الاهه بقراط (+عکس، ویدئو) درباره اینکه توجه به انرژی هستهای و نیروگاههای اتمی برای تولید برق در ایران از چه زمانی شروع شد، به اندازه کافی اطلاعات از جمله در اینترنت در دسترس است.
یک مرور کوتاه
دکتر غلامرضا افخمی در کتاب «زندگی و زمانهی شاه» که در ژانویه ۲۰۰۹ در آمریکا منتشر شد با اشاره به اینکه از دهه شصت میلادی مشخص شده بود که نفت به عنوان منبع انرژی، دارای دخایر محدودی است و زمانی به پایان خواهد رسید، مینویسد محمدرضا شاه در سخنان نوروزی خود در ۲۱ مارس ۱۹۷۴ گفت: «ما تا جایی که ممکن است به سرعت از انرژی اتمی به عنوان منبع انرژی استفاده خواهیم کرد تا نفت را برای تولید محصولات شیمیایی و پتروشیمی ذخیره کنیم. ما نباید نفت، این مادهی گرانبها را، مانند یک سوخت معمولی مصرف کنیم.»
این در حالیست که شاه جوان از همان دههی پنجاه میلادی به تکنولوژی هستهای برای چشم پوشیدن از نفت به عنوان منبع انرژی علاقه نشان میداد. دانشگاه تهران در سال ۱۹۵۹ و در چارچوب برنامهی «اتم برای صلح» از پرزیدنت آیزنهاور یک رآکتور تحقیقاتی هدیه گرفته بود. ده سال بعد آمریکا یک رآکتور آب سبک به ایران داد که در مرکز تحقیقات هستهای تهران به کار گرفته شد.
بازدید شاه فقید در سال ۱۹۵۹ از یک مرکز تحقیقات هستهای در انگلستان:
نکتهی مهم این است که در یکم ژوییه ۱۹۶۸ یعنی یک سال بعد از دریافت دومین رآکتور تحقیقاتی، دولت شاهنشاهی ایران پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای (انپیتی) را امضا کرد. رعایت این پیمان از ۵ مارس ۱۹۷۰ برای ایران لازمالاجرا شد. بر اساس مفاد انپیتی کشورهای امضاکننده حق استفاده از انرژی هستهای را برای مصارف غیرنظامی دارند؛ هرنوع استفاده نظامی اکیدا ممنوع است و تحریم علیه کشور ناقض پیمان را به دنبال خواهد داشت. در پی این تحولات، در سال ۱۹۷۴ سازمان انرژی اتمی ایران با مدیریت اکبر اعتماد تأسیس شد. این یکی از نقاط آغاز ماجرایی است که اگرچه در پنج سال باقیمانده از حکومت پیشین موجب هیچ بحرانی نشد اما سی سال است که، گذشته از مشکلات دیگر، سرنوشت ایران و ایرانیان به طرز ویرانگری به آن گره خورده است.
خیانت اتمی و فتواهای متناقض
پس از تأسیس جمهوری اسلامی تلاش برای استفاده از انرژی اتمی حتی «خیانت» خوانده شد و فردی به نام عبدالرحمن علوی چند ماه پس از انقلاب در روزنامه «جمهوری اسلامی» نوشت: «نیروگاههای هستهای: خیانت آشکار به خلق ما»!
وی نوشت: «در صورت انفجار یک نیروگاه اتمی به قدرت به قدرت ۱۰۰ ا ۲۰۰ مگاوات در یک منطقه کمجمعیت در حدود ۳۱۰۰ نفر فورا مرده و ۴۳۰۰۰ نفر به بیماریهایی مبتلا خواهند شد که غالبا علاجناپذیر میباشند.»
