موضوع «آلترناتیو» و صف‌بندی نیروهای سیاسی؛ نقاط قوت و نقاط ضعف آنها

چهارشنبه ۱۰ بهمن ۱۴۰۳ برابر با ۲۹ ژانویه ۲۰۲۵


حنیف حیدرنژاد- موضوع «آلترناتیو» باعث شده تا در سال‌های اخیر آرایشِ نیروهای مخالفِ سیاسی جمهوری اسلامی دچار تغییراتی شود. بسته به مواضع سیاسی، برخی نیروها کمی‌ بهم نزدیکتر شده‌اند.

در بین مدعیان «آلترناتیو»، دو نیرو جدی‌تر از بقیه‌اند:

الف) رضا پهلوی و حامیان او
ب) سازمان مجاهدین خلق و حامیانش

دو دسته دیگر از نیروها وجود دارند که می‌دانند توان کافی و لازم برای آنکه بتوانند به تنهائی رهبری مبارزه با جمهوری اسلامی را به دست بگیرند، ندارند، با اینهمه با ادعای آلترناتیوی به دنبال سهم‌خواهی هستند. یعنی  تلاش می‌کنند در ائتلافی که ممکن است رهبری را به دست بگیرد، به عنوان شریک ائتلافی، بخشی از قدرت را به دست بگیرند. دو نیروی مهم در این دسته‌بندی عبارتند:

پ) نیروهای چپ/ ملی- مصدقی/ ملی- مذهبی
ت) فدرالیست‌ها

تحقیق پیش رو تلاش دارد تا مدعیان مختلف «آلترناتیو» و تحولاتی را که در چند سال اخیر با آن درگیر بودند، به علاقمندان بشناساند و در این راه اطلاعات پراکنده در مورد این نیروها را طوری تنظیم کرده که به ویژه نسل جوان یا آنانی که تا کنون بطور عمیق با تحولات سیاسی نیروهای مدعی آلترناتیو درگیر نبوده‌اند، بتوانند اطلاعات پایه‌ای لازم را به دست بیاورند. نیروها یا شخصیت‌های داخل ایران در این بررسی دخالت داده نشده‌اند.

تشریح وضعیت

شرایط سیاسی- اجتماعی ایران از بعد از دی‌ماه ۱۳۹۶، بهمن ۱۳۸۸ و به ویژه بعد از خیزش انقلابی «زن، زندگی، آزادی» در سال ۱۴۰۱ باعث شد تا مردم ایران هرچه بیشتر از شخصیت‌ها و نیروهای سیاسی مخالف رژیم در داخل و خارج کشور بخواهند که به اختلافات با یکدیگر پایان داده و برای به عهده گرفتن رهبری دوره گذار از جمهوری اسلامی تلاش کنند. از آن زمان تلاش‌های متعددی از سوی نیروهای سیاسی مخالف جمهوری اسلامی در این راستا انجام شد. نقطه اوج آن تشکیل گروه شش نفره «همبستگی مهسا» معروف به «گروه جرج تاون» بود که به شکست انجامید.

نارضایتی شدید مردم، تداوم اَبربحران‌های برق، گاز، بنزین، دارو، سقوط دائمی ریال و بالا رفتن قیمت دلار و… همه و همه نشانه‌های ازهم‌گسیختگی نسبی اداری در حکومت است که می‌تواند به فروپاشی آن راه ببرد.

ضربه خوردن و زمینگیر شدن نیروهای نیابتی جمهوری اسلامی در غزه، لبنان و تا حدی در عراق و یمن و نهایتا سقوط بشار اسد در سوریه موجب تضعیف شدید رژیم حاکم بر ایران شده است.

با شروع دور دوم ریاست جمهوری دونالد ترامپ و نزدیکی او به نتانیاهو در اسرائیل، اینک احتمال یک حمله نظامی از سوی اسرائیل به تاسیسات اتمی جمهوری اسلامی، با یا بدون حمایت ایالات متحده آمریکا و دیگر متحدان غربی اسرائیل، بیش از هر زمان دیگری است.

در این میان سن بالای علی خامنه‌ای و موضوع جانشینی او بر این وضعیت سایه انداخته است.

با روی کار آمدن ترامپ امکان به کار افتادن «مکانیسم ماشه» بیشتر شده است. بی‌اعتمادی غرب و تغییر مسئولین سیاست خارجی اتحادیه اروپا، این اتحادیه را بر سر تاسیسات اتمی و برنامه موشکی جمهوری اسلامی به مواضع اسرائیل و ترامپ نزدیکتر کرده است.

در چنین شرایطی نیروهای غربی برخلاف دهه‌های پیشین دیگر تمایلی به ادامه ماندن جمهوری اسلامی ندارند، اما هنوز نمی‌دانند که چه نیروئی از بین مخالفانِ این رژیم توان آن را دارد که پس از جمهوری اسلامی زمام امور را به دست بگیرد. به نحوی که از حمایت مردمی‌ کافی برخوردار بوده و قدرت و توانمندی لازم را داشته باشد که از هرج  و مرج و بی‌ثباتی داخلی جلوگیری کند. هرنوع بی‌ثباتی داخلی در ایران پس از جمهوری اسلامی می‌تواند پیامدهای منطقه‌ای داشته و حتی می‌تواند اروپا را درگیر کند.

نیروهای سیاسی مخالف جمهوری اسلامی از این نگرانی دولت‌های غربی بااطلاع هستند و به همین دلیل تلاش کرده و می‌کنند تا بهم نزدیک شوند، اما اختلافات بین این نیروها زیاد و ریشه‌ای است. رهبران و فعالین این نیروها از درایت و خِردگرائی لازم نیز برخوردار نبوده، در نتیجه اختلافاتِ موجودِ بین این گروه‌ها تشدید شده و عملا ایجاد یک ائتلاف بزرگ و فراگیر را ناممکن ساخته است.

در بین نیروها و تشکل‌های سیاسی مخالف جمهوری اسلامی به زحمت می‌توان یک تشکل سیاسی یافت که با معیارهای مدرن بتوان آن را «حزب سیاسی» نامید. مناسب‌ترین عنوان برای این نیروها، «سازمان»، «تشکل»، «نهاد»، «انجمن»، «گروه» یا «محفل» است.

نیروهای سیاسی ایرانی مخالف جمهوری اسلامی متعدد، متنوع و پراکنده‌اند. به زحمت می‌توان اطلاعات شفاف و به‌روز شده در مورد آنها پیدا کرد. اطلاعات موجود نیز به همه پرسش‌ها در مورد مواضع سیاسی، گذشته و سابقه این گروه‌ها یا افرادِ مؤسس یا فعالین آنها پاسخ نمی‌دهد. برخی گروه‌ها از دلِ اِنشقاق و اِنشعاب‌های متعدد شکل گرفته‌اند. اطلاعات شفاف در مورد چرائی انشعاب یا پیوستن‌ها و جدائی برخی شخصیت‌ها به گروه‌های مختلف به سادگی قابل دسترس نیست.

در غیاب احزاب سیاسی، و نبود «فرهنگ تحزب» رسانه‌ها جای آنها را گرفته و از وظیفه اصلی و حرفه‌ای خود دور شده‌اند. در مورد رسانه‌های مخالف جمهوری اسلامی نیز شفافیت کم است. بسیاری از رسانه‌های موجود با مخاطبین میلیونی، اغلب خود را «مستقل» معرفی می‌کنند، اما با مشاهده مواضع آنها در گذر زمان، سمت‌گیری سیاسی خود را آشکار یا پنهان، مشخص می‌کنند.

پس از خیزش انقلابی «زن زندگی آزادی»، اعتراضات صنفی مردم در ایران همچنان ادامه دارد، اما اعتراضات سیاسی بزرگ راکد مانده است. به نظر می‌رسد پس از شکست «گروه همبستگی» در جرج تاون، برخی نسبت به نیروهای سیاسی و توانمندی آنها در رهبری مبارزه در دوران گذار دچار سرخوردگی شدند.

در بررسی وضعیت سیاسی کنونی در مبارزه علیه جمهوری اسلامی و آنچه نزد عموم به «مرحله گذار» معروف شده است، چند کمبود جدی وجود دارد: نبود رهبری (فردی یا جمعی)، نبود تشکیلات، نبود سازماندهی، نبود یک مانیفست مکتوب که در آن نظام سیاسی و نظام ارزشی جایگزین جمهوری تشریح شده باشد، نبود یک برنامه مشخص سیاسی- اداری- حقوقی در ارتباط با دوره گذار و دوره بعد از آن، نبود برنامه عمل که استراتژی و تاکتیک‌های مرحله ای و سازماندهی مناسب با آن را توضیح داده و مشخص کند.

با وجود کمبودهائی که در بالا به آن اشاره شد، هستند نیروها یا افرادی که خود را «رهبر» دوره گذار یا «آلترناتیو» جمهوری اسلامی می‌نامند. در علوم سیاسی، «آلترناتیو (Alternative)» به نیروی سیاسی یا نهادی اطلاق می‌شود که به ‌عنوان جایگزین برای نیروی حاکم مطرح می‌گردد و در صورت تغییر نظام، مسئولیت اداره‌ی جامعه را در تمامی ابعاد سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی بر عهده می‌گیرد. آلترناتیو سیاسی باید بتواند به ‌عنوان گزینه‌ای معتبر و کارآمد در برابر نظام حاکم مطرح شود و قابلیت اجرای برنامه‌های خود را داشته باشد. ویژگی‌های یک آلترناتیو سیاسی عبارت‌اند از:

• نظام ارزشی/ سیاسی متفاوت: آلترناتیو باید دارای نظام ارزشی/ سیاسی و برنامه‌ای متمایز از نظام حاکم باشد که بتواند نیازها و خواسته‌های جامعه را بطور مؤثر پاسخ دهد.
• ساختار سازمانی و رهبری مشخص: وجود تشکیلات و سازماندهی منسجم و رهبری کارآمد برای هدایت فعالیت‌ها و برنامه‌های آلترناتیو ضروری است.
• پایگاه اجتماعی و پشتیبانی مردمی: آلترناتیو باید از حمایت بخش قابل‌ توجهی از جامعه برخوردار باشد تا بتواند مشروعیت/ مقبولیت لازم برای جایگزینی نظام حاکم را کسب کند.
• توانایی ارائه برنامه‌های عملی: تدوین، تنظیم و ارائه راهکارها و برنامه‌های عملی برای حل مشکلات و بهبود وضعیت کشور از دیگر ویژگی‌های مهم یک آلترناتیو سیاسی است.

در شرایط فعلی در بین نیروهای سیاسی مخالف جمهوری اسلامی هیچ نیروئی که ویژگی‌های بالا را به عنوان «آلترناتیو» دارا باشد، پیدا نمی‌شود. با اینهمه در مجموعه نیروهای سیاسی مخالف جمهوری اسلامی و در دل جامعه ایران و نیز در بین میلیون‌ها ایرانی خارج کشور پتانسیل انبوه و بسیار با ارزشی وجود دارد که می‌تواند همه شرایط لازم برای تشکیل یک نیروی «آلترناتیو» تامین و به نیازها و ضرورت‌های لازم برای گذار از جمهوری اسلامی و پی‌ریزی یک ایران آزاد پاسخ دهد.

اگرچه هنوز هیچ نیروئی که دارای قابلیت‌ها و ویژگی‌های «آلترناتیو»- آنگونه که در بالا آورده شد- وجود ندارد، اما می‌توان در صف‌بندی نیروهای سیاسی ایران چند «مدعی» رهبری و آلترناتیو را مشاهده کرد: رضا پهلوی، سازمان مجاهدین خلق، جمهوریخواهان (متشکل از نیروهای “چپ”، “ملی- مصدقی”، “ملی- مذهبی”)، فدرالیست‌ها. نیروهای کوچکتر سیاسی با دوری یا نزدیکی به یکی از این چند مدعی، جایگاه خود را در صف‌بندی سیاسی نیروهای مخالف جمهوری اسلامی مشخص می‌کنند. مطلب حاضر به بررسی صف‌بندی نیروهای بالا می‌پردازد.

