مبارزه‌ی فرهنگ ایران با هویت و‌ فرهنگ‌ جعلی جمهوری اسلامی

جمعه ۱۳ تیر ۱۴۰۴ برابر با ۰۴ ژوئیه ۲۰۲۵


دکتر رضا سعیدی فیروزآبادی – از نخستین روزهای پس از انقلاب ۱۳۵۷، جمهوری اسلامی تلاش کرد تا فرهنگ، هویت، و تاریخ ایران را در قالبی نوین و ساختگی بازنویسی کند؛ قالبی که نه بر اساس تمدن چند هزار ساله‌ی ایرانی، بلکه بر مبنای خوانش ایدئولوژیک، از اسلام سیاسی شکل گرفته است. اما آنچه این پروژه را با چالش مواجه کرده، ریشه‌دار بودن فرهنگ ایرانی در جان و روان مردم است.

۱. جعل هویت ایرانی: تلاش برای حذف تاریخ، زبان، و اسطوره

جمهوری اسلامی از همان ابتدا با اسطوره‌ها، نمادها و مفاخر ملی ایران به تقابل برخاست. نمونه‌های بارز آن عبارت‌اند از:

•  تحقیر نوروز: سال‌ها نوروز را “مراسم جاهلی” خواندند، و از ترویج آن در رسانه‌ها خودداری کردند. با وجود این، نوروز نه تنها حفظ شد بلکه به نماد مقاومت فرهنگی بدل گشت.
•  تخریب اسطوره‌های شاهنامه: فردوسی که زبان فارسی را زنده نگه داشت، هدف حملات قرار گرفت. برخی روحانیون شاهنامه را “کتاب طاغوتی” می‌دانستند. با این‌ حال، شاهنامه‌خوانی حتی در روستاها ادامه یافت و دوباره محبوبیت یافت.
• سانسور زبان فارسی: تلاش برای تزریق واژگان عربی و تحقیر واژه‌های اصیل فارسی، به ویژه در نظام آموزشی و اداری، بخشی از این پروژه بود. اما پویایی زبان فارسی در فضای مجازی، ادبیات معاصر و حتی در ادبیات کودک، نشان داد که فرهنگ زنده است و مقاومت می‌کند.

۲. تحمیل فرهنگ ایدئولوژیک و مقاومت مردمی

فرهنگ جمهوری اسلامی بر پایه‌ی “ولایت‌محوری”، “شهادت‌طلبی”، و “دشمن‌انگاری” ساخته شد. این فرهنگ نه از دل مردم، بلکه از ساختار قدرت و دستگاه‌های امنیتی سرچشمه می‌گیرد. نمونه‌هایی از این تحمیل:

• عزاداری‌های حکومتی: در حالی‌ که عزاداری محرم پیش از انقلاب هم وجود داشت، اما جمهوری اسلامی با تبدیل آن به ابزار تبلیغات سیاسی، مراسم را از معنا تهی و به کلیشه‌ای تبلیغاتی تبدیل کرد. واکنش مردم، فاصله گرفتن از این شکل عزاداری و خلق اشکال مردمی‌تر و حتی اعتراضی از عزاداری بود (مانند شعارهای محرم ۱۴۰۱ در اعتراضات زن، زندگی، آزادی).
• حجاب اجباری: حجاب نه به‌عنوان پوشش، بلکه به‌عنوان ابزار کنترل اجتماعی تحمیل شد. اما زنان ایرانی با خلاقیت فرهنگی، از نماد حجاب اجباری برای خلق یک گفتمان مقاومت بهره بردند. شعار «زن، زندگی، آزادی» اوج این مقاومت بود؛ ترکیبی از آرمانخواهی مدرن با ریشه‌های فرهنگی کهن زن‌محور ایرانی.

۳. تولد دوباره فرهنگ ایرانی: بازگشت به خودِ تاریخی

مردم ایران، به‌ ویژه نسل جوان، به مرور دریافته‌اند که هویت آنها نه در مناسک مذهبی و احکام حکومتی، بلکه در شعر فردوسی ، حافظ و خیام، در نوروز و یلدا، و در فرهنگ مدارا و خرد جمعی نهفته است.

• رونق دوباره جشن‌های ملی: از مهرگان تا سده، بسیاری از ایرانیان این جشن‌ها را احیا کرده‌اند. این روند نشانه‌ی بازگشت به ریشه‌های فرهنگی و رد تحمیل دینی- ایدئولوژیک است.
•  افزایش گرایش به متون کلاسیک و اسطوره‌ای: فروش گسترده شاهنامه، گلستان سعدی و آثار زرتشتی مانند اوستا در دهه اخیر، نشانه‌ای از عطش مردم برای شناخت هویت تاریخی خود است.
• هنر و موسیقی پساانقلابی: موسیقی سنتی، پاپ اعتراضی، شعر معاصر (مانند فروغ، شاملو، و سهراب سپهری) همگی علیه روایت رسمی ایستاده‌اند. این هنرها، میدان بازآفرینی فرهنگ اصیل ایرانی شده‌اند.

هویت جعلی جمهوری اسلامی، چون بر پایه‌ی زور، تحریف و سرکوب ساخته شده، نمی‌تواند پایدار بماند. در مقابل، فرهنگ ایران کهن، با ریشه‌های ژرف در خرد، مدارا، زیبایی و زندگی، به شکل‌های نوین در حال نوزایی و تولد دوباره است.

این مبارزه، نه تنها فرهنگی، بلکه سیاسی، اجتماعی و تاریخی است. بازگشت به خویشتن اصیل ایرانی، نخستین گام در مسیر ساختن آینده‌ای آزاد، انسانی و ملی است.

 

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۱۳ / معدل امتیاز: ۴

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=380976