اما تقریبا ده سال بعد خمینی رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی در نامهای که در توجیه نوشیدن جام زهر و پذیرش قطعنامه ۵۹۸ در رابطه با آتشبس در جنگ با عراق نوشت، به کمبود امکانات برای رسیدن به اهداف حکومت اسلامی اشاره کرد و از «سلاحهای اتمی و لیزر» نام برد. چند سال پیش که دوباره رقابتهای درونی نظام بر سر میراثخواری اوج گرفت، اکبر هاشمی رفسنجانی «متن کامل» این نامه را در اختیار رسانهها گذاشت اما بجای «اتمی و لیزر» نوشت: «مختلف»! خمینی در این نامه درواقع فتوای تلاش برای به دست آوردن «سلاحهای اتمی و لیزر» را (معلوم نیست منظورش از لیزر چیست!) که به نظر وی «از ضرورتهای جنگ در آنموقع» (در آیندهای که جمهوری اسلامی قدرتمند باشد) به شمار میرود، صادر کرد. از همین رو «حرام»خواندنهای مصلحتی سیدعلی خامنهای که برخی از کشورهای غربی آن را جدی میگیرند، «خدعه» و «تقیه» است زیرا برخلاف فتوا و اهداف خمینی و جمهوری اسلامی است.
بحر طویلِ اتمی
برنامهی اتمی جمهوری اسلامی از آنجا که ایران پیمان منع گسترش سلاحهای اتمی را امضا کرده بود و نیز به دلیل اینکه رژیم جدید به خاطر گروگانگیری و سرکوب و تروریسم، تحت انزوا و تحریم قرار داشت بطور مخفیانه آغاز میشود. آلمان که پیش از انقلاب، ساختن تأسیسات اتمی بوشهر را بر عهده داشت، پای خود را کنار میکشد و جمهوری اسلامی به سراغ روسیه که کمی مانده بود تا نظام شورویاش فرو بپاشد میرود. حکومت اسلامی پس از فاجعهی چرنوبیل و فروپاشی شوروی نیز از دانشمندان بیکارشدهی اتمی آن کشور و همچنین رد و بدل اطلاعات و امکانات با پاکستان و کره شمالی بهره میبرد.
قضیهی اتمی جمهوری اسلامی دیگر به مثنوی هفتاد من کاغذ تبدیل شده است. هدف از این یادآوری کوتاه، نه زیر ذرهبین بردن برنامه اتمی ایران پیش و پس از انقلاب بلکه فقط پرداختن به این ادعاست که گویا شاه فقید «اعتراف» کرده بود به «دنبال بمب هستهای» است.
این نکته را نیز باید یادآوری کرد که پیش از انقلاب، هم آمریکا و هم اروپا، بر اساس مستندات موجود، برای معامله با ایران از جمله در رابطه با نیروگاههای هستهای، از غنیسازی اورانیوم تا تولید پلوتونیوم، رقابت میکردند و در تلاش بودند بهترین قراردادها را به دست بیاورند. گذشته از نظرات شاه که در ادامه خواهد آمد، به نظر نمیرسد اگر شاه به دنبال «بمب هستهای» میبود، غرب، بر خلاف انپیتی، اینطور برای همکاری با کشوری که میخواهد این پیمان را زیر پا بگذارد، اشتیاق نشان میداد!
شاه چه گفت؟
توجه داشته باشیم که پرسش این نیست که شاه چه فکر میکرد یا چه میخواست! بلکه بر سر این است که شاه چه گفت؟! و سپس آیا آن گفتهها با عمل حکومت پیشین متفاوت یا متناقض بود؟ آیا میتوان بر اساس آن گفتهها تصویری ترسیم کرد که اگر رشد و توسعهی ایران ادامه مییافت اصلا نیازی به تلاش برای تولید یا داشتن بمب اتمی میبود؟!
در سندی به تاریخ ۱۴ ژانویه ۱۹۷۴ که آرشیو دانشگاه جرج واشنگتن منتشر کرده است از قول محمدرضاشاه پهلوی در رابطه با خروج از پیمان منع گسترش تسلیحات هستهای و تمایل پیوستن به «باشگاه اتمی» میخوانیم: «اگر در این منطقه هر کشور کوچکی تلاش کند خود را با سلاحهای نامتعارف، یا ابتدایی اما هستهای مسلح کند، آنوقت احتمال دارد منافع ملی هر کشوری اساسا بطلبد که چنین کند. ولی این به نظر من کاملا مضحک است!»
