محمدرضا حسینی – وضعیت مبهم ایران کم کم به مراحل سرنوشتساز خود نزدیک میشود. تهدیدهای حکومت اسلامی از یکطرف و نگرانیهای اسراییل از طرف دیگر، شرایط را به مرحله خطرناکی کشانیده و احتمال حمله نظامی به ایران را به مرز واقعیتهایی فراتر از شعار نزدیک کرده است.
اگر واقعا یک درگیری نظامی روی بدهد چه کسانی به کمک جمهوری اسلامی ایران خواهند شتافت؟ طبعا اولین پاسخی که به ذهن میآید «روسیه و چین» است.
در اینکه حمایت چین و روسیه از حکومت اسلامی ایران ماهیتی ابزارگونه دارد بحثی نیست. بحث این است که این حمایت تا کجا ادامه خواهد یافت.
واقعیت این است که چین و روسیه در محاسبات منافع خود هیچگاه حکومت اسلامی ایران را در جایگاه مهمی قرار ندادهاند. این از نحوه حمایت کردنشان مشخص است ولی حکومت اسلامی علاقه چندانی به درک این مسئله ندارد.
چشمانداز روسیه و چین به سوی غرب است و هدفی که همواره در رابطه با غرب داشته و دارند هم دارای ماهیت بازدارندگی است و هم ماهیت پیشروندگی. شیوه روسیه بیشتر متمرکز بر اقدامات دیپلماتیک و نظامی است و چین روش نفوذ اقتصادی و فرهنگی را به کار میگیرد. این دو کشور برای رسیدن به اهداف خود از طریق تداوم مبارزات ضدغربی در سایر کشورها، و ایجاد شکاف بین کشورهای غربی به ویژه بین اروپا و آمریکا، اقدام میکنند. و در این مسیر از هرگونه ابزاری حتا حکومتهای مرتجع اسلامی بیشترین استفاده را میکنند.
پشتیبانی نیمبند چین و روسیه از برنامه هستهای جمهوری اسلامی و برخی سیاستهای خارجیاش، گذشته از منافع بسیار بالای اقتصادی و به دست آوردن منابع ارزان این کشور غنی، استفاده از این حکومت در مینروبی و باز کردن مسیر نفوذ چین و روسیه در خاورمیانه، و مهمتر از آن، تحریک غیرمستقیم ایران و اسرائیل به جنگ است.
دو کشور چین و روسیه برای رسیدن به هدف بزرگ خود یعنی اشغال تایوان و اوکراین، حکومت ایران را به طریقی حمایت و تشویق میکنند که بطور روزافزونی درجهت آمریکاستیزی و تهدید اسرائیل پیش بروند.
حکومت اسلامی ایران بطور تلویحی وانمود میکند که برنامه هستهای آن به سرعت در جهت تکمیل شدن است و برای نابودی اسرائیل شمارش معکوس خود را از مدتها قبل آغاز کرده است. اسراییل که موجودیت خود را بیشتر از هروقت دیگر در خطر میبیند به تدریج خود را برای حمله به زیرساختهای هستهای و موشکی جمهوری اسلامی آماده میکند.
چین و روسیه در حال آماده کردن خود هستند. در صورت حمله اسرائیل و احتمال پاسخگویی هرچند محدود ایران و کشیده شدن پای آمریکا و شاید اروپا به این مناقشه و گستردهتر شدن آن، شرایط برای روسیه و چین در اشغال اوکراین و تایوان، با کمترین هرینه ممکن نیز فراهم خواهد شد.
اهمیت اوکراین برای روسیه و تایوان برای چین، اهمیت استراتژیک بوده و دهها برابر بیشتر از اهمیت حکومت اسلامی برایشان است.
روسیه و اوکراین
بین روسیه و اروپا چند کشور قرار دارند که نه تنها مورد توجه غرب هستند بلکه نگاه روسیه به این کشورها از حساسیت فوقالعادهای برخوردار است. مهمترین این کشورها فنلاند، بلاروس و اوکراین است. روسیه این کشورها را به عنوان سپر محافظتی خود فرض کرده و همواره در تدارک آن است که آنها را نسبت به نفوذ غرب، امکانناپذیر کند. وحشت روسیه از اتحاد اوکراین و غرب چیزی در حد وحشت غرب از اتحاد روسیه و آلمان است. که در هر دو، زمینه های آماده فراوانی به چشم میخورد.
استراتژی روسیه در قبال اوکراین، فنلاند و بلاروس چیزی بیشتر از حصول اطمینان است. تاکتیک روسیه در قبال این کشورها تبدیل آنها به متحدان قابل اطمینان برای خود، و در صورت عدم موفقیت، تبدیل آنها به کشورهایی بیطرف است. روسیه در این مورد از طریق دخالت در امور انتخاباتی این کشورها و سعی در گماشتن مقامات وابسته به خود و یا بسیار ضعیف و قابل مدیریت توسط خود است و در اینباره اگر لازم بداند به هرگونه اقدام حتا نظامی نیز دست خواهد زد. یک نمونه وحشتناک از اقدامات روسیه در این مورد، قحطی سراسری اوکراین در زمان جنگ جهانی دوم و مرگ میلیونها شهروند اوکراینی از گرسنگی بود.
