سخنان اخیر علی مطهری یکی از مقامات نظام جمهوری اسلامی درباره اینکه هدف آن از آغاز داشتن بمب اتمی بوده است، محتوای جدیدی ندارد اما از زبان وی اعتراف دیگریست در ارتباط با واقعیتی که مذاکرات هستهای را بیست سال است پس از لو رفتن برنامه مخفی رژیم طول داده و همچنان به جایی نرسیده. ضمن اینکه «توافق اتمی» موسوم به «برجام» نیز در عمل سبب مهار رژیم اسلامی در ایران و از میان برداشته شدن این تهدید نمیشد. چنانکه جمهوری اسلامی در عمل اثبات کرد که همه تعهداتش را حتی اگر رعایت هم میکرد، پس از انقضای «برجام» میتوانست دوباره زیر پا بگذارد و برنامهاش را اعم از نصب سانتریفیوژهای جدید تا غنیسازی اورانیوم و دیگر اقدامات پیش ببرد. همانگونه که در دو سال گذشته چنین کرد.
بازنشر این گزارش در ارتباط با برنامه اتمی ایران پیش از انقلاب ۵۷ که پیشرفتهترین کشورها در این زمینه حاضر بودند با ایران همکاری کنند و آنچه پس از آن اتفاق افتاد، یک یادآوری بر مبنای مستندات است تا افرادی نخواهند داشتن بمب اتمی توسط جمهوری اسلامی را به «شاه» نسبت بدهند و برای نظام مشروعیتی را دست و پا کنند که مدتهاست از دست داده است.
******
الاهه بقراط – درباره اینکه توجه به انرژی هستهای و نیروگاههای اتمی برای تولید برق در ایران از چه زمانی شروع شد، به اندازه کافی اطلاعات از جمله در اینترنت در دسترس است.
یک مرور کوتاه
دکتر غلامرضا افخمی در کتاب «زندگی و زمانهی شاه» که در ژانویه ۲۰۰۹ در آمریکا منتشر شد با اشاره به اینکه از دهه شصت میلادی مشخص شده بود که نفت به عنوان منبع انرژی، دارای دخایر محدودی است و زمانی به پایان خواهد رسید، مینویسد محمدرضا شاه در سخنان نوروزی خود در ۲۱ مارس ۱۹۷۴ گفت: «ما تا جایی که ممکن است به سرعت از انرژی اتمی به عنوان منبع انرژی استفاده خواهیم کرد تا نفت را برای تولید محصولات شیمیایی و پتروشیمی ذخیره کنیم. ما نباید نفت، این مادهی گرانبها را، مانند یک سوخت معمولی مصرف کنیم.»
این در حالیست که شاه جوان از همان دههی پنجاه میلادی به تکنولوژی هستهای برای چشم پوشیدن از نفت به عنوان منبع انرژی علاقه نشان میداد. دانشگاه تهران در سال ۱۹۵۹ و در چارچوب برنامهی «اتم برای صلح» از پرزیدنت آیزنهاور یک رآکتور تحقیقاتی هدیه گرفته بود. ده سال بعد آمریکا یک رآکتور آب سبک به ایران داد که در مرکز تحقیقات هستهای تهران به کار گرفته شد.
بازدید شاه فقید در سال ۱۹۵۹ از یک مرکز تحقیقات هستهای در انگلستان:
نکتهی مهم این است که در یکم ژوییه ۱۹۶۸ یعنی یک سال بعد از دریافت دومین رآکتور تحقیقاتی، دولت شاهنشاهی ایران پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای (انپیتی) را امضا کرد. رعایت این پیمان از ۵ مارس ۱۹۷۰ برای ایران لازمالاجرا شد. بر اساس مفاد انپیتی کشورهای امضاکننده حق استفاده از انرژی هستهای را برای مصارف غیرنظامی دارند؛ هرنوع استفاده نظامی اکیدا ممنوع است و تحریم علیه کشور ناقض پیمان را به دنبال خواهد داشت. در پی این تحولات، در سال ۱۹۷۴ سازمان انرژی اتمی ایران با مدیریت اکبر اعتماد تأسیس شد. این یکی از نقاط آغاز ماجرایی است که اگرچه در پنج سال باقیمانده از حکومت پیشین موجب هیچ بحرانی نشد اما سی سال است [زمان تنظیم این گزارش] که، گذشته از مشکلات دیگر، سرنوشت ایران و ایرانیان به طرز ویرانگری به آن گره خورده است.
