبوسی جاسوسان روسیه و پوتین را بکند ناگهان معاف می شود . سکوت شما د رمورد نیکفر و ضد ایرانی بودن او و نازیست خواندن رضا شاه و پهلوی ها و سلطنت طلبان هم از این دم خروس روسی است .
https://news.gooya.com/2019/05/post-26446.php
۵- نمی خواهم از نام مجاهد استفاده کنم .۶- هم وطن ایرانی درمان درد ما شفافیت در راه و عمل و دور ریختن هرانچه بد بود و برکشیدن هویت ایرانی است . ۷- تا دیروز حمله به امریکای امپریالیست و ترور انان در ایران و امروز دشمنی دگر بر جای ان نشاندن مثل دایی جان پوتینی نشانه تکرار همان روش جهادیون می باشد . بیاد داریم که گروههای میلیشیا سرود ( دشمن نسل بشر امریکاست امریکاست . مرگ بر امریکا می خواندن . حتما حالا تبدیل شده اخ جون امریکا .) چشم دل باز کنید . سرنگون باد حکومت جهادیون مارکسیست اخوندی اسلامی توده ای انگلیسی پوتینی بی بی سی نشان . بر قرار باد حکومت شاهنشاهی سکولار دموکرات پارلمانی در ایران . درود بر شاهزاده رضا پهلوی . رضاه شاه روحت شاد .
۴- چرا در مقابل سوال ملت از اینکه چرا این گروه با صدام همکاری کرده جوابی مثل – دشمن دشمن من دوست من است را حداقل نمی گوید . ۴ – چرا این سازمان میخواهد هنوز با پافشاری مذهب و سیاست را باهم در دستور و منشور و عملکرد سیاسی خود داشته باشد . ۵- ایا سارمان همانگونه که در شورش ۵۷ در کنار خمینی و ملییون و فداییان عمل کرده می خواهد بدونه خانه تکانی عقیدتی و به روز شدن با شاهزاده و دیگر مخالفان هم پیمان شود . و و و صدها چرای دیگر .
۳- و اما شفافیت و شفاف سازی بدون ترس و پافشاری بر این امر مهم اولین قدم اساسی می باشد . ۱- چرا سازمانی ایرانی باید نامی عربی و شعار مذهبی جنگی یا با مضنون جنگیدن و کشتار داشته باشد انهم تا به امروز . فضلالله و ال جهادیون – یا مجاهدین . ۲- اگر این سازمان در گذشته به علت بی تجربگی سیاسی سران گروه خود که تا به امروز در راس ان هستند و دچار اشتباهات بسیار شده و هزران دختر و پسر و زن و مرد جوان خود بنام هوداری از این سازمان را به کشتن داده انهم بدست متحدان دیروزشان به خطاهای خود اعتراف نمی کنند و از ملت بابت خطاهای سازمان عذر خواهی نمی کنند .
۲- امثال گلسرخی و محسن رضایی و و و گمگشتان زخمی از بی هویتی ایرانی ونادانی از تاریخ سیاسی و اجتماعی خود بودند و با عشق کینه تزریق شده توده ای مذهبی که در این نادانی جان خود را از دست دادند . مرکب نشیناشان نام شهید بر حماقت انها گذاشتند . به هرحال ٬ لغت شهید بار شهادت دادن عملی را با خود دارد .بنظر شما اعمال این دشمنان دیروز امریکا و رژیم شاهنشاهی سکولار شهادت چه چیزی را به ما نشان میدهد ؟ همه حق بازگشت به هویت ایرانی خویش دارند بشرطی که هم با خود صادق باشند و هم با ملت در راه باز سازی ایرانی نوین .
