حنیف حیدرنژاد- سیاست خارجی “جمهوری اسلامی” از آغاز تاسیس تا امروز بر پایه آمریکاستیزی/ غربستیزی و اسرائیل ستیزی/ یهودستیزی استوار بوده است. در همین راستا در این رژیم عملیات نظامی کوچک و بزرگ علیه مراکز، منافع یا افراد وابسته به ایالات متحده آمریکا و اسرائیل برایش یک ضرورت تعطیلناپذیر بوده است.
اجرای حمله به مراکز و منافع آمریکا در منطقه یا حمله نظامی به اسرائیل و منافع آن میتواند در مکانهای مختلف به اشکال مختلف و توسط نیروهای مختلف انجام شود. در همین راستا سپاه پاسداران و نیروی قدس سپاه مسئولیت طراحی، تامین لجستیک، آموزش نیروها و اجرای عملیات را به عهده دارند. نیروهای عملکننده میتوانند از ایران یا از نیروهای محلی در کشورهای مختلف باشند. این نیروها عمدتا از بین نیروهای مذهبی شیعی انتخاب و آموزش داده میشوند (حزبالله لبنان، فاطمیون افغانستان، زینبیون پاکستان، حشدالشعبی عراق و…) بر حسب ضرورت نیروهای سُنی نیز میتوانند حمایت شوند (حماس).
این سیاست در چهار چوب ایدئولوژی شیعی با عنوان «دفاع از مظلومین و هموار کردن ظهور مهدی» (امام دوازدهم شیعیان) توجیه میشود. در تصویر بزرگتر، این سیاست با نام همبستگی “امت اسلامی” پیش برده میشود. در همین راستا است که علی خامنهای خود را “رهبر مسلمین جهان” میخواند. بر بستر همین تفکر ایدئولوژیک است که رهبران رژیم ولایت فقیه و فرماندهان سپاه پاسداران از “محو و نابودی اسرائیل” سخن گفته و برای آن در تهران “ساعتشمار محو و نابودی” نصب کردهاند. و بر همین اساس است که حمله به مراکز، منافع و نیروهای ایالات متحده آمریکا در هر گوشه جهان تشویق و حمایت میشود. فراتر از ایدئولوژی اسلامی، این سیاست در چهارچوب “غربستیزی و مبارزه ضدامپریالیستی” نیز عرضه شده و میتواند متحدانی خارج از نیروهای اسلامی- شیعی را جستجو یا به خود جذب کند (کوبا، نیکاراگویه، ونزوئلا و…).
حاصل تبلیغات ۴۵ ساله جمهوری اسلامی در رابطه با این موضوع، یعنی نابودی اسرائیل و ضدیت با غرب و آمریکا، هم در بین هوادارن این رژیم و بدنه نیروهای سپاه و بسیج و هم در بین هوادارن این رژیم در کشورهای مختلف این “انتظار” را ایجاد کرده است که اگر نیروهای نیابتی از سوی اسرائیل و آمریکا یا دیگر نیروهای غربی مورد حمله نظامی قرار بگیرند، رژیم ایران در چهار چوب “همبستگی اسلامی” که دهههاست آن را تبلیغ کرده، وارد عمل شده و از آن نیروها حمایت میکند. درواقع این نیروها به پشتگرمی حکومت اسلامی ایران و پولها و تسلیحات این رژیم است که وارد بازی خطرناک رویاروئی یا آمریکا و اسرائیل شدهاند.
تا ۷ اکتبر و حمله تروریستی- جنایتکارانه حماس به اسرائیل، رویاروئی جمهوری اسلامی با اسرائیل و آمریکا بیشتر در حد “رجزخوانی” بود. هروقت هم لازم میشد چند عملیات کوچک و محدود بمبگذاری یا گروگانگیری و راهزنی دریائی وارد دستور کار شده و رژیم ایران با عملیات وسیع تبلیغی و بزرگنمائی آن عملیاتها، قدرتنمائی میکرد. سالهای طولانی این سیاست جواب داده بود. از آنجا که رژیم حاکم بر ایران بهتر از هر کسی میداند که توان مقابله و درگیری با اسرائیل و آمریکا را ندارد، هرگاه اینگونه عملیاتها به نقطه بحرانی و خطرناک میرسید، با مانورهای مختلف شعله آتش را کم کرده و از رودرروئی مستقیم با آمریکا یا اسرائیل ویراژ داده و فرار میکرد. در عین حال رژیم ایران از گندهگوئی کوتاه نیامده و مدام فریاد نابودی آمریکا و اسرائیل را همچنان جار میزد.