شاه میدانست حفظ ثبات منطقه در گرو ثبات ایران است. چهل سال گذشته نیز این نکته را ثابت کرده است. شاه میلیونها دلار برای تسلیحات نظامی و همچنین نیروگاههای اتمی با هدف غیرنظامی از جمله تولید برق و همچنین ورود تکنولوژیهای جدید هزینه میکرد و توجیهاش پیشرفت ایران و حفظ همین ثبات بود.
شاه در گفتگوی دیگری، که در ادامه خواهد آمد، توضیح میدهد که چرا یک مسابقه تسلیحاتی هستهای و تلاش «هر کشور کوچکی» برای داشتن بمب اتمی، «مضحک» و بینتیجه است.
در سالهای اخیر، در رسانههای آلمان وقتی به برنامه اتمی جمهوری اسلامی پرداخته میشود، گریزی هم به صحرای کربلای اتمی در قبل از انقلاب زده میشود. عبارتی که در اغلب آنها کپی شده عبارتست از اینکه چهار سال پس از اینکه «انپیتی» درباره ایران لازمالاجرا شد و تأسیسات اتمی ایران تحت نظارت سازمان بینالمللی انرژی اتمی قرار گرفت، «شاه در یک مصاحبه حرفی از دهانش در رفت که آژیر خطر را برای واشنگتن به صدا درآورد: ایران بمب اتمی خواهد داشت «بدون شک زودتر از آنچه بعضیها فکرش را میکنند» و به اکبر اعتماد رئیس وقت اتمی خود گفت که اعلام کند هیچ کشوری حق ندارد به دیگران سیاست هستهای را دیکته کند.»
این رسانهها منبع نمیدهند که کدام مصاحبه و در کجا! من نیز در منابع آلمانی چنین مطلبی نیافتم. ظاهرا نقلکنندگان به نقل دست دوم از اکبر اعتماد، اعتماد کردهاند که به دلایل روشن از جمله طرفداری خود وی از سیاستهای اتمی جمهوری اسلامی و داشتن بمب هستهای، قابل اعتماد نیست!
اما نکته جالب این است که تاریخی که به این سخنان نسبت داده میشود، سال ۱۹۷۴ است! حال آنکه گفتههای شاه در این سال و حول و حوش آن از جمله در سندی که دانشگاه جرج واشنگتن منتشر کرده (ژانویه ۱۹۷۴) و همچنین گفتگوی مفصل مجله اشپیگل در ژانویه ۱۹۷۵ با وی گویای چنین موضعی نیست!
مجله اشپیگل به تاریخ ۲۱ ژانویه ۱۹۷۵ یعنی پس از آن تاریخی که از شاه فقید درباره «اعتراف» به خواستن «بمب هستهای» نقل قولِ بدون منبع میشود، گفتگویی طولانی با وی منتشر میکند که بیشترین بخش آن به نفت و همچنین رشد اقتصادی ایران و خرید سهام کارخانههای معروف آلمان مانند کروپ و حتی مرسدس بنز و همچنین رقابتهای صنعتی- صادراتی آلمان و فرانسه اختصاص دارد.
یکجا گزارشگران اشپیگل برای اینکه دریابند چرا ایران بیشتر به معامله با فرانسه علاقه دارد تا آلمان، درباره تسلط شاه به زبان فرانسوی و علاقهی وی به تاریخ و فرهنگ فرانسه میپرسند: «فرانسویها میگویند که شما زبان آنها را سلیس مانند یک فرانسوی حرف میزنید. با علاقه روزنامهها و کتابهای فرانسوی را میخوانید، به رادیوهای فرانسوی گوش میدهید و به فرهنگ فرانسوی احساس نزدیکی دارید. آیا این نکات نمیتواند دلایل شخصی برای ترجیح شما باشد؟» شاه پاسخ میدهد: «نه، نه؛ من هرگز احساسات را با سیاست و اقتصاد مخلوط نمیکنم.»
