یوسف مصدقی- ماه امرداد، ماه مشروطه، ماه بیداری ملی ایرانیان است. هر چند این بیداری، در گذر بیش از یک قرن، بارها دچار چُرت و قیلوله شده و هماکنون نیز مبتلا به کابوسی چهل ساله است اما به برکت انقلاب مشروطه، رشدی معنیدار در ذهن و زبان ایرانیان پدید آمده که امکان جایگیریِ دوبارهی استبداد را در وجدانِ جمعیِ باشندگان این سرزمین کهن، ناممکن میکند.
روشن است که انقلاب مشروطه، همچون باقی تحولات سترگ اجتماعی، ناگهانی و به یکباره رخ نداد. مجموعهای متنوع از علتها و خواستها، در زمانی طولانی و فرساینده، موجب پدید آمدنِ مشروطه شد. اساس مشروطهخواهی اما، اندیشه و فکریهی استبدادستیزی و «حکومت قانون» بود.
پیش از عصر انقلاب مشروطه، در ایران همچون امپراتوری عثمانی، کلمهی «قانون» به مجموعه مقرراتی اطلاق میشد که حاکمان و مستوفیان برای سامان دادن به امور مالی و اداری، مستقل از احکام شرع وضع میکردند. با ورود اندیشهی تجدد به ایران اما، واژهی «قانون» معنایی دیگر یافت و اسم اعظم و شاهکلید گشایش تمام معضلات ایران دانسته شد.
سی و چند سال پیش از انقلاب مشروطه، میرزا یوسفخان مستشارالدوله، رفیق شفیق میرزا فتحعلی آخوندزاده (آخوندف)، رسالهای نوشت مُسَمّا به «یک کلمه». او در این رساله، چارهی خلاصی مملکت ایران از ادبار فراگیرش را در کلمهی «قانون» دید. میرزا یوسفخان در آن مکتوب، پنج خصوصیت برای قوانین مدرن اروپایی بر شمرد و این خصوصیات را تمایزدهندهی آن قوانین از شریعت دانست. مختصرِ این پنج ویژگی عبارتند از: اول آنکه، این قوانین حاصل تفاهم مردم و حکومت هستند. دوم اینکه، در هر جای دنیا امکان اجرا دارند و به قولی جهانشمول هستند. سه دیگر آنکه، آسانفهم هستند و عموم مردم توان درک آنها را دارند. چهارم اینکه، وابسته به عرف هستند و پنجم آنکه تنها به امور دنیوی مردم میپردازند. چنین برداشتی از قانون که ملهم از اندیشهی اروپایی در باب «حق» و «تکلیف» است، قانون را اساس حقوق عمومی میداند.
بیش از یک دهه قبل از انقلاب مشروطه، میرزا ملکمخان ناظمالدوله، در لندن روزنامهای به نام «قانون» منتشر میکرد. مضمون مستمر و تکرارشونده در مطالب آن روزنامه، لزوم تشکیل یک نهاد قانونگذار مستقل از سلطنت، تفکیک قوا و تدوین کانستیتوسیون/ کنسطیطوسیون (Constitution) [قانون اساسی] برای ممالک محروسهی ایران بود. این روزنامه در میان نخبگان و اندک باسوادان جامعهی ایران خواننده داشت و بر اذهان آنان تأثیرگذار بود. به گواهی نسخههای این روزنامه و باقی مکتوبات بجا مانده از ملکمخان، او همچون مستشارالدوله و آخوندزاده، به تأسّی از اروپائیان، قانون را اساس و ضامن حقوق اساسی مردم میدانست.