خیانت اتمی و فتواهای متناقض
پس از تأسیس جمهوری اسلامی تلاش برای استفاده از انرژی اتمی حتی «خیانت» خوانده شد و فردی به نام عبدالرحمن علوی چند ماه پس از انقلاب در روزنامه «جمهوری اسلامی» نوشت: «نیروگاههای هستهای: خیانت آشکار به خلق ما»!
وی نوشت: «در صورت انفجار یک نیروگاه اتمی به قدرت ۱۰۰ یا ۲۰۰ مگاوات در یک منطقه کمجمعیت در حدود ۳۱۰۰ نفر فورا مرده و ۴۳۰۰۰ نفر به بیماریهایی مبتلا خواهند شد که غالبا علاجناپذیر میباشند.»
اما تقریبا ده سال بعد خمینی رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی در نامهای [محرمانه] که در توجیه نوشیدن جام زهر و پذیرش قطعنامه ۵۹۸ در رابطه با آتشبس در جنگ با عراق نوشت، به کمبود امکانات برای رسیدن به اهداف حکومت اسلامی اشاره کرد و از «سلاحهای اتمی و لیزر» نام برد. چند سال پیش که دوباره رقابتهای درونی نظام بر سر میراثخواری اوج گرفت، اکبر هاشمی رفسنجانی «متن کامل» این نامه را در اختیار رسانهها گذاشت اما بجای «اتمی و لیزر» نوشت: «مختلف»! خمینی در این نامه درواقع فتوای تلاش برای به دست آوردن «سلاحهای اتمی و لیزر» را (معلوم نیست منظورش از لیزر چیست!) که به نظر وی «از ضرورتهای جنگ در آنموقع» (در آیندهای که جمهوری اسلامی قدرتمند باشد) به شمار میرود، صادر کرد. از همین رو «حرام»خواندنهای مصلحتی سیدعلی خامنهای که برخی از کشورهای غربی آن را جدی میگیرند، «خدعه» و «تقیه» است زیرا برخلاف فتوا و اهداف خمینی و جمهوری اسلامی است.
بحر طویلِ اتمی
برنامهی اتمی جمهوری اسلامی از آنجا که ایران پیمان منع گسترش سلاحهای اتمی را امضا کرده بود و نیز به دلیل اینکه رژیم جدید به خاطر گروگانگیری و سرکوب و تروریسم، تحت انزوا و تحریم قرار داشت بطور مخفیانه آغاز میشود. آلمان که پیش از انقلاب، ساختن تأسیسات اتمی بوشهر را بر عهده داشت، پای خود را کنار میکشد و جمهوری اسلامی به سراغ روسیه که کمی مانده بود تا نظام شورویاش فرو بپاشد میرود. حکومت اسلامی پس از فاجعهی چرنوبیل و فروپاشی شوروی نیز از دانشمندان بیکارشدهی اتمی آن کشور و همچنین رد و بدل اطلاعات و امکانات با پاکستان و کره شمالی بهره میبرد.
قضیهی اتمی جمهوری اسلامی دیگر به مثنوی هفتاد من کاغذ تبدیل شده است. هدف از این یادآوری کوتاه، نه زیر ذرهبین بردن برنامه اتمی ایران پیش و پس از انقلاب بلکه فقط پرداختن به این ادعاست که گویا شاه فقید «اعتراف» کرده بود به «دنبال بمب هستهای» است.