مدعیان آلترناتیو

الف) رضا پهلوی و حامیانش (پهلوی‌دوستان/ پادشاهی‌خواهان/ سلطنت‌طلبان/ مشروطه‌خواهان/ ایرانگرایان/ جمهوریخواهان سکولاردموکرات)

رضا پهلوی در سال‌های اخیر نقش بسیار فعال‌تری در صحنه سیاسی ایران به عهده گرفته است. او هفتم مهر ۱۳۹۹ با انتشار یک پیام ویدیویی، درباره «پیمان نوین» توضیحاتی ارائه کرد. او در این پیام گفت انگیزه‌اش رسیدن به قدرت سیاسی نیست «بلکه تلاش برای برقراری سیستمی‌ است که قدرت هرگز در انحصار یک فرد یا یک گروه نباشد.» او گفت: «انزوا، فروپاشی اجتماعی، تبعیض، خفقان، سقوط آزاد اقتصادی، سرخوردگی و ناامیدی تنها دستاورد ۴۱ سال حکومت اسلامی برای مردم ایران بوده است» و «تنها آلترناتیو مقبول، حاکمیت مردم ایران است.» رضا پهلوی خطاب به نخبگان و نیروهای سیاسی نیز گفت: «من به همه نیروهای سیاسی دموکراسی‌خواه فارغ از گذشته، و گرایش سیاسی‌شان دست یاری دراز می‌کنم و می‌خواهم با کنار گذاشتن اختلافات و خودبزرگ‌بینی و برتری‌جویی، روی یک هدف متمرکز شوند: نجات ایران.» در این پیام می‌توان دیدگاه‌های رضا پهلوی در مورد مهمترین مسائل سیاسی کشور و نقش شهروندان را دریافت. همچنین می‌توان نگاه او به اهمیت نهادهای دموکراتیک در اداره کشور و مخالفت با تمرکز قدرت در دست یک فرد را دید. او مسئولانه از «نجات ایران» به عنوان وظیفه‌ای بزرگ یاد می‌کند که باید به خاطر آن از برتری‌جوئی‌های فردی و گروهی گذشت.

رضا پهلوی در بخشی از گفتگویی که ۲۶ دی ۱۴۰۱ برابر با ۱۶ ژانویه ۲۰۲۳ از شبکه «منوتو» پخش شد، با اشاره به احتمال «دیدار و مذاکره با شخصیت‌های سیاسی برای ارائه برنامه یا پروژه» به همراه افرادی که «با هم همسو هستیم» گفت: « فردا هر کاری که بخواهیم انجام بدهیم، بایستی یک مبنای مقبولیت و مشروعیت از داخل داشته باشد و این بایستی بیشتر بیان و در عمل دیده شود.»

او در این گفتگو گفت: «اگر فردا قرار باشد در صحنه بین‌المللی از جانب هم‌میهنان رایزنی‌های لازم را انجام دهیم؛ لازم است نشان دهیم که این به پشتیبانی و نمایندگی از طرف زندانیان سیاسی، فعالان مدنی، جریانات فکری و سیاسی داخل کشور است که نتوانسته‌اند در این جلسات حضور پیدا کنند. این را باید بین خودمان و نیروهای داخلی انجام دهیم.»

شاهزاده رضا پهلوی در گفتگو با تلویزیون «منوتو»: تمامیت ارضی یک اصل است؛ با کسی تعارف نداریم!

پس از این گفتگو هشتگ #من_وکالت_میدهم و نام رضا پهلوی به فارسی و انگلیسی در توییتر ترند شد. آخرین به‌روزرسانی منتشر شده در بهمن ۱۴۰۱ از یک میلیون و هشتصد هزار توییت و ریتوییت هشتگ خبر می‌داد.

اول بهمن ۱۴۰۱ رضا پهلوی با انتشار پیامی‌ به کمپین «من وکالت می‌دهم» واکنش نشان داد و نوشت که بدون هرگونه چشم‌داشت و یا انگیزه شخصی، با تمام توان همراه مردم در مبارزه علیه جمهوری اسلامی خواهد بود. رضا پهلوی در پیام خود خطاب به مردم نوشته است: «بدانید که به مسئولیتی که این اعتماد با خود به همراه می‌آورد، آگاهم و هم‌چون چهار دهه گذشته، بدون هرگونه چشم‌داشت و یا انگیزه شخصی، با تمام توانم همراه شما در این مبارزه خواهم بود.» او تاکید کرد کمپین «من وکالت میدهم» این امکان را برای او فراهم می‌کند تا با قدرت و صراحت بیشتری به نمایندگی از مردم در سطح بین‌المللی گفتگو و مذاکره داشته باشد. رضا پهلوی همچنین نوشت که «دست همکاری به سوی همه نیروهای دموکراسی‌خواه اعم از شخصیت‌ها و احزاب و گروه‌ها دراز می‌کنم تا بر پایه‌ی سه اصل مشترک حداقلی: تمامیت ارضی ایران، دموکراسی سکولار مبتنی بر حقوق بشر، و حق مردم برای تعیین شکل نظام سیاسی از طریق یک انتخابات آزاد، یاریگر انقلاب ملی ایران باشیم.»

شاهزاده رضا پهلوی درباره کمپین #من_وکالت_میدهم: یار و یاور شما، از شما و با شما، در مبارزه برای آزادی ایران بودم و هستم

روز ۱۸ اسفند ۱۴۰۱/ ۹ مارس ۲۰۲۳ منشوری با عنوان «منشور همبستگی و سازماندهی برای آزادی (مهسا)» با امضای شش فعال سیاسی و مدنی حامد اسماعیلیون، نازنین بنیادی، رضا پهلوی، شیرین عبادی، مسیح علینژاد و عبدالله مهتدی منتشر شد. اعلام این تشکل از همان آغاز با حمایت و انتقادهای زیادی همراه شد. چند هفته بعد، روز ۲۱ فروردین ۱۴۰۲ رضا پهلوی در پیامی‌ که در توییتر منتشر کرد، به نحو تلویحی جدائی‌اش از گروه همبستگی را اعلام کرد. او نوشت: «بر سر پیوستن چهره‌های پیشنهادی به گروه منشور، اجماع به دست نیامد». وی بدون نام بردن از این «چهره‌‌ها» افزود: «با وجود این، من خودم را فقط به حمایت و همکاری با یک گروه محدود نکرده‌ام، و همچنان در نقش مشوق و پشتیبان، بی‌طرفی نسبت به همه گروه‌ها را حفظ خواهم کرد.» توضیحات رضا پهلوی بسیار کلی بود و از شفافیت لازم برخوردار نبود و جای تعبیر و تفسیر بسیاری باقی گذاشت که در این شورا چه می‌گذرد. تقلیل همکاری به «مشوق و پشتیبان»، این تلقی را دامن زد که این موضع رضا پهلوی به معنی کنار رفتن او از این تشکل است. از سوی «شورای همبستگی» و در ارتباط با این پیام رضا پهلوی هیچگونه اعلام موضع  یا توضیح رسمی منتشر نشد و همین به ابهامات در خصوص پیام رضا پهلوی و آنچه در این شورا می‌گذرد بیشتر دامن زد.

شاهزاده رضا پهلوی درباره عدم همکاری و «همبستگی» گروه منشور با چهره‌های پیشنهادی: محدود به حمایت و همکاری با یک گروه نیستم

رضا پهلوی در یک پیام ویدئوئی در روز پنجشنبه ۲۴ آبان ۱۴۰۳/ ۱۴ نوامبر ۲۰۲۴ با تاکید بر اینکه «تحولات جهانی و منطقه‌ای، فرصت تازه‌ای را برای بازپس‌گیری و نجات ایران عزیزمان پیش روی ما قرار داده است»، خطاب به مردم ایران اعلام کرد: «بنا به خواست شما، آمادگی خود را برای هدایت این تغییر، و رهبری دوران گذار اعلام کرده‌ام. توان من ناشی از قدرت شماست.»

پیام مهم شاهزاده رضا پهلوی به مردم ایران: توان من ناشی از قدرت شماست و آن را برای استقرار یک دولت ملی به کار می‌بندم

رضا پهلوی اینک اصلی‌ترین و جدی‌ترین گزینه رهبری دوران گذار محسوب می‌شود. نیروهای متعدد و مختلفی از رضا پهلوی و رهبری او برای دوران گذار حمایت می‌کنند. این نیروها با عناوین مختلفی خود را معرفی کرده یا شناخته می‌شوند، از جمله: پهلوی‌دوستان/ پادشاهی‌خواهان/ سلطنت‌طلبان/ مشروطه‌خواهان/ ایرانگرایان/ جمهوریخواهان سکولاردموکرات.

نیروهائی که در بالا به آنها اشاره شد رضا پهلوی را با عناوینی چون: شاهزاده یا رضا شاه دوم خطاب می‌کنند. برخی از این نیروها دوران سلسله پهلوی را با جمهوری اسلامی مقایسه کرده و خواهان احیای دوران پهلوی هستند.

در بین حامیان رضا پهلوی دسته‌ای جمهوریخواه بوده و به دور از تمایلات پادشاهی‌خواهی یا سلطنت‌طلبی به دلیل شایستگی‌های فردی، رضا پهلوی را گزینه مناسبی برای رهبری دوران گذار می‌دانند. آنها همچون رضا پهلوی محتوای حکومت آینده ایران را که باید بر دموکراسی سکولار استوار باشد، بر شکل حکومت (پادشاهی با جمهوی) ترجیح می‌دهند و یادآور می‌شوند خود رضا پهلوی تاکید دارد که «جمهوری» را بر پادشاهی موروثی ترجیح می‌دهد.

جدول ۱) رضا پهلوی و حامیانش

نام، تشکل‌ها و رسانه‌های حامی نمونه مطلب، ویدئو و… مدیران و مسئولان کنونی و برخی افراد
رضا پهلوی پیمان نوین – پیام شاهزاده رضا پهلوی مهرماه ۱۳۹۹
آمادگی برای هدایت و رهبری دوران گذار ۲۴ آبان ۱۴۰۳
 
روزنامه کیهان لندن (بنیانگذار: دکتر مصطفی مصباح‌زاده؛ پشتیبانی از زمان تأسیس در خرداد ۱۳۶۳/ ۱۹۸۴)

 

گفتگوی کیهان لندن با دکتر آرماند اشرف زاده و دکتر شیرین گلی درباره برنامه ۱۰۰ روز نخست دوران گذار – نازنین انصاری: ناشر و مدیرمسئول
– الاهه بقراط: سردبیر
پروژه ققنوس ایران (اندیشکده پژوهشی- تخصصی) (تأسیس: سوم اسفند ۱۹۹۷) سخنان شاهزاده رضا پهلوی در کنفرانس پروژه ققنوس ایران
کیهان لندن – «پروژه ققنوس ایران» با اهداف علمی‌برای امروز و فردای ایران آغاز به کار کرد
گفتگوی کیهان لندن با دکتر آرماند اشرف زاده و دکتر شیرین گلی درباره برنامه ۱۰۰ روز نخست دوران گذار
– دکتر آرماند اشرف‌زاده: مدیر مسئول و عضو کمیته اجرایی
– دکتر شیرین گلی: مسئول امور اداری و عضو کمیته اجرایی
– الاهه بقراط سخنگوی پروژه ققنوس ایران
بنیاد فَرَشگَرد

 

اعلام موجودیت فَرَشگَرد
گفتگوی ویژه فرشگرد با شاهزاده رضا پهلوی
بیانیه « بنیاد فرشگرد» درباره ادعای ناراست آقای « حامد شیبانی راد» مبنی بر تبدیل « شبکه فرشگرد» به حزب ایران نوین
– دکتر دانیال جعفری
– دکتر شروان فشندی
– میترا جشنی
نشریه فریدون (فصلنامه فکری- تحلیلی) گفتگوی نشریه «فریدون» با شاهزاده رضا پهلوی – سردبیر: علیرضا کیانی
– شورای سیاست‌گذاری: محمد ایزدی، سعید قاسمی‌نژاد، علیرضا کیانی
حزب ایران نوین حزب ایران نوین، نخستین وبینار با موضوع «ضرورت پذیرش رهبری شاهزاده رضا پهلوی» – دکتر حامد شیبانی راد: دبیر نخست و رئیس کمیته اجرائی
– محمود ابطحی: معاون دبیر نخست و دبیر روابط سیاسی و دیپاماتیک
حزب مشروطه ایران (لیبرال- دموکرات) (بنیانگذار: داریوش همایون؛ پشتیبانی از زمان تأسیس: ۱۳۷۳) دیدار حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) با شاهزاده رضا پهلوی – فواد پاشایی: دبیرکل
تلویزیون منوتو (کانال یوتیوب)  حمایت شاهزاده رضا پهلوی از تلویزیون منوتو – کیوان عباسی و مرجان عباسی (مؤسس و مدیر)
جمهوریخواهان حامی‌ رضا پهلوی
جبهه هفتم آبان بیانیه مشترک حزب مشروطه ایران، حزب سکولاردموکرات ایرانیان و جبهه هفت آبان – سعید بشیرتاش: مسئول شورای مرکزی جبهه هفت آبان
–  فروغ کنعانی: عضو شورای مرکزی
– دکتر محسن بنائی: عضو شورای مرکزی
حزب سکولاردموکرات ایرانیان اعلامیه حزب سکولار دموکرات ایرانیان در حمایت از مواضع شاهزاده رضا پهلوی – اسماعیل نوری‌علا: دبیرکل سابق، مشاور حزب
– شهرام عباسپور: دبیر اجرائی حزب
– سپیده قیاسوند: سرپرست شورای مرکزی
شورای مدیریت گذار اعلام آمادگی شورای مدیریت گذار برای همکاری متقابل با آقای رضا پهلوی – حسن شریعتمداری
– یزدان شهدائی
– مهران براتی
– محسن سازگارا
 شورای ملی تصمیم ایران رضا پهلوی از نگاهِ من، مسعود نقره‌کار
سئوال دکتر میترا بابک از شاهزاده رضا پهلوی در مورد “شورای ملی تصمیم”
اطلاعیه انشعاب و خروج جمهوری‌خواهان و طرفداران فدرال از شورای ملی تصمیمii
حمایت ۱۲ تشکل سیاسی از شاهزاده رضا پهلوی و تاکید بر همبستگی ملی