درست مقارن با ایام انقلاب مشروطه، میرزا محمدعلیخان فروغی (بعدها وارث لقب پدرش ذکاءالملک) ناظم و معلم مدرسهی علوم سیاسی (بعدها رئیس مجلس، وزیر خارجه، وزیر اقتصاد، وزیر عدلیه و سه نوبت نخستوزیر ایران) رسالهای برای تدریس در آن مدرسه نوشت که نمایانگر بلوغ اندیشهی قانونگرایی صدر مشروطه است. رسالهی فروغی، «حقوق اساسی یعنی آداب مشروطیت دُوَل» نام داشت که درست در سال انقلاب مشروطه نوشته شد و چند ماه پس از صدور فرمان مشروطه، برای نخستین بار به زیور طبع آراسته شد. این کتاب که اولین متن فارسی دربارهی حقوق اساسی است، با گذشت بیش از یک قرن از زمان نگارش آن، هنوز خواندنی و آموزنده است. فروغی در این مکتوب دربارهی «شکل دولت»، مختصر و مفید نوشته: «به هر حال دولت یا استبدادی است یا مشروطه. استبدادی آن است که صاحبان قدرت خودسر یا مختار مطلق باشند و اعمال ایشان مقید به قانون نبوده و در تحت نظارت کسی نباشد. مشروطه آن است که اعمال صاحبان قدرت مقید به قانون باشد و جماعتی بر ایشان ناظر باشند و قدرت ایشان را تعدیل کنند.»(۱)
فروغی در این رساله در باب «سلطنت ملی» مینویسد:
«سابق بر این مردم تصور میکردند که یک نفر یا یک جماعت باید صاحب اختیار مطلق عموم ناس باشد و امور ایشان را هرطور میخواهد و مصلحت میداند، اداره کند و مردم حق ندارند در اداره امور خودشان مداخله و چون و چرا نمایند، حتی در بعضی ممالک سلاطین مدعی بودند که من جانب الله هستند و به این واسطه امر ایشان امر الهی و واجبالاطاعه میباشد. رعایا هم همین اعتقاد را داشتند، اما حالا متجاوز از صد سال است که حکما و دانشمندان بلکه اکثر عوام از این رأی برگشته و معتقد شدهاند که هیچوقت یک نفر یا یک جماعت حق ندارد صاحب اختیار یک قوم یا ملت بشود و صاحب اختیار ملت باید خود ملت باشد و امور خویش را اداره کند؛ به عبارت اخری سلطنت متعلق به ملت است و بس.»(۲)
دانشمندان دانایی چون فروغی، با چنین پشتوانهی فکری حوادث جانفرسای صدر مشروطه را تجربه کردند و در مقابل «مشروعهخواهان» ایستادند. این اندیشمندان، آشوبهای دوران زوال قاجار را از سر گذراندند و برآمدنِ سردار سپه (بعدها رضاشاه پهلوی) را به چشم سر و دل دیدند و با او همراه شدند. نقش فروغی در وقایع منجر به انحلال سلطنت قاجار و تأسیس پادشاهی پهلوی به هیچ روی پوشیده نیست. چنانکه زحمات او برای جایگیر شدنِ اندیشهی تجدد در ذهن رضاشاه، نمایان و بارز است. نقشآفرینی فروغی در انتقال خردمندانهی پادشاهی از رضاشاه به محمدرضا شاه در شهریور ۱۳۲۰ و مقاومت او در مقابل تمایل دولتهای اشغالگر برای اعلام جمهوری در ایران- حتی با وعده و وسوسهی ریاستجمهوری خودش- همگی ریشه در مشروطهخواهی و قانونگراییِ این بزرگمرد خادم ایران داشت.
آنچه ایام میان انقلاب مشروطه تا زمان انقلاب ۱۳۵۷ را از چهار دههی اخیر متمایز میکند، همین اندیشهی مشروطهخواهی و قانونگرایی است. آن هفتاد و دو سالِ نخستین، با همهی کاستیهای ناگزیرش، حرکت آهسته و پیوستهای روی ریل قانون و ترقی بود. چهل سال اخیر و وضع فعلی اما، چرخیدن دور خَراس مشروعهخواهی است. چون نیک بنگریم، بازگشت به مشروطه، رهایی از دور باطل مشروعه است. بازگشت به مشروطه، برگشتن روی ریل پیشرفت و حکومت قوانین تکاملپذیر انسانی است.
