چرا مردم تا این اندازه خشمگین هستند؟ نظریه «هویت اجتماعی»

- هویت فردی موضوعی است که در ژرفای تلاش درونی برای یافتن خویش  و از طریق صمیمانه‌ترین رابطه خودانگاشتی ادراک می‌شود. بنابراین، هویت شخصی موضوع اول شخص، فرد (من) و احساس ناب یافتن هویت  خویش و  در گسستی درون گروهی با دیگران مفهوم پیدا می‌کند. در حالی که هویت اجتماعی برآمده از تبلور فردیت در جمع و در درون روابط اجتماعی، یعنی جایی که مفهوم «ما» به عنوان ساختاری اجتماعی موجود است، معنی می‌یابد.

شنبه ۲۶ آذر ۱۴۰۱ برابر با ۱۷ دسامبر ۲۰۲۲


محمود مسائلی – تقدیم به هموطنان مهربان و شریف سیستان و بلوچستان و کردستان که دست در دست یکدیگر مبارزه‌ای بی‌امان را علیه حکومت جهل و جور و ستم در پیش گرفته‌اند.

زاهدان آبان ۱۴۰۱

طرح موضوع

بیش از سه ماه مبارزات مردم ایران برای آزادی و عدالت وارد مرحله حساس دیگری شده و شرایطی انقلابی را در برابر نظام فرسوده و فاسد حاکم به اصطلاح اسلامی قرار  داده است. از ویژگی‌های این مرحله حساس این است که مردم با عزمی‌ راسخ قصد دارند نظام ستمکار را به زانو در آورند و در میان اینان  بخشی از گروه‌های مذهبی نیز توانسته‌اند این مبارزه را به مرحله تکاملی دیگری وارد کنند. در این چند روز، در خبر‌های مربوط به تحولات جنبش آزادیخواهی مردم ایران، سخنان مولوی عبدالحمید امام جمعه اهل سنت شهر زاهدان و مدیر مدرسه عالی دارالعلوم زاهدان چشم‌انداز نوینی را در برابر مردم مبارز گشود.

وی در خطبه‌های نماز جمعه ۲۷ آبان ۱۴۰۱ با گرامیداشت یاد کشته‌شدگان آبان ۹۸، نکات برجسته‌ای را مطرح ساخت که می‌تواند توضیح دهد چرا مردم تا این اندازه در برابر حکومت مذهبی حاکم بر کشور خشمگین هستند. او یکی از حساس‌ترین موضوعات هویتی را برجسته ساخته و اظهار داشت که اهل‌ سنت ۴۳ سال است که گرفتار تبعیض است. این تبعیض‌های سازمانیافته مانع از این شده است تا اهل سنت و جماعت بتوانند امور مذهبی خود را طبق موازین اسلامی مورد قبول خود هدایت کنند. مساجد آنان، اداره شهرها، امور اداری و استخدامی‌ و دیگر شئونات جامعه همه تحت کنترل نیروهای امنیتی است: «مردم با خوف و ترس نماز می‌خواندند. کجای دنیا چنین کاری می‌کنند؟» وی تاکید کرد: «ما باید در مقابل اراده ملت تسلیم باشیم و نگذاریم قضیه روز به‌ روز بحرانی‌تر شود و کار به جایی برسد که دین‌گریزی و نفرت از علما بیشتر از این شود».

به موازات خشم مردم استان سیستان و بلوچستان علیه تبعیض‌های سازمانیافته حکومت اسلامی، جمعی از ماموستاها و مدرسان و امامان جمعه سنندج و دهگلان در استان کردستان نیز با انتشار ویدئویی از یک بیانیه مشترک خبر دادند که در آن چندین خواسته، از جمله برگزاری یک همه‌پرسی زیر نظر سازمان‌های بین‌المللی در ایران مطرح شده است. روحانیون اهل سنت سنندج و دهگلان خواستار آزادی بدون قید و شرط همه زندانیان شده و به حکومت نسبت به اعدام معترضان هشدار دادند و تاکید کردند: «چنین کار دهشتناکی تنها باعث افزایش خشم ملت انقلابی خواهد شد». آنان خواهان پایان یافتن سانسور اخبار و اطلاعات و توقف فیلترینگ فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی هستند. آنان همچنین حمایت خود را از خواسته‌های دانش‌آموزان و دانشجویان اعلام و تاکید کردند: «حضور نیروهای سرکوب در مدرسه و دانشگاه خلاف دین و قانون و اخلاق و منافی با وجدان‌های سالم بشری است».[۱]