انجمن اتحاد برای آغازی نو
اندیشکده آوای آزادی
ایران چنج
جبهه ملی ایران – برون مرز
جمعیت سوسیال‌دموکراسی برای ایران
جنبش سکولاردموکراسی ایران
حزب سکولاردموکرات ایرانیان
حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات)
سازمان برون‌مرزی حزب پان‌ایرانیست
شبکه فرشگرد
کوشندگان اتحاد مردم ایران برای دموکراسی

– توضیح i و ii: در مورد بنیاد فَرَشگَرد و حزب ایران نوین و اختلافات بین این دو، همچنین در مورد انشعاب جمهوریخواهان و طرفداران فدرال از شورای تصمیم: هدف این نوشته بررسی این اختلافات نیست و فقط به آن اشاره شده است.
لازمه مبارزه دموکراتیک شفافیت است. اگر ابهام در مورد فعالیت افراد یا نهادهای مختلف، سوابق و اختلافات و… بطور شفاف به مردم توضیح داده نشود، این می‌تواند باعث بی‌اعتمادی یا دلسردی بخشی از مردم شده و می‌تواند موجب دوری از فعالیت سیاسی یا همکاری آنها با گروه‌های سیاسی شود.
– اینکه هر یک از تشکل‌هائی که در بالا آمده به راستی چند عضو داشته، چه ساختار و چه تشکیلاتی دارند و تا کجا با ایرانیان و با داخل کشور در ارتباط‌اند نامشخص است.

 نقاط قوت

– رضا پهلوی در نزدیک به پنج دهه گذشته نشان داده شخصیت دموکراتی است که به نجات ایران می‌اندیشد. در بیان دیدگاه‌هایش صریح است. نشان داده که انسانی فروتن است. به دور از ظاهرسازی است. رفتاری ساده و خاکی و به دور از تکبر دارد. همه این خصوصیات منش انسانی او را نشان می‌دهد. آگاهی سیاسی او بالا و به‌روز است. اعتماد به نفس بالا دارد. در مجامعی که سخن می‌گوید از موضعی برابر سخن گفته و منافع ملی ایران را در نظر دارد. در مصاحبه‌های زنده نشان داده که در پاسخ به سوالات به تحلیل مسائل مسلط و قدرت انسجام بالائی در طرح مطالب دارد. اولویت‌ها در مبارزه را تشخیص می‌دهد، به همین علت هیچگاه به دام موضوعات تفرقه‌افکنانه و حاشیه‌ساز که از سوی دشمنان یا مخالفانش مطرح می‌شود نمی‌افتد و این نشان از هوشیاری او دارد. اهل انتقام نیست و منادی عدالت و خِردگرائی و پایبندی به قانون است.

– در سال‌های اخیر مردم ایران، به ویژه نسل جوان شناخت متفاوتی نسبت به دوران پهلوی اول و دوم پیدا کرده‌اند.  آنها به دوران پهلوی با نگاهی مثبت نگاه می‌کنند. رضا پهلوی در زمان محمدرضا شاه، ولیعهد بوده و به همین دلل از شهرت و اعتماد بسیار بالائی در جامعه برخوردار است. اگرچه او بر نظرات شخصیتی خودش تاکید کرده و گفته که خواهان پادشاهی موروثی نبوده و جمهوری را ترجیح می‌دهد، اما بخش بزرگی از ایرانیان او را وارث خاندان پهلوی دیده و علاقه خود به خاندان پهلوی را در حمایت از او نشان داده و مایلند بی‌مهری و ناسپاسی ایرانیان در زمان انقلاب ۵۷ نسبت به محمدرضا شاه را با نثار عشق و علاقه به رضا پهلوی جبران کنند. چنین احترام و اعتمادی که بخش بزرگی از مردم ایران به رضا پهلوی دارند، سرمایه بسیار بزرگی برای او به شمار می‌رود که می‌تواند در دوره رهبری او در دوره پرتلاطم گذار از جمهوری اسلامی به کار آمده و انسجام ملی و همبستگی اجتماعی را تقویت کند. هیچ شخصیت دیگری در بین رهبران سیاسی مخالف جمهوری اسلامی از چنین نام و احترام و اعتمادی برخوردار نیست.

– برخی رضا پهلوی را به خاطر همکاری با گروه موسوم به «همبستگی» در دانشگاه جرج تاون مورد انتقاد قرار می‌دهند. برعکس! این اقدام او نشان داد که برای نجات ایران، آماده انعطاف است و واقعا دنبال اسم و رسم و بالا نشاندن خودش نیست. این یک نقطه قوت بزرگ است که او با آنکه وزن سیاسی کاملا متفاوتی از دیگر اعضای آن گروه داشت، به خاطر نجات ایران، حاضر به همکاری با آنها شد. چنین رفتاری نشان می‌دهد که او مطلق‌گرا، خودمحور و خودحق‌پندار نبوده، بلکه آنجا که لازم باشد آماده انعطاف و مصالحه (Compromise) است و این دقیقا همان خصوصیتی است که بسیاری از رهبرانِ نیروهای سیاسی ایرانی فاقد آن هستند.

نقاط ضعف

– با آنکه رضا پهلوی اعلام کرده که رهبری دوران گذار را به عهده می‌گیرد، اما هنوز اقدام مشخصی در راستای اعلام برنامه و ایجاد نهاد یا نهادهائی که هماهنگی برای سازماندهی دوران گذار در داخل و خارج کشور را به عهده بگیرند، انجام نداده است. «قبول مسئولیت» با خود پاسخگوئی به همراه می‌آورد. دوران گذار، دورانی سخت  و پیچیده است که بار سنگین آن نمی‌تواند فقط بر دوش یک نفر، یعنی بر دوش رضا پهلوی باشد. چنین وظیفه سنگین  و خطیری نیاز به تشکیلات قوی، سازماندهی و برنامه دارد. رضا پهلوی خود پیوسته تاکید کرده نباید به اشخاص متکی بود، بلکه در دموکراسی اصالت بر نهادهاست. لازم است رضا پهلوی با شفافیت نسبت به اقدامات انجام شده، ضعف‌ها یا مشکلات موجود، به مردم گزارش دهد.

– با اینکه رضا پهلوی اعلام کرده که شخصیتی مستقل و فراحزبی است که می‌خواهد برای همه گروه‌های مخالف جمهوری اسلامی بوده و آنها را با هم هماهنگ کند، اما بیشترین فعالیت‌های علنی او در ارتباط با نیروهای پادشاهی‌خواه (ققنوس، فرشگرد، نشریه فریدون، تلویزیون منوتو و…) بوده است. این رفتار با آنچه در گفتار اعلام کرده، تناقض دارد.

– بخشی از جمهوریخواهانی که خود را ملی- مصدقی می‌دانند باور دارند که رضا پهلوی گزینه شایسته یا شاید تنها گزینه موجود برای رهبری دوران گذار است، اما به دلیل باز بودن زخم «کودتای ۲۸ مرداد»، از حمایت از رضا پهلوی خودداری می‌کنند. رضا پهلوی به عنوان شخصیتی فراحزبی که به نجات ایران می‌اندیشد، می‌تواند در یک سخنرانی اعلام «آشتی ملی» کرده و درخواست کند، برای نجات ایران اختلافات گذشته به کنار گذاشته شود. می‌تواند به مواردی از این اختلافات در دوران دو پادشاه پهلوی اشاره کرده و توضیح دهد که چرا امروز برای نجات ایران لازم است تا همه ایرانیان در کنار هم قرار بگیرند. او می‌تواند از موضع فراحزبی و به عنوان فردی که منافع ایران را بالاتر از هر چیز دیگر می‌داند خواستار آن باشد تا یک کمیته حقیقت‌یاب با رویکردی تخصصی- حقوقی- تاریخی دوران دو پادشاه پهلوی را مورد بررسی قرارداده و در کنار همه پیشرفت‌ها و اقدامات مثبتی که در آن دوران انجام شده، صفحات تاریک یا خونین آن دوران نیز مورد بررسی بی‌طرفانه و تخصصی قرار بگیرد. او می‌تواند تاکید کند هر کجا لازم باشد باید از مردم یا بازماندگان «عذرخواهی» کرد. چنین رویکردی نشانه شجاعت ملی و اوج مسئولیت‌پذیری است. در دنیای مدرنِ امروز شاهد هستیم که دولت‌ها در قبال رفتارهای غیرعادلانه یا ناقض حقوق بشر و… که دهه‌ها یا چند صد سال قبل علیه یک قوم یا یک کشور انجام شده، ابراز تاسف کرده یا عذرخواهی می‌کنند. با چنین نگاهی به گذشته، می‌توان نشان داد که ایران و نجات ایران بالاتر از هر چیز دیگری قرار دارد. لازم است با نقد خود، از گذشته آموخت تا امروز و آینده ایران را بهتر ساخت.

– بخشی از نیروهای حامی‌ رضا پهلوی، به تقدس‌سازی از او یا خاندان پهلوی پرداخته و با مخالفان آنها افراط‌گرایانه برخورد می‌کنند. اگرچه رضا پهلوی بارها در این مورد توضیح داده که با چنین رویکردهائی مخالف است، اما اگر چنین افراط‌گرائی هنوز ادامه دارد، باید چاره دیگری اندیشه شود. چنین رفتارهائی ریشه در نگاه تقدس‌گرایانه، چاپلوسانه و تملق‌گرایانه بخشی از مردم ایران، از جمله بخشی از حامیان رضا پهلوی دارد. تقدس‌گرائی، تملق و چاپلوسی همان رفتار مشمئزکننده و تفرقه‌افکنانه‌ای است که حکومت اسلامی نزدیک به پنج دهه گذشته آن را دامن زده و در بین بخشی از مردم نهادینه شده است. چنین نگاهی مستقل از نوع نظام حاکم در کشور، دشمن روحیه دموکراتیک، دشمن دگراندیشی، پرسشگری و نگاه نقادانه است و به پرخاشگری کلامی‌ و خشونت فیزیکی دامن زده و همبستگی ملی و انسجام اجتماعی را به خطر می‌اندازد. شاید لازم باشد تا رضا پهلوی جدا از موضوعات سیاسی، به چنین موضوعاتی نیز بپردازد. اینگونه می‌توان خیلی موثرتر ریشه فرهنگی چنین رفتارهائی را خشکاند. مبارزه با چنین فرهنگی به تقویت دموکراسی می‌انجامد. لازمه ایجاد فرهنگ دموکراتیک، عبور از چنین خصایصی است.

ب) سازمان مجاهدین خلق ایران

مهمترین و منسجم‌ترین گروه در بین مخالفان رضا پهلوی، سازمان مجاهدین خلق است. این سازمان برای ایجاد زمینه نزدیکی و همبستگی نیروهای ضدِ رضا پهلوی، شعار «مرگ بر ستمگر، چه شاه باشه، چه رهبر» را مطرح کرد و توانست بخشی از نیروهای چپ، ملی- مصدقی و بخشی از نیروهای فدرالیست را حول این شعار جمع کرده و یک همسوئی عملی را بطور غیررسمی شکل دهد. اینکه آیا این همسوئی عملی، ولی غیررسمی می‌تواند منجر به نزدیکی سیاسی و همکاری رسمی و ائتلاف گردد بسیار بعید به نظر می‌رسد، اما نمی‌توان آن را کاملا منتفی دانست. مخالفان رضا پهلوی را یک چیز بهم نزدیک کرده است: دفاع از انقلاب ۵۷ و پایبندی به آن.