بلافاصله پرسش بعدی درباره غنیسازی اورانیوم است: «شما در فرانسه به عنوان شریک یک میلیارد دلاری با یک مجتمع غنیسازی اورانیوم (یورودیف Eurodif) مشارکت کردهاید تا به تکنولوژی اتمی دست پیدا کنید. آیا قصد دارید مانند هند در موقعیتی قرار بگیرید که بتوانید بمب اتمی بسازید؟»
شاه پاسخ میدهد:
«نه، ما هیچ علاقهای به ساختن بمب نداریم. ما یک برنامهی جدی برای تولید انرژی هستهای داریم؛ هدف فعلی ما تولید ۲۳هزار مگاوات برق است. چه سودی برای ما دارد که چندتا بمب اتمی داشته باشیم؟ ما هرگز نمیتوانیم آنقدر به اندازه کافی بمب اتمی داشته باشیم که بتوانیم علیه قدرتهای اتمی مبارزه کنیم. اما اگر همه دنیا دیوانهبازی در بیاورد، و اگر کشورهای کوچک تلاش کنند چندتا بمب جمع کنند، آنوقت ما شاید در موقعیتی قرار بگیریم که مجبور شویم [ساختن بمب اتمی را] آزمایش کنیم.»
همانطور که میبینید این گفتهها نه مشابه آنچیزیست که ظاهرا از قول اکبر اعتماد منتشر شده و رسانههای مختلف کپی میکنند و نه مشابه آنچه مجریان برخی رسانههای فارسیزبان بدون اطلاع و تحقیق آن را به شکلی تحریف شده به عنوان «اطلاعات» و «خبر» به مخاطبان خود ارائه میدهند، بلکه مشابه و تأیید همان حرفهایی است که یک سال پیشتر در سند منتشر شده توسط دانشگاه جرج واشنگتن نیز آمده است.
اطلاعات همان دانش و آگاهی نیست به ویژه اگر تحریف شده باشد!
وقوع انقلاب ۵۷ و تأسیس جمهوری اسلامی سبب شد که ما نتوانیم بدانیم اگر شاه میماند، آیا، همانطور که تکرار کرده بود، مجبور میشد ساختن بمب هستهای را آزمایش کند یا نه.
ولی بر اساس شواهد بر چند نکته میتوان تأکید کرد:
یکی اینکه اگر ایران قبل از انقلاب به دنبال بمب هستهای میرفت، دلیلی نمیداشت که مخفیانه باشد زیرا، به گفتهی شاه فقید، در صورتی ممکن بود برنامهای برای ساختن بمب هستهای در پیش گرفته شود که «کشورهای کوچک» به ویژه در خاورمیانه برای ساختن بمب تلاش میکردند. چنین اتفاقی تا آن موقع هنوز نیفتاده بود و اگر میافتاد، جهان بیخبر نمیماند.
همچنین به نظر نمیرسد که شاه مانند مقامات جمهوری اسلامی چنین روند احتمالی را انکار و تکذیب و یا آن را با تقیه کردن مانند آیتاللهها «حرام» اعلام میکرد! دلیل دیگر اینکه حکومت شاه چنین برنامهای را مخفی نمیکرد، این است که آن حکومت برخلاف جمهوری اسلامی، در پی دانش و تکنولوژی و سربلندی ایران بود و امکان نداشت برای انرژی هستهای از فرانسه و آلمان و آمریکا چشم بپوشد و مخفیانه و قاچاقی به سراغ امثال پاکستان و کره شمالی و شوروی برود!
دیگر اینکه غرب اعم از اروپا و آمریکا و همچنین اسرائیل و اتحاد شوروی و چین به حکومت شاه اعتماد داشتند. حکومت ایران پیش از انقلاب با کشورهای منطقه و جهان مناسبات عادی و حسنه داشت. به همین دلیل نیز حتی بر سر فروش تکنولوژی هستهای به ایران در آن دوران، رقابت وجود داشت! اگر شرط «کشورهای کوچک» که بمب میداشتند، تحقق مییافت، در درجه اول پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای (انپیتی) میبایست بازنگری شود (زیرا شرایطی که آن پیمان در آن تنظیم شده بود دیگر تغییر کرده بود) و در درجه دوم به علت اعتمادی که جهان به عقلانیت حکومت شاه و نقش ایران در ثبات منطقه داشت، نیازی به مخفیکاری نمیبود و ایران از کمک جهان بیبهره نمیماند.
