فرو افتادن نقاب جمهوری از چهره حکومت اسلامی و آغاز انقلاب ملی مردم ایران

- مردم در داخل کشور با آزمون و خطا و شناخت دو جریان به ظاهر رقیب اصلاحطلب و اصولگرا، کم‌کم از آنها عبور کردند. با اینهمه سال‌های زیادی و در شرایطی که هنوز رسانه‌ها انحصارا در دست حکومت بود، حتی مردم شانس آگاهی از خیل مخالفان و معترضان به این وضعیت را نداشتند و می‌پنداشتند که در این راه تنها هستند و در نتیجه در نوعی افسردگی و ناامیدی بسر می‌بردند.
- در  سال‌های دهه ۸۰ بود که مردم کم‌کم با دسترسی به شبکه‌های ماهواره‌ای، و دانشجویان و دانش‌آموزان با دسترسی به شبکه اجتماعی فیس‌بوک و تا حد بسیار کمی‌توئیتر یا ایکس کنونی و پیام‌رسان‌هایی مانند یاهومسنجر و غیره اولین بار انحصار رسانه‌ای جمهوری اسلامی را به عنوان تنها منبع خبر و سازنده‌ی ذهنیت جامعه  شکستند.
- از سال ۱۳۹۶ و تنها چند ماه پس از آخرین نمایش کلاسیک انتخابات دروغین رژیم اشغالگر اسلامی، نقاب جمهوری از چهره زشت این حکومت اسلامی (استبدادی، ظالم و فاسد) فرو افتاد و حال فریب ۴۵ ساله این حکومت بر هیچ کسی پوشیده نیست. امروزه در سایه رسانه‌های اینترنتی، هیچکسی در سانسور قرار ندارد و نمی‌شود هیچ اندیشه‌ای را خاموش کرد و انحصار از دست حکومت خارج شده و آگاهی متکثر امکانپذیر گشته است.

شنبه ۳۰ دی ۱۴۰۲ برابر با ۲۰ ژانویه ۲۰۲۴


مصطفی رشیدی – در یک جامعه یا ملت تحت انقیاد حکومت مستبد و توتالیتر (تمامیت‌خواه)، بزرگترین دشمن آن حکومت همانا جامعه‌مدنی و نهادهای برسازنده آن مانند احزاب، سازمان‌های غیردولتی (NGOs) و انجمن‌ها و هرگونه گردهمایی و تشکیلات خودجوش مردمی‌ و غیردولتی است که رسانه و آموزش آزاد و غیرانحصاری را نیز می‌توان در ادامه و مرتبط با آن ذکر نمود.

دیوارنویسی اعتراضی در خوابگاه دانشگاه علوم پزشکی مازندران – آبان ۱۴۰۱

از همین رو، حکومت توتالیتر همواره می‌کوشد که تحزب را در عمل و کلام تقبیح کند و نهادهای غیردولتی را به جاسوسی و اقدام علیه امنیت ملی (درواقع امنیت حکومتی) متهم نموده و با ایجاد فضای ترس و تهدید مردم را در شکل یک توده قابل شکل دادن توسط حکومت نگه دارد. رژیم جمهوری اسلامی نیز سابقه‌ای مشخص در تضعیف تحزب، برخورد حذفی با اشخاص و گروه‌های با فعالیت مدنی مانند انجمن‌های محیط‌ زیستی و انجمن‌های خیریه، انجمن‌های معلمین، نویسندگان، کانون‌های فرهنگی و غیره و قتل و اعدام و ترور اشخاص مرتبط با آنها دارد.

اساسا رژیم اسلامی جامعه ایرانی را همچون مومی‌ در دستگاه ایدئولوژیک خود می‌خواهد تا مانند یک موجود بی‌اراده همیشه سکوت کنند و در نمایش‌های به ظاهر دموکراتیک مانند انتخابات‌، بدون فکر و حق تصمیم‌گیری به گزینه‌های وابسته حکومتی که خود از پیش مشخص کرده رای دهند تا نمایش حکومت برای کشورهای خارجی و نهادهای حقوق‌ بشری تکمیل شود و در داخل کشور نیز این باور را تحمیل کند که ما در اکثریت هستیم و شما (اقلیت مخالف) باید دلسرد از هرگونه کنش و فعالیت مدنی باشید.

نمایش رژیم در داخل و با اتکا به بازوهای تبلیغی آن در خارج که انجمن‌های به ظاهر حامی‌ حقوق و منافع ایرانیان در آمریکا و اروپا تشکیل داده و در بسیاری رسانه‌ها نیز نفوذ کرده بودند دست‌کم سه دهه با این سیاست ادامه یافت. اما مردم در داخل کشور با آزمون و خطا و شناخت دو جریان به ظاهر رقیب اصلاحطلب و اصولگرا، کم‌کم از آنها عبور کردند. با اینهمه سال‌های زیادی و در شرایطی که هنوز رسانه‌ها انحصارا در دست حکومت بود، حتی مردم شانس آگاهی از خیل مخالفان و معترضان به این وضعیت را نداشتند و می‌پنداشتند که در این راه تنها هستند و در نتیجه در نوعی افسردگی و ناامیدی بسر می‌بردند. در مقابل، حکومت با انحصار رسانه و تحمیل کتب درسی و آموزشی مطابق سیاست‌های ایدئولوژی تمامیت‌خواهانه خود و با تحریف تاریخ و وضعیت حاضر جامعه و روایتی سزارین شده از جهان دموکراتیک بیرون از مرزها، هرچه می‌خواست به باور عمومی‌ تحمیل می‌کرد.