سازمان مجاهدین خلق از پس از ۳۰ خرداد ۱۳۶۰، با تشکیل «شورای ملی مقاومت» این شور را که خود در آن نقش محوری داشت، به عنوان «تنها آلترناتیو دموکراتیک» رژیم خمینی معرفی کرد. از آن زمان و با جدائی بسیاری از نیروهائی که در آن بودند، این شورا عملا به «ویترین بیرونی» سازمان مجاهدین تبدیل شده و رسانه‌های غربی از آن به عنوان «بالِ سیاسی سازمان مجاهدین» یاد می‌کنند.

در سال ۱۳۷۲ «شورای ملی مقاومت» مریم رجوی را به عنوان «رئیس جمهوری برگزیده مقاومت» معرفی کرد. پس از چند بار آمدن و رفتن مریم رجوی از عراق به فرانسه، بالاخره او از سال ۱۳۸۲ بطور دائم در پاریس مستقر شد. هر ساله ده‌ها تجمع یا تظاهرات کوچک و بزرگ خیابانی یا ملاقات و جلسه سخنرانی از سوی سازمان مجاهدین خلق ترتیب داده می‌شود که در آن سیاستمدارانی که اغلب بازنشسته شده و دیگر بطور فعال در سیاست سِمتی ندارند، شرکت می‌کنند. مریم رجوی هر ساله ملاقات‌های زیادی با اعضای پارلمان‌‌های مختلف از اتحادیه اروپا و نیز ایالات متحده آمریکا دارد که به صورت حضوری در مکان استقرار او در پاریس یا بطور آنلاین انجام می‌شود. گزارش دیدارها و فعالیت‌های مریم رجوی از سوی سازمان مجاهدین بطور منظم به زبان‌های مختلف ترجمه و برای رسانه‌های مختلف ارسال می‌شود. سازمان مجاهدین شبکه گسترده‌ای از رسانه‌های مختلف به زبان فارسی و انگلیسی و فرانسوی و آلمانی و عربی در اختیار داشته و شبکه تلویزیونی آن ۲۴ ساعته برنامه پخش می‌کند.

سازمان مجاهدین هر ساله با پرداخت هزینه زیاد، آگهی- تبلیغات‌های بزرگ در روزنامه‌های بسیار معروف در ایالات متحده آمریکا یا فرانسه و برخی دیگر کشورهای اتحادیه اروپا به چاپ می‌رساند. در همه این فعالیت‌ها با برجسته کردن نام مریم رجوی با عنوان «رئیس جمهور منتخب» بر اینکه تنها آلترناتیو جمهوری اسلامی «شورای ملی مقاومت» است، تاکید می‌شود.

سازمان مجاهدین با ارائه یک طرح ۱۰ ماده‌ای که مریم رجوی در یک سخنرانی آن را اعلام کرد، ادعا می‌کند نیروئی دموکراتیک بوده و خواسته‌هائی دموکراتیک و همسو با جامعه جهانی را دنبال می‌کند.

اگرچه در همه فعالیت‌های سیاسی سازمان مجاهدین- که در بالا آمد- نام مریم رجوی برجسته می‌شود، اما همچنان مسعود رجوی رهبر سازمان مجاهدین و نفر اول و تعیین‌کننده در این سازمان و مسئول «شورای ملی مقاومت» است.

جدول ۲) سازمان مجاهدین و نیروهای تابعه

نام، تشکل‌ها و رسانه‌های حامی نمونه مطلب، ویدئو و… فرد یا افراد شناخته شده
سازمان مجاهدین خلق ایران وبسایت همبستگی
سیمای آزادی
مسعود رجوی: «رهبر عقیدتی»
مریم رجوی: «رهبر عقیدتی»
شورای ملی مقاومت اساسنامه شورای ملی مقاومت ایران مسعود رجوی: مسئول شورا
مریم رجوی: «رئیس جمهور منتخب مقاومت»

 نقاط قوت

– سازمان مجاهدین خلق تشکیلاتی منسجم و قوی است. اما ساختار این سازمان ترکیبی است از مخفیکاری دوران چریک شهری- انظباط ارتشی- سلسله مراتب نظامی- تقلید و اطاعت کورکورانه شیعه‌وار از رهبر عقیدتی. مخفیکاری در این تشکیلات به گونه‌ای است که درون سازمان، اعضا با هم ارتباط شخصی نداشته و مجاز نیستند بجز موارد کاری در مورد دیگر مسائل با هم صحبت کنند. این رفتار به فرهنگی نهادینه شده در سازمان مجاهیدن تبدیل شده که بخشی از آن ناشی از مخفیکاری دوران چریک شهری و بخش دیگر ناشی از ترس و تنبیهاتی است که در صورت سرپیچی، اعضا با آن مواجه خواهند شد. این وضعیت باعث شده که دنیای بیرون، از درون این سازمان بی‌خبر است. اطلاعات مربوط به درون این سازمان فقط از طریق جداشدگان به اطلاع عموم رسیده است. به دلیل تکان‌دهنده بودن بسیاری از آنچه این افراد می‌گویند، ابتدا باور آنها برای افکار عمومی‌ سخت بود، اما به مرور زمان و با زیاد شدن تعداد چنین مواردی و جزئیاتی که این جداشدگان از آنها سخن گفتند، آن اخبار تکان‌دهنده باورپذیر شده‌اند.

– سازمان مجاهدین سازماندهی بسیار قوی دارد و به خوبی و به سرعت می‌تواند در وضعیت‌های مختلف نیرو و امکانات خود را در جهت هدفی که مشخص کرده، به حرکت درآورد. به مدد همین قدرت سازماندهی بالاست که این تشکیلات می‌تواند بطور منظم و طی دهه‌ها در کشورهای اروپائی و آمریکای شمالی گردهمائی و تظاهرات بزرگ و کوچک برگزار کند. به خاطر قدرت تشکیلاتی و توان بالا در سازماندهی می‌تواند گزارش و اخبار فعالیت‌هایش را ترجمه کرده و با بسیاری رسانه‌های غربی ارتباط برقرار کند. با اتکا به همین نقطه قوت است که می‌تواند بسیاری از سیاستمداران را به جلسات خود دعوت کرده یا از آنها برای بیانیه‌هایش حمایت بگیرد.

– اعضای سازمان مجاهدین کادر حرفه‌ای و «همه فن حریف» هستند. آنها در دوره طولانی زندگی تمام‌وقت در تشکیلات، آموزش‌های مختلف نظامی- اطلاعاتی- لجستیک و آموزش‌های فنی- حرفه‌ای را گذرانده و در عمل آن را به کار گرفته‌اند. کادرهای روابط عمومی‌ تشکیلات اغلب به یک زبان خارجی مسلط هستند. بخش بزرگ اعضای سازمان در کشور آلبانی و در یک اردوگاه موسوم به «اشرف ۳» مستقر هستند. تعداد آنها ۲۰۰۰ تا ۲۵۰۰ نفر برآورد می‌شود. این تمرکز کمک کرده تا سازمان با آموزش اعضا، یک ارتش سایبری کوچک ایجاد کرده و در دنیای مجازی با اکانت‌های مختلف، سیاست‌های سازمان را تبلیغ کنند. در فروردین ۱۴۰۰ فیسبوک به مسدود کردن صدها حساب مجاهدین در آلبانی خبر داد. اگرچه پس از بازرسی قرارگاه مجاهدین توسط پلیس آلبانی، فعالیت‌های سایبری این سازمان در آلبانی محدود شده است، اما این سازمان فعالیت‌های سایبری خود را به روش‌های مختلف ادامه داده است. در چند سال اخیر تمرکز این ارتش سایبری بر ضدیت با رضا پهلوی تمرکز یافته است.

گزارش ویژه؛ درگیری «مجاهدین خلق» با پلیس «مبارزه با فساد و جرائم سازمانیافته» آلبانی در کمپ «اشرف۳»

– سازمان مجاهدین پول و امکانات مالی بسیار قوی در اختیار دارد که میزان آن مشخص نیست. منابع مالی سازمان مجاهدین دقیقا مشخص نیست. فیلم‌های ویدئوئی و اسناد به دست آمده پس از سقوط صدام حسین نشان می‌دهد که این سازمان از حکومت صدام حسین برای سال‌های طولانی پول دریافت می‌کرده است. بر اساس اطلاعات اعضای جداشده، برخی کشورهای عرب نیز به این سازمان کمک مالی کرده و می‌کنند. به نظر می‌رسد که این سازمان توانسته این پول‌ها را در سرمایه گذاری‌هائی در کشورهای غربی به کار گرفته و از آن سود حاصل کند. هیچ نشانه‌ای از اینکه این سازمان مشکلات مالی داشته باشد دیده نمی‌شود. این سازمان منبع مالی خودش را «کمک هواداران» معرفی می‌کند. ادعائی که به دلیل روشنگری‌های برخی از جداشدگان، دروغ بودن آن مشخص شده است. ضمن آنکه این سازمان هیچ گزارش شفاف مالی و مالیاتی به نحوی که دولت‌های غربی ادعای آن را تائید کنند، به دست نمی‌دهد. قدرت تشکیلاتی و سازماندهی بالا و قوی سازمان مجاهدین- که در بالا به آن اشاره شد- بدون برخورداری از این منابع مالی بی پایان نمی‌توانست در حدی باشد که امروز هست.

نقاط ضعف

– با وجود همه تلاش‌های سازمان مجاهدین برای جا انداختن خود به عنوان «تنها آلترناتیو دموکراتیک»، این سازمان پایگاه اجتماعی خود را در ایران و در بین ایرانیان در خارج کشور از دست داده است. اگرچه این سازمان از لیست تروریستی ایالات متحده آمریکا و اتحادیه اروپا خارج شد، اما در ده سال اخیر دولت‌های غربی و رسانه‌های معتبر غربی یا سازمان‌های حقوق بشری، سازمان مجاهدین را به عنوان یک «فرقه» یا سِکت سیاسی- مذهبی می‌شناسند که بر کیش شخصیت استوار است. همکاری سازمان مجاهدین با صدام حسین و ارتش عراق در طول جنگ ایران و عراق دلیل اصلی تنفر بسیاری از ایرانیان از این سازمان است. موضوعی که در دادگاه حمید نوری در استکهلم سوئد ریزبینانه مورد بررسی قرارگرفت و تائید شد.

– در ده – پانزده سال گذشته موضوع طلاق‌های اجباری و زندان و شکنجه اعضای سازمان در قرارگاه اشرف به افکار عمومی‌ راه یافت. در چند سال اخیر نیز موضوع جدائی کودکان از خانواده‌ها در سال‌های ۱۳۶۰/۱۳۷۰ و انتقال آنها از مقر اصلی مجاهدین در عراق به اروپا و آمریکای شمالی در رسانه‌های فارسی‌زبان انتشار یافت. در پی آن برخی از همان کودکان که در سال‌های نوجوانی به عراق برگردانده شده و اجبارا برای «ارتش آزادیبخش ملی» مجاهدین سربازگیری شده بودند، در گفتگو با روزنامه‌هائی در فرانسه، آلمان، سوئد و دانمارک از سرنوشت خود سخن گفتند.

– دولت‌ها و رسانه‌های معتبر غربی و نیز سازمان‌های حقوق بشری تاکید دارند که سازمان مجاهدین خلق نیروئی دموکرات نیست و پایگاه اجتماعی در بین ایرانیان ندارد (پاسخ دولت آلمان به حزب سبزها در مورد نقش «سازمان مجاهدین خلق ایران» در اپوزیسیون ایران– گزارش سازمان دیده‌بان حقوق بشر، خروج ممنوع: نقض حقوق بشر در کمپ‌های سازمان مجاهدین خلق). در عین حال آنها این سازمان را به دلیل توانمندی تشکیلاتی، داشتن پول هنگفت و برخورداری از منابع مالی بسیار قوی و نیز بخاطر فعالیت‌های تبلیغاتی- اطلاعاتی اش، یک نیروی منسجم و قوی ارزیابی می‌کنند. سازمان مجاهدین خلق نیز تلاش می‌کند تا با ادعای فعالیت‌های تبلیغاتی و انجام عملیات‌های ایذائی در شهرهای ایران- ادعائی که بخش بسیار بزرگی از آن دروغ و غیرواقعی است- خود را در ایران فعال و دارای پایگاه اجتماعی نشان دهد.

