سود و زیان‌ یک بازی بزرگتر؛ جنگ جمهوری اسلامی و اسرائیل

- محاسبه سود و زیان البته هنوز کامل و نهایی نیست، چراکه ما با جنگی ناتمام روبرو هستیم.
- ترامپ جنگ را از طریق حمله نظامی بُرد؛ حمله‌ای که نقطه اوج تراژدی جنگی بود و اکنون می‌خواهد صلح را هم ببرد.
- اگر حامیان رژیم ایران تصور می‌کنند جمهوری اسلامی از مذاکرات با آمریکا نه‌تنها با لغو تحریم‌ها، بلکه با دستی بازتر در منطقه خارج خواهد شد، نهادهای آمریکایی و اسرائیلی سه «نه» را بر میز مذاکره نهاده‌اند: نه به برنامه هسته‌ای، نه به توسعه برنامه موشکی، و نه به پروژه منطقه‌ای ایران و بازوهایش.

یکشنبه ۸ تیر ۱۴۰۴ برابر با ۲۹ ژوئن ۲۰۲۵


رفیق خوری (ایندیپندنت عربی) – پس از آتش‌بس میان رژیم ایران و اسرائیل چه خواهد شد؟ و مذاکرات میان آمریکا و جمهوری اسلامی به چه نوع سازشی منتهی می‌شود؟

دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا و بنیامین نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل در کنفرانس خبری / واشنگتن/ سه‌شنبه ۴ فوریه ۲۰۲۵/ رویترز

دونالد ترامپ رئیس‌جمهور آمریکا بازی را از دست قدرت‌های منطقه‌ای گرفت و نقش روسیه و چین را به فاصله‌ای دور از نقش آمریکا عقب راند. برای او دشوار نبود که به‌ سرعت از وارد آوردن ضربه‌ای عظیم به تأسیسات هسته‌ای ایران به تحمیل آتش‌بس میان جمهوری اسلام ایران و اسرائیل، که از تخریب‌های متقابل در جنگ سخت خسته شده‌اند، برسد.

شگفت‌انگیز نیست که سه طرف خود را «پیروز» این جنگ اعلام کنند؛ جنگی که در عمل فقط یک برنده دارد و دو بازنده ناتوان از پیروزی. چرا که در جنگی مانند آنچه اسرائیل با حملات هوایی آغاز کرد و حکومت ایران با موشک پاسخ داد، هیچ پیروزی‌ای وجود ندارد، بلکه تنها سود و زیان‌هایی برای هر طرف باقی می‌ماند. هیچکس نمی‌تواند ادعا کند که بنیامین نتانیاهو «پادشاه اسرائیل» است یا علی خامنه‌ای «امپراتور آسیای غربی» یا ترامپ «پادشاه جهان»، بی‌آنکه، چنانکه یک حکمت چینی می‌گوید، همگی در نهایت بنشینند و «حقیقت را در دل واقعیت‌ها» بجویند.

محاسبه سود و زیان البته هنوز کامل و نهایی نیست، چراکه ما با جنگی ناتمام روبرو هستیم؛ نخستین جنگ میان دو دولت و دو نیروی نظامی در منطقه، از زمان جنگ اکتبر ۱۹۷۳ میان ائتلاف مصر- سوریه و اسرائیل. سایر جنگ‌ها میان اسرائیل و گروه‌هایی مانند حزب‌الله، حماس و انصارالله حوثی بوده‌اند؛ جنگ‌هایی که طرفین توان تحمل ویرانی، هزینه‌ها و پیامدهای آن را برای مدت طولانی ندارند و در عین‌ حال اگر شرایط اجازه دهد چندان بی‌میل به ادامه آن نیستند. آنچه واقعیت‌ها بیان می‌کنند روشن است، البته بدون توجه به تفاسیر شتابزده یا ایدئولوژیک.

اسرائیل با دور کردن کابوس هسته‌ای و نابودی بخشی از سکوهای پرتاب موشک سود برد، اما در عوض، افسانه‌ی «قلعه‌ی نفوذناپذیر» را از دست داد و ناتوانی‌اش در حفاظت از دارایی‌های استراتژیک آن در برابر موشک‌های بالستیک آشکار شد.

رژیم ایران نیز توانایی‌اش را در ایستادگی و آسیب‌رسانی به اسرائیل نشان داد، و نیز چیزی را به دست آورد که پیشتر در دستور کار واشنگتن و تل‌آویو نبود و آن «بقای رژیم». اما این حکومت افسانه‌ی اقتدار را از دست داد، و در برابر حملات هوایی اسرائیل بی‌دفاع ماند؛ تا آنجا که هزینه‌هایی را در حملات روزانه پرداخت کرد که کمتر از هزینه‌های حمله پیشدستانه نبود، از جمله ترور فرماندهان بلندپایه و دانشمندان هسته‌ای. علاوه بر این، قدرت موشکی رژیم ایران نگاه اروپا و جهان عرب را بیش از پیش به خطر موشک‌های بالستیک علیه امنیت منطقه و اروپا جلب کرد.