این تحولات ابعاد هویتی اعتراضات علیه حکومت که وارد مرحله انقلابی و امیدوارکننده‌ای شده، نشانه‌هایی قابل اعتماد برای تسریع در روند شرایط انقلابی  را بازگو می‌کند. در حقیقت، حکایت مردم ستمدیده اهل سنت و جماعت و تبعیض‌های سازمانیافته حکمرانان شیعه مذهب، این پرسش را در برابر پژوهشگر کنجکاو قرار می‌دهد که چرا نادیده انگاشتن حقوق ذاتی هویتی مردم که توسط اعلامیه جهانی حقوق بشر مورد شناسایی رسمی‌ قرار گرفته است، توسط حکومت استبدادی مذهبی انکار می‌شود؟ آیا مگر نه این است که حتی بر اساس آموزه‌های دینی اسلامی مردم در انتخاب راه خویش آزاد هستند؟ پس تکلیف «لا اکراه فی‌الدین» که روحانیون اسلامی آنرا نشانه تساهل و مدارا اعلام می‌کنند، با این تبعیض‌های عمیق و سازمانیافته علیه اهل سنت چه می‌شود؟

در سه بخش پیشین این سری نوشتارها با عنوان «چرا مردم تا این اندازه خشمگین هستند»، سه نظریه در پاسخ به این پرسش معرفی شد. در بخش اول «نظریه کینه‌های کهن» به بحث گذاشته شد. در آن بخش توضیح داده شد که روحانیت شیعه از آغاز شکل‌گیری سازمانیافته خود همواره نوعی تنفر نسبت به نگرش عقلایی جامعه و مظاهر مدرن زندگی از خود نشان می‌داد. این تنفر با رسوخ به باورهای مذهبی مردمی‌ که به روحانیت اعتقاد داشتند، به قیامی‌ منجر شد که عنوان انقلاب اسلامی به خود گرفت. روحانیت شیعه از این اعتماد مردم نهایت استفاده را در جهت منافع خود برده و حضور استبدادی و جزمی‌ خود را بر همه زمینه‌های مملکت توسعه بخشید. اما تجربه چهل و چهار سال گذشته نشان داد که حکومت روحانیون شیعی بجز تباهی و ویرانی برای کشور، دست‌اندازی به دیگر کشورهای منطقه، برافروختن آتش اختلافات و دشمنی با دیگر ملل جهان، و استقرار حکومتی تمامیت‌خواه نتیجه دیگری در بر نداشته است. قیام مردم ایران علیه این حکومت استبدادی دینی را می‌بایست در پناه خشم مردم نسبت به ملایان حاکم بر کشور توضیح داد.

چرا مردم تا این اندازه خشمگین هستند؟ نظریه «کینه‌های کهن»

در بخش دوم نظریه «ناهنجاری‌های اجتماعی» معرفی شده  و این فرضیه مورد بحث قرار گرفت که حکومت اسلامی همه ارزش‌های اجتماعی مدرن و متناسب با نیازهای امروزین جامعه را ویران ساخته و خرافه‌های خود را به عنوان ارزش‌های اجتماعی به مردم تحمیل نمود. در نتیجه، طی این چهل و چهار سال تباهی ارزش‌های ملی و فرهنگی مردم،  فضای سرخوردگی و ناامیدی ناشی از نبود هنجارهای مناسبی که بتوانند مردم را در مسیر هویت واقعی خود رهنمون سازد، موجبات خشم عمیق مردم را فراهم ساخت. در حقیقت، خشم مردم علیه حکومت دینی را می‌بایست در پرتو نیاز آنها به استقرار هنجارهایی توضیح داد که لازمه هویت انسانی آنان  است.

چرا مردم تا این اندازه خشمگین هستند؟ تئوری «ناهنجاری‌های اجتماعی»

در بخش سوم نظریه «ناامیدی- قیام»  به عنوان یکی از نظریه‌های کلاسیک روانشناسی اجتماعی به مثابه دلیل اصلی خشم مردم معرفی گردید . این نظریه بر شالوده‌های روانشناسانه‌ای تحلیل می‌شود که بر اساس آن علت اولیه و اصلی خشم مردم ناشی از سرخوردگی و پرخاشگری توأمان است.