– سازمان مجاهدین یک سازمان مذهبی است که بر اساس آموزه‌های شیعه شکل گرفته است. «رهبری عقیدتی» در سازمان مجاهدین مانند «ولایت فقیه» در جمهوری اسلامی است. جدائی جنسیتی در این سازمان خیلی سختگیرانه‌تر از آنچه جمهوری اسلامی بر ایران تحمیل کرده است، وجود دارد. با توجه به مذهب‌ستیزی در بخش بزرگی از جامعه ایران و حتی ضدیت آنها با اسلام، سازمان مجاهدین هیچ جذابیتی برای مردم ایران، به ویژه جوانان نداشته و جدا از بخش بسیار کوچکی که به دلیل سابقه یا روابط عاطفی باقیمانده از گذشته، ممکن است به این سازمان علاقه داشته یا نسبت به آن کنجکاوی نشان دهند، این سازمان هیچ جذابیت یا مقبولیتی در بین جامعه ایران ندارد.

– تجربه خونین و دردناک مردم ایران در دوره حاکمیت جمهوری اسلامی نشان می‌دهد که بخش بسیار بزرگ ایرانیان خواهان جدائی دین و مذهب از حکومت هستند. سازمان مجاهدین خلق «تجسم» اختلاط دین و مذهب و ایدئولوژی با سیاست است. کارنامه این سازمان در دوره محمدرضاشاه و دوره جمهوری اسلامی نشان می‌دهد که به دلیل ایدئولوژی‌زدگی، این سازمان منافع ملی ایران را فدای منافع ایدئولوژیک- تشکیلاتی خود کرده است.

– سازمان مجاهدین بر پایه شخصیت‌پرستی مسعود رجوی سر پا ایستاده است. حتی حمایت یا اطاعتی که در این سازمان نسبت به مریم رجوی وجود دارد، به خاطر حضور مسعود رجوی است. در صورت مرگ مسعود رجوی- که نزدیک سه دهه است مخفی شده و خود را نشان نداده- موجودیت تشکیلاتی سازمان مجاهدین با چالش بسیار جدی مواجه خواهد شد. در نبود مسعود رجوی، آنچه از سازمان مجاهدین باقی می‌ماند، تشکیلاتی است که توان تاثیرگذاری جدی بر تحولات سیاسی- اجتماعی جامعه ایران را نخواهد داشت.

– سازمان مجاهدین بیش از چهار دهه است از جامعه ایران کنده شده و در خارج از ایران رشد کرده است. به دلیل نداشتن پایگاه اجتماعی- که بالاتر به آن اشاره شد- این سازمان عضوگیری نداشته است. در همه این سال‌ها هزاران نفر از این سازمان جدا شده‌اند. میانگین سنی اعضای فعلی آن بالای ۵۵ سال است و اغلب از بیماری‌های مختلف رنج می‌برند. میانگین سنی رهبران سازمان بالای ۷۰ سال است. همه اینها نشان از بی‌آینده بودن این سازمان دارد.

– سازمان مجاهدین فاقد یک برنامه مشخص برای جامعه و کشور ایران با همه پیچیدگی‌هایش است. در عین حال به لحاظ تبلیغاتی با تمرکز بر «برنامه ده ماده‌ای مریم رجوی» در این زمینه بسیار کلی‌گوئی می‌کند. در همه چهار دهه گذشته هیچ کار تئوریک مشخصی از سوی این سازمان انتشار پیدا نکرده است. تولیدات فکری- تئوریک این سازمان تکرار گفته‌های مسعود رجوی است که از آموزه‌های ایدئولوژیکِ اسلامی سرچشمه می‌گیرد. بجز مسعود رجوی هیچ فرد دیگری در سازمان مجاهدین دارای توان تئوریک در طرح مسائل نیست. سازمان مجاهدین با دنیای مدرن، علم مدرن، تکنولوژی مدرن بیگانه است. از این رو مشکلات جامعه ایران را نمی‌تواند درک کرده و نمی‌تواند پاسخ علمی‌ متناسب با پیشرفت‌های زمانه برای آنها داشته باشد.

– دستگاه تبلیغاتی سازمان مجاهدین بسیار بزرگ، قوی و متنوع است. اما تبلیغات این سازمان مانند جمهوری اسلامی بر پایه «پروپاگاندا» می‌چرخد. دروغ‌های تکراری، ادعاهای اغراق‌آمیز، خودستائی‌ها و تقدس دائم از رهبری سازمان باعث شده تا رسانه‌های این سازمان که بسیار زیاد و متنوع هستند، کِسالت‌بار و خسته‌کننده باشند، در نتیجه بازدید کننده زیادی هم ندارند. سازمان مجاهدین با آزادی بیان و آزادی رسانه‌ها مخالف است. هیچ خبرنگار آزاد و مستقل امکان دسترسی به اعضای این سازمان را نداشته و اعضا، مجاز به مصاحبه با رسانه‌ها نیستند. مصاحبه یا کنفرانس‌های خبری مسئولین این سازمان همه با برنامه‌ریزی قبلی و در مورد یک موضوع مشخص بوده و به پرسش‌های چالش‌برانگیز پاسخ نمی‌دهند.

– سازمان مجاهدین پیوسته تلاش کرده که «شورای ملی مقاومت» را تشکیلاتی مستقل نشان دهد، اما این تلاش‌ها به نتیجه نرسید است. ناظرانِ بی‌طرف، این شورا را «ویترین بیرونی» سازمان مجاهدین برای فریب افکار عمومی، به ویژه سیاستمداران غربی می‌دانند. اعضای غیرمجاهد در «شورای ملی مقاومت» از سازمان مجاهدین بطور ماهیانه پول دریافت می‌کنند. همین باعث شده تا وقتی هر یک از آنها قصد جدائی داشته باشد، سازمان مجاهدین اسناد موجود در پرداخت پول به آنها را به عنوان اهرم فشار علیه آنها به کار بگیرد. چنانکه تا کنون در مورد برخی از جداشدگان از «شورای ملی مقاومت» که به انتقاد علنی از سازمان مجاهدین پرداخته‌اند، اسناد کمک‌های مالی را علیه آنها انتشار داده است.

– سازمان مجاهدین با توسل به روش‌های استالینی هرگونه صدای مخالف را در تشکیلات خود یا در دایره وابستگانش سرکوب کرده و در کارنامه چهار دهه اخیر خود نیز نشان داده نه تنها یک نیروی دموکرات نیست، بلکه نیروئی ضد دموکراتیک است که اخلاق را نیز زیر پای منافع خود سر می‌بُرد.

پ) جمهویخواهان (متشکل از نیروهای «چپ»، «ملی- مصدقی»، «ملی- مذهبی»)

نام، تشکل و رسانه‌ها نمونه مطلب، ویدئو و… برخی افراد
اتحاد جمهوریخواهان ایران دهمین همایش اتحاد جمهوریخواهان؛ راه حل سوم برای گذار از جمهوری اسلامی – مهدی فتاپور
– مهرداد درویش پور
– ملیحه محمدی
جبهه ملی ایران- اروپا اعلام رهبری دوران گذار با تکیه به قدرت‌های خارجی منافی آزادی و حاکمیت ملی ایرانیان است
حزب چپ ایران گذار از جمهوری اسلامی، سمت‌گیری‌ها و سیاست ما!
استعفای سه نفر از کادر حزب چپ ایران i
– فرخ نگهدار
– ملیحه محمدی
– بهروز خلیق
– مهدی فتاپور
سازمان‌های جبهه ملی ایران در خارج از کشور – هیئت اجرائی: بهمن انواری، کامبیز قائم مقام، بهمن مبشری، پوریا مطهری و همایون مهمنش
همبستگی جمهوریخواهان ایران – هیات سیاسی– اجرایی: علی افشاری، مهدی عربشاهی
– هر پنج تشکل بالا با ایجاد «همگامی‌ برای جمهوری سکولاردموکرات در ایران» در تلاش‌اند تا اقدامات خود را هماهنگ کنند.
اعلام رهبری دوران گذار با تکیه به قدرت‌های خارجی منافی آزادی و حاکمیت ملی ایرانیان است
– جریان معروف به «ملی مذهبی‌ها» اگرچه بطور رسمی با نیروهائی که در بالا آمد همکاری نمی‌کند، اما برخی چهره‌های شناخته شده آنان مانند تقی رحمانی و رضا علیجانی در نشست‌های آنها حاضر شده و سخنرانی می‌کنند. فعالین این جریان مدتی است از واژه «تحول‌طلب» استفاده می‌کنند تا فاصله خود را با اصلاح‌طلبانِ حکومت نشان دهند.

سخنرانی رضا علیجانی در همایش دهم اتحاد جمهوریخواهان ایران ۴ – ۶ اکتبر ۲۰۲۴
سخنرانی تقی رحمانی در همایش دهم جمهوریخواهان ایران
– نام برخی افراد مانند فرخ نگهدار، مهدی فتاپور، ملیحه محمدی، مهران براتی و… در زمان‌های مختلف در تشکل‌های مختلف دیده می‌شود. اینکه آیا آنها همزمان در یک یا چند تشکل حضور دارند، یا از یک تشکل جدا و به تشکل دیگر پیوسته‌اند… موضوع این تحقیق نیست.

– توضیح i: در لینک با عنوان «استعفای سه نفر از کادر حزب چپ» می‌توان تا حدودی با جنگ قدرت پشت صحنه و فضای غیردموکراتیک حاکم بر این تشکیلات آشنا شد.
– نیروهای چپ و جمهوریخواه محدود به تشکل‌هائی که در بالا آورده شد نیستند. اما آنگونه که در مقدمه آمد، مقاله حاضر به آن نیروهائی که فعالیت بیشتری داشته و در موضوع آلترناتیو ادعائی دارند می‌پردازد.

 نقاط قوت

– بسیاری از افراد فعال در تشکل‌هائی که در دسته‌بندی بالا آمده، افرادی با سابقه و پیشینه فعالیت سیاسی- تشکیلاتی بوده و می‌توانستند از توان سازماندهی بالائی برخوردار باشند. بسیاری از آنها مطالعات تئوریک و کلاسیک دارند. بطور نسبی از توان بالای سخنوری و نوشتاری و بسیج همفکران خود برخوردارند. فعالیت تبلیغی و حضور نسبتا فعال در شبکه‌های اجتماعی دارند.

– بسیاری از افراد فعال در تشکل‌هائی که در دسته‌بندی بالا آمده ارتباطاتی با افراد اصلاح‌طلب درون حکومت و نیز روزنامه‌نگاران و فعالین اجتماعی در داخل کشور دارند و می‌توانند تا حدی از تحولاتِ جاری در محافل نزدیک به حکومت مطلع شوند. برخی از افرادِ خانواده ایندسته از افراد به ایران رفت و آمد دارند و از این طریق می‌توانند درک نزدیک‌تری از تحولات محافل همفکر خود در  کشور داشته باشند.

– هیچیک از تشکل‌هایی که در دسته‌بندی بالا آمد ادعای آلترناتیو بودن ندارد. آنها اینقدر واقع‌بین هستند که بدانند چنین توانمندی و ظرفیتی را ندارند.

– تشکل‌های آمده در دسته‌بندی بالا با وجود اختلاف نظرهای زیاد، آنهم با پیشینه‌های طولانی، آگاهند و می‌دانند به تنهائی کار چندانی نمی‌توانند بکنند، از این رو با رویکردی عملگرایانه در عین اختلاف با هم، به همکاری با یکدیگر می‌‌پردازند.

 نقاط ضعف

– هسته مرکزی و موتور محرکه تشکل‌هائی که در بالا آورده شد سازمان چریک‌های فدائی خلق- اکثریت به رهبری فرخ نگهدار است. این سازمان انشعابی از سازمان چریک‌های فدائی خلق ایران است که در زمان محمدرضا شاه پهلوی اقدام به عملیات چریکی می‌کرد. از همان آغاز تاسیس حکومت بخشی از کادرهای رهبری و نیروهای این سازمان مایل به همکاری با حزب توده و پیروی از سیاست‌های این حزب بودند. این دو دستگی منجر به اشعاب در این تشکیلات شد؛ طرفداران حزب توده به رهبری فرخ نگهدار اکثریت را داشتند و از این رو به سازمان “اکثریت” معروف شدند. آنها پس از مدتی ضمن انتقاد از برخی سیاست‌های حکومت بطور فعالانه به حمایت از جمهوری اسلامی پرداختند و تا مرز ادغام با حزب توده ایران پیش رفتند که مقاومت درونی اعضای آن مانع از انجام آن شد. کارنامه سازمان اکثریت به همراه حزب توده در طول حاکمیت جمهوری اسلامی در همکاری و همراهی با حکومت اسلامی و ارگان‌های سرکوبگر آن و در توجیه جنایت‌های این حکومت قابل انکار نیست. سیاستی که منجر به طولانی شدن عمر این رژیم شد. سازمان «اکثریت» که نخست در اعتراضات استان کردستان و مناطق کردنشین ایران مشارکت داشت، پس از نزدیکی رهبری آن به سیاست‌های حزب توده، مانند این حزب به تشویق حکومت برای سرکوب مخالفان در آن مناطق پرداخت. این سازمان همچنین در ارتباط با جنگ ایران و عراق که آن زمان جریان داشت  خواستار آن شد تا سپاه پاسداران به سلاح سنگین مسلح شود. رهبری این سازمان و حزب توده ایران از صادق خلخالی نخستین حاکم شرع جمهوری اسلامی می‌خواستند که بیشتر اعدام کند. در سال‌های ۱۳۶۰ تا ۶۲ حزب توده ایران طبق رهنمودهای حزبی و برخی از اعضا و هواداران «اکثریت» به دلیل پیروی از خط مشی رهبری این سازمان که مدافع سیاست‌های حزب توده در دفاع از جمهوری اسلامی بود، با پاسداران برای شناسائی مخالفین حکومت همکاری می‌کردند آنهم در حالی که  افراد دستگیر شده با خطر شکنجه و حتی اعدام روبرو شده و جان خود را از دست دادند.