آخرین نکتهی مهم اینکه، از قضای روزگار و شوخی تاریخ، از یکسو فرانسهای که شاه به زبان و تاریخ و فرهنگ آن دلبستگی داشت، مأوای خمینی شد تا با هواپیمای فرانسوی در تهران فرود آید و چهل سال تخریب دستاوردهای پنجاه ساله پهلویها را رقم بزند و از سوی دیگر جمهوری اسلامی، ایران را به یکی از آن «چند کشور کوچک» که شاه دربارهشان به تحقیر سخن میگفت تبدیل کرد: رژیمی کوچک، منزوی و ورشکسته که تلاش میکند «چندتا بمب جمع کند»!
در چنین شرایطی طبیعی است که بر اساس همان منطقی که عقلانیت حکومت شاه بر آن تکیه داشت، کشورهای دیگر منطقه تماشاچی باقی نخواهند ماند و مسابقه تسلیحاتی اعم از اتمی و غیراتمی شدت میگیرد. یعنی درست همان موقعیتی که حکومت پیشین مایل نبود ایران را گرفتار آن کند.
تمام قضیهی برنامه اتمی جمهوری اسلامی و مذاکرات هستهای و برجام و ناکامی آن بر سر همین است: رژیمی کوچک اما پهلوانپنبه که مردم خودش قبولش ندارند و میخواهد با بمب اتمی برای خود اقتدار بخرد! نتیجه؟! انزوا و ورشکستگی اقتصادی و فروپاشی اجتماعی!
مجریان رسانههای «فارسیزبان» بجای فعالیت سیاسی- عقیدتی- تبلیغاتی و همچنین پخش تحریف و دروغ بهتر است قبل از هر خبر و گزارش و مصاحبه کمی زحمت کشیده و اطلاعات خود را در زمینههای مختلف به ویژه درباره تاریخ معاصر ایران بالا ببرند*.
*این گزارش یک روشنگری مستند درباره ادعایی در تلویزیون «منوتو» است که در آن گفته شد قبل از انقلاب نیز ایران در پی «تهدید همسایهها» بود و شاه هم اعتراف کرده بود که به دنبال بمب هستهای است.
شاه فقید قضاوت را به تاریخ واگذار کردند. کمتر از ۴۰ سال تاریخ ثابت کرد که ایران و کلا دنیا چه جواهری را از دست داد. ۱۴ قرن مردم ایران در مراسم عاشورا برای یک اجنبی سرافکندگی میکنند و تو سر خود میزنند ولی واقعیت اینست روز عاشورای ایران روزی است که شاه فقید ایران را ترک کرد و ملت ناسپاس شادی میکردند.
صرفنظر از اینکه چه رژیمی در میهن ما حاکم بود , هست یا خواهد بود, فناوری هسته ای, حق مسلم ملی و ثروت عمومیست… یادمان باشد پس از فروپاشی ناجمهوری بوگندوی آخوندی در حفظ و بهینه سازی آن تاسیسات کوشا باشیم…
مقایسه یک انسان باشعور و فهمیده با یک روانی و عقده ای .
مقایسه یک انسان میهن پرست با یک جانی ضد ایرانی.
شعور و معرفت و پاکدلی و میهن پرستی را نه میشود خرید و یا کرایه کرد و نه میشود با زور رایج کرد. شاه فرزند یک ابر مردی بود که میهن پرستی از او اموخت ، بعد از ۱۴ قرن برای اولین بار یک ایرانی اصیل بر ایران حکمرانی کرد و ان رضا شاه بزرگ و محمد رضا شاه مهربان بودند .
این اشغالگران ایران هیچ نوع ریشه ایرانی ندارند و هرگز به ایران و ایرانی فکر نمی کنند.
درود فراوان به بانوی محترم بانو الاهه بقراط، شاه یک میهن پرست و یک شخصی بود که با تمام وجود میخواست به ملت و کشورش خدمت بکند. امروز با کسانی روبرو هستیم که کشور و ملت و خدمت به کشور ومنافع ملی و رفاه ملت و پیشرفت کشور مهم نیست، برای این رژیم اشغالگر بقا در قدرت با ترور و دزدی و دروغ امیخته. از روز اول به قدرت رسیدن تمام ثروت کشور را بیرون از کشور برده اند و در واقعه مکان امنی برای فردای خود. بیش از ۱۶۰۰ میلیارد دلار از کشور رفته.