زیرنویس:
(۱) و (۲) فروغی، محمدعلی(ذکاءالملک)/ حقوق اساسی یعنی آداب مشروطیت دول/ منتشره در دفتر دهم «اسنادی از مشروطهپژوهی در ایران» به اهتمام علیاصغر حقدار/ چاپ دوم ۱۳۹۶استانبول/ نشر: باشگاه ادبیات/ صص ۹-۳۷
*میان مشروطهپژوهان این سالها، دوست دانشمندم علیاصغر حقدار، بیش از بسیاری از مدعیان این عرصه زحمت کشیده و کار کرده است. دفاتر چندگانهای که او با عنوان «اسنادی از مشروطهپژوهی در ایران» گرد آورده، مجموعهای ارزشمند و گرانقدر از رسالات و نامههای سلسلهجنبانان فکری انقلاب مشروطه است. این مجموعه، اسنادی دست اول و یگانه از آخوندزاده و ملکمخان تا ذکاءالملک فروغی را شامل میشود. حقدار همچنین تألیفاتی ارجمند و خواندنی در حوزههای مختلف علوم انسانی دارد که گسترهای وسیع از حکمت اسلامی، تاریخ مشروطه، نقد روشنفکری ایران معاصر، تصحیح متون و ترجمه را در بر میگیرد. علی حقدار، سالهای متمادی همنشین و همراه بزرگانی چون فریدون آدمیت و سیدجلالالدین آشتیانی بوده و به واسطهی این مؤانستها و همراهیها، بیش از بسیاری از «پژوهشگران» تاریخ مشروطه یا «اساتید» حکمت اسلامی، در این عرصهها صاحبنظر است. هر چند نگارنده با برخی از نظرات سیاسی علی حقدار موافقت ندارد اما جایگاه علمی و دانش او را پاس میدارد و خواندن زُبدهی آثار او را به خوانندگان این تأملات توصیه میکند.
همین جاسوس ملاها در مورد روسیه که میرسد و یا کره شمالی و اسد و صدام و قذافی و میلوشویچ و کاسترو و … یکدفعه یادش میرود که همه این حرفها در مورد انها هم میتواند صادق باشد ، مثلا می توان گفت کیم موشکی الت دست ترامپ است ، ترامپ می خواهد کمونیسم واقعی کیم ها را به دست فرزند سویس درس خوانده عشق هالیوود نابود کند ! صدام امریکایی بود اما وقتی لازمش نداشتند یا پر رو شده بود( مثل محمد رضا شاه ) او را بردند ، یا اسد نوکر امریکا است ، امریکا او را نگه داشته که خاور میانه را به اشوب بکشد ، یا بختیار جاسوس کارتر بود و میتران و دولت انگلیس ، انها بختیار را اوردند که شاه را مجبور به خروج از کشور کند و ارتش که هرگز از بختیار دستور نمی گرفت ( مثل سپاه از روحانی ، اگر خامنه ای کشور را ترک کند ) عصبانی شد و کنار کشید ، یا پوتین مامور ترامپ است در روسیه که مارکسیسم و کمونیسم را به گه بکشد مثل رفسنجانی که اسلام و ایران را با هم به گه کشید ، …. میبینید که تحلیل تخمی بدور از نرم تحلیل های علمی مبتنی بر واقعیت های تاریخی که در بر گیرنده همه انواع حالت ها باشد و نقیض خودش نباشد کار هر گوساله ای هست ، اشکال ان این است که مخاطب انهم فقط گاوها و گوساله ها هستند .عده ای ازا ین گاوها در ایران دور حکومت پرسه میزنند و این مزخرفات و اینکه دلار پایین میرود موشک بزنیم ، مذاکره کنیم بالا میرود ، یا امریکا با ما دشمن است ( بدون اینکه بگویند مگر تفاوت شما با عربستان و کره شمالی و اسد و مادورو و طالبان در چیست ، همتون یک گه هستید ، کمی بوی متفاوت میدهید ) اگر پرزیدنت ترامپ با انها مذاکره میکند ، یعنی کاری به ماهیت حکومت ها ندارد ، اتفاقا دموکراسی ها و لیبرال ها را بیشتر میچزاند . اگر کسانی به عنوان کارشناس ، وزیر ، رئیس جمهور ، امام جمعه ، رهبر ، سپاهی ، … مرتب تکرار میکنند