ترامپ جنگ را از طریق حمله نظامی بُرد؛ حمله‌ای که نقطه اوج تراژدی جنگی بود و اکنون می‌خواهد صلح را هم ببرد.

ترسیم سناریوهای آینده برای خاورمیانه‌ی جدید هنوز زود است. پیمان‌ سایکس –پیکو هم تنها پس از جنگ جهانی اول و شکست امپراتوری عثمانی، اتریش، مجارستان، پروس و روسیه تزاری ممکن شد. بدون جنگ جهانی دوم، کشورهای عربی به استقلال نمی‌رسیدند، و اسرائیل هم به‌ سادگی به وجود نمی‌آمد. تحولات دراماتیک که خیال‌پردازان و آینده‌نگرها از آن سخن می‌گویند، به جنگی بزرگتر از جنگ غزه و لبنان و حتی جنگ اسرائیل و رژیم ایران، حتی اگر آمریکا مستقیماً وارد آن شود، نیاز دارد.

آنچه رخ داد، سناریوی خطرناک مورد انتظار برخی نبود؛ نه اسرائیل توانست پیروزی کامل بر جمهوری اسلامی به دست آورد، نه رژیم ایران توانست شکست قاطعی به اسرائیل تحمیل کند. در چنین سناریویی، منطقه از مدیترانه تا خلیج فارس، یا از اقیانوس تا خلیج فارس، زیر سلطه یک قدرت منطقه‌ای قرار می‌گرفت که با یک یا چند قدرت بین‌المللی متحد می‌شود. این همان خطر بزرگی است که رهایی از آن دهه‌ها وقت و قربانی‌ و رنج‌ می‌طلبد.

پنهان نیست که بسیاری در منطقه روی شکست دو طرف شرط بسته بودند؛ اقلیتی بر پیروزی رژیم ایران و اقلیتی بر پیروزی اسرائیل شرط بستند، بسته به تجربیات گذشته در سوریه، لبنان، فلسطین، عراق و دیگر نقاط که سلطه اسرائیل و حکومت ایران را شکل داده‌اند. اکنون پرسش فوری این است: بعد از آتش‌بس چه خواهد شد؟ آیا جنگ به پایان رسیده یا منطقه فقط در استراحتی موقت برای از سر گرفتن نبرد است؟ و مذاکرات احتمالی آمریکا و جمهوری اسلامی ایران به چه نوع سازشی خواهد انجامید؟

تهران وانمود می‌کند که برنامه هسته‌ای خود را ادامه خواهد داد و خسارات وارده به تاسیسات همه چیز را نابود نکرده، و همچنین تأکید دارد که از حق غنی‌سازی اورانیوم صرف‌ نظر نخواهد کرد. در مقابل، ترامپ می‌گوید حمله آمریکا تأسیسات هسته‌ای را کاملاً نابود کرده، اگرچه حتی در داخل نهادهای اطلاعاتی آمریکا نیز در اینباره تردیدهایی وجود دارد. او تهدید کرده که هرگونه تلاش رژیم ایران برای بازسازی این تاسیسات را هدف قرار خواهد داد. نتانیاهو تهدیدهای شدیدتری را مطرح کرده، و هر دو بر شعار «صفر غنی‌سازی در داخل ایران» اصرار دارند.

اگر حامیان رژیم ایران تصور می‌کنند جمهوری اسلامی از مذاکرات با آمریکا نه‌تنها با لغو تحریم‌ها، بلکه با دستی بازتر در منطقه خارج خواهد شد، نهادهای آمریکایی و اسرائیلی سه «نه» را بر میز مذاکره نهاده‌اند: نه به برنامه هسته‌ای، نه به توسعه برنامه موشکی، و نه به پروژه منطقه‌ای ایران و بازوهایش.

جنگ اخیر نقاط قوت و ضعف اسرائیل و جمهوری اسلامی ایران را آشکار کرد و نزد برخی این تصور را پدید آورد که رژیم ایران جایگاه خود را به‌ عنوان یک «قدرت منطقه‌ای» از دست داده و دیگر توانایی دفاع از خود یا نیابتی‌‌هایش را در برابر اسرائیل ندارد.

و اما در برابر امید بستن به هواپیما و موشک برای ساختن تاریخ، هگل می‌گوید: «تنها فلسفه می‌تواند آنچه را در پس تاریخ پنهان است، بخواند.»

*منبع: ایندیپندنت عربی
*نویسنده: رفیق خوری
*ترجمه و تنظیم از کیهان لندن

 

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۹ / معدل امتیاز: ۳٫۸

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=380573