در این میان بحران مطالعه در جامعه ایرانی خود مزید بر علت بود و زمینه را به نفع حکومت مستبد اسلامی رقم می‌زد. اما انتشار برخی کتب سیاسی، جامعه‌شناسی و برخی مجلات و نشریات که بیشتر آنها پس از مدتی توقیف می‌شدند، مورد توجه جامعه دانشگاهی قرار گرفت و با گسترش آموزش عالی و بحث و گفتگو در کلاس‌های درس و گفتگوهای شبانه در خوابگاه‌های دانشگاهی، هسته‌های اولیه آگاهی و ایستادگی علیه قدرت تمامیت‌خواه شکل گرفت که بروز آن را در تیرماه سال ۱۳۷۸ و اعتراضات دانشجویی دیدیم که ادامه آن به سال‌های ۸۲ و ۸۶ و نیز ۸۸ رسید که در جریان سال ۱۳۸۸ جامعه فرهنگی و طبقه متوسط فرهنگی که تا حدودی اهل مطالعه و اطلاع یافتن از وضعیت کلی کشور و جهان بودند، با دانشجویان و دانشگاهیان و روشنفکران همگام شده و رخداد اعتراضات بزرگ در کلانشهرها و شهرهای بزرگ و برخی شهرهای متوسط را رقم زدند. باید کوتاه ذکر شود که اعتراضات سال ۸۸ نیز در نفی تمامیت‌خواهی رژیم اسلامی بود که سرپوشی اصلاح‌طلبانه و دروغین بر آن گذاشته شد که گواه آن شعار محوری «مرگ بر اصل ولایت فقیه» بود.

در  سال‌های دهه ۸۰ بود که مردم کم‌کم با دسترسی به شبکه‌های ماهواره‌ای، و دانشجویان و دانش‌آموزان با دسترسی به شبکه اجتماعی فیس‌بوک و تا حد بسیار کمی‌توئیتر یا ایکس کنونی و پیام‌رسان‌هایی مانند یاهومسنجر و غیره اولین بار انحصار رسانه‌ای جمهوری اسلامی را به عنوان تنها منبع خبر و سازنده‌ی ذهنیت جامعه  شکستند. باید گفت اعتراضات سال ۸۸ محصول پیوند طبقه متوسط فرهنگی و جامعه دانشگاهی در اثر توسعه مطالعه کتب و نشریه‌ها و نشر آن در شبکه‌های محدود اجتماعی و نیز دریافت خبر و تحلیل از شبکه‌های ماهواره‌ای فرامرزی بود.

با گسترش دسترسی مردم به رسانه‌های صوتی و تصویری و نوشتاری از طریق امواج ماهواره‌ای و اینترنتی و با ظهور و دسترسی شبکه‌های اجتماعی بیشتر و توسعه اینترنت و ظهور نسل جدید پیام‌رسان‌هایی مانند وایبر، تلگرام و واتساپ و شبکه‌های اجتماعی جدیدتر مانند اینستاگرام، انحصار رسانه‌ای رژیم به شدت در هم شکست و رسانه‌های وابسته به آن با وجود هزینه‌های گزاف، از سوی مردم نادیده گرفته شدند و حتی سریال‌های ساخته شده داخلی نیز بدون مخاطب ماندند.

در نبود شرایط عادی برای ایجاد احزاب و انجمن‌ها و گروه‌های غیردولتی، مردمی‌ که حال به واسطه شبکه‌های اجتماعی، نه تنها در انحصار دسترسی به اطلاعات نبودند بلکه خود به صورت فردی و گروهی شروع به تولید محتوا و مبارزه علیه تحریفات و وارونه‌سازی‌های حقایق توسط حکومت کردند و نسل جدید در محتوای متعارض با آنچه در نظام آموزشی حکومتی ارائه می‌شد رشد پیدا کرد و از این رو ما شاهد دهه هشتادی‌هایی هستیم که کمتر شباهتی به دهه‌های گذشته دارند و به هیچ وجه تابع نظر حکومت نبوده و بزرگترین جمعیت فعال در راستای انقلاب ملی، سکولار و دموکراتیک ایران هستند.

