(+نظرسنجی، ویدئو) با خروج آمریکا از برجام در سال ۲۰۱۸ و آغاز «کارزار فشار حداکثری» علیه جمهوری اسلامی، مقامات کاخ سفید بارها به رژیم ایران پیام دادند که جمهوری اسلامی با پذیرفتن شروط آمریکا «تغییر رفتار» دهد و مانند یک رژیم سیاسی عادی مسئولیتپذیر شود یا اینکه شاهد فروپاشی اقتصادی باشد.
در دو سال گذشته نه تنها هیچکدام از مقامات ارشد آمریکا درباره «تغییر رژیم» در ایران صحبتی نکردند بلکه با رد آن بارها تاکید کردند به دنبال تغییر رژیم نیستند و میخواهند «رفتار رژیم تغییر کند». این در حالیست که کارگزاران حکومت در ایران نسبت به دولت دونالد ترامپ به شدت بیاعتمادند و این ادعا را که آمریکا به دنبال تغییر رژیم نیست باور نمیکنند.
مقامات جمهوری اسلامی، روسها و رهبران حزبالله لبنان و دیگر شبهنظامیان منطقه که دست در جیب تهران دارند همواره ادعا میکنند آمریکا، انگلیس و همچنین اسرائیل، عربستان و امارات عامل به راه افتادن اعتصابات و تظاهرات سراسری در ایران هستند.
عمار موسوی از مسئولان ارشد حزبالله لبنان در سال ۹۶ گفت آمریکا، رژیم صهیونیستی و عربستان عامل اصلی اغتشاشات هستند و هدف از این تحرکات تضعیف جمهوری اسلامی است.
بعد از تظاهرات آبان ۹۸ محمدجعفر منتظری دادستان کل مدعی شد «اغتشاشات قطعاً از خارج از کشور هدایت میشد».
[yop_poll id=”6″]
سرگئی لاوروف وزیر خارجه روسیه در سال ۹۸ در سخنرانی خود در پنجمین کنفرانس بینالمللی «گفتگوهای مدیترانهای- رم» اعلام کرد که آمریکا در صدد «خفه کردن اقتصادی» ایران است تا نارضایتی مردم این کشور را تحریک کند. او نیز گفت که ناآرامیها و اغتشاشات اخیر در ایران نتیجه سیاست واشنگتن است.
معمولا رژیمهای دیکتاتور با نادیده گرفتن ریشههای نارضایتی عمومی با نسبت دادن اعتراضات مردم به عامل بیرونی سرکوب را توجیه میکنند که همین نیز بیشتر مقدمهی برخوردهای شدید و خونین با مردم میشود.
جمهوری اسلامی و حامیان بینالمللی آن دچار یک تناقض بزرگ هستند. این ادعا که غربیها یا کشورهای منطقه عامل اعتراضات در ایران هستند حتی از سوی مقامات ارشد رژیم ایران نفی میشود.
حسن روحانی که او نیز میگوید «هدف دولت آمریکا تغییر رژیم در ایران است» درباره تظاهرات دو سال پیش گفته بود اعتراضات دیماه ۹۶ باعث شد آمریکاییها از توافق اتمی خارج شوند و تحریمها را اعمال کنند. رئیس جمهوری اسلامی اقرار میکند که اعتراض مردم «آمریکا را پُر رو» کرد.
آنچه سبب میشود جمهوری اسلامی باور نکند که آمریکا به دنبال «تغییر رژیم» نیست حمایت مستقیم و آشکار کاخ سفید از «صدای مردم» ایران است که علاوه بر شعارهای علنی علیه علی خامنهای میگویند: «دشمن ما همینجاست، دروغ میگن آمریکاست».
دولت ترامپ تکرار میکند که صدای مردم ایران در مخالفت با جمهوری اسلامی را میشنود. به نظر میرسد تجمعات پراکنده اما دنبالهدار صنفی و اجتماعی و سه مرحله اعتراضات سراسری سبب شده تا دولت ترامپ و دولتمردان او برخلاف دولت باراک اوباما در مقابل جمهوری اسلامی مواضع جدیتری داشته باشند. اوباما و جان کری نخواستند صدای مردم را بشنوند حتی با وجود این شعار مردم که فریاد میزدند: «اوباما، اوباما، یا با اونا یا با ما»، آنها کر ماندند!
گرچه اکنون بعد از ۱۲ سال اعتراضات پس از انتخابات ریاست جمهوری ۸۸، جریان «جنبش سبز» به حامیان میرحسین موسوی نسبت داده میشود اما چه آن زمان و چه اکنون مشخص بوده و هست که رهبران جنبش سبز در چارچوب نظام جمهوری اسلامی قرار دارند و از همین رو وقتی دیدند ظرفیت اعتراضات که هم رأیدهندگان و هم مخالفان رژیم را در بر میگرفت، آنقدر قوی و بالاست که ممکن است موجودیت جمهوری اسلامی را به خطر بیاندازد، عقبنشینی کردند.