این نکته را نیز باید یادآوری کرد که پیش از انقلاب، هم آمریکا و هم اروپا، بر اساس مستندات موجود، برای معامله با ایران از جمله در رابطه با نیروگاههای هستهای، از غنیسازی اورانیوم تا تولید پلوتونیوم، رقابت میکردند و در تلاش بودند بهترین قراردادها را به دست بیاورند. گذشته از نظرات شاه که در ادامه خواهد آمد، به نظر نمیرسد اگر شاه به دنبال «بمب هستهای» میبود، غرب، بر خلاف انپیتی، اینطور برای همکاری با کشوری که میخواهد این پیمان را زیر پا بگذارد، اشتیاق نشان میداد!
شاه چه گفت؟
توجه داشته باشیم که پرسش این نیست که شاه چه فکر میکرد یا چه میخواست! بلکه بر سر این است که شاه چه گفت؟! و سپس آیا آن گفتهها با عمل حکومت پیشین متفاوت یا متناقض بود؟ آیا میتوان بر اساس آن گفتهها تصویری ترسیم کرد که اگر رشد و توسعهی ایران ادامه مییافت اصلا نیازی به تلاش برای تولید یا داشتن بمب اتمی میبود؟!
در سندی به تاریخ ۱۴ ژانویه ۱۹۷۴ که آرشیو دانشگاه جرج واشنگتن منتشر کرده است از قول محمدرضاشاه پهلوی در رابطه با خروج از پیمان منع گسترش تسلیحات هستهای و تمایل پیوستن به «باشگاه اتمی» میخوانیم: «اگر در این منطقه هر کشور کوچکی تلاش کند خود را با سلاحهای نامتعارف، یا ابتدایی اما هستهای مسلح کند، آنوقت احتمال دارد منافع ملی هر کشوری اساسا بطلبد که چنین کند. ولی این به نظر من کاملا مضحک است!»
شاه میدانست حفظ ثبات منطقه در گرو ثبات ایران است. چهل سال گذشته نیز این نکته را ثابت کرده است. شاه میلیونها دلار برای تسلیحات نظامی و همچنین نیروگاههای اتمی با هدف غیرنظامی از جمله تولید برق و همچنین ورود تکنولوژیهای جدید هزینه میکرد و توجیهاش پیشرفت ایران و حفظ همین ثبات بود.
شاه در گفتگوی دیگری، که در ادامه خواهد آمد، توضیح میدهد که چرا یک مسابقه تسلیحاتی هستهای و تلاش «هر کشور کوچکی» برای داشتن بمب اتمی، «مضحک» و بینتیجه است.
در سالهای اخیر، در رسانههای آلمان وقتی به برنامه اتمی جمهوری اسلامی پرداخته میشود، گریزی هم به صحرای کربلای اتمی در قبل از انقلاب زده میشود. عبارتی که در اغلب آنها کپی شده عبارتست از اینکه چهار سال پس از اینکه «انپیتی» درباره ایران لازمالاجرا شد و تأسیسات اتمی ایران تحت نظارت سازمان بینالمللی انرژی اتمی قرار گرفت، «شاه در یک مصاحبه حرفی از دهانش در رفت که آژیر خطر را برای واشنگتن به صدا درآورد: ایران بمب اتمی خواهد داشت «بدون شک زودتر از آنچه بعضیها فکرش را میکنند» و به اکبر اعتماد رئیس وقت اتمی خود گفت که اعلام کند هیچ کشوری حق ندارد به دیگران سیاست هستهای را دیکته کند.»
این رسانهها منبع نمیدهند که کدام مصاحبه و در کجا! من نیز در منابع آلمانی چنین مطلبی نیافتم. ظاهرا نقلکنندگان به نقل دست دوم از اکبر اعتماد، اعتماد کردهاند که به دلایل روشن از جمله طرفداری خود وی از سیاستهای اتمی جمهوری اسلامی و داشتن بمب هستهای، قابل اعتماد نیست!
اما نکته جالب این است که تاریخی که به این سخنان نسبت داده میشود، سال ۱۹۷۴ است! حال آنکه گفتههای شاه در این سال و حول و حوش آن از جمله در سندی که دانشگاه جرج واشنگتن منتشر کرده (ژانویه ۱۹۷۴) و همچنین گفتگوی مفصل مجله اشپیگل در ژانویه ۱۹۷۵ با وی گویای چنین موضعی نیست!