سال ۹۶ را باید متاثر از خیزش جوانان دهه ۶۰ و ۷۰ و اثرگذاری رسانه‌های جدید تلویزیونی با شیوه تولید محتوای جدید، مطبوعات الکترونیک منتقد و اپوزیسیون و مهم‌تر از همه آنها، کانال‌ها و گروه‌های پویای پیام‌رسان تلگرام (مانند کانال تلگرام آمدنیوز)  دانست. نقش مطبوعات الکترونیک،  افزایش کمیت و کیفیت شبکه‌های ماهواره‌ای مخالف رژیم اسلامی و باز مهم‌تر از آنها شبکه‌های اجتماعی اینستاگرام و پیام‌رسان‌های واتساپ و تلگرام در اعتراضات ۹۸ را می‌توان به خوبی درک کرد. سال ۱۴۰۱ نماد نسل دهه هشتادی و اثرگذاری طیف گسترده‌ای از رسانه‌های اینترنتی و ماهواره‌ای است که حکومت تمامیت‌خواه را در سرگشتگی و شوک بزرگی فرو برد و مردم ضمن آگاهی یافتن از وضعیت حاکم بر ایران و مقایسه دقیق آن با جوامع آزاد و بهره‌مند از لحاظ اقتصادی، با شیوه مبارزات خیابانی، جنگ روانی، دفاع مشروع، لزوم سازماندهی و مدیریت مبارزات آشنا شدند و با این روند ادامه انقلاب جاری و کنونی می‌تواند امیدوارکننده باشد.

از سال ۱۳۹۶ و تنها چند ماه پس از آخرین نمایش کلاسیک انتخابات دروغین رژیم اشغالگر اسلامی، نقاب جمهوری از چهره زشت این حکومت اسلامی (استبدادی، ظالم و فاسد) فرو افتاد و حال فریب ۴۵ ساله این حکومت بر هیچ کسی پوشیده نیست و این دقیقا مصادف با شروع جریان واقعی انقلاب ملی، سکولار و دموکراتیک مردم ایران است که می‌تواند بر محوریت حاکمیت قانون اساسی یعنی همان چیزی که انقلاب مشروطه ایران دنبال می‌کرد، قرار بگیرد و تاریخ آزادیخواهی ایرانیان را تکمیل نماید. به اوج رسیدن ناکارآمدی رژیم اسلامی و بی‌اثر شدن بازی خودساخته اصلاحطلب و اصولگرا همزمان شد با گسترش جامعه اطلاعات و آگاهی‌محور ایران در نسل‌های جدید که در سایه توسعه شبکه‌های اجتماعی، پیام‌رسان‌ها، شبکه‌های ماهواره‌ای و غیره صورت پذیرفت و به شعار (اصلاحطلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا) ختم شد؛ یعنی پایان بازی جمهوری اسلامی که نقابی چندین دهه‌ای برای امنیت خاطر حکومت مطلقه ولایت فقیه و روتوشی بر استبداد، تمامیت‌خواهی، ناکارآمدی و فساد سیستماتیک این رژیم بوده است.

امروزه در سایه رسانه‌های اینترنتی، هیچکسی در سانسور قرار ندارد و نمی‌شود هیچ اندیشه‌ای را خاموش کرد و انحصار از دست حکومت خارج شده و آگاهی متکثر امکانپذیر گشته است. امروزه با وجود فیلترینگ سنگین حکومتی علیه رسانه‌ها ما شاهد شکل‌گیری انجمن‌ها و گروه‌ها و احزاب در فضای مجازی و اقبال مردم به آنها هستیم. هر شخص با استعداد و مبارزی می‌تواند با مطالعه محتواهای در دسترس خود به رسانه‌ای تبدیل شود و گویی ایرانیان در دنیای مجازی تحت آموزش و جامعه مدنیِ خلاف خواستِ حکومت قرار گرفته‌اند.

البته ما ایرانیان همچنان بطور جد محتاج مطالعه عمیق و فرهنگ کتابخوانی برای درک بهتر رخدادهای ملی و بین‌المللی و روایت درست از تاریخ معاصر کشور جهت شناخت واقعیت‌ها و مقابله با بازی‌ها ی روانی از سمت رژیم در مسیر مبارزه هستیم و هم نیاز به تقویت محتوای رسانه‌ای و آموزش بهتر نسل‌های جدید در این فضای حداقلی در شرایط انحصار آموزش و پرورش توسط رژیم اسلامی، تا فرصت سرنگونی و استقرار حاکمیت ملی هستیم. ما نیازمند توسعه فرهنگ مطالعه و آشنایی جدی‌تر با مفاهیمی‌مانند دموکراسی، سکولاریسم، لائیسیته، حقوق بشر، حقوق زنان و کودکان، محیط‌ زیست، حقوق اقلیت‌ها و آشنایی با تاریخ گذشته و معاصر و چگونگی ابتلا به شرایط کنونی هستیم تا با ذهنی آزاد بتوانیم آخرین گام‌های انقلاب را برداریم و خود را آماده پذیرش شروط یک جامعه دموکراتیک با محوریت قانون اساسی و قوانین تابعه آن نماییم، یعنی نیت کلی که انقلاب مشروطه از ۱۲۸۴ تا ۱۲۸۸ خورشیدی  نیز حول محور آن شکل گرفت.

*مصطفی رشیدی دارای مدرک دکترای جغرافیای سیاسی است.

 

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۳۷ / معدل امتیاز: ۴٫۶

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=340244