(چند سوال از کامنت گذاران جهادیون یا مجاهدین) ۱- سرپوش گذاری را نمی خواهیم بلکه شفافیت سازی هر حزب و گروهی از کارنامه عملی خود از گذشته تا به امروز برای ایران و جامعه ایرانی ملاک تشخیص ان میباشد تا همه حق انتخاب در جلب منفعت و دفع ضرر داشته باشند . وقتی نگاهی هر چند کوتاه به کار نامه این گروه یا سازمان میکنیم قطب نمای ماجهت ایران و ایرانیت را نشان نمیدهد بلکه سمت سوی و رنگ و بوی عربی ان هم از نوع جهادی تروریستی این گروه دارد . ترور مستشاران امریکایی در زمان شاه فقید . ترور پاسبان گشت بازار در تاریکی شب . درگیری مسلحانه با شهربانی در اطراف فردگاه جی .
یک بنده خدائی در حال اشغال جمع کردن برای سفره خالی مسولین گرامی نظام و اسلام عزیز را مورد عنایت قرار میدهد
https://www.youtube.com/watch?time_continue=26&v=Qy-ZZi_P3qQ
اگر مجاهدین مخلوط کردند ، گلسرخی و احسان طبری و پوتین چی ؟ کاسترو و ارتگا و مادورو چرا با ان رفیق هستند .
اینها از همکاران کرد مارکسیست روسی خودشان یاد گرفته اند چه گونه از امریکا سو استفاده و برای روسیه مرغ تخم طلا درست کنند . شاهزاده رضا پهلوی نه نیازی به این ضد امریکایی ها و چپ های روسی دارد و نه موفق می شود اگر در دام رستاخیزی اینها بیفتد . مردم ایران امریکا و رژیم متحد امریکای شاه را می خواهند .
دولت ابادی ، نیکفر ، کشتگر ، میلانی ، …. نقش پوتین ! اگر بررسی نشود تحلیل روسی است .
الان هم همانها می خواهند ارتجاع سیاه را برای ساکت کردن مردم و فریفتن امریکا قربانی کنند ، بعد ارتجاع سرخ یک همزاد جدید به نام شاه و سلطنت ضد امریکا و زیر بیرق روسیه تعریف و وارد صحنه سیاسی ایران کند ،البته با استفاده از نیروی امریکا که تنها نیرویی است که در حال حاضر توان تغییر رژیم دارد و اراده ان را هم دارد . یعنی به جای شیخ روسی شاه روسی بنشانند ، همه این بازیها و گروه سازیها (که شبیه همان اتحاد جمهوری خواهان و چپ ایران و سوسیالیست مصدقی و نئوسکولار بختیاریست توده نفت و گاز شمال و سلطنت طلب مارکسیست و … که در اصل همان توده ایها و فدایی ها وملی مذهبی هاهستند با ماسک قلابی ) دوباره دارد تکرار می شود . اینها از همکاران کرد مارکسیست روسی خودشان یاد گرفته اند
جنایت خاتمی از جنایات خامنه ای بیشتر و برملا کردن او مشکلتر است ( که البته الان بر همه روشن شده است). خامنه ای هر چه هست مواضعش نسبتا روشن است و نوع مبارزه با او معلوم. ولی این آخوند شکلاتی گرگ در لباس میش است که همانطور که خودش گفته تمام حیله هایش برای حفظ نظام بوده است. قطعا او از نخستین کسانی است که به جرم خیانت به ملت در دادگاه محاکمه خواهد شد.
شما را بخدا یه جوری دلسوزان کشور را گرد هم آرید و تا این ترامپ آتش اش اگر دروغین نیست و سرد نشده کاری کنید، والا اگر این جرثومه ها این گردنه را بگذرانند دیگه فکر ایران را برای صدها سال نکنید که آزاد بشد
۳- این وطن فروشان بی هویت با ان چه کردند تا به امروز و چه از خود باقی گذاشتند . فرزندان حقیقی ایران زمین به هر اسمی. مقامی . حزبی .گروهی . روشنفکری ٬ خانه وارث پدری را ویران نمی کنند . اگر به اصالت خود باور دارند . این خانه بر روی زمینی بنا شده که مام یا مادر وطن خوانده میشود . فرزند حقیقی ایران زمین مادر وطن را که این ناخلفان از دریای شمالش خزر به روسها فروختند نمی فروشد . برقرار باد حکومت سکولار دمکرات پارلمانی در ایران . درود بر شاهزاده رضا پهلوی . رضاه شاه بزرگ وطن ساز روحت شاد .