در این بخش به یکی از نظریه‌های کلاسیک جامعه‌شناسی با عنوان «هویت اجتماعی» به عنوان چارچوب تحلیلی شناخت چرایی خشم مردم انتخاب شده و اجزای توضیح دهنده آن به ساده‌ترین شکل ممکن معرفی می‌شوند.

چرا مردم تا این اندازه خشمگین هستند؟ نظریه «ناامیدی- قیام»

هویت اجتماعی و فرآیند شکل‌گیری آن

نظریه هویت اجتماعی یکی از نظریه‌های روان‌شناختی اجتماعی است که توسط هنری تاجفل[۲] معرفی شد تا توضیح دهد که تعارض میان گروه‌های اجتماعی  و تنش‌هایی که از آن سرچشمه می‌گیرد، ناشی از روش‌هایی است که گروه‌ها برای تعریف‌ هویت خود انتخاب می‌کنند. به عنوان یک نظریه کلاسیک جامعه‌شناسی، بحث اصلی مورد نظر این است که گروه‌بندی شناختی و پدیده‌های اجتماعی از طریق برجسته ساختن خصوصیاتی که به گروه هویت می‌بخشد تعریف می‌شود. از طریق این گروه‌بندی‌ها بر ویژگی‌های قومی، تمایزات و اختلافات تأکید شده و حتی ممکن است که جنبه‌های اغراق‌آمیز  نیز به خود گیرد. بنابراین، هرگاه اختلافات نتوانند از طریق همگرایی به نوعی تفاهم و وفاق دست یابند، خطوط گسل پدیدار شده و گروه‌ها را در مقابل هم قرار می‌دهد. این تقابل‌ها به ادراکات مغرضانه بیشتر دامن می‌زند، دشمنی‌ها پدیدار می‌شود، و در نهایت شکل‌های متفاوت اختلافات به خصومت‌ها و درگیری‌های تمام‌عیار منجر می‌شود. مقاله کنونی از نقطه نظرات هنری تاجفل برای توضیح چرایی خشم مردم استفاده می‌برد.

هنری تاجفل در خانواده‌ای یهودی در لهستان به دنیا آمده و در فرانسه به تحصیل ادامه داد. در دوران جنگ جهانی دوم در ارتش فرانسه خدمت کرد و سپس اسیر شد. دراین ایام با دوراهی عجیبی روبرو شد. با توجه به پیشینه‌ای که داشت می‌دانست که آلمان نازی هرگز نمی‌تواند او را تحمل نماید. او به ویژه آگاه بود که حتی پیشینه‌ی لهستانی او برایش خطرناک‌تر است. از این رو خود را یهودیِ فرانسوی معرفی نمود. به همین دلیل در بازداشت اسیران جنگی باقی ماند. سپس به انگلستان رفته و در آنجا ازدواج و زندگی نوینی را آغاز کرد. با توجه به این پیش‌زمینه‌ها اصلی‌ترین پرسشی که ذهن او را مشغول می‌داشت این بود که چرا مردم دیگران را می‌کُشند و مایل هستند در جهت اهداف و آرمان‌های خود کشته شوند. این موضوعات او را به سوی مطالعات هویتی کشاند. آغازین مرحله برای نظریه‌پردازی او این بود که در شرایطی خاص هویت جمعی و اجتماعی برای برخی از مردم به مراتب مهم‌تر از هویت فردی آنها می شود. یعنی آنها با بودن در جمع و گروه هویت خود را تعریف کرده و می‌شناسند. از همه مهمتر این است که هویت اجتماعی بر رفتار بین گروهی تأثیر می‌گذارد. این روابط تعیین‌کننده ویژگی‌های هویت جمعی و به واسطه آن عامل اصلی در شکل گرفتن هویت افراد است. درواقع نمی‌توان گفت که فردیت در حالتی انتزاعی و به دور از فرهنگ‌ها، هنجارها، و یا واقعیت‌های تاریخی و اجتماعی تعیّن می‌یابد. مفهوم فردیت و اجتماعی بودن در همدیگر آمیخته و عجین است.