محمدخاتمی، میرحسین موسوی و مهدی کروبی در نامهنگاریها و بیانیههای خود در تمام این ۱۲ سال نشان دادند که در خوشبینانهترین حالت، فقط منتقد برخی از سیاستهای علی خامنهای هستند و نه مخالف جمهوری اسلامی!
رکابسواری با ظرفیتهای «جنبش سبز»
دولت حسن روحانی با ترکیبی از «سبز و بنفش» در امتداد اعتراضات سال ۸۸ به ریاست جمهوری رسید. تا پیش از آن دوران، علی خامنهای خود را در بنبست بینالمللی میدید و تحریمها میرفت که اقتصاد کشور را به زانو در آورد. او با میدان دادن به اصلاحطلبان از پتانسیل اعتراضات برای عقبزدن جریان اصولگرا که بطور اصولی مخالف نزدیکی به آمریکا هستند بهره برد و محمدجواد ظریف مامور مذاکره با غرب تا رسیدن به توافق اتمی شد.
بنابراین در رأس نظام نیز همگی از پتانسیل اعتراضات داخلی و پیامدهای سیاسی آن علیه رژیم باخبرند. «نرمش قهرمانانه» و امضای برجام و آزاد شدن میلیاردها دلار پول که معلوم نیست به کجا رفت، درواقع نتیجهی سوار شدن حکومت بر رکاب ظرفیتهای جنبش سبز بود. زمامداران نظام و رهبران جنبش سبز نیز نمیخواستند اعتراضات به جایی برسد که نظام را گرفتار یک بحران اساسی بکند. منافع فردی و گروهی افرادی مثل مصطفی تاجزاده، سعید حجاریان، غلامحسین کرباسچی، الیاس حضرتی و دیگران با بقای جمهوری اسلامی تامین شده و میشود.
اما از سال ۹۶ اوضاع برای کل نظام دگرگون شد. اولین نشانههای آن شعار «اصلاحطلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا» بود. از پاییز ۹۶ و به ویژه دیماه آن سال اعتراضاتی در ایران به راه افتاد که رهبری آن دیگر با «سوپاپها» نبود. اعتراضاتی که رهبران و مبلغان آن در کف خیابان «کارمندان ستادهای انتخاباتی» خاتمی، موسوی، کروبی و روحانی نبودند.
اعتراضات «جنبش سبز» به زحمت از تهران فراتر میرفت و فتیله آن در دست خودیهای نظام و جریان موسوم به اصلاحطلب بود که آن را برای داشتن سهمی در قدرت بالا و پایین میکشیدند و حاضر به هر مذاکره و معاملهای با رقبای خود در رژیم بودند. اما اعتراضات مردم از سال ۹۶ به بعد «مستقل» شد. اعتراضاتی که لیدرهای آن نه تنها وابستگی حزبی و سیاسی نداشته و جیرهخوار نظام نیستند بلکه عمدتاً جوانانی هستند از طبقات عادی و تنگدست که بیکاری یکی از مهمترین مشکلات آنان است. آنها با درک ریشههای مشکلات شعار میدهند: «مملکت آخوندی نمیخوایم نمیخوایم» یا «آخوند باید گم بشه تا مملکت خوب بشه». در این اعتراضات مردم هم آنچه را نمیخواهند فریاد زدند و هم آنچه را که میخواهند شعار دادند: «ای شاه ایران برگرد به ایران».
این شعار بیشتر بیانگر آگاهی نسلهای جدید بر دوراهی که کشور بیش از صد سال است در آن قرار گرفته و تقابل دو نگاه ارتجاعی و مدرن در تاریخ معاصر ایران است.
اینک شرایط داخلی در ایران به نحوی پیش میرود که به راه افتادن موج تازهای از اعتراضات و اعتصابات سراسری دیگر مورد تردید نیست! پرسش فقط بر سر زمان آن است!
در حالی که بر اساس پیشبینی صندوق بینالمللی پول در سال ۲۰۲۰ رشد اقتصادی ایران منفی شش خواهد بود، سیاستهای دولت برای افزایش آنچه «تابآوری» مردم و جامعه خوانده میشود، شکست خورده و نارضایتی بیش از پیش شدت گرفته و میزان نارضایتیها که ارتباط مستقیم با تجمعات دارد افزایش یافته است. سرکوب اعتراضات که جمهوری اسلامی خود را برای آن آماده میکند، نه تنها هیچ دردی را دوا نخواهد کرد، بلکه بیش از پیش به نارضایتیها دامن خواهد زد. آنهم در حالی که وضعیت نظام را در عرصه بینالمللی نیز از اینکه هست بدتر میکند.
کشتار و قتل عام مردم در هیچ کشوری هیچ حکومت سرکوبگری را حفظ نکرده است! سرنوشت سوریه برای جمهوری اسلامی میبایست درس عبرتی باشد. بعد از ۱۰ سال سرکوب و جنگ توسط رژیم بشار همچنان در شهرهای مختلف این کشور حتی در شهرهایی که روزی طرفدار اسد بودهاند اعتراضات ضدحکومتی برپاست و جهان برای برکناری رژیم وی از قدرت به چارهجویی مشغول است.