مجله اشپیگل به تاریخ ۲۱ ژانویه ۱۹۷۵ یعنی پس از آن تاریخی که از شاه فقید درباره «اعتراف» به خواستن «بمب هستهای» نقل قولِ بدون منبع میشود، گفتگویی طولانی با وی منتشر میکند که بیشترین بخش آن به نفت و همچنین رشد اقتصادی ایران و خرید سهام کارخانههای معروف آلمان مانند کروپ و حتی مرسدس بنز و همچنین رقابتهای صنعتی- صادراتی آلمان و فرانسه اختصاص دارد.
یکجا گزارشگران اشپیگل برای اینکه دریابند چرا ایران بیشتر به معامله با فرانسه علاقه دارد تا آلمان، درباره تسلط شاه به زبان فرانسوی و علاقهی وی به تاریخ و فرهنگ فرانسه میپرسند: «فرانسویها میگویند که شما زبان آنها را سلیس مانند یک فرانسوی حرف میزنید. با علاقه روزنامهها و کتابهای فرانسوی را میخوانید، به رادیوهای فرانسوی گوش میدهید و به فرهنگ فرانسوی احساس نزدیکی دارید. آیا این نکات نمیتواند دلایل شخصی برای ترجیح شما باشد؟» شاه پاسخ میدهد: «نه، نه؛ من هرگز احساسات را با سیاست و اقتصاد مخلوط نمیکنم.»
بلافاصله پرسش بعدی درباره غنیسازی اورانیوم است: «شما در فرانسه به عنوان شریک یک میلیارد دلاری با یک مجتمع غنیسازی اورانیوم (یورودیف Eurodif) مشارکت کردهاید تا به تکنولوژی اتمی دست پیدا کنید. آیا قصد دارید مانند هند در موقعیتی قرار بگیرید که بتوانید بمب اتمی بسازید؟»
شاه پاسخ میدهد:
«نه، ما هیچ علاقهای به ساختن بمب نداریم. ما یک برنامهی جدی برای تولید انرژی هستهای داریم؛ هدف فعلی ما تولید ۲۳هزار مگاوات برق است. چه سودی برای ما دارد که چندتا بمب اتمی داشته باشیم؟ ما هرگز نمیتوانیم آنقدر به اندازه کافی بمب اتمی داشته باشیم که بتوانیم علیه قدرتهای اتمی مبارزه کنیم. اما اگر همه دنیا دیوانهبازی در بیاورد، و اگر کشورهای کوچک تلاش کنند چندتا بمب جمع کنند، آنوقت ما شاید در موقعیتی قرار بگیریم که مجبور شویم [ساختن بمب اتمی را] آزمایش کنیم.»
همانطور که میبینید این گفتهها نه مشابه آنچیزیست که ظاهرا از قول اکبر اعتماد منتشر شده و رسانههای مختلف کپی میکنند و نه مشابه آنچه مجریان برخی رسانههای فارسیزبان بدون اطلاع و تحقیق آن را به شکلی تحریف شده به عنوان «اطلاعات» و «خبر» به مخاطبان خود ارائه میدهند، بلکه مشابه و تأیید همان حرفهایی است که یک سال پیشتر در سند منتشر شده توسط دانشگاه جرج واشنگتن نیز آمده است.
اطلاعات همان دانش و آگاهی نیست به ویژه اگر تحریف شده باشد!
وقوع انقلاب ۵۷ و تأسیس جمهوری اسلامی سبب شد که ما نتوانیم بدانیم اگر شاه میماند، آیا، همانطور که تکرار کرده بود، مجبور میشد ساختن بمب هستهای را آزمایش کند یا نه.
ولی بر اساس شواهد بر چند نکته میتوان تأکید کرد:
یکی اینکه اگر ایران قبل از انقلاب به دنبال بمب هستهای میرفت، دلیلی نمیداشت که مخفیانه باشد زیرا، به گفتهی شاه فقید، در صورتی ممکن بود برنامهای برای ساختن بمب هستهای در پیش گرفته شود که «کشورهای کوچک» به ویژه در خاورمیانه برای ساختن بمب تلاش میکردند. چنین اتفاقی تا آن موقع هنوز نیفتاده بود و اگر میافتاد، جهان بیخبر نمیماند.