حمله حماس به اسرائیل یک نقطه چرخش
از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ و حمله حماس به اسرائیل و پس از حمله متقابل اسرائیل به حماس در نوار غزه، شرایط پیشین کاملا تغییر کرده است. با حمله اسرائیل به حماس که تا کنون بیش از شش ماه ادامه دارد، “انتظار” حماس این بود که حزبالله و رژیم ایران به حمایت از این گروه وارد درگیری با اسرائیل شوند. اما حزب الله به دستور رژیم ایران فقط بطور محدود وارد درگیری شد و حکومت ایران نیز بجز رجزخوانی و خط و نشان کشیدن برای اسرائیل کار دیگری نکرد. پس از مدتی با اشاره حکومت ایران “نیروهای مقاومت اسلامی” از عراق و سوریه نیز به کمک حماس آمده و با عملیات ایذائی از دور، به نیروهای آمریکا در منطقه حمله کردند. پس از آن باز با اشاره حکومت ایران، حوثیها از یمن با دزدی دریائی و هدف گرفتن کشتیهای مرتبط با اسرائیل، دریای سرخ را ناامن و همه متحدین غربی اسرائیل را زیر فشار گذاشتند.
همه این تحولات به کارگردانی حکومت ایران و سپاه پاسداران انجام میشود. غربیها این را میدانند که هزینه، تسلیحات و آموزش نظامی همه این نیروهای کوچک و بزرگ را رژیم ایران تامین میکند ولی با چشم فرو بستن، به مماشات با جمهوری اسلامی میپردازند. در چنین شرایطی یک عملیات اسرائیل معادله را کاملا بهم زد: حمله منتسب به اسرائیل به ساختمان مجاور سفارتخانه رژیم ایران در دمشق در این حمله دقیق محمدرضا زاهدی، فرمانده سپاه که مسئول سوریه و لبنان بود به همراه شش فرمانده دیگر سپاه کشته شدند.
نقابها برداشته میشوند
از ۲۷ اکتبر ۲۰۲۳ که ارتش اسرائیل به حماس حمله و وارد نوار غزه شد، چشمان همه نیروهای نیابتی جمهوری اسلامی به این رژیم بود که چه میگوید و چه میکند. امیرعبداللهیان وزیر خارجه حکومت اسلامی فقط تکرار میکرد: منطقه در حال انفجار است و دستان همه نیروهای مقاومت بر روی ماشه است. این لفاظیها در حالی انجام میشد که از زمان شروع حمله اسرائیل به غزه، در عملیات منتسب به اسرائیل در سوریه دهها بار اهدافی مرتبط با سپاه پاسداران در خاک سوریه مورد حمله قرار گرفته و منهدم شده و بر اثر آنها نیز دهها نفر از نیروهای سپاه و وابستگانش کشته شده بودند. از آنجا که علی خامنهای بهتر از هر کسی از کیفیت ناکارآمد نیروهایش بااطلاع است، هربار سعی میکرد تا با جا خالی دادن از رودرروئی مستقیم با اسرائیل فرار کند. اما حمله به ساختمان جنب کنسولگری در دمشق و کشته شدن فرماندهان سپاه در شب اول آوریل (۱۳ فروردینماه)، چنان باعث تحقیر و آبروریزی برای علی خامنهای شد که صدای اعتراض همه نیروهای ارزشیاش نسبت به بیعملی او را درآورد. کار به آنجا کشید که حتی در برنامههای تلویزیونی سیمای جمهوری اسلامی این پرسش مطرح شد که: “پس کی میخواین از اسرائیل انتقام بگیرین؟” در چنین شرایطی و پس از ۱۳ روز این پا و آن پا کردن، سرانجام علی خامنهای «فرمانده کل قوا» ناچار شد در ساعات پایانی روز شنبه ۲۵ فرورین ۱۴۰۳/ ۱۳ آوریل ۲۰۲۴ دستور حمله موشکی- پهپادی به اسرائیل را صادر کند.
ورود رژیم حاکم بر ایران به رهبری خامنهای در جنگ با اسرائیل معادلات سیاسی- نظامی در منطقه را تغییر داد و وضعیت به بنبست کشیده شده در چهار دهه گذشته را وارد مرحله تازهای کرد: مرحله رودرروئی مستقیم رژیم اسلامی حاکم بر ایران با اسرائیل.
