نیکزاد سپاسگزار – از چندسال گذشته تنور مخالفت ورزیدن با حکومت وحشی و اسلامی ایران چنان داغ است که هر منطقه (از شهرهای بزرگ و نامآشنا گرفته تا شهرهای کوچک و دورافتاده) دستکم یکبار مخالفت آشکار خود را با کلیت یا بخش بزرگی از سیاستهای اقتصادی و مدیریتی و عقیدتی نظام اسلامی اعلام داشتهاند. اگر در سالهای پیش از ۹۶ و آبان خونین ۹۸ واکنش بسیاری در برابر واژه براندازی جمهوری اسلامی پوزخندی ناامیدانه بود اکنون کمتر کسی را میتوان یافت که با سنجش عملکرد این حکومت خواسته براندازی را تایید نکند و آن را دستیافتنی و تنها راه حل رسیدن به حکومت قانون و رفاه اقتصادی نشناسد. اکنون پرسش اینجاست: با وجود اقبال اندکی که حکومت در میان تودههای مردم دارد (از کارگر و دادخواه و بازنشستگان گرفته تا معلمین و زندانیان و قربانیان سرکوب) چگونه میتوان به آخرین تکههای پازل پیروزی دست یافت و کار دیکتاتور خودشیفته مذهبی را یکسره نمود؟
بیگمان پیشنهادات بسیاری به ذهن تک تک مبارزین خطور کرده و در رسانههای گروهی و یا شبکههای اجتماعی مطرح میگردد و هرکدام میتواند در جای خود کارساز و مفید باشد اما در این مقاله، منظور، سنجش و بررسی و برتری دادن به راهکارها و عقاید گروه خاصی نیست و صرفا طرح یک پیشنهاد است برای جهت دادن و همبستگی گروههای گوناگون معترض و برانداز جمهوری اسلامی تا خواننده، داوری را خود انجام داده و چگونگی اجرا و بجا بودن آنرا بررسی و تحقیق نماید.
آنچه در جای جای ایران امروز رخ میدهد تظاهرات پی در پیِ گسترده ولی گسسته با انگیزههای گوناگون، حاصل روحیه حقخواهی و نارضایتی از حکومت بیکفایت است. این اعتراضات همگی فریادزننده حقوق مسلم شهروندی ایرانیان و نتیجه شناخت مردم از جایگاه دموکراتیک خویش است. اما هرگز تا بدانجا ژرف نشده که بتواند نقطه اتصال خودش با دیگر اعتراضات را پیدا کند و اگر هم گاهی یک انگیزه مشترک موجب آغاز اعتراضات شده (مانند آبان ۹۸) حکومت توانسته با پروپاگاندا و نیز با استفاده از دستگاه خشن و خونین سرکوب، میان طبقاتی که حق خود را میخواهند شکاف بیندازد و پیروزی نهایی مردم را به عقب بیاندازد.
ماشین سرکوب هربار با خشونت بیش از پیش، گروهی از مردم را که در جمهوری اسلامی حقوقشان پایمال شده تار و مار میکند و سپس برای توجیه جنایت، با کمک مالهکشان داخلی و صادراتی خویش کشتار و خونریزی را اجتنابناپذیر و در چارچوب قانون جلوه میدهد و گاهی نیز با وعده و وعید، معترضان بیپشت و پناه را سرگرم یا خسته نموده و فریبکاری مینماید. اما اگر گروههای مخالف و افراد برجسته که جایگاه محوری در اعتراضات دارند به خود بیاموزند: هربار و در هر مجال اعتراض با ارتباط گرفتن با دیگر گروههای معترض، «بجای فریاد خواستهای حقوقی خویش خواستههای گروههای دیگر را تا سرانجام مقصود فریاد بزنند» دیگر حکومت دیکتاتور ابتکار عمل برای سرکوب را از دست خواهد داد. اگر مردم اصفهان از دغدغه خشکی تالابهای خوزستان بگویند و مردم خوزستان از تشنگی دخترکان سیستان که دستشان هنگام آب گرفتن از هوتک قطع شده یاد کنند، اگر معلمان با بازنشستگان همدلی و همراهی کرده و رانندگان اعتصابی حق کارگران هفت تپه را فریاد بکشند، اگر داغدیدگان فاجعه متروپل از دختران شینآباد دفاع کنند و دراویش گنابادی در بند کشیده شدن همه وکلای آزادیخواه را خواستار شوند، اگر مردم تهران نابودی جنگلهای شمال را گوشزد کنند و مردم شمال صدای کولبران و سوختبران گردند، دیگر این فرصت استراتژیک از جمهوری اسلامی و نیروهای وحشی و پاسدارش سلب میشود و نمیتواند با فرافکنی و فریب و سرکوب، به خاک و خون کشیدن مردم را امری طبیعی برای حفظ امنیت و نظم و یکپارچگی کشور جلوه دهد و حتی توانایی خودش در کنترل نیروهای سرکوبگر و وفادار را از دست خواهد داد چرا که وقتی این ماموران حلقه به گوش با چنین زنجیره همبستگی روبرو شوند به زودی (از روی ترس یا هوشیاری) درخواهند یافت نمیتوانند با وجود موجهای پیوسته و پیگیر اعتراضی به تعداد فشنگهای درون خشابشان اعتماد داشته باشند.
این مقاله و این پیشنهاد با توجه به شناخت نگارنده از لایهها، شکافها و اختلافات عقیدتی درون ایران عنوان شده و میتواند با چارهاندیشی و نگرش ژرف و نکتهسنجی خواننده آمیخته شود. بدین امید که راهگشای همبستگی و رسیدن به پیروزی نهایی مردم ایران برای آزادی و امنیت و رفاه باشد.
♦← انتشار مطالب دریافتی در «دیدگاه» و «تریبون آزاد» به معنی همکاری با کیهان لندن نیست.