عبدالرحمن الراشد (الشرق الاوسط) – هر یک از طرفین در این جنگ ۱۲ روزه ادعای پیروزی کرده است. دونالد ترامپ خبر حمله را با پرتاب ۱۴ بمب سنگرشکن و نابودی سه تأسیسات هستهای اعلام کرد و خواستار توافق صلح شد.

اسرائیل عملیات خود را با نام «عملیات عم کلافی» تاریخی توصیف کرد؛ فرماندهان و کارشناسانی را ترور کرد و نیمی از زرادخانه بالستیک دشمن را نابود ساخت.
جمهوری اسلامی ایران نیز عملیات خود را «وعده صادق ۳» نام نهاد و خسارات بیسابقهای به تلآویو بزرگ و بئرالسبع وارد کرد. علی خامنهای رهبر جمهورى اسلامى نوشت: «این یک سیلی محکم به آمریکا بود».
آنچه در دو هفته گذشته رخ داد، تنها یک درگیری نبود؛ بلکه یک تحول نظامی بیسابقه و خطرناک بود. این نخستین جنگ مستقیم میان ایالات متحده و اسرائیل از یکسو، و رژیم ایران از سوی دیگر بود. حال این جنگ متوقف شده، اما این توقف چیزی جز یک استراحت نیست مگر آنکه توافقی سهجانبه حاصل شود؛ تنها اینگونه میتوان به جنگها پایان داد.
اما حالا با ادعاهای پیروزی همه طرفین کدامیک از سه طرف حاضر است امتیاز بدهد؟! تنها آمریکاییها بودند که به سرعت طرحی برای صلح ارائه کردند، که البته پس از خشم ترامپ از لحن رهبر جمهوری اسلامی افشا شد. ترامپ گفت که مانع اسرائیل از اجرای کشتن علی خامنهای شد و با آزاد ساختن ۶ میلیارد دلار از داراییهای بلوکهشده ایران موافقت کرده است. همچنین برخی از تحریمها را فوراً لغو کرد. گفته میشود که این اقدامات، هدیههایی برای نرم کردن فضا و آغاز مذاکره با تهران بوده است. حتی شایعاتی وجود دارد که واشنگتن پیشنهاد داده در بازسازی برنامه هستهای غیرنظامی ایران کمک کند.
اما رئیس ستاد ارتش اسرائیل، هرتسی هالِوی (زامیر)، گفته است که جنگ هنوز تمام نشده و فهرست اهداف باقیمانده همچنان طولانی است. با این حال، هرچه بگوید، میدانیم که تصمیم نهایی در تلآویو وابسته به کاخ سفید است. اتفاق مهمی هم رخ داد؛ ترامپ با شتاب وارد عمل شد تا نتانیاهو را که در آستانه سقوط بود، نجات دهد و پای او را محاکمه بیرون کشید. ترامپ از نتانیاهو حمایت کرد و به اسرائیلیها هشدار داد که او را منزوی یا محاکمه نکنند. چنین مداخلهای هزینه دارد، و نخستوزیر باید این هزینه را با اجرای طرح ترامپ بپردازد، طرحی که شامل دستیابی به توافق صلح بزرگ بین دشمنان است.
با این حال، کلید این بحران در دست تهران است، نه در واشنگتن یا تلآویو. ایران است که میتواند بگوید «نه» و به درگیریها ادامه دهد، یا «آری» بگوید و راه صلح را باز کند. برای پایاندادن به رویاروییای که از سال ۱۹۸۰ تا کنون ادامه دارد، رژیم ایران باید اصل همزیستی منطقهای را بپذیرد و به قطار کشورهای منطقه بپیوندد. همه آنها یا وارد توافقهای دوجانبه با اسرائیل شدهاند یا دیگر پروژهای برای مقابله ندارند. سوریه آخرین مسافر این قطار بود و با پیوستن آن به این روند، «محور مقاومت» به پایان رسید. با نابودی توانمندیهای حزبالله و حماس و سقوط نظام بشار اسد، جبهه مقابله فرو ریخت و رژیم ایران تنها بازیگر باقیمانده در برابر اسرائیل شد.
پایان دادن به سیاست ۴۵ سالهی رویارویی، برای نظام ایران کار آسانی نخواهد بود، اما ممکن است نتایج جنگ دوازدهروزه با اسرائیل این روند را شتاب بخشد و فشارها بر تهران را افزایش دهد.
با وجود همه اینها، جمهوری اسلامی ایران هنوز برخی عناصر قدرت را در اختیار دارد. از جمله اورانیوم غنیشدهای که هم میتواند برای ساخت بمب هستهای، حتی ابتدایی، به کار رود و هم برای چانهزنی در مذاکرات استفاده شود. همچنین تهران به سرعت فرماندهانی را که از دست داده، جایگزین کرد و توانست اوضاع داخلی را مهار کند.
دستاورد اسرائیل این بود که توانست نظر ترامپ را به خود جلب کند. رئیس جمهور آمریکا کاری را انجام داد که اسرائیل به تنهایی قادر به انجامش نبود: نابودی مراکز اصلی برنامه هستهای ایران. اگرچه کلید صلح در دست تهران است، اما دست برتر در میدان جنگ متعلق به اسرائیل است؛ چرا که توانست تهدیدهای منطقهای وابسته به ایران را از میان بردارد.
چه کسی میداند؟ شاید این رویارویی، پایانِ جنگها باشد.
*منبع: روزنامه الشرق الاوسط
*نویسنده: عبد الرحمن الراشد
*ترجمه و تنظیم از کیهان لندن