۲- وقتی می گوییم مشکل ما دشمنی یست که در جهل و نادانی و بی هویتی فکر میکند داناست ٬ باور ندارند . با نگاهی از بدو تولد این حکومت . توده ای اخوندی . ملی مذهبی . تا به امروز که مدعی مجانی کردن اب و برق مجانی و پول نفت را سر سفرهایتان میاوریم و اتوبوس را مجانی میکنیم بودند و هنوز هم با انواع ترفندهای دیگر مطرح میکنند پی میبریم چه زیربنای اولیه نوسازی ایران مدرن و هویت ایرانی از اغاز عصر پهلوی تا ترک نهاد سرو ایران شاه فقید داشتیم .
۱- بشر عزیز ٬دلاور ایرانی ۰ با گسترش برکشیدن هویت ایرانی جانی دوباره میگیرم . زیر بنای این هویت ایرانی صفات عالی و پاک ٬ مثل جوانمردی . بخشش و گذشت . پرورش افکار و گفتار و رفتار نیک . سخنوری . ادبیات .دلاوری و شجاعت . عزم راسخ ویا بقول هردوت پدر تاریخ در مورد کورش کبیر پدر ایران وهمچنین اولین کتا ب مقدس ایین ابراهیمی توارت صفت مسیح والقاب پادشاه. عادل . دانا .و شجاع می باشد .
بابا ولش کنید این بد بخت تدارکاتچی دستمال یزدی بدست آفتابه بیار بیت مشد علی خراسانی را ! از بی حیایی و روسیاهی اقلا ۲۷ کیلو کم کرده ! خود کشی میکنه هااااااا !
ملا ممد جان!…بیا بریم لاله زار… میفروشمت چار زار ؟! گریه نکن زار و زار !
نه خمینی دیوانه بود نه خامنه ای .هر دوی این افراد تجلی و ظهور اسلام مدینه ی آمیخته شده به مارکسیسم هستن .اگر بخواهیم احکام اسلام مدینه را در ترکیب با مارکسیسم اجرا کنیم می شود جمهوری اسلامی .اسلام مدینه بدون مارکسیسم می شود حکومت اسلامی عراق و شام و جامعه اسلامی طالبان و القاعده در افغانستان .روشنفکران اسلامی باید تکلیفمان را با اسلام مدینه روشن کنند وگرنه کل اسلام و مسلمین به فروپاشی خواهند رسید .دیگر جهان تاب تحمل مقدس کردن کارنامه ی اسلام در مدینه را ندارد .
هارولد ویلسون نخست وزیر اسبق بریتانیا پیش از انتخابات دوم خرداد به تهران رفت و دستورالعمل رویکار امدن دولت اصلاحات راداد.پیش از آن هم جواد لاریجانی در سفر به لندن متوجه شد که باید چه کسی رییس جمهور شود.قسمتی از این مذاکرات را دوستان بهزاد نبوی افشا کردند که تاوان آنرا هم نبوی داده است.در انتخابات سال ۷۶ خود خامنه ای هم به خاتمی رای داد وهمه مطالب در باره شکست خامنه ای افسانه است.فیلم لحظخه رای دادن خامنه ای و حرکت دست او هنگام نوشتن نام کاندیدا مشخص است که نام سید محمد خاتمی را مینویسد!
“هیولای جمهوری اسلامی، حاصل لقاح ارتجاع سرخ و سیاه است. این هیولا، در سیزده آبان ۱۳۵۸ از زهدان ارتجاع سرخ بیرون آمد و در دوم خرداد ۱۳۷۶ زیر سایه ارتجاع سیاه به بلوغ رسید.”
و در خرداد سال ۸۸، در یک اورجی Orgy شهوانی و بویناک، اندام چندش آور و روان نژند و چهره کریه خود را بی شرمانه استریپ تیز کرد تا به پایوران شیعه مسلک پیام دهد که کماکان آماده نکاح برای آبستن شدن و تکثیر تخم و ترکه آنان است آنهم از نوع دوران طلایی امام.
