چین از اسرائیل خواست به جنگ با جمهوری اسلامی ایران پایان دهد و مخالفت خود را با هرگونه «توسل به زور» اعلام کرد اما فعلاً نتوانسته یا نخواسته کمک ویژهای به جمهوری اسلامی بکند. روزنامه «نیویورک تایمز» در مقالهای به قلم دیوید پیِرسون و کیث برَدشر و بِری وانگ که ۲۰ ژوئن (۳۰ خرداد) منتشر شد تشریح میکند که «حمله آمریکا به ایران، محدودیتهای قدرت چین را آشکار خواهد کرد.»

در مقدمه این مقاله آمده، زمانی که چین در سال ۲۰۲۳ موفق به میانجیگری برای صلح میان جمهوری اسلامی و عربستان شد، این موفقیت را به مثابه پیروزی دیپلماسی چینی و نشانهای از ظهور رقیب ژئوپلیتیک اصلی آمریکا و یک میانجی بزرگ در خاورمیانه جشن گرفت.
اما دونالد ترامپ رئیس جمهوری آمریکا، آشکارا در حال بررسی اعزام نیروهای آمریکایی برای پیوستن به اسرائیل در حمله به رژیم ایران است، اینجاست که محدودیت نفوذ چین در منطقه نمایان میشود.
به اعتقاد نویسندگان این مقاله، چین از گسترش درگیری خسارت زیادی خواهد دید. نیمی از واردات نفت این کشور از «تنگه هرمز» در جنوب ایران عبور میکند. همچنین، پکن سالهاست که روی تهران به عنوان نزدیکترین شریک منطقهای خود حساب باز کرده تا در برابر نفوذ آمریکا بایستد.
اما با وجود این منافع استراتژیک، چین، که نفوذ چندانی در دولت ترامپ ندارد، به احتمال زیاد به صورت نظامی از ایران دفاع نخواهد کرد به ویژه اگر آمریکا درگیر این جنگ شود.
زک کوپر پژوهشگر ارشد در مؤسسه «آمریکن اینترپرایز» در واشنگتن میگوید: «واقعیت این است که آنها واقعاً توانایی اعزام نیرو برای دفاع از تأسیسات ایران را ندارند. آنچه ترجیح میدهند انجام دهند، حمایت مادی و لفظی محدود و شاید کمکهای انساندوستانه است.»
اگرچه چین خواهان ثبات در خاورمیانه است، اما در عین حال، اگر آمریکا درگیر جنگی طولانی شود، ممکن است سود هم ببرد– زیرا نیروهای نظامی آمریکا از آسیا منحرف خواهند شد.
تصمیم احتمالی ترامپ برای حمله به ایران، درسهایی برای پکن خواهد داشت و ممکن است استراتژی ژئوپلیتیک چین را شکل دهد. چین تلاش خواهد کرد تا درک بهتری از سیاست خارجی ترامپ و تمایل او برای استفاده از زور به دست آورد. نتیجهی چنین درکی میتواند بر ارزیابی پکن در مورد احتمال دفاع آمریکا از تایوان– جزیرهای خودگردان که چین آن را بخشی از خاک خود میداند– تأثیر بگذارد.
با وجود روابط نزدیک جمهوری خلق چین با جمهوری اسلامی ایران، لحن پکن در سطوح عالی در مورد درگیری کنونی به طرز چشمگیری محتاطانه است. وقتی شی جینپینگ رئیس جمهور چین در تماس با پوتین خواستار آتشبس شد، خلاصه مکالمهای که دولت چین منتشر کرد، اسرائیل را مستقیماً بابت نقض «حاکمیت ایران» محکوم نکرد.
شی همچنین مستقیماً از آمریکا نخواست که به ایران حمله نکند و صرفاً گفت که «جامعه بینالمللی به ویژه قدرتهای بزرگ دارای نفوذ خاص، باید تلاش کنند تا وضعیت را آرام کنند، نه برعکس.»
وقتی وانگ یی دیپلمات ارشد چین نیز با همتای اسرائیلیاش تماس گرفت و مخالفت پکن با حملات اسرائیل را اعلام کرد، از واژه «محکوم کردن» استفاده نکرد؛ برخلاف تماس با رژیم ایران که در این تماس، حمله را محکوم کرد.
او همچنین در تماس با وزیر خارجه عمان گفت: «نمیتوانیم بیتفاوت بمانیم و شاهد فرو رفتن منطقه به شرایط مبهم باشیم.» اما مشخص نیست که چین چه اقدام مشخصی برای حل دیپلماتیک بحران انجام داده؛ اگر که اساساً اقدامی کرده باشد. به هر حال، اسرائیل احتمالاً به دلیل روابط نزدیک چین با ایران و ارتباطش با حماس، به بیطرفی چین اعتماد نخواهد کرد.
