فریبرز یوسفی یکی از چهرههای شناخته شدهی فرهنگی در جامعه ایرانی لسآنجلس است. او که دانشآموخته مدرسه عالی تلویزیون و سینما در تهران و لیسانس ارتباطات و فوق لیسانس فیلم و تلویزیون از آمریکاست در برگزاری برنامههایی برای نکوداشت بزرگان هنر و فرهنگ ایران در این شهر نقش فعالی دارد.
فریبرز یوسفی با توجه به علاقهی خاص به تئاتر و زنده بودن اجرای آن در برابر تماشاگر، از حدود ۲۰۱۱ میلادی در زمینه تهیهکنندگی و تدارک تئاتر نیز فعالیت مستمر داشته است.
کیهان لندن در همین زمینه و اطلاع از وضعیت تئاتر در جامعه ایرانی لسآنجلس با وی گفتگو کرده است.
-آقای یوسفی، چه شد که وارد دنیای تئاتر به عنوان تهیهکننده شدید؟
-من از طریق خانم ویدا قهرمانی با شماری از هنرمندان تئاتر در این شهر آشنا شدم. از جمله هوشنگ توزیع، زهره رمزی، علی پورتاش، علی فخرالدین و عبدالعلی همایون… تا اینکه بچههای جوان وارد عرصه شدند و اطلاع یافتند که من در زمینهی تدارک نمایشهای تئاتری فعال هستم. یکی از این جوانان به نام عرفان ملکوتی در حدود سال ۲۰۱۱ با من تماس گرفت و در مورد تمرین نمایشی با عنوان «کنسرت نمایش نقاشی» با من صحبت کرد. من تمرین این دوستان را دیدم و از آن بسیار خوشم آمد. قبلاً هم کاری از عرفان ملکوتی در «مرکز فرهنگی ایران» مرتضی برجسته که آنهم کار خوبی بود دیده بودم. ولی «کنسرت نمایش نقاشی» تحولی در زمینه کار این جوان بود. نمایش ترکیبی از کنسرت و نقاشی بود. یکی از دوستان ایشان در مجموعه شامل هشت ترانه بیرون داده بود و عرفان ملکی با شش اپیزود ده دقیقهای تئاتر که زنجیرهوار وسط این ترانهها گذاشته بود نمایش را ساخته و پرداخته بود. نمایش هم به صورت ظریفی وارد مسائل فرهنگی و اجتماعی ایرانیان میشد. قبل از آن بیشتر کارهایی که در لس آنجلس روی صحنه میرفت کارهای کمدی بود و البته بخشی هم سیاسی، از جمله کارهای شهره آغداشلو و هوشنگ توزیع، ویدا قهرمانی، عبدالعلی همایون، پرویز صیاد و پرویز کاردان. ولی این کار متعلق به نسل جوان ما و متفاوت و مدرن بود.
من این کار را که بسیار پسندیده بودم با خانم هما سرشار در میان گذاشتم و از او دعوت به دیدن تمرین این نمایش کردم. خانم سرشار هم با دیدن تمرین کار را بسیار پسندید و تمام هزینههای تبلیغات این کار را به عهده گرفت. نمایش هم اجرا و با استقبال هم روبرو شد و تمام بلیتها فروش رفت.
-آیا این جوانان یک گروه ثابت بودند؟
-بعدها گروه ثابتی شدند. اسم آنرا هم چون من موسس گروه فرهنگی حافظ بودم گذاشته بودیم «حافظ».
-گفته میشود که در لس آنجلس گروههای ثابت نمایشی بسیار کم هستند از جمله گروه نمایشی «پارسیان» پرویز صیاد و «کارگاه نمایش ۷۹» هوشنگ توزیع و شهره آغداشلو…
-البته ناگفته نماند که شهره آغداشلو از فضای کار ایرانی بیرون آمدهاند ولی هوشنگ توزیع کار را ادامه میدهد و البته ایشان هم کارهای انگلیسی میکنند. پرویز صیاد کارهای نمایشی خود را کم کرده است. میدانید که او مدت نسبتاً طولانی با هادی خرسندی نمایشهای دو نفره میگذاشت که کارهای سیاسی بودند. البته قبل از کووید۱۹ نمایشی برای خودش نوشت که میشود گفت نوعی خداحافظی با دنیای نمایش بود که شامل سرگذشتش در دنیای هنر تا انقلاب بود. نوعی اعلام بازنشستگی. در این نمایش یک تصویر ویدئویی بزرگ از صمد وسط صحنه گذاشته بود و گفتگویی بین او و صمد در حین نمایش انجام میشد. البته گاهی خودش هم وارد تصویر میشد.