– سازمان اکثریت و حزب توده اگرچه خود (حزب توده در سال ۱۳۶۲ و اکثریت در سال‌های ۶۳ و ۶۵ و سپس ۶۷) قربانی سرکوب‌های خونین جمهوری اسلامی شدند وحتی در کشتار زندانیان سیاسی طی دهه شصت و همچنین تابستان شصت و هفت تعداد زیادی از اعضا و هواداران آنها اعدام شدند، اما همچنان از اصلاح‌طلبان حکومتی دفاع می‌کردند. اگرچه فرخ نگهدار نزدیک یک دهه است که خود را از رهبری سازمان اکثریت کنار کشیده، اما نفوذ خود را همچنان بر این سازمان و نیروهائی که از این سازمان جدا شده‌اند نگه داشته است. در دو دهه گذشته تلویزیون بی‌بی‌سی فارسی او را به دفعات و با عنوان «تحلیلگر سیاسی» دعوت کرده تا او دفاع از اصلاح‌طلبی برای یک حکومت اصلاح‌ناپذیر را توجیه کند که هنوز هم ادامه دارد. این فرد و مشابهان او در همین رابطه برای رسانه‌های اصلاح‌طلب داخلی نیز  مطلب می‌نویسند که بدون هیچ مانعی در آنها منتشر می‌شود.

– از آنجا که پیشینه همکاری سازمان اکثریت و فرخ نگهدار با حکومت اسلامی برای فعالین سیاسی ایرانی شناخته شده است، آنها با رویکردی فرصت‌طلبانه و برای رد گم کردن و فریب نسل جدید، با «چراغ خاموش» حرکت کرده و به نام‌های مختلف فعالیت می‌کنند. یکی از این تلاش‌ها  تأسیس «حزب چپ ایران» بوده تا کارنامه سازمان «اکثریت»‌ را به فراموشی بسپارند.

– بسیاری از رهبران یا فعالین تشکل‌های “چپ” که در دسته‌بندی بالا آمده‌اند، زمانی عضو سازمان اکثریت بوده‌اند و به دنبال رقابت یا شکست در بازی رهبری این سازمان‌های چند ده‌نفره جدا شده‌اند. همکاری این تشکل‌ها به ریشه‌ها و سیاست‌ورزی‌های مشترک آنها بر می‌گردد. تغییر نام به معنی تجدید نظر اساسی در سیاست‌های گذشته نیست. آنها گذشته خونین خود را در همکاری با جمهوری اسلامی نقد نکرده‌اند، از این رو نیروئی قابل اعتماد نیستند.

– تشکل‌هائی که در بالا آمده ادعاهای بزرگ دارند، بسیار پر سر و صدا هستند، اما هیچ برنامه مشخص و واقع‌گرایانه علمی‌ و متناسب با زمانه جز شعار دادن برای ایران ندارند. آنها حیاتِ سیاسی خود را بیشتر در ضدیت با دیگر نیروها جستجو می‌کنند. از دی‌ماه ۹۶ به بعد این ضدیت هرچه بیشتر متوجه رضا پهلوی شده است. حتی در آخرین بیانیه مشترک این نیروها، در کنارِ رد رهبری رضا پهلوی، هیچ گزینه مشخصی ارائه نمی‌دهند.

– نیروهائی که در دسته‌بندی بالا آورده شده‌اند، یک ایدئولوژی و سیاست شکست‌خورده را نمایندگی می‌کنند. حکومت‌های ایده‌آل آنها مانند شوروی/ روسیه، کوبا یا آلمان شرقی نیز کارنامه‌ای خونین و ضد دموکراتیک ازخود برجای گذشته‌اند. کارنامه ۴۶ سال گذشته آنها هیچ موفقیت و پیروزی در فعالیت‌های آنها ارائه نمی‌دهد. آنها از هیچ پایگاه اجتماعی جدی در بین مردم ایران برخوردار نیستند. دایره حامیان آنها به افراد خانواده و بخشی از بدنه اصلاح‌طلبان حکومت محدود می‌شود که خود در بحران قرار داشته و مردم ایران دست رد به سینه‌ی آنها زده‌اند.

– رهبری نیروهائی که در بالا آورده شدند و بخش بزرگی از کادرهای آنها بالای ۵۵ تا ۶۰ سال سن داشته و نه تنها موفق به یارگیری از نسل جوان نبوده‌اند بلکه بخشی از همان نیروهای مسن را نیز از دست داده‌اند. اغلب افراد زیر ۵۰ سال در این تشکل‌ها فرزندان اعضای کنونی یا درگذشته‌ی این گروه‌ها یا از دایره دوستان و فامیل آنها هستند.

در کارنامه سازمان اکثریت و حزب توده همکاری با سازمان اطلاعات و امنیت شوروی/ روسیه نیز به چشم می‌خورد. برخی از جداشدگان از این نیروهای سیاسی، جزئیاتی از وابستگی و سرسپردگی حزب و سازمان خود به حکومت شوری و روسیه گزارش داده اند. “منافع ملی” و ایراندوستی در فرهنگ مبارزه آنها جائی ندارد. آنها می‌توانند هرگاه لازم باشد منافع ملی را به سادگی قربانی اهداف ایدئولوژیک و منافع سیاسی خود کنند. «جهان‌وطنی» که آنها منادیش هستند، ضدیت آشکار با میهن- و ایراندوستی دارد.

– نیروهائی که در دسته‌بندی بالا آمده‌اند همچنان مدافع انقلاب ۱۳۵۷هستند. آنها در دفاع از این انقلاب همسو با جمهوری اسلامی عمل کرده و با خاندان پهلوی مخالفت کرده و سرنگونی آنها را درست دانسته و از همین رو با رضا پهلوی نیز ضدیت می‌ورزند. ضدیتی از موضع ارتجاعی و ضد ملی که هنوز بر آن اصرار می‌ورزند.

ت) فدرالیست‌ها

نیروهای «فدرالیست» آن احزاب و تشکل‌های سیاسی هستند که خود را نماینده‌ی قوم («ملیت») خود دانسته و نظام جمهوری فدرالیستی را برای تضمین حقوق همه مردمان ساکن در سرزمین ایران با حفظ حقوق برابر در مشارکت سیاسی در کل کشور و حق اداره امور محلی مناطق خود، یک نظام سیاسی مناسب می‌دانند. آنها با تاکید بر «هویت‌طلبی» قومی و زبانی، خواسته‌های خود را دنبال می‌کنند.

برخی از این نیروها فراتر از نظام فدرالی، بطور «آرمانی» قائل به برخورداری از «حق تعیین سرنوشت» برای قوم خود بوده و ماندن در چهارچوب سرزمین ایران با یک دولت مرکزی را امری داوطلبانه می‌دانند. با اینهمه ایندسته از نیروهای فدرالیست مدعی‌اند که در صورت تضمین حقوق شهروندی برابر، و در صورت حاکمیت یک نظام «غیرمتمرکز» در کشور، ماندن و همزیستی در ایران یکپارچه را ترجیح می‌دهند.

نیروهای فدرالیست بر تبعیض سیاسی و نهادینه شده که قوم آنها در طول دهه‌ها از آن رنج برده تاکید داشته و یادآور می‌شوند از دایره توسعه اقتصادی هم‌سطح با مناطق مرکزی کشور عقب نگه داشته شده‌اند. آنها از تبعیض ساختاری، توهین و تحقیر فرهنگی، محروم شدن از هویت قومی/ اِتنیکی، محروم شدن از یادگیری زبان مادری و… شکایت می‌کنند. آنها تاکید می‌کنند از امکان برابر برای حضور در رهبری سیاسی کشور یا اداره مناطق سکونتی خود محروم بوده‌اند.

بخشی از نیروهای فدرالیست با تاکید بر اینکه مردمان مناطق آنها سنی‌مذهب هستند، آن را دلیل دیگری برای تبعیض مضاعف بر خود قلمداد می‌کنند. نیروهای فدرالیست با تاکید بر انواع گونه‌های تبعیض که بر آنها روا شده، خود را شهروند برابرحقوق در ایران نمی‌بینند و یادآور می‌شوند برای دهه‌ها شهروند درجه دو بوده‌اند.

هر یک از نیروهای فدرالیست اساسنامه یا برنامه جداگانه‌ای برای خود دارد که در آن از محرومیت‌های تاریخی و انواع تبعیض و سرکوب که بر آنها تحمیل شده سخن گفته، و نهایتا تاکید می‌کنند خواهان یک نظام دموکراتیک منطبق بر حقوق بشر هستند. آنها آن نظام سیاسی که می‌تواند خواسته‌های آنها را بهتر بر آورد کند، «جمهوری فدرال» می‌دانند.

در جستجوی اینترنتی در مورد برخی از نیروهای فدرالیست نمی‌توان اطلاعات لازم را در مورد آنها به دست آورد. برخی وبسایت رسمی ندارند. وبسایت برخی دیگر به‌روز یا فعال نیست. در وبسایت برخی از گروه‌ها اسناد لازم مانند مرامنامه یا اساسنامه را نمی‌توان پیدا کرد.

بر اساس اطلاعات موجود در اینترنت نمی‌توان به این پرسش که هر یک از نیروهای فدرالیست از چه پایگاه اجتماعی در بین قوم خود برخوردارند، پاسخ داد. در عین حال با در نظر گرفتن مجموع اخبار و گزارش‌های چند دهه گذشته می‌توان در مورد دو حزب مربوط به استان کُردستان، یعنی «حزب دموکرات کُردستان ایران» و «حزب کومله کُردستان ایران» تائید کرد که آنها از پایگاه اجتماعی قابل توجه در حیطه‌ی خود برخوردارند.

در ابتدای سال ۲۰۰۵، هفت نیروی فدرالیست در لندن اجلاس مشترکی برگزار و در پایان آن تاسیس «کنگره ملیت‌های ایران فدرال» را اعلام کردند. در آوریل ۲۰۱۳ با پیوستن چند گروه دیگر، تعداد اعضای «کنگره ملیت‌های ایران فدرال» به ۱۳ گروه افزایش یافت.

نام، تشکل و رسانه‌ها نمونه مطلب، ویدئو و… برخی افراد
کنگره ملیت‌های ایران فدرال اساسنامه‌ “کنگره ملیتهاى ایران فدرال”
کنگره ملیتهای ایران فدرال- بیانیه‌ها
سمینار کنگره‌ ملیت‌های ایران فدرال- استکهلم/سوئد
جبهه متحد بلوچستان –ایران (جمهوریخواهان)
جبهه مردم بلوچستان وبسایت پیدا نشد
جنبش فدرال دموکرات آذربایجان اطلاعیه ی جنبش فدرال دموکرات آذربایجان در رابطه با جدایی از « کنگره ملیت‌های ایران فدرال»
بیانیه “کنگره ملیت‌های ایران فدرال” در رابطه با جدایی جنبش فدرال دموکرات آذربایجان از این ائتلاف
حرکت ملی – دموکراتیک ترکمن
حزب اتحاد بختیاری و لرستان

 

گفتگو با فرامرز بختیار، دبیرکل حزب اتحاد بختیاری، لرستان، کهگیلویه و بویراحمد فرامرز بختیار: دبیرکل
حزب تضامن دموکراتیک الاھواز(عربستان) گفتگو با مونا سیلاوی در مورد خیزش مردم اهواز علیه جمهوری اسلامی مونا سیلاوی: سخنگوی حزب
حزب دموکرات کردستان ایران برنامه و اساسنامه حزب دموکرات کردستان مصوب کنگرەی شانزدھم
شورای سیاستگزاری حزب دموکرات در رابطە با “پیمان نوین” رضا پهلوی بیاننامه‌ای منتشر نمود
‫مصطفی هجری: دبیرکل حزب
خالد عزیزی: سخنگوی حزب
حزب کومله کردستان ایران بیانیه‌ی سیاسی کُنگره شانزدهم حزب کومه‌له کُردستان ایران عبدالله مهتدی: دبیرکل حزب
ناهید بهمنی همسر مهتدی: عضو کمیته مرکزی
حزب مردم بلوچستان مصاحبه با آقای ناصر بلیده‌ای سخنگوی حزب مردم بلوچستان ناصر بلیده‌ای: سخنگوی حزب
سازمان دفاع از حقوق ملی خلق ترکمن

 

وبسایت پیدا نشد
سازمان مردمى کُرمانج (کردھاى خراسان) کُردهای خراسان در وضعیت تبعیض زبانی فرهنگی هنری، ستم مضاعف قومی‌- ملیتی – سیاسی – اقتصادی دکتر افراسیاب شکفته: سخنگوی سازمان
کانون فرهنگی و سیاسی آذربایجان

وبسایت پیدا نشد

کانون فرھنگى و سیاسى خلق ترکمن

 

نقاط قوت

– توجه نیروهای فدرالیست به اهمیت حقوق برابر همه مردمان ساکن ایران نشان از آگاهی و اعتماد به نفس آنها دارد. آنها توانسته‌اند با وجود دهه‌ها محرومیت و سرکوب، با حقوق انسانی خود آشنا شده و تلاش می‌کنند تا به نحو فعال خواسته‌های سیاسی خود را تحقق ببخشند.