البته پیشتر از او موضوعات هویتی توسط متفکران دیگری مانند هگل[۳] و یا پاره‌ای از فلاسفه نهضت رمانتیک مانند یوهان هردر[۴] با دقت و عمق زیاد مورد بحث قرار گرفته بود. اما هنری تاجفل ابعادی را بر این مطالعات افزود که اندیشه‌های او را در مقام برجسته‌ترین نظریه‌پرداز هویت اجتماعی تثبیت نمود. برای درک نوآوری هنری تاجفل در تعریف هویت اجتماعی و تاثیرات آن بر هویت فردی و میان گروهی در شرایطی که مانع از برقراری سازشی میان این دو نوع هویت فردی و اجتماعی شود، برخی از اصطلاحات می‌بایست توضیح داده شوند.

اساسا هویت فردی با احساس خویشتن خویش و به عنوان امری خودانگاشتی[۵]، در اعماق درون ادراک می‌شود، صرف نظر از اینکه چنین احساسی چه ارتباطی با جامعه و روابط میان گروهی دارد. در حقیقت، هویت فردی موضوع ادراکی درونی است که در شرایط ناب یافتن خویشتن خویش به عنوان آفریدگاری منحصر به فرد اتفاق می‌افتد. در شخصی‌ترین آستانه ادراک خویشتن خویش، یک چنین احساسی با دیگران و آنگونه که آنان خود و هویت خویش را می‌یابند، ارتباط و پیوندی ندارد زیرا همه ابعاد یافتن خویش در هستی فردگرایانه حضور می‌یابند. بنابراین، چنین احساس هستی و آگاهی نسبت به خویشتن خویش انتزاعی و بریده از متن واقعیات اجتماعی بوده و نمی‌تواند هویت اجتماعی را آنگونه که برای شکوفایی انسانی لازم است تامین کند. به سخن دیگر هویت فردی موضوعی است که در ژرفای تلاش درونی برای یافتن خویش  و از طریق صمیمانه‌ترین رابطه خودانگاشتی ادراک می‌شود. بنابراین، هویت شخصی موضوع اول شخص، فرد (من) و احساس ناب یافتن هویت  خویش و  در گسستی درون گروهی با دیگران مفهوم پیدا می‌کند. در حالی که هویت اجتماعی برآمده از تبلور فردیت در جمع و در درون روابط اجتماعی، یعنی جایی که مفهوم «ما» به عنوان ساختاری اجتماعی موجود است، معنی می‌یابد.

از طریق تعلق است که «خود» ساخته می‌شود. در اینجا هویت با تعلق خاطر می‌آمیزد زیرا برای آن انگیزه‌هایی وجود دارد که فرد را برای یافتن خویشتن خویش به عنوان یک بازیگر اجتماعی، در ارتباط با دیگران تعریف کرده و او را به ارزیابی چنین هویت اجتماعی و ارزیابی آن وا می‌دارد. بنابراین هویت اجتماعی به عنوان امری حادث در پهنه فرهنگی و تاریخی جوامع اتفاق می‌افتد، سپس با تحولات آن خود را مورد ارزیابی قرار داده و راه تکامل و یا زوال در پیش می‌گیرد.

چنین ساختار اجتماعی شکل‌گیری هویت عینی، روابط درون گروهی را به سوی ایجاد مرزها و جدایی‌ها سوق می‌دهد، و این مرزهایی است که با ویژگی‌های روانشناختی گروه عجین می‌شود. شکل‌گیری گروه از مهم‌ترین پدیده‌های اجتماعی است که با قابلیتی وصف‌ناپذیر رابطه تنگاتنگی میان هویت فردی و گروهی برقرار می‌سازد. در اینجا طبقه‌بندی‌ها و الزامات هنجاریِ همراه با آن نیز به وجود می‌آیند. گروه‌ها ممکن است ویژگی‌ها مثبت و افتخارات هویتی و تاریخی خود را بزرگ جلوه داده، و در نقطه مقابل دیگرانی که در این طبقه قرار نمی‌گیرند را خوار و بی‌ارزش پندارند. پس آنچه از متن شکل‌گیری هویت اجتماعی بر می‌خیزد نگاه مثبت درون گروهی، و ناسازگاری نگرش برون‌گروهی است. چنین نگرش درون گروهی می‌تواند به نیازها و مشکلات پاسخ دهد، از این رو یک نیاز اجتناب‌ناپذیر و لازمه شکل‌گیری هویت اجتماعی است.

