حامد محمدی- میزان دقیق آسیبهای ناشی از حمله تلافیجویانه اسرائیل به تأسیسات پدافندی اصفهان که ۳۱ فروردینماه ۱۴۰۳ انجام شد برای کسی بجز مقامات حکومت هنوز مشخص نیست. هرآنچه فعلاً توسط رسانههای بینالمللی و مقامات در مورد میزان خسارات یا اثرات حمله بیان میشود حدس و گمانهایی بر اساس تصاویر ماهوارهای یا اطلاعات منابع غیررسمی است.
این عملیات آنقدر «کنترلشده» بود که فرمانده ارتش جمهوری اسلامی توانست ادعا کند توسط «چند ریزپرنده» انجام شد و خسارتی نداشت. هرچند که تجربه نشان میدهد در شرایط مشابه فاز اول واکنش مقامهای نظام با کمک دستگاههای تبلیغاتی همواره «خفیف جلوه دادن ضربات» است که از اسرائیل یا سایر دشمنان دریافت کردهاند. درواقع حتا اگر این حمله خسارات سنگین برجای میگذاشت باز هم فرماندهان ارشد نظامی جمهوری اسلامی میزان خسارات را انکار میکردند. با این تفاوت که اگر حمله و خسارات ناشی از آن سنگین باشد، مدتی که آنها میتوانند خسارات و تلفات خود را پنهان کنند کوتاه و لطمهای که به موقعیت و حیثیت آنها میخورد بیشتر است.
تا همین جای کار در ظاهر به نظر میرسد جمهوری اسلامی از پرتاب بیش از ۳۵۰ موشک و پهپاد به اسرائیل راضی است، زیرا به نظر میرسد هم آنها و هم افکار عمومی انتظار واکنشهای بسیار شدیدتری را از اسرائیل داشتند.
شیوه حمله ۳۱ فروردین، نقاط و تجهیزاتی که هدف حمله بودند، تسلیحات به کار رفته در عملیات و تاکتیک اجرای آن و میزان خسارات ناشی از حمله، عناصر وابسته به «میدان رزم» است که به صورت مستقیم و غیرمستقیم تعیینکنندهی طیف وسیعی از رویدادهای آیندهاند.
از نظر نظامی اینکه اسرائیل برای این حمله از جنگندههای اف-۳۵ استفاده کرد یا ریزپرندهها و پهپادها تفاوت از زمین تا آسمان است چرا که بعد از طرح اولین پرسش چندین پرسش دیگر قابل طرح است که پاسخ هر کدام از آنها تحلیل را به مسیری هدایت میکند که نتیجه آن بر اصل ماجرا یا «اهداف سیاسی» این عملیات تأثیر میگذارد.
اگر جنگندههای اسرائیل در این عملیات مشارکت داشتند آیا از پشت مرزهای ایران به هدف شلیک کردند یا وارد حریم هوایی ایران شدند؟
کدام کشورها آسمان خود را به روی جنگندههای اسرائیل باز گذاشتند؟
آیا تانکرهای سوخترسان آمریکا از جنگندههای اسرائیل پشتیبانی کردند؟ در اینصورت سوخترسانهای آمریکا از کدام کشورها برخاستند؟
اگر جنگندههای اسرائیل وارد حریم هوایی ایران شدند کدام رادار و پدافند وظیفه شناسایی و انهدام آنها را داشت؟
آیا تجهیزات پدافندی جمهوری اسلامی توان رهگیری این جنگندهها را دارد؟
اسرائیل با کمک چه کسانی اهداف را شناسایی کرد؟
چرا از بین تمام اهدافی که در دسترس داشت «رادار پدافند نیروگاه اتمی نطنز» مستقر در پایگاه ارتش انتخاب شد؟
بدیهی است پاسخ به این به پرسشها در تحلیلهای نظامی و امنیتی و در تقویت حدس و گمانها و جهت دادن به برآورد نهایی یعنی «تأثیر عملیات نظامی بر معادلات سیاسی» تأثیر مستقیم دارد.
بین طراحی یک عملیات نظامی و نتایج آن با معادلات سیاسی نیز رابطه مستقیم برقرار است. جنگ میان جمهوری اسلامی و اسرائیل یک جنگ کلاسیک نیست. در این جنگها به ویژه اگر طولانی شوند گاهی عملیات نظامی ممکن است با اهدافی صرفاً میدانی طراحی شوند. به عنوان مثال طراحی یک عملیات برای محاصره و فتح یک منطقه با هدف دسترسی به ارتفاعات و تپههای استراتژیک که تسلط و عمق دید و شدت آتش به اراضی دشمن را بیشتر میکند.