که امریکا دشمن شما است یا از انطرف اپوزیسیون قلابی تبلیغ میکنند که امریکا با شما است ، فقط و فقط به دلیل روسی بودن گوینده است . چون تنها کسی که از این وضعیت سود میبرد ، روسیه است . هر خری اینرا میداند به جز جاسوسان والاغهای روسی . اگر با اینهمه اما و اگر سعی میکنید ثابت کنید که ملاها امریکایی هستند وهمانجا پارادوکسیال میگویید که امریکا می خواهد ملاها را سرنگون کند ! بسیار ساده تر و راحت و واضحتر میتوانید ببینید این ملاها روسی هستند و نظام انها عروسک خیمه شب بازی پوتین است ، انهم به مراتب بی اختیار تر و بازنده تر از کره شمالی و کوبا و اسد و مادورو و … عنتر های رسمی روسیه . دیگر اینکه می گویند اگر امریکا با ملاها نبود انها را سرنگون میکرد ! جل الخالق ! امریکا کاسترو ، کیم ، اسد ، ویتنام و مادورو را هم ساقط نکرده ، چرا این در مورد انها صحیح نیست ؟ امریکا یک کشور پیشرفته ، دارای دموکراسی ، سیستم قضایی مستقل ، قانون مند ، دارای ازادی بیان ( حتی برای شما جاسوسان ملاها و روسیه ) و از نظر نظامی و اقتصادی به اندازه ای نیرومند است که تقریبا هیچ کشور دیگری حتی در مخیله اش مقابله با امریکا نیست ( حتی چین و فرانسه و ژاپن و هند و المان و روسیه و …) نمی خواهند و نمی توانند امریکا را کنار بگذارند . هیچ طرحی ، صلح یا جنگ ، تحریم یا رابطه ، … بدون امریکا کشک است . اما این به این معنی نیست که هر کس رفت کاخ سفید می تواند به اینجا و انجا لشگر بکشد و رژیم هایی را که دوست ندارد سرنگون کند . هیچ رئیس جمهور امریکا هرگز ابتدا به ساکن چنین نکرده . اما متوهمینی مثل خامنه ای ، صدام ، قذافی ، یاکونویچ ، میلوشویچ ، مبارک ، بن علی ، عبدالله صالح ، بن لادن ، …. گاهی زیادی روی محذورات امریکا و رئیس جمهور ان حساب باز میکنند و از انطرف زیادی به پشتیبانی نیم بند روس و چین و … دل میبندند ، انوقت انقدر انگشت اینجا و انجا فرو میکنند تا خودشان ماتحت به خنجر بدهند و مزه تحریمها وموشک های کروز امریکایی را بچشند . انکس که به ملاها میگوید ترامپ اهل جنگ نیست ، یا در دور اول جنگ نمیکند ، یا از بالارفتن قیمت نفت میترسد ، مشتی جاسوس روسیه هستند یا هیچ “گهی” نیستند . یاهیچ چیزی درمورد امریکا و ترامپ نمی دانند . امریکا (ترامپ و اوباما ) حساب ها و کتابهایی دارند که ا گر چه متفاوت هستند اما داخل یک سیستم عمل میکنند ، مثل خامنه ای و رفسنجنایی و خاتمی و روحانی و ظریف از باد روده حرف نمی زنند و عمل نمی کنند . وبعد که سوختند بگویند من از اول میگفتم به اینها نمی شود اعتماد کرد ! آقا به تو و امثال تو نمی شود اعتماد کرد چون مسئولیت پذیر نیستی . در این تردید نکنید . به همین دلیل ژاپن و روسیه و فرانسه و چین انرا میفهمند و مثل ملاها و کیم موشکی و مادورو سوت بلبلی ، حرف نمی زنند ، دنبال راه حل میگردند . اگر اسم این مزخرفات سیاست بود باید انرا از زبان کشورهای درست و حسابی هم میشنیدید . چرا فقط روحانی و ظریف و ابراهیم صحاف و سیف الاسلام و … این چرت و پرت ها را سیاست تلقی میکنند ؟ چون کودن و جاسوس هستند و مامور . میروند . دیر و زود داره اما سوخت و سوز هرگز . زبان دیپلماسی در همه جهان به یک شکل است ، به جز مزدوران روسیه !