جدا از کمّ و کیف حمله موشکی- پهپادی رژیم ایران به اسرائیل، مهمترین موضوع این است که به قول نماینده اسرائیل در نشست شورای امنیت سازمان ملل در بررسی حمله موشکی رژیم به اسرائیل، با حمله مستقیم، رژیم ایران “نقابها را کنار زد” و اینبار با نام و چهرهی خودش وارد میدان شد. بدین ترتیب دوره پنهان شدن حکومت اسلامی حاکم بر ایران در پشت نیروهای رنگارنگ موسوم به “نیروهای نیابتی” به پایان رسیده و اینک همگان میدانند که “ریشه شرّ” و ” سرِ مار” همین حکومت جنایتکار است.
خامنهای گرفتار در تله اسرائیل
با حمله سپاه تحت امر خامنهای به اسرائیل، اسرائیل شاهد یک موج همبستگی قوی از سوی متحدین غربی شد. این همبستگی چنان قوی است که از فشارهائی که بر روی اسرائیل بود تا از حمله به شهر رفح در نوار غزه خودداری کند، کاسته شده است. پس از حمله موشکی- پهپادی رژیم ایران به اسرائیل جامعه جهانی اینک جدیتر میفهمد حکومت اسلامی حاکم بر ایران که در یک قدمی تولید بمب اتمی است، اگر مهار نشود تا کجا میتواند خطرناک و غیرقابل پیشبینی باشد. اینک اسرائیل بیش از هر زمان دیگری توجیه بینالمللی لازم برای پاسخگوئی نظامی به حکومت ولایت فقیه و مراکز سپاه در داخل خاک ایران را پیدا کرده است. اگرچه حمله متقابلانه منتسب به اسرائیل به تاسیسات راداری در نزدیکی اصفهان بسیار کوچک بود، اما پیام آن به خامنهای قوی و دقیق بود: هروقت که بخواهیم میزنیم، دقیق هم میزنیم!
باور عمومی در بین بسیاری از ناظرانی که تحولات سیاسی– نظامی بین رژیم ایران و اسرائیل را دنبال میکنند این است که حمله منتسب به اسرائیل به ساختمانِ کناری سفارت رژیم ایران در دمشق عامدانه و هوشیارانه و با این هدف بود که خامنهای را ناچار به پاسخ مستقیم کند. با حمله مستقیم سپاه از خاک ایران به اسرائیل، اینک خامنهای در تلهای که اسرائیل برای او پهن کرده است گرفتار شده است. از این پس اسرائیل میتواند حملات شدیدتری علیه نیروهای سپاه در سوریه و نیروهای نیابتی رژیم در کشورهای مختلف عملی کند. در چنین حالتی نیروهای ارزشی رژیم و نیروهای نیابتی حکومت از خامنهای “انتظار” دارند که به اسرائیل پاسخ دهد. اگر خامنهای هربار این حملات را کوچکانگاری کرده یا بخواهد با سکوت از کنارش رد شود و یا اگر به گونهای متناسب با حملههای اسرائیل پاسخ ندهد، این باعث نارضایتی، سرخوردگی و ریزش نیروهای ارزشی و باعث بیاعتباری بیش از پیش چهرهاش نزد گروههای نیابتیاش خواهد شد. بدین ترتیب اسرائیل توانسته هوشمندانه زمینه فعال شدن یک تضاد و شکاف شدید بین نیروهای ارزشی و نیروهای بدنه رژیم با خامنهای را از یکسو و بین نیروهای نیابتی رژیم ایران با سپاه و خامنهای در سوی دیگر فعال کند. اگر خامنهای بخواهد به حملات بیشتری علیه اسرائیل اقدام کند، واکنش اسرائیل و نیروهای متحدش میتواند قوی تر از آنچه تا کنون بوده، باشد و این باعث تحقیر هرچه بیشتر خامنهای شده و مشخص میشود تا کجا قدرتنمائی و ادعاهایش تو خالی است.
اگر خامنهای در چنین زنجیرهای از حملات متقابل با اسرائیل وارد شود، برای همگان مشخص میشود که برخلاف ادعاها و تبلیغاتی که میکند دستگاه نظامیاش تا کجا ناکارآمد و غیردقیق و ضربهپذیر است. در چنین حالتی، این به مردم معترض ایران در داخل کشور روحیه داده و دامنه اعتراضات مردم علیه حکومت میتواند گستردهتر شود. اینبار خامنهای با همه زرنگی در تلهای گرفتار شده که برونرفت از آن برایش ساده نخواهد بود.