یوسف مصدقی- ایده گفتگو و معامله دولتهای غربی با حکومت جمهوری اسلامی، از همان روزهای نخست پس از انقلاب بهمن ۵۷، میان بخش بزرگی از گردانندگان نظام بینالملل، هواخواهان پر و پا قرصی داشته و این هواداری ـ به واسطه منافع زیادش برای هواداران این ایده تا امروز هم کمابیش استمرار داشته است. بخشی از شرکای «شرکت سهامی جمهوری اسلامی» هم از همان دوران اولیه انقلاب، در بازی پلیس خوب و پلیس بد، نقش لیبرال طرفدار گفتگو را بازی میکنند و میکوشند که همواره باب نمایش مضحک گفتگو میان دولتهای کافر غرب و تنها حکومت شیعیان پاکیزه روی زمین را باز نگه دارند.
لیبرالنماهای شاغل در نظام جمهوری اسلامی، برای فروختن بلیت این نمایش دروغین به جوامع غربی، به دو گروه متحد یا مزدور در بدنه این جوامع نیاز دارند. گروه نخست، اصحاب رسانه و خبرنگاران شاغل در بنگاههای سخنپراکنی بزرگ غربی و گروه دوم، استادان و پژوهشگران و بطور کلی آکادمیسینهای مشغول در دانشگاههای فرنگی. این هر دو گروه، به واسطه تأثیری که در شکل دادن به افکار عمومی و روایتهای غالب در آکادمیهای جوامع غربی دارند، همیشه محل توجه اربابان قدرت و دیکتاتورهای عقبماندهی کشورهای استبدادزده بوده و هستند.
نگاهی کوتاه به اخبار، گزارشها و تحلیلهای رسانههای جریان اصلی جهان غرب در مورد ایران، بعلاوه توجه به آنچه به اصطلاح «تحقیقات و پژوهشهای دانشگاهی» منتشر شده درباره ایران خوانده میشوند، روشن میکند که گردانندگان حکومت جمهوری اسلامی هم مثل باقی مستبدان فاسد دنیا، طی چهار دهه اخیر، مستقیم و غیرمستقیم، پول زیادی را خرج نفوذ در دو گروه نامبرده کردهاند و در این راه تا حد زیادی موفق هم بودهاند.
آنچه در کار و آثار کارگزاران و مزدبگیران دانشگاهی و رسانهای جمهوری اسلامی در غرب به فراوانی به چشم میآید، تلاش این جماعت برای ارائه تصویری طبیعی و عادی از جامعه بحرانزده و غارت شدهی ایرانِ تحت حکومت جمهوری اسلامی است. هدف از ارائه این تصویر سراسر دروغ، جا انداختن این پندار خطرناک در ذهن شهروندان و سیاستمداران غربی است که آنچه در ایران میگذرد، نه تنها با باقی کشورهای در حال توسعه دنیا تفاوتی ندارد بلکه حتا به واسطه بومی شدن مفاهیم مدرن فرنگی در فرهنگ مذهبی- سنتی ایران امروز، چند گام جلوتر از باقی کشورهای در حال پیشرفت منطقه است!
البته باید به این نکته توجه داشته باشیم که کارکرد مزدوران جمهوری اسلامی در رسانههای غربی با کارویژه مواجببگیران این حکومت تبهکار در دانشگاههای فرنگی، تفاوت دارد. درواقع، تبهکاران حاکم بر ایران، برای جا انداختن مقوله «عادی بودن حکومت اسلامی»، مجبور به جعل و بَزَک کردنِ گذشته و حال و آینده جمهوری اسلامی در چشم مخاطب غربی هستند. در راه انجام این اجبار، هر دو گروه نامبرده، وظایفی دارند که در چارچوب نقش خود در نمایش عادینمایی تبهکاریهای نظام، به ایفای آن میپردازند. در این نمایش، تکلیف جعل واقعیات مربوط به زمان حال به عهده مزدوران رسانهای و وظیفه تحریف گذشته و جعل آینده نظام جمهوری اسلامی، به دوش جیرهخورهای دانشگاهی جمهوری اسلامی در جوامع غربی است.
ذکر این نکته نیز خالی از فایده نیست که دانشگاههای دنیای غرب، به ویژه دانشگاههای آمریکای شمالی تقریبا همگی همچون شرکتهای تجاری اداره میشوند و سوددهی و جذب منابع مالی، حرف اول را در آنها میزند. در چنین فضایی، کسانی که منابع مالی تحقیقات را تأمین میکنند، خودبهخود محتوا و مقولات حاکم بر تحقیقات و تألیفات را شکل میدهند و کنترل میکنند.