به تئوری توطئه انهم از مسخره ترین انها ( مثل اینکه امریکا شاه متحد و با ثبات خودش را برد که ملاها را بیاورد که هیچ شناختی از انها نداشت ، سیاستمداران ایرانی هم نداشتند ، انهم به این دلیل مسخره که جلوی کمونیسم بایستد ! بیچاره کره جنوبی که اسلام نداشت و کمونیست هم داشت و جلوی کمونیسم هم ایستاد.) ، رو می آورند . اما کسانی هم هستند که مامور هستند مخصوصا این اراجیف را علیه امریکا ( کارتر، بوش ، کلینتون ، اوباما ، و حالا ترامپ ) میبافند بدون اینکه بگویند چرا همانها با دولت کره شمالی و کوبا هم مذاکره کردند و میکنند ، حالا بده بستانهای انها با چاوز و دیلما و لولا و … به کنار. مردکی که جاسوس ملاها است یک ادم ناشناس مثل خودش را که از عوامل ملاها است می اورد به عنوان کارشناس از واشنگتن علیه امریکا ( همه جناح ها مزخرف سر هم میکند و وقتی همان جاسوس کارشناس از روی خجالت یا پدر سوختگی مارکسیستی روسی می گوید “ترامپ با بقیه فرق دارد” قیافه فیلسوفانه میگیرد و در حالی که تفاوت گوشت کوبیده با سنده را نمی داند میگوید : چقدر مطمئن هستید ؟ ایا همه دولت های امریکا با ملاها نیستند ؟ چه قدر احتمال میدهید که ترامپ هم مثل اوباما و بوش و ریگان باشد ! همین جاسوس ملاها در مورد روسیه که میرسد و یا کره شمالی و اسد و صدام و قذافی و میلوشویچ و کاسترو و … یکدفعه یادش میرود که همه این حرفها در مورد انها هم میتواند صادق باشد ، مثلا می توان گفت کیم موشکی الت دست ترامپ است ، ترامپ می خواهد کمونیسم واقعی کیم ها را به دست فرزند سویس درس خوانده عشق هالیوود نابود کند ! صدام امریکایی بود اما وقتی لازمش نداشتند یا پر رو شده بود( مثل محمد رضا شاه ) او را بردند ، یا اسد نوکر امریکا است ، امریکا او را نگه داشته که خاور میانه را به اشوب بکشد ، یا بختیار جاسوس کارتر بود و میتران و دولت انگلیس ، انها بختیار را اوردند که شاه را مجبور به خروج از کشور کند و ارتش که هرگز از بختیار دستور نمی گرفت ( مثل سپاه از روحانی ، اگر خامنه ای کشور را ترک کند ) عصبانی شد و کنار کشید ، یا پوتین مامور ترامپ است در روسیه که مارکسیسم و کمونیسم را به گه بکشد مثل رفسنجانی که اسلام و ایران را با هم به گه کشید ، …. میبینید که تحلیل تخمی بدور از نرم تحلیل های علمی مبتنی بر واقعیت های تاریخی که در بر گیرنده همه انواع حالت ها باشد و نقیض خودش نباشد کار هر گوساله ای هست ، اشکال ان این است که مخاطب انهم فقط گاوها و گوساله ها هستند .عده ای ازا ین گاوها در ایران دور حکومت پرسه میزنند و این مزخرفات و اینکه دلار پایین میرود موشک بزنیم ، مذاکره کنیم بالا میرود ، یا امریکا با ما دشمن است ( بدون اینکه بگویند مگر تفاوت شما با عربستان و کره شمالی و اسد و مادورو و طالبان در چیست ، همتون یک گه هستید ، کمی بوی متفاوت میدهید ) اگر پرزیدنت ترامپ با انها مذاکره میکند ، یعنی کاری به ماهیت حکومت ها ندارد ، اتفاقا دموکراسی ها و لیبرال ها را بیشتر میچزاند . اگر کسانی به عنوان کارشناس ، وزیر ، رئیس جمهور ، امام جمعه ، رهبر ، سپاهی ، … مرتب تکرار میکنند که امریکا دشمن شما است یا از انطرف اپوزیسیون قلابی تبلیغ میکنند که امریکا با شما است ، فقط و فقط به دلیل روسی بودن گوینده است . چون تنها کسی که از این وضعیت سود میبرد ، روسیه است . هر خری اینرا میداند به جز جاسوسان والاغهای روسی . اگر با اینهمه اما و اگر سعی میکنید ثابت کنید که ملاها امریکایی هستند وهمانجا پارادوکسیال میگویید که امریکا می خواهد ملاها را سرنگون کند ! بسیار ساده تر و راحت و واضحتر میتوانید ببینید این ملاها روسی هستند و نظام انها عروسک خیمه شب بازی پوتین است ، انهم به مراتب بی اختیار تر و بازنده تر از کره شمالی و کوبا و اسد و مادورو و … عنتر های رسمی روسیه . دیگر اینکه می گویند اگر امریکا با ملاها نبود انها را سرنگون میکرد ! جل الخالق ! امریکا کاسترو ، کیم ، اسد ، ویتنام و مادورو را هم ساقط نکرده ، چرا این در مورد انها صحیح نیست ؟ امریکا یک کشور پیشرفته ، دارای دموکراسی ، سیستم قضایی مستقل ، قانون مند ، دارای ازادی بیان ( حتی برای شما جاسوسان ملاها و روسیه ) و از نظر نظامی و اقتصادی به اندازه ای نیرومند است که تقریبا هیچ کشور دیگری حتی در مخیله اش مقابله با امریکا نیست ( حتی چین و فرانسه و ژاپن و هند و المان و روسیه و …) نمی خواهند و نمی توانند امریکا را کنار بگذارند . هیچ طرحی ، صلح یا جنگ ، تحریم یا رابطه ، … بدون امریکا کشک است . اما این به این معنی نیست که هر کس رفت کاخ سفید می تواند به اینجا و انجا لشگر بکشد و رژیم هایی را که دوست ندارد سرنگون کند . هیچ رئیس جمهور امریکا هرگز ابتدا به ساکن چنین نکرده . اما متوهمینی مثل خامنه ای ، صدام ، قذافی ، یاکونویچ ، میلوشویچ ، مبارک ، بن علی ، عبدالله صالح ، بن لادن ، …. گاهی زیادی روی محذورات امریکا و رئیس جمهور ان حساب باز میکنند و از انطرف زیادی به پشتیبانی نیم بند روس و چین و … دل میبندند ، انوقت انقدر انگشت اینجا و انجا فرو میکنند تا خودشان ماتحت به خنجر بدهند و مزه تحریمها وموشک های کروز امریکایی را بچشند . انکس که به ملاها میگوید ترامپ اهل جنگ نیست ، یا در دور اول جنگ نمیکند ، یا از بالارفتن قیمت نفت میترسد ، مشتی جاسوس روسیه هستند یا هیچ “گهی” نیستند . یاهیچ چیزی درمورد امریکا و ترامپ نمی دانند . امریکا (ترامپ و اوباما ) حساب ها و کتابهایی دارند که ا گر چه متفاوت هستند اما داخل یک سیستم عمل میکنند ، مثل خامنه ای و رفسنجنایی و خاتمی و روحانی و ظریف از باد روده حرف نمی زنند و عمل نمی کنند . وبعد که سوختند بگویند من از اول میگفتم به اینها نمی شود اعتماد کرد ! آقا به تو و امثال تو نمی شود اعتماد کرد چون مسئولیت پذیر نیستی . در این تردید نکنید . به همین دلیل ژاپن و روسیه و فرانسه و چین انرا میفهمند و مثل ملاها و کیم موشکی و مادورو سوت بلبلی ، حرف نمی زنند ، دنبال راه حل میگردند . اگر اسم این مزخرفات سیاست بود باید انرا از زبان کشورهای درست و حسابی هم میشنیدید . چرا فقط روحانی و ظریف و ابراهیم صحاف و سیف الاسلام و … این چرت و پرت ها را سیاست تلقی میکنند ؟ چون کودن و جاسوس هستند و مامور . میروند . دیر و زود داره اما سوخت و سوز هرگز . زبان دیپلماسی در همه جهان به یک شکل است ، به جز مزدوران روسیه !
نمی دانم چرا بسیاری مردمان و از جمله خیلی از ما ایرانی ها برای بررسی هر کار انجام شده فقط نکات منفی، هر چند ریز را می بینیم و بخش های درخشان و تحولات مثبت ایجاد شده را نادیده می گیریم. جهش های مثبت را هم نمی بینیم.
رضا شاه روحت شاد.
فروغی نازنین مردی دانشمند، وطن پرستی حقیقی و یک نابغه و همه چیزدان (Polymath) به تمام معنا بود. در فروغی تعقل و عملگرایی، سیاست و شرافت، خدمت و آزادگی، وطن پرستی و همزیستی با سایر ملل یکجا جمع شده بود. چه زمانها باید بگذرد که ایران چون اویی دوباره به خود ببیند. تا دنیا دنیاست ایران مدیون فروغی و محتاج فروغی ها است.