اشتباه ۲۲ بهمن ۵۷ باید در سال ۹۹ جبران شود
تمام مردم باید یک هدف داشته باشند سرنگونی رژیم ایران
آن زمان که بنهادم
سر بپای آزادی
دست خود ز جان شستم
در هوای آزادی…
ارتجاع سرخ و سیاه آنچه را که محمد رضا شاه فقید می گفت کاملاً اجرا کرده و می کنند.
«ای شاه ایران برگرد به ایران»
آن لینده، وزیر خارجه سوئد روز پنجشنبه ۱۲ تیر (دوم ژوئیه) اعلام کرد که این کشور و چهار کشور افغانستان، کانادا، اوکراین و بریتانیا برای پیگیری غرامت و تحقیقات در مورد سرنگونی هواپیمای اوکراینی توافقنامه همکاری امضا کردهاند. وزارت خارجه افغانستان نیز در اطلاعیهای ضمن تایید برگزاری کنفرانس ویدئویی میان وزرای خارجه ۵ کشوری که قربانیانی در سقوط هواپیمای اوکراینی داشتهاند از قصد این کشورها برای پیگیری تحقیقات مستقل و جبران خسارات ناشی از این سقوط از سوی حکومت ایران خبر داد.
بخشی از اظهارات وزیر خارجه سوئد از توافق با ایران بر سر پرداخت غرامت حکایت داشت که بعدا حامد اسماعیلیون، سخنگوی انجمن خانوادههای قربانیان به نقل از وزیر خارجه کانادا اعلام کرد این خبر دقیق نیست و حکومت ایران توافقی نکرده است!.
کاپیتولاسیون چینی
با درود بر روزنامه اینترنتی کیهان لندن ! چند روزی است که بسیار کوشیدم سر از مفاد حقوقی این قرار داد ننگین بین خامنه ای و سپاه از یکطرف و دولت نو استعماری چین آگاه شوم ولی دریغ از هر گونه اطلاعات ارزشمند جز یکسری کلی گویی و مسائل مبهم چیزی عاید افکار عمومی و پژوهشگران نخواهد شد ! ولی با شناختی که از ماهیت این رژیم غیر ایرانی و استعمار ساخته پیداست و با شناختی که از ماهیت حریص و مفت یابی چینی دارم و با تحلیل همین حرفهای کلی و ناقص متوجه اموری شدم که متاسفانه بخاطر پرداختن به ابعاد مختلف و بسیار زیاد نفوذ گام به گام ولی عمیق چینیها در ایران از دیدها پنهان مانده و آنهم بخاطردوربینی و آینده نگری چینیها میباشد که در قسمتهای محرمانه حقوقی این قرار داد دقیقا و با جزئیات مفاد قانون کاپیتولاسیون را بترتیب لازم و دور اندیشانه ای بند به بند و تبصره به تبصره به رشته تحریر در آورده اند ،در گزارشها آمده که چینیها در مرحله اول قرار است ۵۰۰۰ هزار نفر فقط نیروی حفاظتی و بنوعی نگهبانی ( ولی در عمل نظامی ) مسلح به عنوان نگهبانی از تاسیسات و محافظت از کادر اداری و مهندسی در ایران و در نقاطی که خود تشخیص میدهند آورده و مستقر نمایند ! البته این در واقع اول کار است و برای اینکه جامعه دچار شوک نشود بطور قطره چکانی بقول خودشان اشاره ای گذرا به آن کرده اند و در کنار این ده ها هزار کارگر و مهندس وکادر اداری و…. بدون شک وجود ده ها هزار چینی در آینده ای نزدیک در ایران تبعات و مشکلاتی را ایجاد خواهد کرد ! حال تصور کنید بقول خمینی اگر یک آشپز چینی و یا یکی از این پنج هزار مسلحی که نیروی امنیتی آنها هستند به هر دلیلی یک ایرانی را بقتل برسانند و یا مجروح کنند و به هر دلیلی کار به دعوا و کلانتری بکشد و یا فرضا به حقوق کسی تجاوز کنند و…. دولت و محاکم قضایی حق توقیف و رسیدگی حقوقی و تشکیل دادگاه و…. را بکل ندارند بلکه برای این امور دفتر ویژه ای در قرارداد محرمانه پیش بینی گردیده که فرد چینی تحویل دفتر ویژه چینی میگردد و ادامه رسیدگی به جرم در پکن به همراه متهم رسیدگی خواهد شد و دادگاه چینی حکم خواهد داد که مجازات چه خواهد بود و…. این همان نکته بسیار مهم و پنهانی در این بخش محرمانه میباشد که آقای ظریف مدعی امیر کبیر بودن و مصدق بودن و… با هوچی گری و دادن آدرسهای غلط سعی در گمراهی ایرانیان دارد . وظیفه هر ایرانی واقعی افشای عمومی این موضوع کاپیتو لاسیون چینی میباشد چه بصورت فردی و چه بصورت درج در جراید و آگاهی رسانی در تمام سطوح . اگر فقط بر روی همین موضوع همه یکصدا شوند رژیم و ارباب چینی مجبور به عقب نشینی از این قرارداد ننگین خواهند شد .