جمع بندی بکنم اینکه پرویز کاردان و میری هم در لس آنجلس اجراهایی داشتند. این دوستان کارهای پراکنده کردند و نمیتوان به آنها گروه گفت. اضافه کنم مسعود اسدالهی هم گروه خودش را داشت و کارهای تلویزیونی هم میکرد. کار معروف خودش در ایران یعنی سریال «طلاق» را در اینجا به نوعی ادامه داد و خانم زهره رمزی با ایشان همکاری میکرد.
-چه فعالیتهایی تئاتری در لس آنجلس بهخصوص در دوره بعد از کووید انجام شده؟
-یک تئاتر کوچک حرفهای در شهر سانتامونیکا لس آنجلس هست که از مراکز مهم فرهنگی این کشور است. من رفتم با مسئولین آن مذاکره کردم و آنها برای ۱۰-۱۵ اجرای تئاتری در آن محل قیمت بسیار خوبی به ما دادند. البته ما فقط تئاتر در آنجا نگذاشتیم بلکه برنامه موسیقی، شعرخوانی، معرفی کتاب گذاشتیم و همایشهای روانشناسی هم داشتیم. آقای شاهین جامعی نمایشهای کمدی گروه خودش را در آنجا اجرا کرد که همه آنها بدون آگهی بلیتهایشان کامل به فروش میرسید.
-آیا شما در تبلیغات این نمایشها به عنوان تهیهکننده نقش داشتید؟
-در بعضی کارها بله ولی نه در همه. من خبردار شده بودم که دوستانی در سان فرانسیسکو کارهای نمایشی زیبایی اجرا میکنند از جمله مسعود تایید و منیژه معاندی. خانم معاندی از بزرگترین اساتید تئاتر در دانشگاه هنر در ایران هستند که گاهی در آمریکا برنامه میگذارند. ما در لس آنجلس در رادیوها و نشریات و برخی تلویزیونها در مورد نمایشها آگهی میکنیم. این رسانهها هم با آگاهی از اینکه تئاتر پولی در نمیآورد بدون چشمداشت مالی برای ما اطلاعرسانی میکنند. خلاصه اینکه رسانهها ایرانی در این مورد به جامعه تئاتری لطف دارند.
–چند اجرای نمایش در سال در لس آنجلس دارید؟
-بعضی مواقع ما هر ماه نمایش جدید تئاتری داریم. تابستانها کمتر ولی بعدش معمولاً در سالنهای کوچک همیشه هست. البته نمایش «شاعر نقرهای» هوشنگ توزیع که من چند بار با ایشان در این زمینه همکاری داشتم در سالنهای بزرگ ۴۰۰ -۵۰۰ نفری اجرا شده. در اورنج کانتی هم اجرا زیاد داریم. نوع جمعیت آنجا کمی متفاوت از لسآنجلس است؛ اینجا جوّ بیشتر تجاری است و آنجا بیشتر فرهنگی.
-با این تعداد اجرا آیا دست اندرکاران تئاتر درآمد مناسبی دارند؟
-ببینید، بیشتر بازیگران و به ویژه جوانان شرکت کننده در این قبیل فعالیتها برای دل خودشان این کار را میکنند و بیشترشان کار اصلی درآمدزا دارند ولی شبها میآیند و به فعایتهای فرهنگی و هنری میپردازند و درآمد آنچنانی از تئاتر ندارند. مثلاً ما اخیراً تئاتری با عنوان «زن، زندگی، آزادی» داشتیم که نه فقط بازیگران رایگان در آن شرکت کردند بلکه ما از تماشاگران پول بلیت هم نگرفتیم و همت عالی بود. تازه مسئولین سالن هم با توجه به وضعیت ایران با ما همکاری کردند و با نصف مبلغ سالن را در اختیار ما گذاشتند. کارگردان این نمایش هم عرفان ملکوتی بود.