تلاشهای چین، حداقل در سطح عمومی، بیشتر معطوف به تخلیه بیش از هزار شهروند خود از اسرائیل و ایران بوده است.
جولیان گویریتز مقام سابق سیاستگذاری در دولت بایدن میگوید: «پکن در حال تلاش برای همراهی با سرعت تحولات است و بیشتر بر حفظ جان و منافع شهروندان و داراییهایش در منطقه تمرکز دارد تا ابتکار دیپلماتیک گسترده.»
در بخش دیگری از مقاله نیویورک تایمز آمده، در میان محافل سیاسی و اندیشکدههای چینی بحثها عمدتاً بر ضعف عملکرد نظامی و امنیتی جمهوری اسلامی ایران متمرکز است؛ اگرچه برخی کاربران به محدودیتهای حمایت چین از ایران نیز اشاره کردهاند.
ژو ژائویی کارشناس خاورمیانه در دانشگاه اقتصاد و تجارت بینالمللی پکن نوشته است که چین نمیتواند از جمهوری اسلامی «حمایت بیقید و شرط» کند یا وارد تقابل نظامی با آمریکا و اسرائیل شود. او گفته پکن تنها میتواند از طریق شورای امنیت سازمان ملل اعمال فشار کند؛ جایی که چین عضو دائم آن است. او نوشته: «آشوب در خاورمیانه هم چالش است و هم آزمونی برای چین.»
واکنش محتاطانه چین شبیه رویکرد روسیه است، که با وجود دریافت کمک نظامی از ایران برای جنگ اوکراین، فقط به بیانیههای حمایتی بسنده کرده است. چین و روسیه در زمان سقوط دولت اسد در سوریه نیز نقش فعالی ایفا نکردند.
این عدم حضور فعال، پرسشهایی را درباره انسجام آنچه برخی در واشنگتن «محور آشوب» مینامند، یعنی چین، روسیه، ایران و کره شمالی، به وجود آورده است. این چهار دولت به خاطر مخالفت با نظم جهانی تحت رهبری آمریکا به یکدیگر نزدیک شدهاند.
در میان این کشورها، تنها چین به شدت در اقتصاد جهانی ادغام شده، و از این رو در برابر آشوب در خاورمیانه آسیبپذیرتر است. چین تقریباً تمام نفت صادراتی ایران را (با تخفیف و با دور زدن تحریمهای آمریکا) خریداری میکند. ناوگان نفتکشهای آن برای عبور از تنگه هرمز به امنیت نیاز دارد.
افزایش قیمت انرژی، چالشی بزرگ دیگر برای پکن خواهد بود که در تلاش برای احیای اقتصاد کند خود است.
علاوه بر انرژی، جمهوری اسلامی برای چین به عنوان پایگاهی مهم در خاورمیانه برای تقابل با آمریکا محسوب میشود؛ کشوری که دهها هزار نیروی نظامی در منطقه دارد. پکن به همین دلایل، روابطش با کشورهای خلیج فارس را نیز تقویت کرده است.
تحایلگران چینی معتقدند چین به دلیل عدم مداخله در مسائل حقوق بشر، میانجی جذابی در منطقه است. ون جینگ کارشناس خاورمیانه در دانشگاه تسینگهوا میگوید: «چین تنها قدرت بزرگی است که مورد اعتماد جناحهای رقیب در منطقه است و میتواند در آنجا که آمریکا ناکام مانده، موفق شود.»
اما برخی تحلیلگران غربی معتقدند نقش چین در آشتی رژیم ایران و عربستان محدود بوده و بیشتر در پایان مذاکرات ظاهر شد. واشنگتن همچنین از خودداری پکن در اعمال فشار بر جمهوری اسلامی ایران برای متوقف کردن حملات حوثیها به کشتیها، مگر در مواردی که کشتیهای چینی درگیر بودهاند، ناراضی است.
باربارا لیف مشاور ارشد فعلی و مقام سابق وزارت خارجه آمریکا میگوید: «هیچکس نمیگوید باید با پکن تماس بگیریم و ببینیم چه کار میتوانند بکنند؛ چون چین فقط نقش اقتصادی و تجاری داشته است.»
او ادامه میدهد: «مقامات خاورمیانهای این واقعیت را پذیرفتهاند که چین فقط به فکر منافع خودش است.»