که در رژیم گذشته در اثر مرکزگرایی سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی و برخی ملاحظات ژئوپلیتیک و همچنین رانت نفتی و برخی توهمات هویت طلبانه و بازگشت به لجنزار خویشتن رشد کردند و فربه وگستاخ شدند، به همراهی تاریک اندیشان و واپسگرایان سرخ و سیاه در یوم النکبت ۵۷، پنهان نمایند. البته علاوه بر دو رویداد اشاره شده در مقاله، می توان به اعتراضات موسوم به رنگ سبز شیعه اثنی عشری سال ۸۸ نیز اشاره کرد که این طبقات رانتخوار و فاسد و تبهکار و فاشیست وقیحانه خواستار بازگشت به دورن طلایی امام مرحول شدند!!!
آقای مصدقی در این مقاله اندیشمندانه، بدور از عافیت طلبی و ملاحظه کاری و تعارف، حقایقی را بیان نموده اند که بسیاری از اپوزیسیون معاشان و دیاثت مداران برون مرزی و انقلابیون سابق( که به آریا نژادان نوین استحاله شده اند)، از گفتن آن خودداری و بلکه مردم را با توهماتی نظیر اشغال ایران توسط بیگانگان، توطئه آمریکا برای برقراری جیم الف، دیکتاتوری پهلوی، کمربند سبز ، حمله دوم اعراب و دیگر جفنگیات سرگرم می کنند تا نقش نوکیسه گان و بازاریان و بورژوازی و خرده بورژوازی و لمپن پرولتاریای شیعه ساکن در هلال شیعه در مناطق حاشیه کویر و بویژه ام القرا
۳- اگر امروز در سراسر ایران مردم با جان و دل فریاد میزنند رضاه شاه روحت شاد علت این میباشد که این بزرگ مرد پی برده بود برای باسازی کشور اول امنیت برای بر کشیدن ایرانیت و ایران اباد لازم است . از اینرو دست دشمنان ایران و ایرانیت را که اخوند و فقه شیعه مستراحی و توده ای هویت تخریب کن بود را کوتاه وانان را سرکوب کرد و به زندان انداخت و مسجد گوهر شاد مشهد را بتوب بست و دستور تخریب صدها مسجد را که لانه مار و افعی و عقرب ضد ایرانی بودند و هستند را صادر کرد . رضاه شاه روحت شاد .
۲- شاهین عزیز -البته متولدین زمان پادشاه فقید محمد رضا شاه هم که با این هویت فروشان ضد ایرانی شرکت داشتند . ۱- موسی خیابانی . فرخ نگهدار . مسعود رجوی . محسن سازگارا. اکبر گنجی . اخوند سیدعلی گدا خامنه ای . سعید حجاریان . اخوند موسوی خویینی . اخوند هادی غفاری . اخوند صادق خلخالی . اخوند ابراهیم رییسی . اخوند لاریجانی . اخوند دستغیب . علی کشتگر . اشرف دهقان . و و و صد ها تن دیگر با کارنامه سیاه و رفوزگی برای ملت شناخته شده هستند .
شاهین عزیز بنیان گذاران این سیستم متولدین قبل از حکومت پهلوی بودند .۱- خمینی دجال . ۲- سنجابی . ۳- مهدی بازگان ۴- اخوند طالقانی . ۶- عزت الله سحابی ۷ – معین فر ووو دیگر وطن فروشان نوکر و دستبوس ضحهاک متولدین دوره رضا شاه بودند . ۸- ابراهیم یزدی سیتیزن امریکا . ۹- بچه اخوند بنی صدر . ۱۰ – قطب زاده . ۱۱- اخونداکبر رفسنجانی . ۱۲-اخوند منتظری . ۱۳- اخوند اردبیلی . و و و دیگر مزدورانی که هویت ایرانی و ایرانیت را به مارکسیستها و اخوندها و برای کسب مقام و غارت کشور به کارتل های نفتی فروختند .