اما جنگ میان جمهوری اسلامی و اسرائیل منحصر به فرد است. رابطه «طراحی» یک عملیات نظامی و نتایج آن عملیات با معادلات سیاسی، در جنگهای کلاسیک متفاوت از جنگ منحصر به فرد تهران و تلآویو است. درواقع در «اتاق جنگ» هر دو طرف نمیشود عملیات را «بدون اهداف سیاسی» طراحی کرد. به عنوان مثال در تهران طراحی میکنند ۳۵۰ پهپاد و موشک به سمت اسرائیل پرتاب شود با این اطمینان که با کمک تبلیغات و بزرگنمایی عملیات، فشار «فداییان نظام» برای گرفتن انتقام از اسرائیل کم شود و همزمان اقدامی نباشد که اسرائیل را وادار به انتقام سنگین کند.
تقریباً با اطمینان کامل میشود گفت، «ستاد عملیات ارتش اسرائیل» بر اساس ضرورتهای سیاسی «کابینه جنگ» عملیات را طراحی میکند. بنابراین شیوه اجرا، تجهیزات و تسلیحات به کار رفته (حتا نوع موشک) و میزان خسارات و حتا نقاط احتمالی ورود به آسمان ایران یا مناطق پرتاب موشکها میبایست بر اساس ضرورتهای سیاسی طراحی شود.
پیامهای اسرائیل به جمهوری اسلامی
آنچه به صورت اولیه منطبق بر شواهد میدانی قابل مشاهده است اینکه این عملیات برای ارسال چند پیام خاص به علی خامنهای و فرماندهان او طراحی شد:
«۱)با کمترین مشکل اعم از سیاسی و لجستیک، ۲)هر وقت اراده کنیم، ۳)هر نقطهای را بخواهیم هدف میگیریم و ۴)ضعفهای امنیتی و نظامیتان را میشناسیم.»
مسئله اساسیتر آنجاست که آیا فرماندهان ارشد جمهوری اسلامی ضعفهای نظامی- امنیتی را به گوش خامنهای فرمانده کل قوا (خامنهای) رساندهاند یا او را هم مثل هواداران نظام با بلوف و بزرگنمایی سر کار گذاشتهاند؟
خاک پاشیدن به چشم جمهوری اسلامی
هرچند نتایج دقیق عملیات اسرائیل در اصفهان مشخص نیست، اما به نظر میرسد سطح آن به اندازه عملیات یا خرابکاریهای گذشته در انفجارهای پارچین و نطنز نبوده و اینبار فقط به «چشم نیروهای مسلح جمهوری اسلامی» خاک پاشیده است: به رادار سیستمهای پدافندی نیروگاه اتمی نطنز که مأموریت آن شناسایی، رصد، ردیابی و انهدام تهدیدات هوایی علیه قلب اتمی جمهوری اسلامی است.
ابهام در اینجاست که وقتی سپاه پاسداران به اسرائیل حمله کرده، چرا پایگاههای راداری، موشکی، پدافندی یا تأسیسات مستقر در پادگانهای سپاه هدف قرار گرفته نشد؟ یا چرا پدافند مستقر بر رینگهای نزدیکتر به تأسیسات اتمی هدف نبود؟
بعید است رهبران اسرائیل آنقدر سادهاندیش باشند که گمان کنند با این سطح از عملیات میتوانند تیغ یهودستیزی جمهوری اسلامی را کُند کنند هرچند این احتمال وجود دارد که عملیات ۳۱ فروردین فازهای دیگری هم داشته باشد. اکنون که حدود ۴۸ ساعت از عملیات اسرائیل گذشته ابعاد اولیه آن قابل بررسی است، مسائلی که هر کدام از آنها جداگانه قابل بحث است:
قُرص شدن سرکوبگران
۱)چنین عملیاتی بعید است فشار خون هواداران نظام را برای گرفتن انتقام مجدد از اسرائیل بالا ببرد. حتا بسیاری از آنها را خوشحال کرد که اسرائیل توان و جرأت پاسخ سنگین به موشکهای بالستیک و پهپادهای سپاه پاسداران را ندارد و چنین رضایتی از سوی آنها برای جمهوری اسلامی رضایتبخش است. نظام به خشونتهای حامیانش علیه معترضان در سرکوبهای خیابانی نیاز دارد و وضعیت فعلی دل آنها را اقدام علیه اسرائیل قُرص کرده است.
ارفاق به نظام
۲)این عملیات به رهبران و مسئولان نظام جمهوری اسلامی هشدار داد که دست اسرائیل برای طیف گستردهای از اقدامات نظامی باز است. نوع بمبها و موشکهایی که اسرائیل در هدفگیری پایگاههای حشدالشعبی و حزبالله در عراق و سوریه همزمان با عملیات نظامی در ایران استفاده کرد کاملاً متفاوت بود. ضمناً حملات اسرائیل میتوانست به اهدافی باشد که حیثیت نظام لطمه بخورد و آنها مجبور به واکنش شدیدتر شوند و زنجیرهای از تشدیدها شرایط را اضطراری کند. بنابراین اسرائیل به هر دلیل یا محاسبهای، به جمهوری اسلامی ارفاق کرد؛ اما چرا و با چه موانعی روبروست؟
استفاده «فوری» از ظرفیت مردم ایران برای اهداف «میانمدت» سیاسی!