شاهنشاه انصاف داشتند ایشون اگر شیفته تکنولوژی و دانش آنور آبیها بودن در مقابل آداب معاشرت و حسن رفتار را نیز سرلوحه کار خود ساخته بودند.ولی خمینی دیوسیرت و اعوان و انصار او میخواهند غرب و امریکا دانش و تکنولوژی خود را در اختیار آخوندها بگذارد و از آنان تودهانی هم بخورد و اعتراض نکند!!!
۶=
که ببینم و مشاهده کنم یک جمعی پست فطرت دون همت نالایق ، رشته ارکان مملکت را گسسته و در صدد ان هستند که بحیات استقلالی مملکت و ملت خاتمه داده و در تمام موارد مختصر نفع شخصی را بر ارکان یک مملکت سه هزار ساله ترجیح و مرجح سازند .
من به پیشرفت و منظور و مقصود “” مقدس “” خود مطمئن هستم و در تمام موارد از خدای ایران و روح ملت خود استمداد میجویم ، زیرا غیر از این دو نقطه اتکا به هیچ نقطه ای متکی نبوده و نخواهم بود.
وزیر جنگ – رضا
دوم برج حوت ١٣٠٠
برگرفته از : شرح زندگانی من (تاریخ اجتمایی و اداری دوره قاجاریه ) عبداله مستوفی جلد سوم چاپ سوم ١٣۶٠ انتشارات زوار
۵=
من از اقدامات خود در پیشگاه عموم ابدا شرمنده نیستم . من نمیخواستم تحمل نمایم که نفوس بیچاره “ایران ” و هموطنان بدبخت من به فروش اجانب آمده و پست فطرتان تهران هم اسناد این مبایعه را امضا میکنند .
برای من طاقت فرسا بود که این ملت بیچاره سالی ده کرور تومان مخارج قشون را از” بیوه زنهای فقیر کرمان و بلوچستان ” دریافت نموده و ان وقت یک نفر دزد ده سال در اطراف “قم “و” کاشان” و تا دروازه ” تهران ” مشغول شرارت و راه زنی و سپس بعضی از مرکزیان را هم در تمام دزدیها ، شریک و انباز ببینم ، آری تحمل این شداید و مظالم برای من و هر کس که خود را پرورده این آب وخاک میداند کمر شکن و طاقت فرسا بود و با لا خره با حقوق بشریت من مخالف بود
۴=
آری هرکس نمیتوانست پرده این شمایت کاریها را دریده ، دستهای خارجی را از گریبان این مملکت بیچاره قطع و به خود سری و بی لیاقتی و منفعت طلبی مزدوران داخلی ختمه دهد . این یک فکری نبود که در اثر گردش در باغ “کاخ گلستان” و اتاق های گرم انشاد شده باشد ، کسی را در این مورد یارای اقدام و عمل بود که بدبختی که بدبختی و بیچارگی را در جلوی چشم ، بطور عبرت دیده و تمام ان بیچارگی ها را با تمشیات هیولاهای عجیب و غریب کرسی نشینان “تهران ” موازنه کرده باشد .
با کمال افتخار و شرف بشما میگویم که مسبب حقیقی کودتا منم ، این راهی است که پیموده ام و از اقدامات خود ابدا پشیمان نیستم .
۳=
کسی میتوانست مسبب این اقدام شود که تمام عمرخود را جزو صف و قشون صرف کرده . اغراض حقیقی مستشاران خارجی را ، از هر طبقه و صنفی در خرابی بنیان این مملکت عملا استنباط کرده باشد .اشخاصی میتوانستند در مقام اجرای این مقصود برایند که مدت عمر در کوه و بیابان جان خود را در راه این مملکت بر کف دست گرفته و تشخیص داده باشند که زمامداران نالایق پست فطرت ، تمام فداکاریهای آنها را به هیچ شمرده و تمام زحمات افراد قشونی را فدای صد دینار منفعت خود نموده اند .