سمت‌گیری مثبت درون گروهی نیازها را توضیح می‌دهد، موانع را شناسایی می‌کند، و راه‌های ارتقای شرایط اجتماعی را نیز تامین می‌کند. درون گروه نقش‌های مرتبط با خود تعریف شده و بر اساس تقسیم وظایف، هرکس نوعی از آنرا به عهده می‌گیرد. این نقش‌ها است که موجبات استمرار هویت و تامین الزامات آنرا نیز تعریف می‌کند. بنابراین مقایسه بین گروه‌ها از نظر روانشناسی گروه و احساسات اجتماعی آن می‌تواند توضیح دهد که چرا گروه‌ها در مقابل یکدیگر قرار می‌گیرند. در حقیقت، مفهوم «ما» به ضابطه تعریف هویت تبدیل شده و با خود مرزهای جدایی میان هویت‌های اجتماعی را بر اساس هنجارهای مورد نظر هر گروه نیز تعریف می‌کند. این شیوه تعریف و شکل‌گیری هویت با ساختارهای ذهنی و روانی آمیخته و اشکال مختلف گروه‌های اجتماعی و ویژگی‌های خاص و منحصر به فرد آنان را نیز شکل می‌بخشد. این نگرش موضوع توضیح هویت را در فرآیندی به اشتراک می‌گذارد که از ادراک هویت فرد آغاز شده، از درون هنجارهای فرهنگی و اجتماعی می‌گذرد، و در نهایت به جایگاهی وارد می‌شود که در آن هرچند عاملیت مستقل عقلایی انسان محفوظ باقی می‌ماند، اما امکان تحقق و بیان آنرا به عنوان بخشی اجتناب‌ناپذیر از روابط گروهی و اجتماعی نیز پیدا می‌کند.

بنابراین، آغاز ادراک و بیان خویش به عنوان یک بازیگر اجتماعی نیازیست برای رسیدن به اهداف زندگی عادی، و از همه مهم‌تر رسیدن به مراتب عالی توسعه و رشد انسانی. این مرحله فرآیند شکل‌گیری هویت به درستی می‌تواند واقعیت‌هایی را توضیح دهد که به گونه‌ای اجتناب‌ناپذیر با احساس و ادراک هویت و تبلور اجتماعی  در شکل‌گیری روابط درون گروهی پیوند دارد:

  • دلبستگی به جمع و گروه به عنوان نیازی که به موجب آن هویت جایگاه اجتماعی خود را می‌یابد. این مرحله احساس انسان بودن، فرد را در شرایطی قرار می‌دهد تا خود را به عنوان صاحب حق و عهده‌دار مسئولیت‌های حاصل از آن دانسته و به تعبیر بهتر واجد دریافت شهروند بودن باشد. در حال حاضر درجات قابل توجهی از این ویژگی شهروندی در میان ایرانیان در حال شکل‌گیری و وقوع است.
  • تامین رفاه و نیازهای مادی بدون تعلق خاطر اجتماعی و بودن با گروه امکان‌پذیر نیست. از نقطه نظر سیاست‌گذاری‌های اجتماعی نیز برخورداری از مزایای برنامه‌های رفاهی، بودن با گروه اجتناب‌ناپذیر است. بی‌تردید این موضوع یکی از اصلی‌ترین خطوط چالش مردم علیه حکومت اسلامی در شرایط کنونی ایران است. شایان یادآوریست که هدف اصلی مردم پایان بخشیدن به عمر حکومت استبدادی مذهبی است. اما در مقام درجه‌بندی علل قیام مردم، می‌توان محروم شدن از مزایای عادی و معمول شهروندی را در درجه دوم اهمیت قرار داد.
  • دفاع از مرزهای گروه در قبال دسیسه‌ها و تجاوز گروه‌های رقیبی که به مشارکت در حل اختلافات تمایلی ندارند، با احساس هویت گروهی می‌آمیزد و فرد را  به عنوان صاحب حق و مسئولیت گروهی با هویت گروه اجتماعی در پیوندی متقابلاً پیشبرنده قرار می‌دهد.
  • محافظت از ارزش‌های حیاتی که گروه خود را با آن تعریف می‌کند، تبدیل به بخشی از ارزش‌هایی می‌شود که فرد خویشتن خویش را در آن جستجو کرده و می‌یابد.
  • حفظ یکپارچگی هویت فردی با یکپارچگی گروه می‌آمیزد. این آمیختگی از یکسو موجبات تبلور اجتماعی فرد را فراهم می‌آورد، و از دیگرسو گروه را به عنوان جایگاهی که در آن فرد خویشتن خویش را می‌یابد ارتقا می‌بخشد.
  • در مسیر توسعه هویت اجتماعی، هر نوع تهدید برای گروه به عنوان یک کل، به عنوان تهدیدی برای فرد تلقی می‌شود، حتی اگر خطری برای خود فرد ایجاد نشود.
  • دلبستگی به گروه به عنوان یک ارزش هنجاری به حساب می‌آید که هر نوع آسیب به آن موجبات صدمه به هویت کل گروه را باعث می‌شود.
  • اینگونه ارزش‌ها در نمادهایی و سمبل‌هایی تجسم پیدا می‌کنند و گروه آرزوها و آمال خود را از طریق آنها به نمایش می‌گذارند. به عنوان مثال شیروخورشید بر روی پرچم ایران نماد هویت تاریخی ایرانیان خواه به عنوان افرادیست که به ایرانی بودن خود افتخار می‌کنند، و خواه به عنوان یک ملت که از فراز و نشیب‌ها عبور کرده است.
  • اینگونه ارزش‌ها و نمادها مشروعیت گروه را توضیح داده و از طریق آن روایات تاریخی هویت خود را بیان می‌دارند.