همزمان یک گروه دیگر نمایشی با عنوان «هفت خوان آزادی» با کارگردانی افشین کتانچی و ناکتا پهلوان درباره وضعیت ایران در سالنهای بزرگ ۶۰۰-۷۰۰ نفری اجرا کردند. البته با توجه به قیمت بالای سالن و هزینه عوامل متعدد در نمایش، درآمد آنچنانی از چنین اجراهایی بزرگی به دست نمیآید زیرا هزینه تبلیغات هم هست. خلاصه در کار تئاتر خارج کشور درآمد زیادی در کار نیست. کلاً تئاتر کار عشق است و مانند سینما نیست که پول زیادی از آن درآید. خانم سرشار و آقای خسرو سمنانی دراین مورد البته کمکهایی به جامعه تئاتر میکنند.
اخیراً هم برنامهای در شهر گلندل در مورد جنبش داخل کشور با حمایت «بنیاد آینه»ی داریوش اقبالی و همکاری آقای سمنانی که «بنیاد امید» و «بنیاد هنرمند» را دارند، برگزار شد که در بخشی از آن ناکتا پهلوان با بازی خود قربانیانی مانند مهسا و نیکا را تجسم میبخشید. اخیراً این کار را به صورت یک نمایش ۹۰ دقیقهای درآوردهاند و در لس آنجلس و اورنج کانتی اجرا کردند که مورد استقبال قرار گرفت.
-اجرای نمایشهای لس آنجلس را از نظر کیفی چگونه ارزیابی میکنید؟
-خُب، با داخل کشور و فضای کاملاً حرفهای آنجا نمیتوان مقایسه کرد زیرا زمان تمرین در اینجا کم است و بازیگران کار اول دارند و وقت کمتری میتوانند به کار اختصاص دهند. حمایت مالی هم کم است و دکور هم میتواند بسیار پرهزینه باشد. اینست که اگر واقعبینانه نگاه کنیم از نظر کیفی اجراهای داخل کشور بهتر هستند.
-آیا کارهای کمدی هم در حال حاضر در لس آنجلس اجرا میشود؟
-میشود گفت که بعد از کرونا و جنبش اعتراضی اخیر در ایران ما برخلاف پیش از کرونا نمایشهای کمدی نداریم. تنها کار کمدی را خانم فیروزه خطیبی گذاشتهاند با عنوان «موش و تله». اکثر کارها بسیار جدی هستند و هنرمندانی از ایران میآیند و اینجا اجرا میکنند. از جمله افشین هاشمی که کاری تکنفره را در یک سالن ۷۰ -۸۰ نفری اجرا کرد که موفق بود. برزو ارجمند و احسان کرمی هم از ایران در اینجا اجراهایی داشتهاند. آنها البته بعد از جنبش مهسا در اینجا ماندگار شدند و در دیگر شهرهای آمریکا نمایش را اجرا کردند. هر دو کار اخیر باید گفت که از نظر اجرا حرفهایتر بودند. باید در نظر گرفت که در اینجا جوانان علاقمندان تازهکار هستند و امکانات هم محدود است.
ولی جوانانی مانند عرفان ملکوتی که دانشآموخته ایران است و اینجا فعالیت میکند میتواند آینده درخشانی در زمینه تئاتر داشته باشد. کار دیگر او با عنوان «عشاق سینهچاک سوزان روشن» بود که اجرایی تکنفره و بسیار عمیق بود. «دختران دشت، دختران انتظار» کار بعدیاش بود. میتوان گفت که در اینجا هم داریم به سوی ارتقاء کیفی کارهای نمایشی پیش میرویم.
-از جمعیت پانصدهزار نفر ایرانی در لس آنجلس حدودا چند درصد به تئاتر میروند؟
-بسیار ناچیز! سینما و بهخصوص کنسرت پاپ هزاران تماشاگر دارد و درواقع کنسرت حرف اول را میزند. زندهیاد همایون خسروی نوازندهی ویولن سل حرف جالبی داشت که: در این شهر اگر میخواهی موفق بشوی یا باید بتوانی برقصانی، یا بخندانی و یا بخورانی! کار کمی جدی تماشاگر آنچنانی ندارد.