۲=
ندگی خواب آلود قجری توسط جمهوری نادانان و این فرقه تبهکار نشان میدهد و همچنین نشان میدهد که ایشان با چه آگاهی عمیقی کشور را از پرتگاه قاجار نجات دادند و متاسفانه مشتی ساده لوح وبا کمک تعدادی خائن این مسیرپیشرفت را قطع کردند؛؛؛
بخشی از اعلامیه رضا شاه کبیر و ایران ساز :
“مسبب کودتا منم ”
از آنجایی که اثرات دوره ” انحطاط ” مفهوم و معانی عقاید را سلب کرده و یکرشته کلمات و الفاظ خالی از معنی ،قائم مقام حقایق قرار داده اینست که در بعضی جراید پس از یکسال که از کودتا گذشته تازه دیده میشود در اطراف ان قلم فرسایی میکنند آیا با حضور من مسبب حقیقی کودتا را تجسس کردن مسخره نیست ؟.
نقد کردن خوب است حتى اگر نقد درستى نباشد و یا ناقص باشد.
اما مدعى بودن خوب نیست.
مدعى که به دیگران توهین مى کند نادان است.
ماحصل کار شاه فقید مشخص است.
ما حصل شما مدعیان چیست؟
نقد تاریخى شرایط را بیان مى کند و اتفاقات افتاده را تشریح مى کند و نه این که اگر این کار را شاه انجام مى داد، انقلاب نمى شد. این ادعا آنقدر خام است که نمى داند هر تغییرى در عملکرد، شرایط را مى تواند بصورت کلى و جزئى تغییر دهد و از این جهت سیاست بازى لحظه هاست و نمى توان اثرات هر تغییرى را پیش بینى کرد. عوامل تاثیر گذار آن چنان زیاد هستند که هیچ نرم افزارى قادر به پیش بینى تاریخى نیست.
متاسفانه بسیارى خود را عالم دهر مى دانند و شاه فقید را بصور گوناگون محکوم مى کنند.
۱=
درود به خانم بقراط عزیز و میهن دوست که برادرشان هم به شکلی در پی پیامد های زندانی بودن قربانی این رژیم محسوب میشود باید گفت از خاندان ایران ساز پهلوی جز خدمت برای ایران و ایرانی انتظار دیگری نمیرفت و نمیرود شاه اگر انرژی اتمی میخواست برای صرفه جویی در مصرف نفت بود که به نفع کشور این نفت در پالایشگاه های مجهز تبدیل به فراورده های مختلف شود و ایران از وجود واردات این فراورده ها بی نیاز . ولی این جانوران انرژی اتمی را چون سپری برای بقای خود و ادامه دزدیها و غارت های خود میخواهند و فرق اساسی اینجاست نگاهی به قسمتی از اعلامیه رضا شاه کبیر بعد از کودتای ایران ساز ایشان حرکت کشور را به سوی …
#آیت_الله_من_و_تو
خدمات خاندان پهـلوى ستودنى است
سپاس از روشنگرى خانم بقراط
یکی دوبار آخر که من و تو نگاه کردم دیدم رو اعصابه قیدشو زدم
پاینده باشید بانو بقراط گرامی که مانند همیشه عالی و جامع نوشتید. سپاس.
نیروگاههای هستهای, خیانت آشکار به خلق ما: در صورت انفجار یک نیروگاه اتمی در یک منطقه افراد فورا مرده و بقیه به بیماریهایی مبتلا خواهند شد که علاجناپذیر اند//. البته دفن و دپوی زبالههای اتمی روسها هیچگونه خطری ندارد!!
شاهنشاه باید همانند پدر برای حفظ ایران در مقابل دشمنان داخلی متمدن شدن ایران قاطعیت بیشتری بخرج میداد و به انها رحم نمیکرد، چرا که ترحم بر پلنگ تیزدندان سرخ و سیاه، ستمکاری بود بر…
در تاریخ ایران هیچ کسی و یاهیچ پادشاهی و حاکمی مانند رضا شاه و محمد رضا شاه برای ایران و ملت ایران فکر نکرده و خدمت نکرده. از خواندن سفرنامه های رضا شاه بزرگ میتوان فهمید که این مرد چقدر به پیشرفت و اموزش مردم ایران فکر میکند و چقدر نگران زمان و نبود فرصت و دانش و وقت برای انجام اهداف لازم برای پیشرفت و اسایش و رفاه ملت است.