۲- اندک اندک چهره واقعی استمرار طلبی اخوندی را نشان دادند . تا جایی که پنجمین ریس جمهور منفورشان اخوند خاتمی ضد ایرانی گفت اصولا مقام ریس جمهور در سیستم حکومت مارکسیست اسلامی توده ای فقط ابدارچی و افتابه دار بیت رهبری است . نابود باد حکومت مارکسیست اسلامی توده ای . برقرار باد حکومت شاهنشاهی سکولار دموکرات پارلمانی . رضاه شاه روحت شاد . درود بر شاهزاده رضا پهلوی ایرانساز .
۱- دوم خرداد و جنبش اصلاح طلبان قلابی دست پخت وزارت اطلاعات سعید حجاریان و اکبر گنجی ها وزیبا کلامیون و دیگر اخوندپرستان پشت ماسک ضد اسراییلی و ازادی فلسطین دراخل و محسن کلاشینکف و سازگارها و فرخ نشانهای دباغ و امروزه اخوند بی بی سی در خارج شکل گرفته . این اخوند پرستان با درک خواسته های ازادی خواهی مردم و پایان جنگ وغلط کردم خمینی دجال با جام زهر و زورگیری پاسدار و بسیج علاف بعد از جنگ در همه امور ملت وخلاصه شکل گرفتن اعتراضات علیه این جنایتکاران مارکسیست اخوندی توده ای تروریست جهادی یا مجاهد اسلامی با مصادره خواسته های مردم جریان اصلاح طلبی را براه انداختند .
مجری خانم استمرارطلب بی بی سی در ۲۲ ماه می با دعوت از مصاحبه شونده های خودی از جمله چریک فدایی سابق با ندیده گرفتن صدور بمب و موشک و حمایتهای از تروریستهای منطقه توسط حکومت اسلامی ٫ همسو با سیاست جمهوری اسلامی (ظریف ) میپرسد چرا جان بولتون با ایران و ایرانی دشمنی دارد!!؟ و سابقه او چیست ؟
با سپاس از مقاله ی خوبتون جناب مصدقی .یک نکته هست که خواستم عرض کنم .شکاف نسلی در ایران به شدت عمیق است .انقلاب حاصل جهالت و بیماری فکری اکثریت متولدین دوران محمدرضا شاه بود که قدر نعمت حکومت ملی و رو به دموکراسی را نمی دانستند و می خواستند با ایدئولوژی های ضد انسانی سرخ و سیاه یک شبه ره صد ساله را بروند .نسل بعد از انقلاب این مسئله را خوب فهمیده که ایدئولوژی نه به اتوپیا که جهنم اسلامی مارکسیستی ختم می شود که حاصلش جز سوختن و نابودی نیست.
فراموش نکنیم که اروپا برای رسیدن به دموکراسی بهای سنگینی داد. این هم بهایی بود که ما برای رسیدن به آزادی باید میدادیم.
با درود
ببخشید فراموش کردم اسم خود را بنویسم ( قرنها میگذشت ……..).
قرنها میگذشت که احاد مردم کشورمان از ذات و باطن اخوندها بی اطلاع بودند .
زمان ۴۰ و ۵۰ سال در تاریخ روشن ۲۸۰۰ ساله این کشور از دوران پادشاهی مادها نباید مدت زیادی باشد .
دهها و صدها اتفاق تلخ و ناگوار ثمره این چهل سال حاکمیت ملاها بر این سرزمین است.
مهمترین دستاورد از اینهمه سختی و تلخی شناخت کامل شجره خبیثه اخوندها بوده و هست که قابل درک و توجه بسیار است .
شناخت دین مورد ادعای انان و بی توجه هم میهنان الخصوص جوانان نسل پاسارگادی به این جماعت مفت خور و دزد و جنایتکار از نتایج حاکمیت این بی وطنان عرب پرست میباشد که کم دستاوردی نیست .
بساط سفره حوزه و ملا و اخوند و کلاش ، برای همیشه تاریخ در سرزمینمان به امید خدا جمع خواهد شد .