در مقابل نگرانی روسیه از غرب، میتوان به نگرانی غرب از نفوذ روسیه اشاره کرد که پس از انقلاب سوسیالیستی در روسیه و شعار فتح جهان به دست کمونیسم، اروپا همواره صدای نفس یک جهانگشای دیگر را بیخ گوش خود حس میکند. از نظر غرب، روسیه امروز ادامه شوروی دیروز است که با تغییر لباس وارد رقابت جهانی شده و اگر با چین، دست در دست یکدیگر بگذارند به قویترین اتحاد جهانی تبدیل خواهند شد.
چین وتایوان
مناقشه چین و غرب بر سر تایوان عمدتا به دوران مائو برمیگردد. در آنزمان گفته میشد که تسلط غرب بر تایوان به معنای تسلط آنها بر چین است.چین تایوان را، در صورت اشغال کامل، مانند سنگر قدرتمندی میداند رو به دریای فیلیپین و اقیانوس شمالی. در مقابل نفوذ غرب و ژاپن.
برخی از کارشناسان تاریخ، ادعای چین در مورد اینکه تایوان همیشه بخشی از چین بوده را از نظر تاریخی صحیح نمیدانند. این جزیره، پیش از آنکه در ۱۵۴۲ توسط پرتغالیها کشف شود برای دهها هزار سال محل سکونت بومیان بوده که به دلیل نزدیکیاش به چین، مورد توجه مهاجرین چینی نیز قرار داشته است. در قرن ۱۷ هلند از جنوب و اسپانیا از شمال، در این جزیره زیبا به جان هم افتادند. در نهایت ژنرال کوژینکا در ۱۶۶۱ پادشاهی مستقل تایوان را اعلام کرد. چین که تازه متوجه تایوان شده بود در ۱۶۸۳ آنجا را اشغال کرد و ۲۱۲ سال بعد آن را به ژاپن باخت و فقط پس از جنگ جهانی دوم توانست آن را پس بگیرد. پس از جنگ داخلی در چین و تاسیس حکومت کمونیستی، رئیس جمهور چین چیانگکایشک به تایوان رفته، در آنجا تشکیل دولت داده و خود را در ۱۹۴۹ رئیس جمهور رسمی چین (غیرکمونیست) معرفی میکند. به رسمیت شناخته شدن این حکومت توسط سازمان ملل بر حساسیت موضوعی به نام تایوان افزود و اینک به موازات اوج گرفتن رقابت اقتصادی چین و جهان غرب، استقلال تایوان وسیلهای برای فشار طرفین بر یکدیگر است. چین اما برای دهه هاست که منتظر فرصتی طلایی است تا بدون دردسر بتواند تایوان را بطور کامل و رسمی به سرزمین خود الحاق کند و امروز بیشتر از هر زمان دیگر آمادگی آن را دارد که به اقدام نظامی متوسل شود. بهانه لازم را احتمالا از حمله اسراییل و آمریکا به ایران به دست خواهد آورد.
معمولا قبل از اتفاقات مهم جهانی، ریتم وقایع تندتر میشود. وقایع کوچک یکی پس از دیگری رخ میدهند تا آنکه نهایتا یک اتفاق مهم و بزرگ، سرنوشت میلیونها نفر را رقم بزند. در این شرایط، به دلیل سرعت اتفاقات، احتمال اشتباه محاسباتی طرفین نیز بیشتر میشود. اینکه محاسبات آنها از احتمالات و عواقب تصمیمگیریهایشان چه خواهد بود را اکنون نمیتوان حدس زد. بررسی ابعاد اینگونه فجایع بزرگ، فقط پس از فرو نشستن توفان امکانپذیر خواهد شد.
در اینکه به سوی یک اتفاق بزرگ میرویم شکی نیست اما به نظر نمیرسد که به سوی یک جنگ بزرگ جهانی حرکت میکنیم. به احتمال بسیار بیشتر، با چند اشغال منطقهای، آتش رقابتهای اقتصادی- سیاسی فروکش خواهد کرد. یک پرسش بزرگ ولی همچنان در ذهن مردم ایران، اوکراین و تایوان میچرخد: عاقبت ما چه خواهد شد؟
♦← انتشار مطالب دریافتی در «دیدگاه» و «تریبون آزاد» به معنی همکاری با کیهان لندن نیست.
کشور اوکراین دیگر نه آن کشور بدون ارتش مدرن دفاعی سالهای پیش از تجاوز روسیه؛ پیش از خیانت رئیس جمهورتقلبی «ویکتور یانوکوویچ» سالهای ۲۰۱۰ و نه کشورمغلوب اتحاد جماهیر شوروی پیش از جنگ جهانی اول است که لشگرکشی (احتمالی) روسیه به آسانی قادر به تسلط برآن باشد.
امروز کشور اروپائی اوکراین با جمعیت ۴۵ میلیونی هشیاروارادهٔ تعلق داشتن به جبههٔ «غرب»، دارای یک ارتش مجهز به سامانه های دفاعی پیشرفتهٔ آمریکائی و اروپائی است که میتواند درمقابل هرنوع تجاوز نظامی از خود دفاع بکند.