این ویژگی‌های هویتی به آسانی ادراک گروه از خود و اعضای آنرا با ویژگی گروه‌های دیگر و اعضای آن مقایسه می‌کند. در اینجاست که مرزهای هویتی با ابعاد تاریخی و فرهنگی می‌آمیزد و هرگاه در پهنه ملی قرار گیرد، خود را از ملت‌های دیگر متفاوت می‌سازد.  گروه و اعضای آن ویژگی‌هان منحصر به فرد خود را  مستندات اصالت‌های تاریخی خود می‌شناسند و برای حفاظت از آن تا پای جان با افتخار می‌کوشند. در این تفاهم و همگرایی درونی- برونی شکل‌گیری هویت، اصالت‌ها برجسته‌تر می‌شود، در حالی که فرآیند شکل‌گیری هویت در همه گروه‌ها به شیوه‌ای یکسان راه خود را دنبال می‌کند. عاملیت فردی مشروعیت گروه را تامین می‌کند و گروه فرد را برای یافتن خویش و اصالت‌های آن یاری می‌بخشد. در اینجا آگاهی‌های گروهی شکل می‌گیرد و در درون خود احساس تعلق خاطر را بر می‌انگیزد. این تعلق خاطر هویتی ابزارهای انسجام اجتماعی و درون گروهی برای معرفی گروه را تعریف می‌کند تا بتواند زمینه‌های تحقق آرزوها، اهداف، و آمال گروه را فراهم آورد. بنا بر همین دلایل است که احساس خویشتن خویش ناگزیر با همان مشخصه‌های تاریخی و فرهنگی ملازمه پیدا کرده و فرد را با گروه می‌آمیزد و به موجب آن «من» در «ما»ی جمعی و گروه تبلور می‌یابد، و «ما» بازتاب همان «من» و اصالت‌های منحصر به فرد آن می‌شود. این رابطه سیمای مرکزی هویت فرهنگی گروه و ارزش‌های آن را ترسیم می‌کند، در حالی که ویژگی فرنودین[۶] آن رابطه عاملیت مستقل بازیگران و اعضای گروه را نیز تضمین می‌نماید.