کسانی که رضا شاه را مستبد و پادشاهی او را مستبدانه می دانند،بهتر است بدور از توهمات سوپر لیبرالیستی، به نقشه جهان، دهه ها پس از رضا شاه، یعنی همین چهل-پنجاه سال پیش نگاهی نمایند. اکثریت مطلق کشورهای جهان و اکثریت جمعیت کره زمین تحت نظامهای دیکتاتوری زندگی می کردند: کل قاره آمریکا بغیر از کشور آمریکا و کانادا، کل قاره آفریقا، کل قاره آسیا بغیر از اسراییل و دموکراسی نیم بند ژاپن و دموکراسی فامیلی هند، کل اروپای شرقی و اروپای جنوبی، سرزمینهای اقیانوسیه هم که اصولا همین اواخر به کشور تبدیل شدند. ضمنا در آن دوران ۱۴ ساله بحرانی و سازندگی و توفندگی و تلاش برای نجات ایران از منجلاب قاجاریه، کجا فرصتی و امکانی برای دموکراسی و لیبرالیسم بود؟
مبارزه با ۸۰ سال تاریخ دروغین که حزب خائن توده و جبهه ملی مفت خور بر علیه پهلوی های میهن ساز ساختند کار مشکلی است و متاسفانه بزهای “اخوش ” هم همواره برای ان تاریخ دروغین سر تایید تکان میدهند حیف و صد حیف که ستون نظرات گنجایش کافی ندارد که به این ” اخوش ها ” یاداوری شود که همان مشروطه را هم زور رضا خان سبب اجرایش بود که البته باز هم نخواهند فهمید . اینها به نوشته هم توجه نمیکنند وگرنه این مقاله به خوبی نقش آریستو کراتهائی را که در کنار بعد نظامی رضا شاه کبیر در بعد فرهنگی ایشان را برای اعتلای ایران یاری میدادند برای اهل مطالعه و فن !! قابل درک است . کشورهای مثل کشور ما با اینگونه مردمان که هنوز معنی توسعه را نفهمیده اند یک دیکتاتور مصلح مانند رضا شاه کبیر همراه کادری آریستوکرات احتیاج دارد , چیزی که در خور فهم ایراد گیران بیکار نیست .
این جوجه آخوند، مهران، چه کسی گفته که حکومت رضا شاه مشروع نبود؟ تنها قشری که مخالف رضاشاه بود، آخوند ها و جوجه آخوند هایی مثل مهران بودند. رضا شاه ایران نوین را بنا گذاشت. روحش شاد و لعنت به هر چی آخوند و جوجه آخونده.
مشروطه آب نبات نیست که یکبارتوی دهان گذاشته شود ؛
مردمانی از ایرانیان حتی پس ازبیش از نیم قرن فرق میان مشروطه ومشروعه را نمیدانستند. پس باید ازپادشاهان پهلوی سپاسگذاری کرد که نیم قرن از افتادن ایران درسیاه چال مشروعه جلوگیری کردند ودر آن مدت موفق شدند زیربنای پیشرفت صنعتی واجتماعی ایران را بسازند واستقلال ، یکپارچگی وامنیت ایران را حفظ وایرانیان را درجهان آبرومند وقابل احترام نمایند.
بازگشت به قانون اساسى مشروطه و برقرارى ان در ایران و برقرار ى مجلس مؤسسان براى رفع برخى انحرافات مذهـبى و دینى (حذف دین رسمى ووووو )
و اعلام وفادارى أفراد و گروه هـاى سیاسى به قانون اساسى مشروطه
که یک میراث ملى است
به بچه اخوند توده ای ، Mehran . اگر حکومت رضا شاه مشروع نبود حتما حکومت استالین و خمینیسم التقاطی ضد ایرانی و ضد بشر و دزد ، برای شما مشروعیت دارد و این جنایتکاران ، مقدسین مبرا از دیکتاتوری و خیانت می باشند . در ضمن کل مقاله یاد اوری قانون و حکومت قانون و اجرا و مواطبت کردن یا مسولیت پذیری ان را برای بهتر اندیشیدن پیش چشم میگذارد ، نه اینکه با اتنخاب ۴ لغت فقط تیری تو تاریکی رها کنیم و خلاصه نظری داده باشیم . رضا شاه روحت شاد .
اغاز این نوشتە با پایان ان کاملا در تضاد است.حکومت رضا شاە مشروعە نبود اما مشروطە ھم نبود و یک استبداد کاملا فردی بود کە بعدھا «فرە ایزدی» ھم بدان افزودند!!!