– مرور فعالیت فدرالیست‌ها نشان می‌دهد که آنها توانسته‌اند از تجربه‌های جهانی کمک گرفته و خود را آموزش داده‌اند.

– نیروهای فدرالیست از مناطق مختلف کشور توانسته‌اند در تقریبا بیست سال گذشته همدیگر را پیدا کنند. بطور منظم با همدیگر جلسه دارند. از این طریق کار تشکیلاتی دستجمعی و هماهنگ با یکدیگر را تجربه می‌کنند. همه اینها پختگی سیاسی آنها را افزایش داده که می‌تواند در دوران گذار برای سازماندهی طرفداران‌شان به کار بیاید.

– آنها با فعالیت‌های خود توانسته‌اند موضوع اقوام و نقض حقوق آنها را در افکار عمومی‌ وارد کرده و حساسیت‌های اجتماعی نسبت به این موضوع را بیشتر کنند.

نقاط ضعف

– نوع فعالیت نیروهای فدرالیست طوری است که تلاش‌ها در اساس در بین خودشان باقی می‌ماند. به نحوی که یک، به گفته‌ی آنها، «مرکز نشین» ممکن است مشکلات آنها را مشکل خودش نبیند. حال آنکه رفع ستم و تبعیض در کشور یک وظیفه همگانی و سراسری است.

– فدرالیست‌ها از، به گفته‌ی آنها، «مرکزگراها» انتظار دارند به خاک و سرزمین نچسبند، بلکه «مردم» را در درجه اول ببینند. اما فعالیت‌های آنها با تمرکز به سرزمین و منطقه خودشان انجام شده و در بسیاری موارد رنگ و بوی متعصبانه‌ی قومی دارد.

– بخشی از نیروهای فدرالیست از انقلاب ۵۷ دفاع و خود را پایبند به آن می‌دانند. آنها بر سر همین موضوع با سازمان مجاهدین و بخشی از چپ‌های جمهوریخواه همسوئی عملی داشته و با رضا پهلوی مخالفت می‌کنند. چنین موضعی باعث می‌شود که آنها بیش از آنکه یک نیروی دموکرات شناخته شوند، یک نیروی سیاسی ایدئولوژیک‌زده دیده شوند. همین موضوع اعتماد به آنها را کاهش داده و راه همکاری را مسدود می‌کند.

– فدرالیست‌ها می‌دانند که نمی‌توانند خود را به عنوان یک آلترناتیو سراسری مطرح کنند، اما برای آنکه بتوانند در ایرانِ بعد از جمهوری اسلامی خواسته ‌های محلی- منطقه‌ای خود را به دست بیاورند، تلاش می‌کنند با نیروهای سراسری ارتباط برقرار کرده یا با آنها همکاری داشته باشند. از این طریق امید دارند که در معادله قدرت ایرانِ فردا بتوانند به عنوان شریک ائتلافی در هِرم قدرت وارد شوند. در این میان برخی از نیروهای فدرالیست بر سر شعار «مرگ بر ستمگر، چه شاه باشه، چه رهبر» با سازمان مجاهدین همسو شده اند. «نیاز» به داشتن هم‌پیمان، می‌تواند آنها را در موضع ضعف قرار دهد، به نحوی که مورد سوء استفاده سازمان مجاهدین قرار بگیرند. سابقه همکاری حزب دموکرات کردستان ایران با سازمان مجاهدین در چهارچوب «شورای ملی مقاومت» در آغاز دهه شصت یک نمونه‌ی ناکام در همین مورد است.

– نیروهای فدرالیست خود را نیروئی دموکرات می‌دانند. حال آنکه اطلاعات شفافی نسبت به آنها، روابط درون تشکیلاتی آنها و سابقه و گذشته آنها وجود ندارد. مشخص نیست آنها نمایندگی از سوی قوم خود را از کجا دریافت کرده‌اند و واقعا چند درصد از مردم مناطقی که آنها مدعی دفاع از حقوق آنها هستند، مواضع سیاسی آنان را تائید می‌کنند.

آیا فدرالیست‌ها تجزیه‌طلب هستند؟

در دو دهه گذشته در برخی از مباحث سیاسی از نیروهای «فدرالیست» به عنوان «تجزیه‌طلب» یاد می‌شود. در سه- چهار سال اخیر انتشار این اتهامات قوی‌تر و گسترده‌تر شده است. به نظر می‌رسد دلیل آن چند چیز است:

– نبود دیالوگ و رابطه برابر بین نیروهای غیرفدرالیست با دیگر نیروهای سیاسی که خود را «ملی» یا نیروی «سراسری» یا «ایرانگرا» می‌خوانند یا توسط فدرالیست‌ها به عنوان «مرکزگرا» معرفی می‌شوند.

– نگاه این نیروها بهم با پیش‌داوری و بی‌اعتمادی همراه است و برخی واژه‌ها مانند «ملیت» و  «قوم» و «اِتنیک» «خودمختاری» و… به سرعت بر اساس مواضع سیاسی تفسیرِ گشته و همین موجب سوء تفاهم شده و ادامه گفتگو یا رابطه را غیرممکن می‌سازد.

– نیروهای فدرالیست به درستی به تبعیض و محرومیت‌ها اشاره می‌کنند، اما در نوع طرح موضوع، بیش از آنکه دولت و حکومت مرکزی را مسئول بدانند، «فارس»ها را مورد حمله قرار می‌دهند. آنها مبارزه با زبان فارسی را نمادی از مبارزه با تبعیض علیه خود می‌دانند. این نتیجه‌گیری کاملا غیرواقعی بوده و فقط به سوء تفاهم‌های بیشتر دامن می‌زند. آنها در مورد خواسته‌های خود با شفافیت لازم سخن نمی‌گویند، به نحوی که این برداشت به شنونده منتقل می‌شود که گویا فدرالیسم بهانه است و اصل مطلب و خواست آنها جدائی و تجزیه‌طلبی است.

– برخی نیروهای مخالف فدرالیسم «اصالت خاک» را بر «اصالت انسان» ترجیح داده و با مقدس کردن «خاک» و اتهام «تجزیه‌طلبی» به نیروهای فدرالیست، این پیام را به آنها ارسال می‌کنند که خود را «ایرانی‌تر» و بیشتر «صاحبخانه» می‌دانند و آنها (فدرالیست‌ها) جز اطاعت و پذیرفتن نسخه «مرکز»، چاره دیگری ندارند.

– راه حل:
– هم نیروهای مرکزگرا و هم نیروهای فدرالیست باید قبل از هر چیز بدانند عبور از جمهوری اسلامی اولویت درجه یک و درجه  دو  و درجه سه در این مرحله است و چنین کار بزرگی تنها با همبستگی سراسری همه مردم ایران تحقق خواهد یافت.

– هم نیروهای مرکزگرا و هم نیروهای فدرالیست باید بدانند شکل نظام سیاسی آینده را مردم ایران پس از جمهوری اسلامی، آنهم در شرایطی که آزادی حاکم باشد، انتخاب خواهند کرد. هیچ نیروئی نمی‌تواند از هم‌اکنون نیروهای دیگر را مجبور به تمکین و اطاعت یا پذیرش خواسته خود کند.

– پس از جمهوری اسلامی و در یک نظام دموکراتیک، حرف آخر را «قانون اساسی» می‌زند. همه نیروها موظف‌اند به قانون تمکین کنند. قانون اساسی ایران آینده را نمایندگان مردم در شرایطی که آزادی و دموکراسی حاکم باشد، در مجلس موسسان تنظیم خواهند کرد. قانون اساسی باید بر پایه منشور حقوق بشر و همه پیمان‌نامه‌های منبعث از آن تنظیم شود. چنین قانونی «همه» مردمان ساکن سرزمینِ ایران را «شهروندان» برابرحقوق می‌بیند.

– قانون اساسی ایرانِ دموکراتیک آینده می‌تواند فارغ از تعصبات و تقدس‌سازی، مفاهیم حقوقی مانند شهروند، حق شهروندی، حقوق برابر، نظام سیاسی و اداری کشور، قوم، ملیت، فدرالیسم و… را تعریف کند. این قانون اساسی است که نوع نظام آینده- «نظام متمرکز» یا  «غیرمتمرکز»- را تعریف خواهد کرد. مفاهیمی‌ چون فدرالیسم، جدائی‌طلبی و… می‌توانند در قانون اساسی تعریف شوند. در قوانین مدرنِ کشورهای دموکراتیک که “انسان” و “کرامت انسان” در مرکزِ ارزش‌گذاری‌ها قرار دارند، جدائی‌طلبی یا تجزیه‌طلبی نمی‌تواند “جُرم” باشد. وظیفه قانون اساسی و قانونگذاران است که این مفاهیم را تعریف و راه و روش رسیدن به آن را مشخص کنند. در جهان امروز این یک رویه دموکراتیک است که وقتی مردم یک منطقه خواهان جدائی یا استقلال هستند، خواست خود را در پناه حفاظت قانون به رای‌گیری می‌گذارند. دو نمونه اخیر چنین همه پرسی‌هائی عبارتند از: اسکاتلند/ کِبک در کانادا.

– ایرانِ تاریخی- فرهنگی، پیشینه‌ی هزاران ساله دارد. هر انسان عاقلی می‌داند که در صورت حاکمیت یک نظام دموکراتیک در ایران و تضمین برابرحقوقی همه شهروندان و در صورتی که هر منطقه بتواند امور محلی خودش را اداره کند، هیچ چیز بهتر از ماندن با هم در آغوشِ مام میهن نیست. ترس از «تجزیه‌طلبی» یا دامن زدن به آن می‌تواند ناشی از عدم اعتماد به نفس باشد یا می‌تواند ناشی از آن باشد که یک نیروی «مرکزگرا» تلقی برتری‌طلبانه نسبت به بقیه مردم ایران داشته، اما نمی‌خواهد آن را شفاف اعلام کند. هر نیروی دموکراتِ واقعی که به حقوق بشر و کرامتِ انسانی پایبند است، نیک می‌داند حل و فصل دوستانه و مسالمت‌جویانه‌ی موضوعاتی از این دست، با وجود حساسیت‌های تاریخی آن، امری ممکن است.

– فراتر از ایرانِ امروز می‌توان به ایرانِ تاریخی- فرهنگی که بسیاری کشورهای همسایه ایرانِ امروز را شامل می‌شود اندیشید. در صورت حاکمیت یک نظام دموکراتیک و برقراری پیشرفت و رفاه در ایران، می‌توان با الهام گرفتن از اتحادیه اروپا، ایرانِ تاریخی- فرهنگی را احیا کرد. می‌توان کنترل‌های مرزی بین این کشورها را برداشت، دانشگاه‌ها و مدارس می‌توانند با هم ارتباط داشته و دانش‌آموز و دانشجو مبادله کنند.

ترس از جدائی یا تجزیه، ترسی غیرواقعی است. می‌توان با تقویت همه پایه‌های همزیستی برابر، ایرانِ آزادِ بعد از جمهوری اسلامی را به چنان سرزمینی تبدیل کرد که نه تنها همه مردمان ساکن ایران بخواهند در آن بمانند، بلکه چنین ایرانی می‌تواند قطب مهمی‌ برای جذب میلیون‌ها توریست از همه جهان گردد.