رقابت‌ها و تعارضات گروهی

هنری تاجفل نقطه شروع تحلیل خود از تعارضات و درگیری‌ها را در امتداد شکل‌گیری هویت اجتماعی و مرزهای آن مستقر می‌سازد. هویت‌های گروهی با احساسی سرشار از استعدادها و ویژگی‌های خود تمایلی طبیعی را برای برقراری رابطه‌ای فرنودین با گروه‌های دیگر از خود نشان می‌دهد. اما این استعداد در گروه‌هایی می‌تواند به حقیقت نزدیک شود که از یکسو مایل به برقراری همگرایی با گروه مقابل برای رسیدن به نوعی تفاهم همپوش داشته باشند. از دیگرسو ، گروه مقابل نیز تمایل خود را به برقراری چنین همگرایی نشان دهد. اما اغلب تعارضات ناشی از عدم همخوانی نقطه نظرات و ارزش‌های مورد نظر گروه که با اغراض سیاسی و محاسبه منابع نیز همراه می‌شود، راه چنین همگرایی را مسدود می‌سازد. به همین دلیل گروه ممکن است از طریق مقایسه‌ خود با دیگران، چشم‌اندازها و مواضع آنان را به عنوان تهدیدات گروهی برای خود تفسیر کند. در اینجا رابطه درون گروهی- برون گروهی به سوی تضادها کشیده می‌شود. در حالی که روابط درون گروهی آنرا به عنوان ضرورت برای رقابت‌جویی در جهت  حفاظت از مرزهای هویت خود توصیف می‌کند، ابعاد برون گروهی راه خود را به سوی تعارض و حتی تنفر و دشمنی باز می‌کند. این فرآیند هویت‌سازی و امکان تبدیل آن به رقابت‌جویی ناسالم و تفرقه‌انگیز با طبقه‌بندی دیدگاه‌ها و تمایل به برقراری مواضع برتری‌طلبانه نسبت به دیگری آغاز می‌شود. این رقابت‌جویی در ناخودآگاه گروه ریشه‌ دوانده و همزمان با تحولات گروهی عمیق‌تر می‌شود. این ناخودآگاهی با نیازهای هویتی گروه می‌آمیزد و هر روز ابعاد نوینی به آن اضافه می‌شود به گونه‌ای که هویت گروه را نمی‌توان از آن جدا ساخت. این جدایی‌های هویتی هرگز نمی‌تواند راهی به سوی اصلاح امور و همگرایی و تفاهم همپوش میان دو گروه باز کند. نمونه روشن این عدم امکان اصلاحات در شرایط کنونی ایران را می‌توان در درک نادرست اصلاح‌طلبانی جستجو کرد که تصور می‌کنند با حفظ دیدگاه‌ها و منافع گروهی خود با نظام حاضر تغییراتی در شرایط کنونی به وجود آورده‌اند.

رقابت‌جویی و دشمنی با یکدیگر، صرف نظر از اینکه کدام گروه در موضع درست قرار دارد، به تدریج ریشه‌های خود را از درون ناخودآگاه گروه به قضاوت‌ها و سیاست‌گذاری‌های آگاهانه می‌کشند. در اینجا گروه با قطعی پنداشتن  دشمنی و خطر گروه مقابل احساس می‌کند که تنها راه ممکن برای حفاظت از خود تعریف مواضعی است که با ابعاد هویتی گروه آمیخته است. به عنوان مثال، حکومت اسلامی با دشمن پنداشتن مردم و منتصب ساختن آنها با عوامل خارجی، هویت خود را با ارزش‌های مذهبی و اسطوره‌های آن پیوند می‌زند تا بتواند از این طریق از مواضع خود، و به عبارت بهتر از منافع خود، دفاع به عمل آورد. این موضوعات هویتی مرزهای گروه را هرچه بیشتر در معرض تضادها و تصادم‌ها خشونت‌بار  گریزناپذیر قرار می‌دهد. بنابراین، آن عداوت‌های اولیه که ریشه‌هایی در ناخودآگاه مردم دوانده بود، به شرایطی کشیده می‌شود که به موجب آن گویی گروه هویت خود را به دلیل احساس خطر نسبت به آنچه برای آن اهمیتی نمادین و در عین حال ارزشی دارد، ناگزیر به دفاع از خود بر می‌خیزد، هرچند این دفاع ممکن است عاری و خالی از حقیقت باشد. گروه‌ها  بطور متقابل مواضع خود را روشن‌تر بنا نموده و ساختارهای خود را بر اساس مرزهای رقابت‌جویی و تعارضات تعریف می‌کنند. اینگونه ساختارها ممکن است خود را با باورهای مذهبی کاذب (آنگونه که از سوی حکومت اسلامی دیده می‌شود) مجهز سازند و از آنها به عنوان ابزاری برای پیشبرد اهداف خود استفاده کنند. گروه دیگر نیز، مانند مردم و قیام آنها علیه هویت کاذب حکومت مذهبی، ساختارهای فکری و اجتماعی سیاسی خود را با نگرش‌های نوینی مانند نیاز به احترام و پیشبرد حقوق بشر و قواعد دمکراتیک مجهز می‌سازند. در اینجا ارزیابی‌ها و قضاوت‌ها با این مواضع نوین ابعاد برجسته‌تری به خود می‌گیرند، استراتژی‌های متناسب با نیازها شکل می‌گیرند، در عین حال خطوط رقابت‌جویی وارد مرحله دشمنی غیرقابل سازش و آشتی می‌شود.