رضا شاه بنا گذاشت محمدرضا شاه ساخت و کشور را جزو مهمترین کشور دنیا کرد و در منتطقه کسی حتا جرعت عربده کشی را نداشت. ولی اخوندها یک ابر قدرت اقتصادی و نظامی اسیا را تبدیل به یک کشور عقب مانده و فقیر تبدیل کردند .
sepas !
۲- مردم سرنگونی رژیم اخوندی را از ته دل در سراسر ایران خواستارند و بازگشت حکومت پهلوی ایرانساز را خواسته به خق ملت ایران .
۱- ایکاش در هر رسانه ای ، بانوئی مسولیت پذیر ، همچون الاهه بقراط ، نبص تپنده خواسته های مردم ایران با تحقیاتی جامع و کامل بنویسد و اجرا کند . متاسفانه حتی در بی بی سی خبرنگاران هم نمیتوانند ، جز دستور برنامه اتاق فرمان و مدیران ایدئولوژی و نویسندگان خبرشان چیزی بگویند ، در صحنه گردانی تلویزیونی و اجرای برنامه هم ، اصولا تحصیل کرده دانشگاهای معتبر خبری ، نیستند . همانند ، مداحان و تعزیه خوانان و روضه خوانان می باشند که خورجین پر از جهل و خرافه برای گمراهی افکار جوانان ، بسوی ، خاتمی افتابه چی . محموت ماموتی نژاد و حسن سمنونی کلید دار . موسوی امام طلا هدایت کنند و صد باره قصه بد و بدتر را زنده کنند .
خانم بقراط عزیز.
اصلأ مقایسه شاه فقید ایرانساز مان با یک مشت اشغالگر عمدتا عراقی و لبنانی درست نیست.
این کارمند سابق صدای و سیمای آخوندی بهتر است قبل از دروغ پردازیهایش و افترا زدن در شبکه من وتو اعلام کند که شرایط استخدام شدن یا کار کردن در صدا و سیما چه بوده، برای آن تا چه حد باید به ولایت فقیه ملزم بود و تا چه اندازه خود را مجاب به کار اطلاعاتی، جاسوسی و لو دادن افراد کرد.
در ضمن در همین شبکه نبود که چند سال پیش یک مجری در برنامه ورزشی شروع به دفاع انقلابی از قاسم سلیمانی کرد؟
به نظر من این کارها فقط از روی بیسوادی عمیق و بینش بسیار محدود بعضی از کارمندان من و تو نیست.
خطا از من بود. خوشحال بودم اون چند تا مستند رو ساختند. که خیلی هم دیگه پخش نمی شه. اشتباه کردم.
من و تو شمشیر رو از رو بسته. دیگه نگاه نمی کنم. به نظر میاد هر شبکه ای که پول زیاد داره یه جوری به شیر نفت وصله. ویدیو هایی هم که دارن فقط تو آرشیو صدا و سیما پیدا میشه. من یه بار طرفشون رو گرفتم. همین جا رسما عذرخواهی می کنم.
خانم بقراط مقاله شما عالی بود.
با سپاس از گزارشهای بر پایه سند تاریخی و منطقی توسط خانم بقراط ، البته خانم بقراط خود آنقدر دانش روزنامه نگاری و مطلع تاریخ معاصر میباشند و میدانند که این نوع به اصطلاح خبرنگاران رسانه ای خصوصا متصل به منبع نور ولایت و یا امثال آیت الله بی بی سی اول از اینکه فاقد تجربه و دانش تاریخی میباشند دوم اینکه این جماعت مامور و معذورند ! زیرا برای این جماعت واریز حقوق سر ماه حرف اول است !
مقاله اى عالى و نشانکر درک درست شاه فقید.
سپاس