همچنین به نظر نمیرسد که شاه مانند مقامات جمهوری اسلامی چنین روند احتمالی را انکار و تکذیب و یا آن را با تقیه کردن مانند آیتاللهها «حرام» اعلام میکرد! دلیل دیگر اینکه حکومت شاه چنین برنامهای را مخفی نمیکرد، این است که آن حکومت برخلاف جمهوری اسلامی، در پی دانش و تکنولوژی و سربلندی ایران بود و امکان نداشت برای انرژی هستهای از فرانسه و آلمان و آمریکا چشم بپوشد و مخفیانه و قاچاقی به سراغ امثال پاکستان و کره شمالی و شوروی برود!
دیگر اینکه غرب اعم از اروپا و آمریکا و همچنین اسرائیل و اتحاد شوروی و چین به حکومت شاه اعتماد داشتند. حکومت ایران پیش از انقلاب با کشورهای منطقه و جهان مناسبات عادی و حسنه داشت. به همین دلیل نیز حتی بر سر فروش تکنولوژی هستهای به ایران در آن دوران، رقابت وجود داشت! اگر شرط «کشورهای کوچک» که بمب میداشتند، تحقق مییافت، در درجه اول پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای (انپیتی) میبایست بازنگری شود (زیرا شرایطی که آن پیمان در آن تنظیم شده بود دیگر تغییر کرده بود) و در درجه دوم به علت اعتمادی که جهان به عقلانیت حکومت شاه و نقش ایران در ثبات منطقه داشت، نیازی به مخفیکاری نمیبود و ایران از کمک جهان بیبهره نمیماند.
آخرین نکتهی مهم اینکه، از قضای روزگار و شوخی تاریخ، از یکسو فرانسهای که شاه به زبان و تاریخ و فرهنگ آن دلبستگی داشت، مأوای خمینی شد تا با هواپیمای فرانسوی در تهران فرود آید و چهل سال تخریب دستاوردهای پنجاه ساله پهلویها را رقم بزند و از سوی دیگر جمهوری اسلامی، ایران را به یکی از آن «چند کشور کوچک» که شاه دربارهشان به تحقیر سخن میگفت تبدیل کرد: رژیمی کوچک، منزوی و ورشکسته که تلاش میکند «چندتا بمب جمع کند»!
در چنین شرایطی طبیعی است که بر اساس همان منطقی که عقلانیت حکومت شاه بر آن تکیه داشت، کشورهای دیگر منطقه تماشاچی باقی نخواهند ماند و مسابقه تسلیحاتی اعم از اتمی و غیراتمی شدت میگیرد. یعنی درست همان موقعیتی که حکومت پیشین مایل نبود ایران را گرفتار آن کند.
تمام قضیهی برنامه اتمی جمهوری اسلامی و مذاکرات هستهای و برجام و ناکامی آن بر سر همین است: رژیمی کوچک اما پهلوانپنبه که مردم خودش قبولش ندارند و میخواهد با بمب اتمی برای خود اقتدار بخرد! نتیجه؟! انزوا و ورشکستگی اقتصادی و فروپاشی اجتماعی!
مجریان رسانههای «فارسیزبان» بجای فعالیت سیاسی- عقیدتی- تبلیغاتی و همچنین پخش تحریف و دروغ بهتر است قبل از هر خبر و گزارش و مصاحبه کمی زحمت کشیده و اطلاعات خود را در زمینههای مختلف به ویژه درباره تاریخ معاصر ایران بالا ببرند*.
*این گزارش که نخستین بار چهارشنبه ۱۹ تیر ۱۳۹۸ برابر با ۱۰ ژوئیه ۲۰۱۹ در وبسایت کیهان لندن منتشر شد، یک روشنگری مستند درباره ادعایی در تلویزیون «منوتو» است که در آن گفته شد قبل از انقلاب نیز ایران در پی «تهدید همسایهها» بود و شاه هم اعتراف کرده بود که به دنبال بمب هستهای است.