۳)حد فاصل میان عملیات سپاه تا تلافی اسرائیل حدود پنج روز بود. در این مدت اکانتهای رسمی فارسی وزارت خارجه و وزارت دفاع اسرائیل مدام با حمایت از مبارزات آزادیخواهانه مردم ایران تکرار کردند که «مبارزه اسرائیل با خامنهای است و نه مردم ایران». آنها همچنین تأکید کردند که «کنار مردم ایران ایستادهاند.» درواقع اسرائیل در شبکههای اجتماعی یک «ستاد جنگ» مجازی به زبان فارسی تشکیل داد که با جنگ روانی و رسانهای اهرمهای جبههی خود را علیه جمهوری اسلامی، با استفاده از «نارضایتی مردم ایران از حکومت» تقویت کند اما این عملیات به شیوهای طراحی نشد که «فوری» جمهوری اسلامی را به چالش جدیدتری بکشاند آنهم در شرایطی که مردم ایران «نیاز فوری» به پشتیبانیهای بینالمللی دارند. در عوض این فرصت را به اسرائیل داد تا در میانمدت کارزار نظامی- سیاسی خود را پیش ببرد.
تحمل پنج روز خشونت دیوانهوار علیه مردم
۴)ترس حکومت از وقوع یک جنگ با اسرائیل و همزمان به راه افتادن تظاهرات خیابانی باعث شد تا با چراغ سبز علی خامنهای به بهانه حجاب، مأموران امنیتی و سرکوبگر در شهرها مستقر شوند. اوج برخورد حکومت با زنان و دختران حد فاصل حمله سپاه و عملیات تلافیجویانه اسرائیل بوده است. ساعاتی بعد از عملیات اسرائیل یکی از اعضای دفتر خامنهای اعلام کرد، «برخی مسئولان به دلیل اقدامات نامناسب و کارهای بیقاعده در برخورد با بیحجابی تذکر گرفتند!» در شرایطی که خامنهای خودش در خطبههای نماز «عید فطر» دستور برخورد با بیحجابی را صادر کرده بود، چنین موضعی میتواند بیانگر اندکی کاهش هراس حکومت از اقدام اسرائیل باشد.
عاقبت مماشات
۵)محدودیتهای یک اقدام سخت قابل فهم است اما تجربه نشان داده دود مماشات با جمهوری اسلامی در هر شکل و اندازه و با هر هدف و منفعتی، به چشم مماشاتگران میرود. حمله تروریستی «هفت اکتبر» حماس به اسرائیل حاصل دورهای طولانی از همین مماشات بود که بخشی از آن نادیده گرفتن تحریمها و آزاد ساختن میلیاردها دلار پول بلوکه شده ایران بود. این احتمال که فشارهای دولت بایدن مانع اجرای یک عملیات قابل توجه توسط اسرائیل شده باشد کم نیست. ضمن اینکه در یک دهه گذشته سپاه پاسداران به زیستن زیر اقدامات نظامی دورهای اسرائیل نظیر حملات هوایی در سوریه و ترور فرماندهان و خرابکاری در داخل ایران عادت و مسیرهای جدیدی برای طراحی حملات متقابل پیدا کرد. مردم ایران و اسرائیل در یک جنگ تمامعیار علیه جمهوری اسلامی در «جبهه مشترک» قرار دارند. بنابراین هرگونه ارفاق به جمهوری اسلامی به زیان مردم ایران است که سختترین شرایط امنیتی و اقتصادی را تحمل میکنند.
در ارتباط با عملیات اسرائیل، صادق زیباکلام که منتقد سرسخت جمهوری اسلامی است اما راضی به سقوط نظام نیست، مینویسد، «ظاهراً عملیات اسرائیلیها بسیار محدود بوده تا ایران حُکماً مجبور به تلافی و پاسخدهی نباشد. بنابراین میتوانیم اجالتاً [عجالتا] نفس راحتی بکشیم و بگوییم بحول و قوهاللهی دور نخست یا راند اول درگیری میان ایران و اسرائیل به پایان رسید.» وی اشاره میکند «این راند نشان [داد] که شعار نابودی اسرائیل چقدر واقعبینانه بوده.»
اشاره زیباکلام به «حمله محدود»، «مجبور نبودن نظام به تلافی» و فعلا بطور موقت «نفس راحت کشیدن» آدرسهای واقعی است چنانکه تلویحا به ادامه نگرانیهای خود در راندهای بعدی نیز اشاره میکند.
حسین امیرعبداللهیان وزیر خارجه جمهوری اسلامی میگوید، تا زمانی که اسرائیل حمله بزرگی انجام ندهد، قصد پاسخگویی نداریم. هرچند در داخل حکومت آتشبه اختیار کم نیست اما موضع امیرعبداللهیان نشان میدهد دستکم بخشی از جریانهای پرنفوذ نظام از این این وضعیت و درواقع از سطح عملیات اسرائیل در اصفهان رضایت خاطر دارند چون کنترل اوضاع از دستشان خارج نشده است.