شخصیت‌های منفرد سیاسی و چهره‌های تاثیرگذار و کانال‌های یوتیوبی

جدا از گروه‌های سیاسی که در بالا به آنها اشاره شد، شخصیت‌های منفرد یا چهره‌های تاثیرگذار سیاسی- فرهنگی- اجتماعی که بیشتر در فضای مجازی فعال‌اند نیز در شکل دادن به جهت‌گیری‌های سیاسی شهروندان- چه در داخل یا خارج از ایران- نقش مهم و در برخی موارد تعیین‌کننده دارند. آنها در رسانه‌های اجتماعی مختلف فعال هستند و با کانال‌های مختلف در رسانه‌های اجتماعی گفتگو و مصاحبه کرده و از آن طریق مخاطب پیدا می‌کنند.

برخی از این شخصیت‌ها و چهره‌های شناخته شده مستقل هستند و تمایل سیاسی خود به نیروهای مدعی آلترناتیو را اعلام نمی‌کنند، برخی دیگر با اینکه تمایل سیاسی خود را اعلام نمی‌کنند، اما در عمل و بطور غیرمستقیم جهت‌گیری سیاسی خود را به مخاطبان القاء می‌کنند.

تاثیرگذاری مثبت

شخصیت‌ها یا چهره‌های تاثیرگذار سیاسی- فرهنگی- اجتماعی می‌توانند به آگاهی عمومی‌ بیافزایند، می‌توانند حساسیت‌های سیاسی- اجتماعی را تحریک کنند، می‌توانند در نزدیک شدن گروه‌های سیاسی مخالف بهم در نزدیک شدن شهروندان به فعالیت‌های سیاسی و حمایت از یک فرد و گروه سیاسی دامن بزنند. آنها می‌توانند به هیجان‌های انسانگرایانه و عدالت‌خواهانه دامن زده و همبستگی و انسجام اجتماعی علیه جمهوری اسلامی را تقویت کنند.

تاثیرگذاری منفی

دسته‌ای از شخصیت‌ها یا چهره‌های تاثیرگذار سیاسی- فرهنگی- اجتماعی به اخبار دروغین (فِیک) و یا شایعات دامن زده و موجب چنددستگی اجتماعی و سرخوردگی مردم می‌شوند. با تولید اخبار ساختگی یا انتشار اطلاعات غلط یا اشتباه، فکر مردم را مشغول و انرژی آنها را از مبارزه اصلی به انحراف می‌کشانند. آنها با ایجاد تردید نسبت به مبارزه علیه جمهوری اسلامی، ناامیدی را دامن زده و موجب دوری شهروندان از فعالیت‌های سیاسی می‌شوند.

مصرف محتواهای تخریبی به رشد آن کمک می‌کند، آگاهی و عدم مصرف و پرهیز از بازنشر چنین محتواهائی، می‌تواند زمینه رشد آنها را بخشکاند. شهروندان آگاه می‌توانند با هوشیاری، محتواهای تخریبی که ایجاد تفرقه و چنددستگی را دنبال می‌کنند بایکوت نمایند.

ضرورت سرعت بخشیدن به سازماندهی و اعلام برنامه

اعلام رهبری و مدعی آلترناتیو بودن به تنهائی کافی نیست. حتی برخورداری از حمایت بخشی از جامعه ایران اگرچه مهم و با ارزش، اما کافی نیست.

با آنکه مخالفت در جامعه ایران با جمهوری اسلامی بر اساس مشاهدات تجربی به بالای ۸۰ تا ۹۰% رسیده و در حالی که این مخالفت به انزجار و خشم تبدیل شده، اما هنوز هیچ اثری از یک برنامه مشخص برای گذار از جمهوری اسلامی و سازماندهی این موج عظیم دیده نمی‌شود.

ایران در موقعیت پیش از انقلاب قرار دارد. یعنی هر زمان ممکن است جرقه یک اعتراض بزرگ و سراسری زده شود و ممکن است رژیم از هم پاشیده و سقوط کند. این سقوط می‌تواند حاصل فروپاشی، یا شورش همگانی و از هم گسیختن دستگاه اداری و ماشین سرکوب یا نتیجه قیام سازمانیافته یا حتی می‌تواند در مرحله پایانی، حاصل درگیری مسلحانه مردم با نیروهای سرکوبگر در خیابان‌ها یا مکان‌های حساس در ابعاد کوچک یا بزرگ باشد. یک تهاجم نظامی محدود خارجی از سوی اسرائیل یا اسرائیل با حمایت آمریکا یا متحدین غربی‌اش نیز می‌تواند این روند را تسریع کند. با اینهمه، مطلوب‌ترین و کم‌هزینه‌ترین شکل، «گذار کنترل‌شده» است.

با وجود اعلام آمادگی رضا پهلوی برای به عهده گرفتن رهبری انقلاب و تاکید او بر «نهادسازی» با اتکا به ایرانیان در داخل و خارج کشور، متاسفانه هنوز نشانی از ایجاد نهاد یا نهادهائی که برای هماهنگی گذار از جمهوری اسلامی برنامه مشخصی ارائه دهند دیده نمی‌شود.

در نبود رهبری و یک آلترناتیو مشخص با برنامه و سازماندهی مشخص برای دوره گذار و در صورت غیبت روزانه رهبر در میدان مبارزه، آنهم همگام با تحولات روزانه، ممکن است مردم هرچه بیشتر به نیروی خارجی (اسرائیل- ترامپ) امید ببندند. چنین امید بستن به نیروی خارجی می‌تواند مانع از مبارزه فعال مردم برای تغییر شود. بخشی از مردم ممکن است بگویند: «در همه این سال‌ها هرچه ما به خیابان ریختیم، نتوانستیم رژیم را ساقط کنیم. اینهمه هم هزینه دادیم، از کجا معلوم ایندفعه اگر باز هم به خیابان‌ها بریزیم موفق شویم. دست ما خالیست و رژیم باز هم با وحشیگری هرچه تمام‌تر ما را خواهد کشت. در چنین وضعیتی بهتر است منتظر بمانیم، شاید با حمله اسرائیل یا بخصوص با آمدن ترامپ، آنها بتوانند رژیم را ساقط کنند.»

در کنار رضا پهلوی و همه نیروهای دموکرات، وظیفه ایرانیان در داخل و خارج از کشور است که سرنوشت امروز و آینده خود را به دست بگیرند. از انفعال بیرون آمده و در بینِ گزینه‌های سیاسی موجود و در بین همه مدعیان آلترناتیو، فرد یا نیروی سیاسی مورد نظر خود را انتخاب و از آن حمایت کنند. باید در نظر داشت که حمایت از یک فرد یا نیروی سیاسی «چک سفید با امضا» نیست. بلکه باید به رهبر یا نیروی سیاسی مورد نظر فشار آورد تا ضعف‌های موجود را برطرف کرده و با شفافیت در قبال مسئولیت‌هائی که پذیرفته، پاسخگو باشد. اینگونه است که می‌توان با مسئولیت‌پذیری و کُنش فعال، مشارکت در صحنه سیاسی کشور را به دست گرفت و بر آن تاثیر گذاشت.

منابع کمکی و لینک‌های مفید

برخی منابع مربوط به اطلاعات در مورد شخصیت‌ها، نیروها و سازمان‌های سیاسی ایران در ادامه معرفی می‌شوند.

آرشیو اسناد اپوزیسیون ایران
وبسایت آرشیو اسناد اپوزیسیون ایران به هیچ حزب، سازمان و گروه سیاسی و یا غیرسیاسی وابسته نیست. وبسایتی است مستقل و کاری‌ست انفرادای. هدف وبسایت این است که اسناد و نشریات اپوزیسیون ایران را در دسترس علاقمندان، محققین، تاریخ‌نگاران و فعالین سیاسی قرار دهد. در آرشیو و انتشار اسناد، به هیچ شیوه تفکر و موضع سیاسی خاصی ارجحیت داده نمی‌شود و کلیه اسناد به‌محض تهیه و آرشیو- صرف نظر از شیوه تفکر و مواضع سیاسی و اجتماعی آنها- منتشر خواهند شد. افزون بر اسناد اپوزیسیون، برخی اسناد دیگر نیز که می‌توانند برای علاقمندان و محققین و تاریخ‌نگاران و فعالین سیاسی مفید واقع شوند، در این وبسایت منتشر می‌شود.

آرشیو اسناد و پژوهش‌های ایران – برلن
آرشیو اسناد و پژوهش‌های ایران – برلن نهادی غیرانتفاعی است و حوزه اصلی فعالیت آن جمع‌آوری و طبقه‌بندی اسناد مربوط به فعالیت‌های اجتماعی، سیاسی و فرهنگی ایران معاصر به‌خصوص در خارج کشور است. آرشیو این اسناد (کتبی، شفاهی و بصری) را بدون در نظر گرفتن معیارهای سیاسی، نظری و ایدئولوژیک جمع‌آوری می‌نماید و در اختیار عموم قرار می‌دهد. آرشیو در ماه  مه سال ۱۹۹۱ تاسیس شد و در ۲۹ آوریل سال ۱۹۹۲ به عنوان انجمن غیرانتفاعی به ثبت رسید و بطور جمعی اداره می‌شود. تا کنون با کمک دوستداران و فعالان آرشیو مجموعه قابل ملاحظه‌ای از انتشارات مربوط به ایران به ویژه انتشارات خارج کشور در مورد ایران فراهم و طبقه‌بندی شده است. از سال ۱۹۹۹ الکترونیک کردن فهرست‌های اسناد موجود در آرشیو شروع و تا کنون بخش بزرگی از این فهرست‌‌ها قابل بهره‌بردای شده است.

تاریخ شفاهی ایران- دانشگاه‌هاروارد
پروژه تاریخ شفاهی ایران در پاییز ۱۹۸۱-۱۳۶۰ در مرکز مطالعات خاورمیانه دانشگاه‌هاروارد آغاز شد. این پروژه برای پژوهشگرانی که در پی مطالعه تاریخ سیاسی ایران هستند، منابع مهمی‌ را فراهم می‌آورد: روایت‌های ۱۳۴ تن از بازیگران و تصمیم‌گیران اصلی وقایع مهم سیاسی ایران در دهه‌های ۱۳۰۰ تا ۱۳۶۰ با کسانی که از نزدیک شاهد این وقایع و تصمیمات بوده‌اند. مجری این طرح حبیب لاجوردی و دستیار اصلی او در این پروژه ضیاء صدقی است و روند کلی کار، انجام مصاحبه‌ها و ایجاد فهرست موضوعات (نمایه) به دست این دو انجام شده است.

این پروژه ۸۹۶ ساعت از خاطراتی را ضبط کرده است که متعلق‌اند به نخست‌وزیران سابق، اعضای کلیدی کابینه‌ها، بخش‌های قانونگذاری، قضایی، رسانه‌ها و بخش خصوصی؛ رهبران قبایل، احزاب سیاسی، گروه‌های مخالف، فرماندهان نیروهای مسلح، افسران ارشد سازمان امنیت (ساواک) و دیپلمات‌های خارجی که نقشی مهم در سیاست ایران داشته‌اند. مصاحبه‌ها بنا بر تمایل مصاحبه‌شونده به زبان فارسی و انگلیسی انجام شده‌اند و از بین آنها ۱۲۳ روایت به زبان فارسی و ۱۳ روایت به زبان انگلیسی هستند.

فهرست برخی از سازمان‌ها و احزاب مخالف جمهوری اسلامی- ایران گلوبال
در این صفحه علاوه بر فهرست برخی از سازمان‌ها و احزاب مخالف جمهوری اسلامی (عمدتا گروه‌های چپ)  که به وبسایت‌های رسمی آنها لینک داده شده، فهرست برخی شخصیت‌ها و افراد فعال سیاسی- رسانه‌ای و همچنین فهرست رادیوها و تلویزیون‌ها، نشریه‌های مختلف و وبسایت‌های خبری- سیاسی- فرهنگی (داخل و خارج کشور) آمده و به آنها لینک داده شده است.

فهرست حزب‌ها در ایران (ویکی‌پدیا)
در این صفحه لیست حزب‌های ایران به تفکیک آورده شده و به منبعی که آن حزب یا نیروی سیاسی را معرفی می‌کند لینک داده شده است. فهرست حزب‌ها به تفکیک زیر تنظیم شده است:
حزب‌های فعال در ایران
حزب‌های غیررسمی داخل ایران
حزب‌های مخالف جمهوری اسلامی در خارج  کشور

 

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۵ / معدل امتیاز: ۴

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=368751