تا حدیثی دیگر…

دوشنبه ۸ آبان ۱۴۰۲ برابر با ۳۰ اکتبر ۲۰۲۳


آرمیتا گراوند

بار دیگر صنمی رفت ز دست
اهرمن شیشه‌ی عمری بشِکست

آرمیتا به رهِ مهسا بُرد
بار دیگر دل میهن را خَست

گُنَهَ‌اش آنکه بسی زیبا بود
او چو مهسا گره از زلف گشود

خواست باشد که دمی هم آزاد
شاد باشد، بدهد زلف به باد

پرده برداشت زِ مشکین زلفش
او به زیبایی دنیا افزود

اهرمن، دشمن زیبایی‌ها
 نتوانست ببیند همه آن شادی را

زشتخویان بفرستاد وُ نُمود
 چهره‌ی زشت خود آنگونه که بود

آرمیتا را کُشت
همچو مینو، مهسا
چون غزاله، نیکا
یا حدیثی دیگر **
جلوِ چشم کسان
نه که پنهان ز نظر

ما چه کردیم ولی؟
ما نشستیم وُ تماشا کردیم *
یا که دیدیم وَ حاشا کردیم!

ومن از خود پُرسم:
اینچنین می گُذَرَد
تا حدیثی دیگر…؟

شعر از کیومرث سیاه

* عاریت از علی کریمی
** تنی چند از جانباختگان جنبش زن، زندگی، آزادی

 

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۱۵ / معدل امتیاز: ۳٫۸

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=334003