نقد و مچگیری مزدوران جمهوری اسلامی در رسانههای غربی، به واسطه نقش آنها در دستکاری واقعیاتِ زمان حال، قدری سادهتر از رسوا کردن شارلاتانهای دانشگاهی دستیار این حکومت در دانشگاههای فرنگ است. اما بسیاری از روایات و جعلیاتی که در دپارتمانهای ایرانشناسی و مطالعات خاورمیانه دانشگاههای غربی تولید میشود، کمتر از جعلیات مزدوران رسانهای جمهوری اسلامی در غرب، مخرب نیست. گفتمان غالب در این به اصطلاح تحقیقات دانشگاهی، مبتنی بر این انگاره دروغ است که جمهوری اسلامی حکومتی قانونی و عادی است که در یک روند تحولی و رو به جلوی فرهنگی، جایگزین نظام پیشین شده است!
خبرنگاران و دانشگاهیان مزدور جمهوری اسلامی در دنیای غرب، تنها و تنها برای این به استخدام نظام درآمدهاند تا گذشته، حال و آینده نظام جمهوری اسلامی را عادی و نرمال جلوه دهند. این جماعت، با طبیعی جلوه دادن جنایات و تبهکاریهای رژیم ولایت فقیه، نقش وکیل مدافع شیطان را در افکار عمومی غرب، تمام و کمال ایفا میکنند. برای ایفای چنین نقشی، جدا از بیگانگی با وجدان و شرافت حرفهای، به تمایلی بیمارگونه به همراهی و همدلی با «شرّ» و علاقه به تبهکاری سازمانیافته نیاز است.
حاکمیت مستقر در ایران در حال حاضر تنها نمونه دولتمند «گانگستریسم ایدئولوژیک» در عالم است. به این معنا که نظام جمهوری اسلامی تشکیلات گانگستری عریض و طویلی با یک ایدئولوژی آخرالزمانی است که همزمان، دولت، قوای مسلح و منابع عظیم یک کشور بزرگ را در اختیار دارد. گانگسترهای گرداننده این نظام، تقریبا در همه انواع جنایات سازمانیافته در سراسر دنیا سرمایهگذاری و مداخله دارند. هدف اصلی این جماعت از کلیه فعالیتهای تبهکارانهشان اما صرفا سود و زیان مادی و اقتصادی نیست بلکه نهایت آرزوی این جانیان، اگر امکانات مالی و امنیتیشان اجازه بدهد، صدور ایدئولوژی و گسترش نفوذ باورهای آخرالزمانیشان به سراسر دنیاست.
هرچند بخشی از سیاستمداران و دولتمردان غربی مدتی است که به ماهیت رژیم ولایت فقیه پی بردهاند اما بسیاری از آنها هنوز با واقعیت تبهکارانه جمهوری اسلامی ناآشنا هستند و از این رو، به گفتگو با این حکومت جنایتکار امیدوارند. درواقع، هواداران ایده «تعامل» و درواقع معامله با حکومت جمهوری اسلامی در دولتهای غربی، تحت تأثیر تولیدات رسانهای و یاوههای دانشگاهی مزدوران نظام در کشورهای غربی، خوشخیالانه یا منفعتجویانه، به گفتگو با گانگسترهای حکومتی دلبسته شدهاند.
مذاکره با تبهکاران ایدئولوژیزده، مثل دیدار با شیطان است. هیچ انسان عاقلی، با هیچ توجیهی، حتا برای آشنایی، تن به چنین دیداری نمیدهد. سادهانگارنه است اگر تصور کنیم که برای شناخت شیطان باید به ملاقات او برویم. هرگونه تماس با شرّ، جز گمراهی و نفرینشدگی نتیجهای عاید ملاقاتکننده نمیکند.
تازهترین تصویری که واقعیت حکمرانی حکومت عادینماییشدهی جمهوری اسلامی را پیش چشم جهانیان نمایش میدهد، تصویر بانوی گرفتار به دست وحوش گشت ارشاد مسلح به قلاب زنده گرفتن حیوانات است نه تصاویر خزان رنگین باغهای لواسان و شمیران در اینستاگرام فلان خبرنگار دروغپرداز ساکن نیویورک.
هویت ایرانی و اسلامیت مانند آب و روغن هستند که به هیچ وجه قابل ترکیب نیستند این دو دوچیز کاملا غیر متجانسند
سال هاست که من هم به این نتیجه رسیده ام:
«نظام جمهوری اسلامی تشکیلات گانگستری عریض و طویلی با یک ایدئولوژی آخرالزمانی است»
می دانم که تغییر حکومت به دست اکثریت مردم، سبب ایجاد ایرانی آزاد و آباد خواهد شد ولی شرایط تخریب فرهنگی و رواج جعل و تزویر داده اند که حتی دوست صمیمی بسیار نزدیک را هم محل اعتماد نیست. واقعاً راه حل چیست؟