برای یک نتیجه‌گیری ساده، نظریه هویت اجتماعی به عنوان یکی از نظریه‌های کلاسیک توضیح دهنده فرآیند شکل‌گیری اختلافات و تعارضات و تعریف ساز و کارهای اجرای مواضع گروه‌های رقیب، می‌تواند برای توضیح علمی‌ شرایط امروز نیز مورد استفاده قرار گیرد. درواقع، از آنجا که هویت اجتماعی بر اساس معیارهای خودانگاشتی تفسیر می‌شود، و حفاظت از مرزهای آن نیز ماهیتی خودپندار به خود می‌گیرد، احساس هر نوع تهدیدی  به این خودانگاشتی‌ها گروه را به سوی مواضع مبتنی بر دشمنی با گروه مقابل وا می‌دارد. ذات خودپندار دشمنی‌های هویتی به دلیل ناسازگاری با معیارهای نوین زندگی، و یا به عبارت بهتر به دلیل نفرت نسبت به آن  معیارهای مدرن، راه خودکامگی در پیش می‌گیرد و به هر وسیله‌ای می‌کوشد گروه رقیب را از سر راه بردارد.  حکومت اسلامی نمونه روشن این خودپنداری است که همواره با تلاش برای مجهز ساختن خود با اعتقادات مذهبی، هر روز بیشتر و بیشتر از معیارهای زندگی نوین فاصله می‌گیرد و موضع دفاعی و حق به جانب خود را عیان‌تر می‌سازد. این در حالیست که این حکومت از آغاز و اساسا بر پایه توهّمات به شدت عقب مانده و متضاد با مفاهیم انسانی شکل گرفت. این توهّمات که به دلیل رسوخ تاریخی اعتقادات مذهبی در روح و روان مردم، توانسته بود حکومت مذهبی را به عنوان بدیلی برای زندگی بهتر بشناساند، امروزه توسط مردم به چالش کشیده شده است. مردم نیز با ناامیدی از انجام هر نوع اندیشه اصلاحی به این نتیجه رسیده‌اند که راهی جز خروج از عدم بلوغ خودتحمیلی ندارند و این خروج  با تلاش گسترده و پایدار برای به پایان رساندن توهم حکومت مذهبی امکان‌پذیر می‌‌شود.  به همین دلیل قیام مردم و خشم آنان را می‌توان در امتداد ادراک هویت اصیل خویش در مقابله با هویت کاذب و حق به جانب حاکمان توضیح داد.

*دکتر محمود مسائلی بنیانگذار و دبیرکل افتخاری اندیشکده بین‌المللی نظریه‌های بدیل؛ با مقام مشورتی نزد سازمان ملل متحد؛ بنیانگذار و مدیر مرکز مطالعات عالی حقوق بشر و توسعه دمکراتیک؛ اتاوا؛ کانادا


[۱] این نویسنده با بحث همه‌پرسی موافق نیست زیرا آنرا به منزله مُهر تاییدی بر موجودیت حکومت اسلامی می‌داند. این حکومت باید برای همیشه از سرزمین ما و همه حکومت‌های مشابه از دیگر جوامع نیز حذف شوند تا مردم بتوانند بر اساس قواعد دمکراتیک نوع نظام سیاسی مورد نظر خود را انتخاب نمایند.

[۲] Tajfel, H. (2010). Social Identity and Intergroup Relations. Cambridge University Press.
[۳] See: Hegel, H. (1807/1998). Phenomenology of Spirit. Inwood, M. (Trans.). Oxford University Press, pp. 72-95.
[۴] See: Herder, J.G. (1969). Yet another History of Philosophy, Barnard, M.F. (Trans.). Cambridge: Cambridge University Press, p. 188.
[۵][۵] Subjective
[۶] Dialectical relationship

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=307372